به گزارش سرویس مسجدپژوه پایگاه تخصصی مسجد ، امام صادق علیه السلام که ششمین امام معصوم است و مذهب شیعه را با نام او به عنوان مذهب جعفری می شناسند، در سال 80 یا 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و پس از رحلت پدر، رهبری فکری و سیاسی شیعیان اصیل پیرو مذهب امامیه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمری در قید حیات بود. در این مدت هزاران شاگرد در محفل درسش حاضر می شدند و مورد ستایش تمامی عالمان عصر خویش بود. در متون دینی شیعه، چندین هزار روایت از آن حضرت در تفسیر، اخلاق و به ویژه فقه، رسیده که باعث عظمت حدیث شیعه و موجب تقویت بنیه علمی آن است.
برگی از دفتر زندگی امام صادق علیه السلام
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق» است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است.
ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ص)، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است.
نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی،پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.
اوضاع زمانه و سیره سیاسی امام صادق علیه السلام
از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند. آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است.
نهضت علمی امام صادق علیه السلام
اختلافات سیاسی و کشمکش های بنی امیه و بنی العباس نسیم رحمتی بود که یکباره وزیدن گرفت و باقرالعلوم و پس از او امام صادق - علیهما السلام - با استفاده از موقعیت به دست آمده به ترسیم چهره روشن آیین پرداختند و با بیان اخبار و احادیث فراوان انحرافات را پیراستند و مردم را از گمراهی نجات بخشودند. به گونه ای که مسلمانان و به ویژه شیعه امامیه در فکر و عقیده بر این دو امام و خصوصا امام صادق اعتماد کرده، بخش عمده ای از دانش اهلبیت به وسیله آنان گسترش یافت. امام صادق با گسترش حوزه علمی خویش دین را زنده کرد و جانی تازه در کالبد بی رمق دین دمید.
شیخ مفید - علیه الرحمة - می نویسد:
«آن قدر مردمان از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر گشته و کران تا کران جهان را فرا گرفته است و از احدی از علمای اهل بیت این مقدار احادیث نقل نشده، به اندازه ای که از آن جناب نقل شده است. اصحاب حدیث، راویان آن جناب را با اختلاف آراء و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آنقدر نشانه های آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن کرده و زبان مخالفین را از ایراد شبه لال گردانده است.
امام صادق علیه السلام و مرزبانی از دین
عصر امام صادق(ع) به عصر تضارب آرا و عقاید مشهور است؛ چرا که در آن زمان فرقه ها و دسته های متعدد به وجود آمد و آشوب های فکری، اندیشه های انحرافی و عقاید گوناگون ظاهر گردید. به همین جهت بسیاری از طبقات مسلمین در معرفت ذات و صفات خداوند و دیگر اصول اعتقادی و احکام عملی دین و تأویل آیات قرآن کریم و مسایلی از قبیل قضا و قدر، جبر و تفویض، مبدأ و معاد و ثواب و عقاب دچار شبهه و اختلاف شدند. به دنبال این شبهات مکتب هایی؛ همچون خوارج، معتزله، متصوفه، زنادقه، جبریه، شبهه، قصاص، تناسخیه و ... پدیدار گشت و مذاهب و فرقه های گوناگون به وجود آمد.
وجود انحرافات عقیدتی از یک سو و فراهم شدن فضای مناسب برای بیان معارف دینی از سوی دیگر سبب شد تا امام صادق(ع) حرکتی عظیم را برای اعتلای معنوی و دینی مسلمانان آغاز کند. می توان موارد زیر را از جمله مهم ترین فعالیت های آن حضرت در مبارزه با انحرافات برشمرد:
1.بیان و شرح اصول اعتقادی صحیح؛ 2.پاسخ به شبهات و سؤالاتی که از ناحیه مسلمانان و شیعیان مطرح می شد،3.جلسات درس، یا دانشگاه بزرگ جعفری 4.تعلیم و تربیت شاگردان متخصص 5.مناظرات علمی امام جعفر صادق(ع)
امام صادق علیه السلام، رئیس مذهب شیعه
در زمان امام صادق (ع) فضای باز علمی به وجود آمد به گونه ای که مذاهب مختلفی در جامعه ایجادشده و راه ها و مسلک های گوناگونی طی شد، در چنین شرایطی حضرت صادق (ع) یکی از ارکان بودند و وقتی به امام صادق(ع) و شیعیان امامیه می رسیدند، در رأس آن ها، رهبر آن ها و خط دهنده امامیه و شیعه حضرت صادق(ع) بود و در همه زمینه ها حضرت برای گفتن حرف های فراوانی داشتند و برای اشکال جواب داشت و بهترین موضع گیری ها در میان امت اسلامی در جهات مختلف را حضرت جعفر بن محمد الصادق عرضه می کردند به این ترتیب ایشان به عنوان یک شاخص در میان امت درآمدند و علامت و مشخصه ممیزه امامیه، در وجود نازنین حضرت صادق (ع) تبلور پیدا کرد و در این برهه تاریخی تا امروزه، ما را جعفری می نامند که حضرت جعفر الصادق(ع) ازنظر ما به عنوان نماینده پیامبر(ص) و ائمه(ع) قبل و بعد از خودشان معرفی شدند و این مذهب را مذهب جعفری نامیدند. این جهت تاریخی نام گذاری مذهب بود.
امام صادق علیه السلام، آبشار فضل و دانش
روزی جعفر صادق(ع) در محضر پدرش محمدباقر(ع) به این قسمت از فیزیک ارسطو رسید که در جهان بیش از چهار عنصر وجود ندارد که عبارت است از: خاک، آب، باد و آتش.
جعفر صادق(ع) ایراد گرفت و گفت: «حیرت میکنم که مردی چون ارسطو چگونه متوجه نگردیده که خاک یک عنصر نیست، بلکه در خاک عناصر متعدد وجود دارد و هر یک از فلزات که در خاک است یک عنصر جداگانه به شمار میآید.»
از زمان ارسطو تا دورهی جعفر صادق(ع) تقریباً هزار سال گذشته بود و در اندیشهی هیچ کس خطور نمیکرد که با آن عقیده مخالفت نماید. بعد از هزار سال یک پسر که هنوز دوازده سال از عمرش نمیگذشت، گفت که خاک یک عنصر نیست، بلکه متشکل از عناصر متعدد است. همین پسر بعد از این که خود شروع به تدریس کرد، عنصر دیگر را هم از لحاظ بسیط بودن تخطئه نمود و گفت: «باد یک عنصر نیست، بلکه متشکل از چند عنصر است.»
