برای تحلیل حرکت تبیینی حضرت زینب(س)، ابتدا به شرایط حاکم بر کاروان اسرا کمی دقیقتر نگاه کنیم. خاندان اهلبیت بعد از عاشورا از نظر شرایط روحی و جسمی در وضعیت بسیار سختی قرار دارند که همه وصفش را شنیدهایم؛ سنگینترین مصیبتها در یک بازه زمانی یکروزه را تحمل کردهاند؛ بلافاصله در غیاب مردهایشان، مورد هجوم وحشیانه سربازان دشمن قرار گرفتهاند و سپس عازم یک سفر بسیار سخت شدهاند.
آنها در کوفه و شام فقط در مکانها و جمعهایی میتوانند حاضر شوند که بهعنوان اسیر برده میشوند؛ یعنی موقعیتهایی که برای روشنگری در اختیارشان قرار دارد، بسیار محدود است. طبیعتا در همین مکانهای محدود هم دشمن بهعنوان مدعی پیروزی در جنگ، فضاسازی گستردهای انجام داده و در بسیاری از مکانها هلهله و شادی برپاست. پس حضرت زینب(س) کار دشواری در پیش رو دارد. مخصوصا بهعنوان یک بانو که حجب و حیایی در عالیترین مرتبه دارد و طبیعتا امکان صحبتکردن خرد خرد با مردانی که نماینده جوامع مختلف بودند، برای ایشان وجود ندارد.
از طرفی هرگونه فعالیت سیاسی امام سجاد(ع) به شهادت ایشان منجر میشود و به همینخاطر ایشان مأمور به تقیه هستند برای اینکه امامت باقی بماند. کما اینکه در چند مرتبهای که ایشان صحبت کوتاهی داشت، هم در کربلا و هم در شام، در معرض تهدید جانی قرار گرفت. بنابراین باراصلی این روشنگری بر دوش حضرت زینب(س) قرار دارد و همزمان باید از جان امام هم محافظت کند.
انتخاب سه موقعیت استراتژیک برای سه گروه از مخاطبین
در چنین شرایطی حضرت زینب سلاماللهعلیها سه نقطه استراتژیک در کربلا، کوفه و شام را انتخاب میکند تا در خصوص اهداف قیام کربلا روشنگری کند، پاسخ تحریفها را بدهد و وجدان مردم را بیدار کند. ایشان برای سه گروه اصلی روشنگری میکند. اول؛ برای کسانی که در صحنه کربلا و در جنایات رخداده حضور داشتند، دوم برای مردم کوفه که ابتدا امام را دعوت کرده و بعد او را تنها گذاشته بودند و سوم برای مردم شام که تحتتاثیر سالها فضاسازی توسط حکومت بنیامیه، ذهنیتی نسبت به امام و حرکت ایشان نداشتند و حتی با اسلامی کاملا تحریفیافته خو گرفته بودند.
موقعیت استراتژیک اول: کربلا، گودال قتلگاه
پس از پایان جنگ، گودال قتلگاه نقطه ثقل شادی لشکر دشمن بود؛ چون تمام شدن کار حضرت أباعبدالله(ع) را به منزله پیروزی میدانستند. همه ارتش دشمن به این نقطه توجه داشتند و از جنگجویان تا تدارکات و خدمات لشکر حاضر بودند. زمانیکه حضرت زینب(س) وارد گودال قتلگاه شد، بعد از دیدن پیکر برادرش، چنان جانسوز عزاداری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادند؛ در مقاتل نوشتهاند حتی اسبها هم به گریه افتادند. این اولین مجلس عزای امام حسین(ع) بود که عواطف حضرت زینب(س) در عالیترین مرتبه باعث شکلگرفتن آن شد و مثل یک تلنگر جدی برای وجدان عمومی بود. ایشان در جملات جانسوزش، برای لشکر دشمن که شاهد این صحنه بودند، نسبت امام با پیامبراکرم(ص) را یادآوری کرد. تاثیر این موضوع به حدی بود که چندین نفر از لشکریان ابنسعد توبه میکنند و چنان انقلاب روحی در آنها بهوجود میآید که در دفاع از اهلبیت به همقطاران خودشان حمله میکنند. این در حالی است که از صبح عاشورا موعظههای حضرت أباعبدالله و اصحاب مختلف ایشان و همینطور دیدن نحوه شهادت مظلومانه همه آنها برای بعضیها عبرتانگیز نبود اما این فعالیت تبلیغی حضرت زینب(س) که مبتنی بر مخاطب قراردادنِ همزمان منطق و احساس آنها بود، تبدیل به یک تلنگر بزرگ شد.
