به گزارش فارس، مراسم ختم سومین روز مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین سید مهدی طباطبایی در روز یکشنبه 30/2/97 ساعت 21:30 واقع در خیابان 17 شهریور خیابان آیتالله سعیدی مسجد موسی ابن جعفر (ع) برگزار خواهد شد.
برپایه این خبر حجتالاسلاموالمسلمین سید مهدی طباطبایی از اساتید مشهور اخلاق در تهران در روز جمعه و در سن 82 سالی دار فانی را وداع گفت.
این خطیب و استاد اخلاق مشهور از چندی پیش به دلیل عارضه ریوی دریکی از بیمارستانهای تهران بستری بود.
سیدمهدی طباطبایی متولد اول فروردین 1315 در رفسنجان کرمان و از یاران قدیمی حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری بود. حضور در مجلس هفتم بهعنوان نماینده مردم تهران از دیگر سوابق این استاد اخلاق است.
مرحوم استاد طباطبایی درخصوص زندگی علمی و اجتماعی خود گفته بود: «بنده در رفسنجان متولد شدم. به خاطر وضعیتی که برای مرحوم پدرم پیش آمد، ناگزیر به مشهد مقدس هجرت کرد و از آن زمان مقیم مشهد شدیم.
فشارها و اختناق حکومت رضاخان همه مؤمنان، بهویژه روحانیان را سخت میآزرد. این وضعیت، موجب شد عدهای لباس روحانیت را کنار بگذارند و به کارهای دولتی رویآورند. آنها حتی حاضر نبودند بچههایشان به دروس حوزوی بپردازند. پدر ما، باآنکه روحانی بود و سختیهای فراوان دیده بود، همچنان به لباس روحانیت پای بند ماند، برخلاف توصیههای بستگان که میخواستند ما به دروس جدید بپردازیم، ایشان مصر بودند که باید وارد حوزه شویم درس طلبگی بخوانیم. لذا بااینکه پس از شهریور 1320 و تبعید رضاخان امکان رفتن ما به مدارس دولتی وجود داشت، به خاطر علاقهای که پدرم به روحانیت و این لباس داشت، توفیق راه یافتن به حوزه علمیه را یافتیم.
ابتدا در همان مکتبخانهها نصاب الصبیان و جامع المقدمات و معراج السعاده را خواندیم. بعد وارد مدرسه شدیم. مدارس ابدال خان، دو در نواب، مدارسی بود که توفیق حضور در آنها را داشتیم. خوشبختانه آن زمان در حوزه مشهد استادان خوبی، بهویژه در ادبیات، بودند; مانند ادیب نیشابوری که ادبیات را خدمت ایشان خواندم. منطق را نزد مرحوم استاد آقا شیخ محمد عیدگاهی، فقه را خدمت میرزا محمد مدرس یزدی، رسایل، کفایه و مکاسب را خدمت آقا شیخ محمدکاظم دامغانی و آقا شیخ هاشم قزوینی فراگرفتم، توحید صدوق و مقداری از اصول کافی را نزد مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی خواندیم.
بعد برای ادامه تحصیل راهی قم شدم. دو سال هم در قم بودم، به درس مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی حاضر میشدم. بعد هم به نجف مشرف شدم. دو سالی هم آنجا ماندم و بهواسطه گرفتاریها و ناراحتیهایی که پیش آمد، نتوانستم بمانم. ناگزیر به مشهد برگشتم و به درس مرحوم آیتالله میلانی حاضر شدم. از سال 42 که نهضت امام خمینی (ره) شروع شد، وارد مسائل سیاسی شدم.
ارتباط ما با مرکزیت نهضت از طریق شهید آیتالله سعیدی بود که شوهر خواهر بنده است. مرحوم سعیدی رابط بین امام و علمای مشهد بود; ولی چون علمای مشهد آقای سعیدی را خوب نمیشناختند، ایشان هر وقت کاری یا پیامی داشت، به مشهد میآمد و بهاتفاق من خدمت علما میرفتیم.
این همکاری در اسناد محرمانه ساواک، چاپشده، آمده است. ازجمله کارهایی که آن زمان بنده در مشهد انجام دادم، جمعآوری تأییدیه مرجعیت حضرت امام از علما بود. چون بعد از موضعگیری شدید امام در برابر رژیم شاه، دادگاه علیه امام تشکیل پرونده داده بود، برای مصونیت ایشان به اثبات مرجعیت ایشان نیاز بود.
در شهرستانهای مختلف علما به تأیید امام برخاستند؛ ازجمله در مشهد مقدس که در انجام این مهم من هم شرکت داشتم. تأییدیهها را جمعآوری کردم و به تهران فرستادم و بحمدالله کار بسیار خوب و موفقی بود که آن زمان انجام گرفت و مانع بسیاری از توطئههای رژیم شاه علیه امام خمینی (ره) شد و امام همچنان ثابت و استوار درراهی که انتخاب کرده بود، ایستاد و نسل جوان و پرشور حوزه هم با تمام توان از ایشان پشتیبانی کرد.
مرحوم سعیدی میفرمود: یکوقتی به آقای خمینی عرض کردم: آقا، بسیاری از علما کنار رفتهاند، شما تنها میمانید. فرمود: آقای سعیدی، اگر همه علما کنار بیایند و من تک بمانم، دست از مبارزه برنمیدارم. در سال 49 که آیتالله سعیدی به شهادت رسید، برای ادامه راه آن عزیز و خالی نماندن مسجد و پایگاه ایشان از مشهد به تهران آمدم. در منزل ایشان ساکن شدم؛ و در مسجد ایشان به اقامه نماز و دیگر فعالیتهای دینی و سیاسی پرداختم که تا الآن هم ادامه دارد. پس از پیروزی انقلاب، در کنار فعالیتهای تبلیغی، برخی از مسؤولیتها را نیز عهدهدار شدم.»