اگر در مورد خاک میپذیرفتند که یک عنصر نیست و چند عنصر است، در مورد باد کسی از لحاظ اینکه یک عنصر است، تردید نداشت. (مغز متفکر جهان شیعه- مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ)
سیره های اخلاقی و تربیتی امام صادق علیه السلام
امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اکابر زهاد بود. از سه حال خارج نبود: یا روزه داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت.
چون نیمه شب برای خواندن نماز شب بر می خاست با صدای بلند ذکر می گفت و دعا می خواند تا اهل خانه بشنوند وهرکس بخواهد برای عبادت برخیزد. هنگامی که ماموران حکومت برای دستگیری وی شبانه از دیوار منزلش وارد می شدند، او را درحال راز و نیاز با توانای بی همتا یافتند. آن گرامی ذکر رکوع وسجود را بسیار تکرار می کرد.
هشام بن سالم می گوید: امام صادق علیه السلام هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد.آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق علیه السلام رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد.
امام صادق علیه السلام - در ایام قحطی - دستورمی داد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوط کنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم در زندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.
شهادت امام صادق علیه السلام
در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتابهای دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.
ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید، زیرا با کینه ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی نشست.
ابن فضال روایت کند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم. گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می دیدی چیزی شگفت مشاهدت می کردی. چشم خود را گشود و گفت: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بدارد.
کلینی به روایت خود از امام موسی بن جعفر روایت کند: من پدرم را در دو جامه شطوی کفن کردم که آن دو، جامه احرام او بود و در جامه ای از جامه هایش و عمامه ای که از علی بن الحسین بود برای آنکه آن را به چهل دینار خریده بود.
مسعودی در مروج الذهب می نویسد: در سال 148 هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.
متن سخنرانی درباره شهادت امام صادق (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
فرق بین انسان و حیوان روی عقل و فکرش است. در مادیات که حیوان ها از ما جلوتر هستند. یعنی خوراک،گاو بیشتر می خورد. راحت تر، پوست کندن ندارد. سرخ کردن ندارد. ظرف شویی ندارد. لباس حیوان ها طبیعی، سالم، دکمه نمی خواهد. وصله نمی خواهد. تجدید نمی خواهد.
دوخت نمی خواهد. شستن نمی خواهد. اتو نمی خواهد. جفت گیری حیوان ها دفتر عقد نمی خواهد. مهریه نمی خواهد. چشم حیوان ها، بعضی حیوان ها زیر برف را می بینند. پرواز حیوان ها از خلبان ها، پروازشان راحت تر، بیشتر، مسکنشان، زنبور عسل خانه های مسدّس می سازد که مهندسین ما بعضی هایشان بعد از سالها به آنجا رسیدند. یعنی در خوراک و پوشاک و شهوت و مسکن و اینها حیوان ها از ما خیلی هایشان راحت تر هستند.
1- امتیاز بشر بر دیگر موجودات
شرف بشر به عقل و فکر و انتخابش است. پس می نویسم امتیاز انسان به عقل و علم و فکر و تجربه و یا انتخابش. خوب این عقل و فکر و علم و تجربه کافی است؟ نه! چرا؟ اگر عقل و فکر و تجربه کافی بود، انسان پشیمان نمی شد.
ما فرض کنید شش میلیارد جمعیت داریم. هر آدمی 100 بار پشیمان شده، من این را مکرر گفتم. هر نفری صد بار پشیمان شود، ششصد میلیارد پشیمانی داریم. هرپشیمانی کافی است به اینکه عقل ما قد نمی داد. چون اگر عقلمان درست می فهیمد پشیمان نمی شدیم.
پس چون پشیمان می شویم، چون پشیمان می شویم، پس عقل، علم چه... کافی نیست. چون اگر عقل و علم کافی بود پشیمان نمی شدیم. انتخابمان هم درست نیست. چرا؟ تا حالا چقدر طلاق واقع شده است؟ اینکه همسر، همسر را طلاق می دهد، این پیداست انتخابش درست نبوده است.
بگو: آقا پس عقل و فکر را کنار بگذاریم. نه! عقل لازم است. انتخاب و تجربه و فکر لازم است. لازم هست اما کافی نیست. مثل ترازوی زرگرها! این مثال را نگویید من تکرار کردم. می فهمم تکرار کردم. ولی بنا دارم تکرار کنم. ترازوی زرگری ترازو هست، اما برای خیلی چیزها کافی... برای طلا و نقره خوب است.
عقل و فکر مثل ترازوی زرگرها است. طلا فروش ها! حالا که عقل و فکر کافی نیست ما نیاز به امداد الهی داریم. نیاز به وحی داریم. نبوت و امامت برای این است که امتیاز ما را... چون امتیاز انسان به عقل و علم و فکر است و چون، و چون عقل و فکر و اینها کافی نیست، چه... نیاز به وحی داریم. که آن کسی که وحی را به ما می رساند پیغمبر و امام است. خلاص! چه گفتم؟ دارم اصول دین می گویم.
سؤال: در خیابان با شما صحبت کردند، انسان چه نیازی به پیغمبر دارد؟ مگر عقل ندارد؟ جواب: بسم الله الرحمن الرحیم، انسان عقل دارد، ولی عقلش کوتاه است. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه پشیمان می شود. اگر عقلش درست می فهمید پشیمان... مگر ما خودمان نمی توانیم انتخاب کنیم؟ بسمه تعالی نه!
اگر انتخاب شما درست بود، هیچ کس همسرش را طلاق نمی داد. شغلش را عوض نمی کرد. این دلیل است بر اینکه بشر نیاز به پیغمبر دارد. قوانین بشری هم کافی نیست. حقوق بشر و اینها هم همه روضه می خوانند. در روضه ها چیزهای خوبی است.
شعر هم چیز خوبی است. چه می گویند؟ همینطور حرف می زنند. حقوق بشر هم از وحی باید بگیریم. خدا باید به من بگوید حقوق بشر چیست. آنها که دین دارند حقوق بشر را مراعات می کنند. یک قصه از امام صادق بگویم. چون در آستانه شهادت امام صادق هست. امام صادق (ع) می خواست یک مسئله ای را به کسی یاد بدهد. منتهی با تجربه!
