الف: واجبات
هنگامى که شخصى قصد دارد وارد مسجدى شود، رعایت چه نکاتى بر وى
لازم است؟ مراد ما از «واجبات کاربران» پاسخ به این گونه وظائف است.
در کتابهاى فقهى طرح مسائل بدینگونه مرسوم نبوده است اما با توجه بهبرخى
احکام و فتواها در ابواب دیگر مىتوان پاسخ مناسب را در این زمینه جست.
در ذیل به برخى از این نکات اشاره مىکنیم:
1 ـ مسلمان بودن
از فتواى بسیارى از فقها پیداست که یکى از شرطهاى اساسى براى دخول
به هر مسجدى، مسلمان بودن است و بر همین اساس ورود کفار و مشرکین
به تمام مساجد ممنوع است. اما فتواى برخى از فقها در این مورد براى ورود
به غیر از مسجدالحرام و مسجدالنبى جواز است و ورود به این دو مسجد را لزوما
فقط براى مسلمانان جایز مىدانند. از آنجا که این بحث تحت عنوان ورود
مشرکان به مساجد به عنوان یکى از محرمات کاربران مورد بحث قرار خواهد
گرفت در این جا از اطاله کلام خوددارى مىکنیم.
2 ـ طهارت از حدث اکبر
یکى از چیزهایى که بر هر مسلمان هنگام ورود به مساجد رعایت آن لازم است
پاک بودن از (حدث اکبر) است منظور از حدث اکبر، جنابت و حیض و نفاس
مىباشد. البته در این مورد مساجد داراى حکم یکسان نیستند. برخى از مساجد
همچون مسجدالحرام و مسجدالنبى حتى ورود از یک در و خروج از در دیگر
هم ممنوع است. اما در مساجد دیگر اگر صرف گذر باشد بدون درنگ کردن
اشکالى ندارد. به نظرات امام در تحریرالوسیله توجه فرمایید:
«شخص جنب و زن حائض یا نفساء نباید به مسجدالحرام
و مسجد النبى صلى اللّه علیه و آله وارد شوند، هر چند از یک در
داخل شود و از در دیگر بیرون رود، یعنى حتى عبور از این دو
مسجد براى چنین افرادى حایز نیست. توقف جنب و حائض
و نفساء در مسجد ـ هرمسجدى باشد ـ حرام است».
3 ـ پاک بودن بدن و لباس از نجاست
یکى دیگر از چیزهایى که هنگام ورود به مساجد باید مورد توجه قرار بگیرد
آن است که بدن و لباس و هرچه همراه فرد است پاک باشد و اگر پاک نیست
به گونهاى خشک باشد که موجب آلوده کردن مسجد نگردد. در این مورد فتواى
امام و سایر فقها مبنى براین که «نجس کردن مسجد حرام است» و هم چنین
«همراه بردن عین نجس اگر اهانت به مسجد تلقى شود حرام است»:
مؤید این مطلب است.
«بردن عین نجس، به مسجد، مانند خون وچیزى که نجس شده،
مثلاً لباس نجس، اگر بىاحترامى به مسجد باشد حرام است».[1]
ب: مستحبات
بخش مهمى از آنچه که رعایت و عمل بدانها براى استفادهکنندگان از مساجد
(کاربران) مستحب است تحت عنوان «آداب ورود به مساجد» در کتب فقهى
و روایى آمده است. ما در اینجا برخى از آنها را به اختصار متذکر مىشویم:
1 ـ آراستگى و زینت
اسلام اهمّیّت زیادى به زینت و آراستگى ظاهر مسلمانان و دورى از هرگونه
آلودگى و پلیدى مىدهد و افراد را تشویق و ترغیب مىنماید تا در همه جا و در
همه حالتها هنگام رفتن به مساجد پاکیزه و تمیز باشند و از آنجا که همیشه
امامان معصوم علیهمالسلام، خود بهترین الگوى رفتارى براى ما مسلمانان هستند در این
مورد نیز عمل و گفتار آنان بهترین راهنماى ما است. امام حسن مجتبى علیهالسلام براى
اقامه نماز، بهترین لباسهایش را مىپوشید. علت را از وى پرسیدند: چرا؟
حضرت فرمود:
«انَّ اللّهَ (تعالى) جمیل یُحِبُّ الجمال فاتَجمِلُ لِرَبّى وَ هُوَ یَقُوُلُ:
«خُذوُا زَینَتَکُم عندَ کُلّ مَسجدٍ».[2]
«فأحبُّ انْ البَسَ أجْوَدُ ثیابى».[3]
خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد. من براى خدایم خود را آراسته
مىکنم چون او مىگوید: زینت خود را نزد هر نمازى به تن کنید و من دوست
دارم که بهترین لباسم را بپوشم.
رعایت بهداشت و نظافت در همهجا وبراى هر مسلمان یک وظیفه است
مخصوصا براى اهل مساجد که چه بسا ضرورت داشته باشد زیرا حضور در
مکانى که مظهر اسلام ونماد جهانى آن محسوب مىشود اهمیت موضوع بیشتر
روشن مىشود کافى است در این رابطه به دستورات اسلام در مورد اهل مسجد
و آداب ورود به هنگام رفتن به مسجد از پوشیدن لباسهاى تمیز و پاک به تن
کردن و در مراسم عبادت با هیأت زیبا شرکت نمودن و... توجه شود.