موقعیت استراتژیک دوم؛ کوفه
چرا کوفه مهم بود؟
کوفه اولین شهر تماما اسلامی بود که توسط مسلمانان بناگذاشته شد و جایی بود که حضرت امیرالمومنین حکومت کرده و مردم ایشان را دیدهبودند. مسجد کوفه برای مسلمانان احترام و قداست منحصربهفردی داشت؛ مسلمانان آغازین با اعتقاد و اخلاص خاصی مسجد کوفه را بنا کردند؛ مردم آن را محل توبه آدم، محل قرارگیری سفینه نوح و بر اساس برخی روایات، مکانی میدانستند که انبیا در آن نماز خواندهاند. این مسجد مقدس در شهری قرار داشت که پایتخت نظامی سرزمینهای اسلامی بود و انتخاب آن برای اباعبدالله برای پایهگذاری و شکلگیری قیام، حاوی نکات بسیار مهمی بود.
حالا که بهخاطر عهدشکنی کوفیان، امام حسین(ع) نتوانستهاست پیامش را برساند و قیام علیه حکومت یزید را شروع کند، حضرت زینب(س) میبایست با رساندن پیام این قیام، کار ناتمام اباعبدالله را ادامه دهد و به ثمر بنشاند.
تبیین فاجعه برای عامه مردم
وقتی کاروان اسیران به این شهر رسید، مردم با دیدن سرهای بریده شده و زنان و کودکانی که در غلوزنجیر بودند شروع به گریه کردند. اینجا حضرت زینب(س) با بیانی غرّا که خطبههای أمیرالمومنین در کوفه را تداعی میکرد، این مردم را خطاب قرار داد و خیانت و جنایتی که در حق امام کرده بودند را به آنها یادآوری کرد. سپس در مجلس ابنزیاد در دارالاماره و درواقع در مسجد کوفه، جایی که مردم در مجلس پیروزی ابنزیاد جمع شدهاند، به تقابل با روایت ابنزیاد پرداخت.
پس سخنان حضرت زینب(س) خطاب به دو گروه از مخاطبین و به دو شکل است؛ یک بخش مربوط به مخاطب قرار دادن مردم کوفه که در واقع یک آسیبشناسی اجتماعی برای این است که آنها را متوجه جنایتی که مرتکب شدهاند، نماید. در این بخش، حضرت زینب(س) از عنصر احساس بیشتر از عنصر منطق استفاده میکند و سعی میکند با تحریک احساسات مردم آنها را متوجه عمق فاجعه کند. ایشان اصلا شبیه کسانی که شکستخوردهاند و مورد حمله قرار گرفتهاند، صحبت نمیکند؛ کاملا از موضع بالا صحبت میکند و مردم کوفه را تحقیر میکند.
اقتدار منطقی برای تقابل با «روایت» دروغ
بخش دوم صحبت حضرت زینب در کوفه، خطاب به ابن زیاد است که خودش را فرمانده لشکر پیروز میداند. اینجا این بانو ادبیات و منطق دیگری را انتخاب میکند و بیانات ایشان بیشتر از آنکه بر روی احساسات استوار باشد، یک اقتدار منطقی دارد. ایشان یک بیانی اینجا دارد که در هیچجای دنیا ندیدیم که فردی بعد از اینهمه مصیبت و آنهم در اسارت، با چنین اقتداری صحبت کند. ابن زیاد میگوید شما را کشتیم و خدا شما را به این روز اندخت؛ ایشان در پاسخ میگوید «من جز زیبایی ندیدم». این جمله عجیب را نمیتوان هیچ توصیفی در موردش بهکار برد؛ در برخی روایات آمده است این همان تعبیری است که خدا در پاسخ به ملائکه که به خلقت انسان اعتراض کردند، فرمود. وقتی که گفتند « أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء» و خدا پردهها را کنار زد و این صحنه را نشان داد و گفت من همچین عظمتی را خلق میکنم.
این عظمت حضرت زینب(س) مقابل ابنزیاد مثل یک نقاشی با شکوه، بزرگترین کنتراست تاریخ است که در آن نور مطلق در مقابل سیاهی مطلق قرار میگیرد. این بانو گرچه در قامت یک اسیر است، اصلا شبیه زندانیها و اسرا نیست و حتی صدای گریه مردم را در میآورد؛ انگار که مردم اسیر اینها هستند و آن حس سرمستی و پیروزی را از سر ابنزیاد خارج میکند.
اثر فعالیت حضرت زینب را میشود در قیام توابین دید؛ از همان نقطه مردم دچار انقلاب روحی و یک پشیمانی بزرگ شدند و به امام سجاد(ع) و حضرت زینب درخواست قیام مجدد دادند که امام سجاد نپذیرفتند.