به یکی از یارانش گفت: شما به من اجازه بده دست شما را فشار دهم. گفت: آقا خواهش می کنم دست من در خدمت شما! گفت: اجازه می دهی؟ امام صادق اجازه گرفت. برای چه؟ برای اینکه مثلاً می خواست یک کمی دست ایشان را فشار بدهد.
بعد که اجازه گرفت دست ایشان را فشار داد، بعد برداشت. گفت: ببین جای این فشار انگشت من ماند؟ گفت: بله ماند. یک کمی جا برداشت. گفت: اگر کسی دست کسی را همین مقدار فشار بدهد، که جا بردارد باید دیه بدهد. باید جریمه بدهد. باید پول بدهد. یعنی یک مسئله را می خواست با تجربه نشان بدهد، امام صادق از یارش و از شاگردش اجازه گرفت. این را می گویند: حقوق بشر!
2- تأکید اسلام بر رعایت حقوق دیگران
در رساله ی مراجع ببینید. اگر یک بچه ی دو ساله یک جایی نشسته باشد، بلندش کنی. چه آیت الله العظمی، چه رئیس جمهور. هرکس جای یک بچه ی دو ساله نماز بخواند نماز آیت الله و نماز رئیس جمهور هم بگویید: ... باطل است. چون جایش غصبی است. دزدی است. این را می گویند حقوق بشر!
امام آمد در سالن نماز بخواند دید پشت سالن کفش است. دید خواسته باشد در سالن برود جماعت بخواند باید پا بگذارد روی کفش ها. پا روی کفش ها بگذارد. فرمود: بگویید: نمازشان را فرادی بخوانند. گفتند: شما جماعت نمی آیید؟ گفت: نه! من باید از روی کفش ها بیایم.
گفتند: آقا کفش ها را کنار می زنیم. فرمود: کفش ها را هم کنار بزنی اینها، قاطی می شود، وقتی برگردند هرکسی باید دنبال لنگه کفشش بگردد. وقت مردم از بین می رود و من نمی توانم به خاطر نماز جماعت مردم را برای پیدا کردن لنگه کفش معطل کنم. این را می گویند: حقوق بشر!
اگر همه ی حاجی ها دوشنبه مکه رسیدند، یک حاجی یک شنبه آمد، اسلام می گوید: امضایش قابل قبول نیست. چون حیوانی که، انسانی که حیوانش را، انسانی که حیوانش را در راه مکه خسته کند، بدواند که یک روز زودتر، یک ساعت زودتر برسد، این معلوم می شود حقوق حیوان را مراعات نکرده است.
و کسی که حیوان را هم... نه حقوق بشر، حتی حقوق حیوان را مراعات نکند، این قصاوت قلب دارد، و امضایش از اعتبار می افتد. اصلاً حقوق بشر، آمریکا چه می داند حقوق بشر چیست؟ حقوق بشر را ما در عراق و در افغانستان و در جاهای دیگر دیدیم. از آمریکا، از اروپا هم دیدیم.
می گوید: اگر می خواهی نماز جمعه بروی، از شب جمعه حق نداری پیاز بخوری. برای اینکه ممکن است بوی پیاز تا فردا ظهر در دهان شما باشد و کسی که کنار شما نماز بخواند، از بوی پیاز اذیت شود. این را می گویند حقوق بشر! هیچ کس حرف تازه ندارد. هیچ کس حرف تازه ندارد. حالا، صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
3- نقش امام صادق(علیه السلام) در گسترش معارف شیعه
راجع به امام صادق (ع) در این چند دقیقه نکاتی را بگویم. اما دین ما را دین جعفری می گویند. چرا؟ برای اینکه بیشتر، بیشتر حدیث های ما از امام باقر و بیشترش از امام صادق است. چون بیشتر روایات ما از امام باقر و صادق است، برای همین دین جعفری یعنی دین جعفر بن محمد بن صادق. دین جعفری می گویند.
برای امام صادق رهبران فرقه های دیگر، مثلاً ابوحنیفه، رهبر بخشی از اهل سنت است. ابوحنیفه می گوید: هرچه دارم از آن دو سالی دارم که شاگرد امام صادق بودم. رهبران فرقه های اهل سنت هم شاگرد، چون امام صادق 4000 شاگرد دانه دانه اسمشان را می برد.
نه اینکه، آخر گاهی وقت ها آدم عددی که می گوید همینطور مثلاً برای مبالغه می گوید: چهار هزار تا! ولی نه 4000 شاگرد دانه دانه ثبت شدند. بعضی از این شاگردها هم معتقد نبودند که بعد از پیغمبر علی بن ابی طالب، بعضی هایشان معتقد بودند، بعد از پیغمبر خلیفه ی اول ابی بکر است.
بنابراین شاگرد امام صادق همه هم شیعه نبودند. ولی امام صادق مثل آفتاب بر همه می تابید. نمی دانستند چه کنند، حکومت های بنی عباس چون نمی خواستند امام ها را مثل کربلا بکشند. چون علتی که بنی امیه سقوط کرد، این ماجرای کربلا و جنایاتی که در مدینه و مکه و یعنی دیدند راه یزید موفق نبود.
گفتند: پس ما کوتاه می آییم. یعنی امام صادق هرچه دارد از خون امام حسین دارد. چون این شهادت امام حسین، بنی امیه را رسوا کرد. مردم ولوله شد، حرکت هایی، شعارهایی، موج هایی، انقلاب هایی، یک ذره، یک ذره، یک ذره، بنی امیه سقوط کرد.
بنی عباس که روی کار آمد گفتند: ما دیگر مثل بنی امیه انجام نمی دهیم. ما امام ها و اهل بیت را رها می کنیم. رها که کردند یک کمی فضا باز شد، امام باقر حوزه ی علمیه تشکیل داد. امام صادق (ع) تکمیل کرد. یعنی علت اینکه امام باقر حوزه ی علمیه تأسیس کرد و امام صادق آن را گسترش داد، این صدق سر خون امام حسین است.
چون خون امام حسین بنی امیه را سرنگون کرد، بنی امیه سرنگون شدند، بنی عباس آمد، آنها دیگر چون تجربه تلخ قبلی را دیده بودند، کوتاه آمدند.
