به گزارش روابط عمومی ناحیه شهید بهشتی یادواره شهید حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن طباطبائی نسب در مسجد سپهسالار حسین واقع در میدان رسالت ، خیابان فرجام شرقی ، چهارراه ولعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف روز پنجشنبه مورخه 28 / 11 / 1395 بعد از نماز مغرب و عشا برگزار خواهد شد .در این مراسم حضرت آیت الله صدیقی امام جمعه موقت تهران سخنرانی خواهند نمود .
در ادامه به تاریخچه مختصری از زندگی این شهید بزرگوار می پردازیم
سید حسن طباطبایی نسب در سال ۱۳۰۹ در روستای «نیسیان» از توابع «اردستان» در استان اصفهان و در خانواده ای متعهد و متدین از سلاله طیبه رسول اکرم(ص) به دنیا آمد. این خاندان از سادات طباطبا می باشند که نَسَب آن ها به «حسن مثنّی» فرزند امام حسن مجتبی(ع) می رسد.
وی در اوان جوانی به همراه پدر بزرگوارش به کار کشاورزی و دامپروری می پرداخت و برای امرار معاش خود و خانواده اش از هیچ تلاشی دریغ نمی کرد، اما روح خداجوی وی، او را قانع نمی کرد و دوست داشت در کسوت روحانیت به مردم خدمت کند، از این رو تصمیم گرفت وارد حوزه علمیه قم شود. پس از ورود به قم، با شور و اشتیاقِ فراوان تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و در مدتی کوتاه دروس سطح را به پایان رسانده، در دروس خارج فقه و اصول آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) شرکت کرده، از این دو استاد بزرگ بهرههای فراوانی برد.
از ساخت مدرسه تا مسجد
پس از مدتی به فرمان آیت الله بروجردی، به همراه گروهی به سرپرستی شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی راهیِ باختران گردید و در آنجا خدمات شایانی انجام داد که از جمله آنها می توان به تاسیس مدرسه علمیه آیت الله بروجردی و بنای چندین مسجد در این شهر اشاره کرد. وی سپس راهیِ شهر ساری شد و در آنجا به تبلیغ و بنای چند مسجد اقدام نمود.
جانبازِ نهضت ملیشدن نفت
در مبارزه با رژیم طاغوت، تلاش فراوانی داشت و در زمان مبارزات مرحوم آیت الله کاشانی، در اثر اصابت گلوله از ناحیه دست مجروح شد، و در آن زمان، اولین تخریب مشروب فروشی ها در قم توسط ایشان و چند تن از دوستانش که همه، طلبه های جوانی بودند، صورت گرفت و با تشویق و رضایت آیت الله بروجردی همراه شد، به طوری که معظم له ایشان را فرزندان خویش نامید.
کابوسِ زورگویان
به مدت ۱۰ سال در مسجد روستای محل تولدش مشغول تبلیغ و ارشاد مردم بود و فعالیت های اجتماعی ای را نیز برای رفع فقر و محرومیتِ مردم روستا سامان می داد. به عنوان مثال مردم را تشویق به بافتن قالیچه های دستباف صادراتی می نمود که در اثر این اقدام، مردم روستا در مدت کوتاهی توانستند پیشرفت خوبی را به لحاظ اقتصادی در زندگی خود کسب کنند.
مبارزهی او با ظالمان، بهره کشان و زورگویان در روستای محل زندگی اش، زبانزد خاص و عام بود و مردم، او را به عنوان اسطوره مبارزه با ظالمان و زورگویان، و یاور محرومان می شناختند. از هر کوششی برای محرومان و مستضعفان دریغ نمی کرد و با افرادی که تنها منافع مادی خود را در نظر داشتند، سرسختانه مبارزه میکرد؛ چنان چه آن ها با دیدن این مرد مبارز، وحشت وجودشان را فرا می گرفت.
مسجد؛ کانون مبارزات انقلابی
۱۷ سالِ پایانی عمر پربرکت وی، صرف فعالیت های تبلیغی در تهران شد. وی با کمک مردم، مسجد سپهسالار حسین(ع) را در شرق تهران بنا نهاد و پس از برگزاری نماز جماعت، با سخنان شیوا و بصیرت آفرینش مردم را به سوی خدا دعوت می کرد.
در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، این مسجد را به عنوان کانون مبارزات مردمی قرارداده بود و در اوایل انقلاب، با برعهده گرفتن مسئولیت سه واحد از کمیته های انقلاب اسلامی، خدمت به انقلاب را ادامه داد. نسبت به بسیج و بسیجیان محبت فراوانی داشت و با بیانی نرم و چهره ای گشاده با آنان برخورد می نمود، همواره از آنان تقدیر می نمود و مایه دلگرمی آنان بود.
جهاد با مال و جان
ایشان در زمان جنگ نیز فعالیت فراوانی داشت و همواره مردم را به حضور در جبهه تشویق می نمود. افرادی را هم که توانایی شرکت در جنگ نداشتند، تشویق می کرد تا با کمک های مالی در این دفاع ملی مشارکت کنند. مردم نیز همواره به سخنانش اقتدا می کردند چرا که خود ایشان، تا آنجا که می توانست به جبهه، کمک مالی می کرد و نیز بارها به مناطق عملیاتی رفته، دوشادوش رزمندگان اسلام جنگیده بود. ایامی را هم که در تهران بود، ذکر و نام رزمندگان اسلام و شهدای راه حق، سهمی بزرگ در منبرهای ایشان داشت.
وی در مجموع، پنج بار در مناطق عملیاتی حضور یافت و در آنجا مایه دلگرمی رزمندگان اسلام بود. مدتی در جبهه های جنوب، در جزیره مجنون و در عملیات خیبر و مدتی هم در جبهه های غرب کشور، در قصر شیرین حضور داشت تا نام خود را در زمره ملکوتیان ثبت نماید.
پرواز تا ملکوت
ایشان همواره از خداوند می خواست تا به او توفیق خدمت به اسلام و مسلمین را عطا نماید و این سخن، دائما بر زبانش جاری بود که: «من در مقابل این همه نعمت که خداوند به من داده است، شرمنده هستم و کاری نکرده ام. زندگی ام که سودی نداشت، شاید با ریخته شدنِ خون ناقابلم، اثر و سودی برای اسلام و مسلمین داشته باشم».
سرانجام این آرزوی دیرین، محقق شد و ایشان در روز پنجشنبه؛ اول اسفند ماه سال ۱۳۶۴، در پی حمله ناجوانمردانهی جنگنده های عراقی به هواپیمای مسافربری در آسمان گلگون اهواز، این روحانی مبارز به همراه نماینده امام خمینی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ فضل الله محلاتی و چهل تن از یاران صدیق امام، جان خویش را فدا نمود.