موقعیت استراتژیک سوم؛ شام
شرایط حاکم بر افکار عمومی شام
موقعیت استراتژیک بعدی شام است. نگاهی به وضعیت این شهر در آن زمان بیندازیم، شرایط ویژه و منحصر بفرد آن را متوجه میشویم. این شهر، پایتخت جامعه اسلامی است و پیام پیغمبر هیچگاه به دست مردم شام نرسیده است. این مردم سالها اسلام را از دریچه بنیامیّه دیدهاند. با علیبنابیطالب بهواسطه صفین و حوادث انتهای حکومت عثمان، احساس دشمنی میکنند. اقلیتها برای فسق و فجور آزاد هستند؛ به همینخاطر اهلبیت را در محله یهودیها و ارمنیها میچرخانند. بعد از کربلا، در شام سرمستی یزید مضاعف است؛ چون برخلاف مردم کوفه، مردم شام هیچ ذهنیتی نسبت به حقانیت امام حسین(ع) ندارند و دستگاه عملیات روانی بنیامیه توانستهاست بهصورت مطلق این دروغ را به آنها بباوراند که امام حسین(ع) و خانواده و یارانش نامسلمان هستند. این جنگ روانی آنقدر جدی و گسترده است که حتی با خاندان اهلبیت مانند اسرای نامسلمان برخورد میشود و به همینخاطر است که در مجلس یزید، این پیشنهاد بیشرمانه مطرح میشود که دختر امام حسین(ع) را به کنیزی ببرند؛ یعنی کاری که در حق اسرای غیرمسلمان انجام میشود.
هدف قرار گرفتن اصل اسلام توسط جریان تحریف
یک نکته مهم که باید در اینجا بهصورت ویژه در نظر بگیریم این است که در زمان حکومت یزید، اصل و ریشه اسلام در خطر قرار گرفت. یعنی نه تنها احکام صریح اسلام زیرپا گذاشته میشد بلکه حتی ماهیت دین نیز مورد هجمه آشکار قرار میگرفت. یزید در همان مجلس شام، در حالی که مست بود میگفت « لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلَا» یعنی - معاذالله ـ اهل بیت و پیغمبر بازی کردند! وحیای نیست! قرآنی نیست. این کفر صریح و آشکار بود که معاویه در سر و خفا به آن معتقد بود و یزید آن را به زبان آورد و عملی کرد. اینجا انسان دقیقتر متوجه این جمله أباعبدالله میشود که فرمود «وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ» (آنگاه که امت، گرفتار حاکمی، چون یزید گردد، باید فاتحه اسلام را خواند). بنابراین حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) با جامعهای روبرو هستند که در معرض نامسلمان شدن قرار دارد و اینجا نه به جای امام حسین(ع)، بلکه باید بهجای پیغمبر اسلام(ص) صحبت کنند.
از طرفی در مجلسی که یزید برای جشن پیروزی خود ترتیب داده است، هم مورخان زیادی حضور دارند و هم سفرای حکومتهای مختلف جهان دعوت شدهاند و بنابراین هر روایتی که در این مجلس شکل بگیرد و غالب شود، هم در تاریخ ثبت خواهد شد و هم به گوش مردم دیگر نقاط جهان خواهد رسید.
وعدهای که محقق شد
محتوای خطبه حضرت زینب(س)، تحقیر شدید یزید است. همانطور که در عالم واقع یک نفر که مست است را با سیلیهای محکم به خود میآورند در این مجلس نیز حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) با بیانی متقن، سیلیهای محکم به صورت او میکوبند؛ به او و مردم شام یادآور میشوند که سابقه او و حضرت اباعبدالله چیست. و به یزید و بنی امیه گوشزد میکنند که هیچ بهرهای از دین و در نتیجه هیچ حقی در حکومت ندارند.
این اقتدار در روایت حقانیت أباعبدالله و قیامش، کار را به جایی میرساند در انتهای مجلس، خود یزید میگوید باید برای ایشان مجلس عزا بگیریم. اولین جلسه عزای امام حسین(ع) که در واقع معرفی اسلام ناب، و امیرالمومنین و امام حسین(علیها السلام) برای مردم شام بوده است، با اجازه یزید به مدت یک هفته در شام برگزار میشود. و مردم و زنان شامی که هیچگاه اسمی از این بزرگواران نشنیده بودند، در خانهای که حضرت زینب و بقیه اسراء حضور داشتند، مینشستند و عزاداری میکردند.
حضرت زینب سلاماللهعلیها بعد از تمام صحبتهایشان، با قاطعیت یک جمله را خطاب به بزید میگوید و آن اینکه «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا». (سوگند به خدای که هرگز نمیتوانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی). وعدهای که تاریخ شاهد وقوع آن بود و بهواسطه قیام زینبی، نهتنها در همان عصر و برای همان مردم بلکه در تمام تاریخ، حقانیت امام حسین(ع) تثبیت میشود واسلام از خطر تحریف کامل و نابودی نجات پیدا میکند.