4- فعالیت مخالفان در برابر امام صادق(علیه السلام)
گرچه آنها بنی عباس، امام کشی شان بیش از بنی امیه بود. منتهی آنها دیگر مثل کربلا نبود. بیشتر با سم می کشتند. کاری که کردند مکتب تراشی! اصلاً رقیب تراشی خودش یک کاری است.
شاه وقتی یک مرجع بزرگی از دنیا می رفت، به چند مرجع تلگراف تسلیت می گفت. چون می گفت: اگر من بعد از فوت این آقا به یک نفر دیگر تسلیت بگویم، مردم خواهند گفت: پس بعد از او آن آقایی که از دنیا رفته فلانی، به چند نفر تسلیت می گفت که قدرت یکجا متمرکز نشود.
برای اینکه قدرت در اهل بیت امام صادق متمرکز نشود، مکتب تراشی، رقیب تراشی! پیدایش قرائات به قول مرحوم مطهری، پیدایش مکتب های فقهی، کلامی، اینها همه... تازه بد نیست بگویم یکی از رقبای امام صادق دیشب می خواندم که با اینکه حکومت پول می داد به شاگردهایش و کمکش می کرد، شش شاگرد بیشتر نتوانست درست کند.
ولی امام صادق 4000 شاگرد داشت. آنوقت چه شاگردهایی! یکی از شاگردهایش، برای هیچ یک از ائمه ی ما به اندازه امام صادق شاگرد نقل نشده است. اکثر شاگردهایش حدود هزار نفر از کوفه بودند. بقیه ی شاگردهایش هم از شهرهای دیگر بودند. یعنی از بصره بودند. از واسط بودند. از حجاز بودند. از قبایل مختلف، از شهرهای اسلامی، یک هزار نفرشان از کوفه بودند، باقیشان از شهرهای مختلف.
5- تربیت تخصصی شاگردان در علوم مختلف
اول بنیانگذار حوزه ی علمیه، خوب، شاگردهای امام صادق تخصصی بود. چیزی که امروز دنیا به آن رسیده است. این دندان شما و بنده می دانید چند تخصص رویش است؟ بیش از 10 دندانپزشک متخصص برای یک دندان است. یعنی یک دندان، ده بیش از ده نوع تخصص دارد.
و ما بایدرمز این را هم که گاهی کتاب هایمان موفق نیست، این است که تخصصی کتاب نمی نویسیم. مسجدها چرا خلوت است؟ بعضی هایش! برای اینکه اگر مسجدها تخصصی شود، یعنی نماز جماعت عمومی باشد، بعد از نمار جماعت پیدا باشد بنده در این مسجد برای بچه ها قصه می گویم.
همه ی بچه های محله اینجا بیایند. بفهمند این مسجد برای بچه ها است. خواهرها آن مسجد بروند. برادرها آن مسجد بروند. چهار تا جلسه نهج البلاغه و تفسیر گذاشته مخصوص پزشک ها. 20 تا جلسه گذاشته مخصوص آموزش و پرورشی ها.
یعنی هرکسی مشکل خودش رابگیرد حل کند. باید یک نگاه این رقمی به قرآن بکنیم. ببین امام که دعا می کند هر عضوی را یک دعا می کند. دست دزدی می کند. می گوید: "ایدینا عن السرقه" خدای دست مرا از سرقت حفظ کن. چشم نگاه بد می کند.
"اعیننا عن الخیانة" زبان غیبت می کند. "السنتنا عن الغیبة" شکم غذای حرام می خورد، "و بطوننا من الحرام و الشبهه" یعنی امام برای هر عضوی یک دعا می کند. دانشکده ی پزشکی یک دین می خواهد. دانشکده حقوق یک دین می خواهد.
دانشکده ی تعلیم و تربیت یک حقوق می خواهد. رشته ی سیاسی یک معارف می خواهد. بازاری ها هر اصنافش، یک تذکراتی دارند. صنف شیشه برها، صنف زرگرها، صنف نمی دانم لوازم خانگی، صنف چه، صنف چه، اینها را دیگر ما در دنیای تبلیغ عقب هستیم. قرآن به حدود 40 زبان ترجمه شده است.
انجیل مسیحی ها به حدود 2000 زبان ترجمه شده است. ما در تبلیغ عقب هستیم. دانشکده های ما معارفش باید... البته یک 50 درصد مشترک داریم، مثل نماز، مثل عقائد، مشترکات 50 درصد، 50 درصدش باید تخصصی باشد. هنر امام صادق این بود، یکی از هنرهایش این بود که شاگردهایش را تخصصی می کرد.
ابان فقیه بود. به او گفت: "اِجلِس فِی المَسجِد وافْتِ الناس" در مسجد بنشین فتوا بده. مومن طاق، علم کلام. مربوط به عقائد. جابربن حیان، چه؟ شیمی! عرض کنم به حضور جناب عالی که یک کسی آمد به امام صادق گفت: من می خواهم درباره ی عقائد صحبت کنم.
گفت که شما برو نزد مومن طاق. گفت: می خواهم درباره ی جبر و اختیار صحبت کنم، فرمود: برو با حمزه ی طیار صحبت کن. گفت: درباره ی توحید! گفت: برو با هشام صحبت کن. گفت: در امامت، گفت: برو با فلانی صحبت کن. یعنی هرکسی را ...
غربی ها حسودیشان می شود که شاگرد امام صادق پدر شیمی کره ی زمین بشود. ولذا آمدند مرتب نق زدند. گفتند: آخر از کجا از امام صادق باشد؟ آخر از چه؟ از چه؟ از چه؟ از چه؟ می گویند: بهترین دلیل خودش. خود جابربن حیان گفته: من آنچه می گویم از امام صادق می گویم. شما دیگر حالا وقتی خودش می گوید، اقرارها و اعترافات مکرر خودش. ولی خوب روی حسادت است. بد نیست یک خاطره برای شما بگویم.
در یکی از مسابقات بین المللی قرآن بودم در یکی از کشورهای اسلامی. ایران در حفظ اول شد. در صوت هم اول شد. آن حکومت به داورها فشار آورد که خاک بر سرتان کند. ایرانی که زبانش عربی نیست، فارس هستند. هم در تلاوت و صوت اول شوند.
هم در حفظ! باید ایران را دوم کنی. ما ایران را تحمل نمی کنیم. آمدند گفتند: پس در حفظ اول، در تلاوت ایران دوم. بعد من آنجا بودم که داور آمد از قاری ایرانی عذرخواهی کرد. گفت: حلال کن. من حقت را دزدیدم. به خاطر فشار حکومت! من در آن کشور بودم. در همان... یعنی حسادت... اصلاً علتی که به انرژی هسته ای حساس هستند، حسادت است. والا خیلی کشورها دارند چرا ما نداشته باشیم؟ می گوید: ایرانی نباید داشته باشد.
6- توجه امام علی(علیه السلام) به ایرانیان
ولی قربانش بروم علی بن ابی طالب! خیلی ایرانی ها را دوست داشت. در یکی از جبهه ها چند ایرانی اسیر شدند، یک نفر گفت که: اینها را، ایرانی ها را برای حمالی ببرید. یعنی حاجی هایی که می خواهند طواف کنند، پیر هستند، مریض هستند حال ندارند راه بروند روی کول ایرانی ها بیاندازید، ایرانی ها تابوت کش شوند.
حضرت علی فرمود: ایرانی ها شریف هستند. نه من اجازه نمی دهم ایرانی تابوت کش شود. تابوت کشی عیبی ندارد. منتهی هم ایرانی و هم غیر ایرانی! اما اینکه بگویید ایرانی ها را می خواهید تحقیر کنید، من اجازه نمی دهم.
خوب، عرض کنم به حضور شما که امام صادق که شهید شد، در آستانه ی شهادت بحث را گوش می دهید. یک نفر خواست نیش بزند. به یکی از شاگردهای امام صادق گفت: امامت مرد. می خواست نیش بزند. گفت: عوضش امام تو تا روز قیامت زنده است.
می دانید مراد چیست؟ چون شیطان به خدا گفت: عمر مرا تا قیامت طول بده. گفت: "فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ(حجر/37) إِلیَ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (حجر/38)" شیطان از خدا خواست تا روز قیامت خدا عمرش بدهد، که مردم را وسوسه کند. خدا هم گفت: تا مدت طولانی عمر کن. گفت: امامت مرد. گفت: عوضش امام تو زنده است. یعنی این را پاتک زد.
7-توجه به نیازهای منطقه و مردم
خوب، یک کسی آمد گفت: ای امام صادق! من دلم می سوزد، خانه ی ما با شما دور است، می خواهم شما را ببینم نمی توانم. فرمود: شما همان منطقه کار کن، همین که خدا "فَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی قَلْبِکَ وَ جَزَاؤُکَ عَلَیْهِ" (بحارالأنوار/ج46/ص333)
گفت: همین که تو دلت می خواهد پهلوی من باشی ثواب می بری. شما به هوای حرم حضرت معصومه قم نایست. نجف اشرف (سلام الله علیه) من می شود نجف بمانم؟ امام رضا (صلوات الله علیه) یک عده هستند. می دانند مناطق نیاز دارد.
ولی در حوزه ها می ایستند می خواهند در جوار امام رضا، در جوار حضرت امیر، در جوار حضرت معصومه باشند. پهلوی امام آمد. این نسخه است. ما باید استفاده ی نسخه ای بکنیم. بگذارید یک چیزی بگویم. قرآن می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم.
این آیه ای است که تمام دنیا تقریباً حفظ هستند. بسم الله الرحمن الرحیم. تا من ایستادم شما بعدی را بخوانید. " لِایلَافِ قُرَیْشٍ(قریش/1) إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ(قریش/2)" می دانید چه؟ "الشِّتَاءِ" یعنی زمستان، "الصَّیْفِ" یعنی تابستان.
"رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیْفِ" یعنی قوم قریش تابستان و زمستان مسافرت می کردند. خوب کردند که کردند. به ما چه؟ پیش پدرش که کردند. حالا ما بعد از 1400 سال بگوییم که: 1400 سال پیش قریش تابستان ها جایی می رفتند. زمستان ها جایی می رفتند.
خوب می رفتند که می رفتند. به من چه!بعد هم قرآن گفته: "هذا" یعنی این قرآن"بَیانٌ لِلنَّاسِ" (آل عمران/138) برای بلژیک و مکزیک و ژاپن هم درس است. یعنی الآن در خیابان ژاپن برویم، بگوییم که: مردم ژاپن! 1400 سال پیش قبیله ی قریش تابستان و زمستان این طرف و آن طرف می رفتند.
خوب می رفتند که می رفتند. این چه حرفی است؟ چه پیامی است؟ گیر ما این است که از قرآن پیام نمی گیریم. می خواهد بگوید: دانشگاه! بندرعباس داغ است، دانشجوها را ملایر ببر. حوزه ی علمیه، حوزه قم داغ است. بچه ها را تفرش و آشتیان ببر.
" رحلة الشتاء و السیف" اگر به همین کلمه عمل کنند حوزه و دانشگاه 4 ماه تابستان تعطیل نمی شود. وگرنه بگوییم که 1400 سال پیش قوم قریش راه رفتند. خوب رفتند که رفتند. هنر این است که ما آیات قرآن را برای زندگی مان درس بگیریم. یک چیزی بگویم. به امیرالمومنین گفتند: فلانی را تحویلش نگرفتی، رفت به سمت معاویه، حضرت فرمود: "وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ" (بقره/45) این "إِنَّها لَکَبیرَةٌ" برای نماز است.
یعنی نماز سنگین است، مگر برای افراد خاشع! می خواست بگوید همینطور که نماز سنگین است مگر برای افراد خاشع، حکومت من هم سنگین است مگر برای افراد خاشع! منتها از این آیه که برای نماز است، برای خودش هم استفاده کرد. قرآن یک آیه دارد که می فرماید: "وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَه " (توبه/46)
این منافقین قصد جبهه ندارند، اگر قصد جبهه می داشتند، خودشان را آماده می کردند و شمشیر تیز می کردند. زره تهیه می کردند و خودشان را آماده می کردند. "وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوج" یعنی اگر اراده خروج به جبهه داشتند، "لَأَعَدُّوا" خودشان را مستعد و آماده می کردند.
خوب این آیه برای جبهه است ولی حضرت امیر به بازار رفت که لباس احرام برای حج بخرد، گفتند: یا علی! آمده ای لباس حج بخری؟ فرمود: "وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا"! یعنی امیرالمؤمنین آیات جبهه را برای لباس احرام خواند. یعنی چه؟ یعنی ما باید از قران استفاده روز بکنیم.
"رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ" (قریش/2) را ببریم و بگوییم که این نسخه ی تعطیلات تابستانی است. از هر کلمه ی قرآن باید یک استفاده ای بکنیم. چون قرآن گفته است که شفاء است. شفاء یعنی چه؟ یعنی هر کلمه ی قرآن یکی از دردهای اجتماعی شما را درمان می کند.
آقا چرا آمار طلاق زیاد می شود؟ قرآن آیه دارد! چرا فلانی با فلانی کینه دارد؟ دوایش این است. چرا فلانی متکبر است؟ چرا فلانی راجع به نماز کاهل است؟ چرا...؟ چرا ...؟ تمام چراهای شما دوایش در قرآن است. ما قرآن را به قصد دواء و شفاء نمی خوانیم.
فوقش یا حفظ می کنیم و یا تجوید و تواشیح! این قرآن درس برای ما دارد. درسهایی از قرآن! تدبر در قرآن! نکته برداری از قرآن! منتها البته این کار هر کسی نیست. اینطور نیست که حالا هر کسی بنشیند وبگوید من از قرآن استفاده می کنم.
کمتر از ده سال اگر کسی در حوزه درس خوانده باشد، حق استفاده ندارد، جز زیر نظر یک کسی! بنده خودم از 20 سالگی در تفسیر رفته ام، الان 64 سال دارم، 44 سال است که در تفسیر هستم، در عین حال وقتی می خواستم تفسیر نور را چاپ کنم، یکی شورای نگهبان، خدا رحمت کند آیت الله آقا سید مهدی روحانی را، در تفسیر خیلی قوی بود، از درجه یک های جامعه مدرسین بود، و آیت الله مصباح و آیت الله استادی، گفتم شما نگاه کنید.
البته من نگاه کردن این ها باز معنایش این نیست که آدم غلط نداشته باشد. ممکن است ده نفر مجتهد ببینند و باز هم... ولی بالاخره کارشناس باید ببیند. ممکن است اگر دکترها هم ببینند باز این قرص طرف را بکشد، ولی بالاخره همین که چهار نفر دکتر دیدند، آدم یک اطمینانی هست. راننده پایه یک هم ممکن است یک بار تصادف کند. ولی بالاخره سوار هر ماشینی ما نباید بشویم. باید لااقل گواهینامه رانندگی داشته باشیم.
امام صادق... یک بحثی داشت هشام که هارون الرشید وقتی شنید گفت: زبان هشام "اَوقَعُ فِی نُفُوسِ النّاس مِنْ الف سیف" بیان هشام از هزار شمشیر برای حکومت بنی عباس ضررش بیش تر است. بعضی شاگردان امام صادق در قالب تجارت می رفتند و مکتب اهل بیت را ترویج می دادند.
چون حکومت بنی عباس این ها را در فشار قرار می داد. به اسم تاجر می رفتند. جابر جعفی صدهزار حدیث حفظ بود. منتها جابر جعفی برای اینکه کور کند چشم بنی عباس را نمی گفت امام صادق گفته است، می گفت که "حَدَّثَنِی وَصِیُّ الْأَوْصِیَاءِ وَ وَارِثُ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ" (بحارالأنوار/ج46/ص289) می گفت چه کسی... چه کسی... چه کسی... آخر ما می گوییم علی گفت.
باید گفت حضرت امیرالمؤمنین وصی رسول الله فرمود! علی گفت. گاهی مثلاً علی ع! امام باقر ع! ع یعنی چه؟ خوب بگو علیه السلام! این فکر می کند تمام پول هایی که خرج می کند و تمام وقتش روی دقت است. فقط علیه السلام دو ثانیه طول می کشد، برای صرفه جویی، از امام صادق کم می کند.
آن وقت دو ساعت نیم می نشیند و فیلم بلژیک را می بیند که به مکزیک گل زد. یعنی دو ساعت نگاه به توپ بلژیک می کند، آن وقت به علیه السلام که می رسد ع! یعنی ده ساعت ده ساعت جوانی اش در جای دیگر خرج می شود، ولی حالا که به امام می رسد، عوض علیه السلام می نویسد ع و می خواهد صرفه جویی کند. نمی دانیم از کجا سیلی می خوریم. بعضی از این سیلی ها را باید بخوریم.
مادری به پسرش گفت: من را ببر دکتر که آمپول بزنم، گفت مادر وقت ندارم و گرفتار هستم، این پول را بگیر و خودت با تاکسی تلفنی برو! مادر هم یک نگاهی کرد و گفت باشد! پول را گرفت که با تاکسی تلفنی برود. پسره می گفت سوار ماشین شدم و رفتم و به کسی زدم، دیدم که در خیابان افتاده است.
خودم بغلش کردم و دکتر بردمش! وقتی بردمش دکتر و داشتم وارد بیمارستان می شدم، دیدم مادرم با تاکسی تلفنی آمده است و آمپولش را زده است و دارد برمی گردد. خدا می خواست بگوید: ها! مادرت را سوار نکردی، حالا جوان مردم را سوار کن! حالا چند میلیون هم دیه بده! چشمت هم کور! به مادرت گفتی ننه وقت ندارم؟ خوب وقت نداشته باش! ما می گوییم "السلام علکیم و رحمة الله و برکاته" می دویم.
حدیث داریم آن هایی که می دوند خدا به آن ها می گوید: کجا می روی؟ آخر کار دارم، آن وقت می روی و پشت چراغ قرمز می ایستی! می گویی در ترافیک پیرم درآمد! بابا یک سی و چهار بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار هم سبحان الله ثواب هزار رکعت نماز را دارد. من ساعت گذاشته ام، یک دقیقه و نیم طول می کشد.
الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر 34، 33، 33! کل تسبیحات حضرت زهراء یک دقیقه و نیم است. این یک دقیقه و نیم را که ثواب هزار رکعت نماز است، سرفه جویی می کنیم و می رویم و پشت چراغ قرمز می ایستیم. به مادرش گفت برو که من کار دارم، رفت آنجا و اینطور شد.
8- پندهای اخلاقی امام صادق(علیه السلام) به شیعیان
امام صادق یک دو جمله هم برای ایشان بگویم، امام صادق فرمود که اگر دیدید که انسان عیب های مردم را می گوید، عیب های خودش را فراموش می کند، این پیداست که خدا او را به مکر گرفته است، چون خدا مکر... یعنی خدا تدبیر می کند.
افرادی هستند در روزنامه ها، بولتن ها، کاریکاتورها... دیگران را هو می کنند، اما عیب های خودشان را فراموش می کنند، این خیلی مهم است، سه تا هم خطر فرمود که در زندگی شما هست. یکی اینکه نعمت های خدا برای شما خطر است.
چون انسان وقتی غرق در نعمت است، خوابش می برد. فکر می کند آدم خوبی است و خدا هم دوستش دارد. یکی هم عیب هایش را خدا لو نمی دهد. یکی هم اینکه مردم مرتب می گویند به به و چه چه! به به و چه چه مردم، ثناء مردم، یعنی تملق و تشکر مردم...
1- پرده پوشی خدا 2- نعمت ها... این ها باعث می شود که انسان خوابش می برد. امام صادق فرمود: "صِلْ مَنْ قَطَعَک" (الفقیه/ج4/ص177) انتقام نگیرید، او با تو قطع رابطه کرد، تو به خانه اش برو! "اَحسِنْ مَن عَصی اِلَیک" به تو بدی کرد، تو احسان کن! "یُسَلِّم علی مَن سَبَّک" فحشت داد؟ تو به او سلام کن! "اَنصف مَن خاسَمک" او به تو نارو زد؟ تو با او انصاف داشته باش! همینطور که ... "وَاعفُ عَن مَن ظَلَمَک" به تو ظلم کرد، عفوش کن!
شب شهادت امام صادق است، پای تلویزیون نشسته اید، بسم الله! با چه کسی قهر هستید؟ همین الان، همین الان طولش ندهید، همین الان بگو ای امام صادق! چون در آستانه شب جمعه است و در آستانه شب شهادت تو هستم، تو به ما سفارش کردی، به تو بدی کرد، تو پاتکت را با خوبی بزن!
بگذار فلانی به من فحش داد، من به او زنگ بزنم، الو سلام! حال شما خوب است؟ بروی خودت نیاور که به تو فحش داده است، به او سلام کن! قرآن می فرماید: "وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ" (قصص/54) سیئات را به حسنه تبدیل می کند. " ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن " (مؤمنون/96) اگر با تو بدی کرد، تو خوبی کن! "فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ" یک مرتیه همان کسی که دشمن تو می شود، "کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ" (فصلت/34) انگار دوست جان جانی توست.
یک تلفن پاتک بزن! آخر یک قدم به امام صادق نزدیک بشویم. لااقل یک قدم! یک قدم به امام صادق نزدیک بشویم. فرمود به تو بدی کرد، زنگ بزن و عذرخواهی کن. بی انصافی کرد، تو انصاف بکن! فحشت داد؟ تو به او سلام کن! این سفارشات امام صادق است.
حالا! اگر کسی بدهکار است، به او بگو هر وقت داشتی بده! "مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً أَظَلَّهُ اللَّهُ بِظِلِّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّه " (الکافی/ج8/ص9) اگر کسی بدهکار است و می گوید آقا من ندارم که بدهم، شما یک ماه به من مهلت بده، ده روز به من مهلت بده، بیست روز به من مهلت بده،
آقا من الان بچه مدرسه ای دارم، من تابستان خانه را خالی می کنم، مستأجر هستم، به من فرصت بده، بنایی من تمام می شود، تا جایی را پیدا کنم، اگر کسی به یک بدهکار مهلت داد، خدا روز قیامت که روز خطرناک است، او را در سایه لطف خودش حفظ می کند.
اما سوء استفاده نکنند. بدهکاران هم اگر می توانند بدهی شان را بدهند، هر شبی که ندهند حدیث داریم وقتی می خوابد گناه دزد را پای او می نویسند. من یک میلیون از شما می خواهم، می توانی بدهی، اگر کسی می تواند بدهد و نمی دهد، هر شبی که می خوابد، گناه دزد یک میلیونی را پای او می نویسند.
اگر دارید بدهید و ندهید، گناه دزد را پای شما می نویسند. اگر ندارید و به طرف بگویید مهلت بده و اگر او مهلت ندهد، آن وقت خدا... بله! می گویند که وقت تمام شد! عرض کنم به حضور شما...
امام صادق فرمود: جوری باشید که همه بگویند: "هؤلاء جعفریه" فرمود نماز که... اذان که می گویند چنان مسجد بدوید، چنان به نماز اول وقت عنایت کنید که بگویند: "هؤلاء جعفریه" این ها طرفداران امام جعفر صادق هستند. یعنی بازار تهران و بازارهای ایران، چنان اول وقت به سراغ نماز بروند که بگویند اینها... می گویند وقتی اینها گفتند که یاران امام صادق اینطور هستند من لذت می برم.
اما وقتی می گفتند این شیعه ها کلاهبرداری کردند، کم فروشی کردند، رشوه گرفتند، من اذیت می شوم. شما شیعه ی امام صادق هستید، من را اذیت نکنید. طوری عمل کنید که نگویند... خوب ما گاهی وقت ها متلک می شنویم... به ما بگویند مهتابی سبز در فلان کشور برای مسجد است، در فلان کشور مهتابی سبز برای سیراب و شیردان است.
هر چه مهتابی سبز است، یعنی آبگوشت و کله! این متلک است. به ما بگویند فوتبالیست های فلان کشور در چمن نماز می خوانند، فوتبالیست های ایران می روند و پشت پایه نماز می خوانند. مگر می خواهی تریاک بکشی؟ همینطور که گلت را در چمن می زنی، نمازت را هم در چمن بخوان! خجالت ندارد. طوری عمل کنید که بگویند درود بر امام صادق با این یارانش!
خدایا... یک سلامی به مدینه بدهیم. السلام علیک یا اباعبدالله - لقب امام صادق مثل امام حسین اباعبدالله است. دو تا اباعبدالله داریم. یکی امام حسین یکی امام صادق - السلام علیک یا اباعبدالله یا جعفربن محمد الصادق! خدایا تو را به حق امام صادق قسمت می دهیم، رفتار و گفتار و نیات و فکار و کردار ما را، روش و منش ما را طوری قرار بده که امام صادق از ما لذت ببرد.
حضرت مهدی ما را به نوکری خودش بپذیرد. شهادت امام صادق را تسلیت می گوییم. و اینجا باید یادی از آیت الله کاشانی بکنیم. تعطیل رسمی امام صادق حتی زمان شاه... در زمان طاغوت هم شهادت امام صادق ایران تعطیل رسمی بود، و این بنیانگذار تعطیل رسمی امام صادق برای آیت الله کاشانی بود.سلام و صلوات خدا بر او و بر امام و بر مدرس و بر همه کسانی که پاسداری از مکتب اهل بیت داشتند.
"والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته"

متن سخنرانی درباره شهادت امام صادق (ع)
اساس اسلام، دوستی اهل بیت(ع)
* از امام صادق علیه السلام نقل شده است: « لِکُلِّ شَیءٍ أساسُ وَ أساسُ الاسلامِ حُبُّنا أهل البَیتِ »، هر چیزی یک پایه ای می خواهد، هر بنایی ستونش قوی تر باشد، استحکامش بیشتر است. مثلا بعضی بناها هست که 5000 سال قدمت دارد. می فرمایند هر چیزی اساسی دارد، و اساس اسلام محبّت ما اهل بیت است.
چهار پیشوای اهل سنت شاگرد امام صادق (ع)
* 90 درصد چیزهایی که ما در مورد اسلام میدانیم، همه اش از اهل بیت علیهم السلام است، حتی اهل سنت می دانند. دیروز در اخبار سراسری به سراغ چندتا از علمای اهل سنت رفت و با آنها مصاحب کرد. هم داخل کشور و هم خارج کشور، آن ها گفتند که چهار امام اهل سنت همه شاگردان امام صادق بودند، 90 درصد چیزهایی که ما در مورد اسلام میدانیم، همه اش از اهل بیت علیهم السلام است؛
مثلا بیشتر جمعیت اهل سنت حنفی اند. اهل سنت اکثر جمعیت شان حنفی اند، شاید نصف اهل سنت. این ابوحنیفه شاگرد امام صادق علیه السلام بود، همیشه می گفت: اگر آن دو سالی که من رفتم از امام صادق کسب فیض کردم، آن نبود، من هلاک می شدم. چیزی از علم نمی دانستم، فقط آن دوسال یاد گرفتم. « لَولا سَنَتان لَهَلَکَ نعمان »
یا مالک بن انس، که رهبر مالکی هاست. این شاگرد امام صادق علیه السلام بود، پیر مرد هم بود، می آمد خدمت امام صادق علیه السلام، خودش می گوید: « حضرت پشت من پشتی می گذاشتند و من از اینکه اینقدر به من لطف می کنند، همیشه شاکر بودم »، شاگرد مکتب امام صادق علیه السلام بود.
شافعی بعد از امام صادق علیه السلام متولد شد، و او شاگرد مالک بن انس بود، با واسطه شاگرد امام صادق علیه السلام است.
احمد حنبل شاگرد شافعی بود. او هم با واسطه شاگرد امام صادق علیه السلام است. خلاصه 90 درصد آن چیزهایی که مسلمانان از دین می دانند، از اهل بیت علیهم السلام است.
اهل بیت (ع) را رها نکنید
* پیغمبر صلوات الله علیه فرمودند: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى »، محبت أهل بیت علیهم السلام ریشه اش در آیات قرآن است، می گفتند: من اجری از شما نمی خواهم، جز اینکه این اهل بیت را رها نکنید بعد فرمودند: « مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ » این اجری که از شما خواستم، به سود خود شماست، و گر نه به حال من هیچ فایده ای ندارد.
حب اهل بیت (ع) باعث تقویت ایمان
* جوان ها، آقایان، خانم ها، ما ایمانهایمان ضعیف می شود. به خاطر این که غفلت می کنیم، کوتاهی می کنیم، افول می کنیم، این ها جمع می شود، جمع می شود، جمع می شود، ایمانمان کدر می شود، ضعیف می شود.
اما یک سفر می رویم حرم امام رضا علیه السلام، تمام این استخوان ها نرم می شود، ایمان را زنده می کند، تا یک خورده ایمان ضعیف می شود، محرم میشود، می آیی در دستگاه أباعبدالله علیه السلام این ایمانت را زنده می کند، حب أهل البیت.
عدم تعصب بر اهل بیت موجب زمین خوردن
* من دیده ام کسانی مرجع تقلید بوده اند، فقیه بوده اند، مجتهد بوده اند، اما چون در اهل بیت علیهم السلام تعصب نداشته اند، زمین خورده اند، آبرویشان رفته، کسی باورش نمی شد، اما آدم هایی دیدم که اراذل بودند، بی بند و بار بودند، اما روی اهل بیت علیهم السلام تعصب داشتند، اهل بیت دستشان را گرفت، یکی اش همین « طیّب».
طیّب، حرّ زمان بود
* شاه آمد به طیب گفت: به تو هر چه بخواهی پول می دهم، بگو که من از - امام - خمینی پول گرفته ام، غائل? 15 خرداد را به پا کردم. او گفت: « من اصلا این سید را ندیدم، عکسش را هم ندیدم، اصلا نمی دانم این سید چه شکلی است، اما اگر همه کره زمین را به من بدهی، من با آبروی بچه های فاطمه بازی نمی کنم، چون من روی اینها تعصب دارم»،
گفتند: تو را می کشیم، گفت: « به خدا قسم زنده زنده، پوستم را بکنید، من آبروی این سید را نمی برم »؛ شهید هم شد. وقتی که می بردندش برای شهادت، به این هم سلولی اش گفت: « خمینی را اگر دیدی، به او بگو همه دیدند، عاشقت شدند، من ندیده عاشقت شدم و جانم را هم به پایت دادم »؛
بعد از انقلاب این هم سلولی اش آمد و حرف های طیب را به امام گفت و امام هم گفتند: « او حرّ زمان بود، حرکت او مانند حرّ بن یزید ریاحی در روز عاشورا بود. »؛ یک عده هستند که اراذل اند. اما روی ائمه و اهل بیت علیهم السلام تعصب دارند، همین اهل بیت علیهم السلام دستشان را گرفتند. به شما می گویم، در هر کاری که قصور دارید، برای اهل بیت علیهم السلام کم نگذارید.
پایان پیام/