در کافى به سند خود از یحیى بن ابىالعلاء از ابىعبداللّه علیهالسلام نقل کرده است
که فرمود: امیرالمؤمنین علیهالسلام عبداللّه بن عباس را پیش ابنالکواء و پیرانش روانه
کرد، ابنعباس آن روز پیراهن نازک و حلهاى به تن داشت اصحاب ابنالکواء
وقتى او را دیدند گفتند: اى ابنعباس تو بهترین مردان ما بودى؛ و ما تو را از همه
مردم بهتر مىدانستیم؛ حالا مىبینیم که اینگونه لباس به تن کردهاى؟
گفت و همین لباس اوّلین چیزى است که من بر سر آن با شما بحث خواهم کرد،
و به شما ایراد خواهم نمود (زیرا شما آن را حرام مىدانید و مرا به پوشیدن آن
ملامت مىکنید) در حالى که خداى سبحان فرمود:
«قُل من حرَّمَ زینَهَ اللّهِ الَّتى اخرَحَ لِعبادِهِ و الطَّیّباتِ
مِن الرّزقِ».[4]
و نیز فرموده:
«خُذوا زینَتَکُم عند کلّ مسجدٍ».[5]
و در کافى از یوسف بن ابراهیم روایت کرده که گفت: وارد
بر ابىعبداللّه علیهالسلام شدم در حالى که طیلسان و کلاهى از خز بر تن داشتم،
حضرت نگاهى به من کرد و چیزى نگفت، من عرض کردم: فدایت شوم جبه
و طیلسان من از خز است درباره آن چه مىفرمائید؟ حضرت فرمود: خز عیبى
ندارد، عرض کردم تارى که در بافت آن بکار رفته ابریشم است، فرمود: این نیز
اشکال ندارد؛ چه حسین بن على علیهالسلام کشته شد در حالتى که جبهاى از خز بر تن
مبارکش بود، آنگاه حضرت داستان عبداللّه بن عباس و خوارج و احتیاج او را
علیه آنان نقل کرد.[6]
و نیز در همان کتاب از احمد بن ابىعبداللّه از محمد بن على نقل مىکند
که وقتى سفیان ثورى در مسجدالحرام قدم مىزد. امام صادق علیهالسلام را دید
که لباسهاى زیبا و گرانبها پوشیده بود، گفت بخدا سوگند، مىروم و ملامتش
مىکنم، نزدیک رفته عرض کرد: یا بن رسولاللّه به خدا سوگند رسول خدا صلىاللهعلیهوآله
و على بن ابیطالب و هیچکس از پدرانت از این لباسها نپوشیدند،
حضرت فرمود: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در روزگارى تنگ زندگى مىکرد و به مقتضاى
فقر و تنگدستیش رفتار مىنمود، و پس از آن حضرت، روزگار به وسعت
گرائید، و سزاوارترین مردم به استفاده از نعمتها ابرار و نیکانند، آنگاه آیه:
«قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتى اخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیّباتِ مِن الرّزقِ»[7] را تلاوت نموده
و فرمود: ما از هرکس دیگرى بر استفاده از دادههاى پروردگار سزاوارتریم.
اى ثورى من این لباسها را که بر تنم مىبینى براى آمیزش با مردم پوشیدهام
و گرنه لباسى که براى خودم مىپوشم این است. در اینجا دست ثورى را گرفته
با خود برد و لباسهاى زیبا را کنار زده لباس زیرى را از زیر آن نشان داد و فرمود
این را براى خود و آنچه را مىبینى براى مردم پوشیدهام. آنگاه لباسهاى پشمینه
و زبرثورى را کنار زده لباس نرمى نمایان ساخت و فرمود تو این را براى خود
مىپوشى و آن پشمینهها را براى نشان دادن به مردم.[8]
و نیز از ابنقداح روایت کرده است که گفت: امام صادق علیهالسلام در حالىکه
لباسى زیبا از جنس پارچههاى مروبه تن داشت و به دست من تکیه کرده بود
به عباد بن کثیر برخورد نمود، عباد عرض کرد: یا اباعبداللّه تو از خاندان نبوتى
و پدرت على امیرالمؤمنین بود که همیشه کرباس مىپوشید؛ این لباسهاى فاخر
مروى چیست که به تن کردهاى؟ چرا به لباس سادهترى اکتفا ننمودى؟ فرمود:
و اى بر تو اى عباد این چه اعتراضى است که مىکنى؟ زینت خدایى و طیبات
رزق را کى حرام کرده؟ خداى عزّوجل وقتى به بندهاش نعمتى داد دوست دارد
آن نعمت را در بندهاش ببیند، استفاده از آن مانعى ندارد.[9]
در المنثور آمده است که ترمذى در جزو روایات حسن خود از عمروبن
شعیب از پدرش از جدش روایت کرده است که گفت: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود:
خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را در بندهاش ببیند.
در قرب الاسناد حمیرى از احمد بن محمد بن ابىنصر روایت شده است:
حضرت رضا علیهالسلام در ضمن حدیثى طولانى به من فرمود: درباره لباس خشن
چگونه فکر مىکنى؟ عرض کردم شنیدهام که حسن اینگونه لباس مىپوشیده،
و نیز شنیدهام که جعفر بن محمد هر وقت لباس نو تهیه مىکرد در آب مىشست
تا به نظرها مستعمل بیابد، فرمود: لباس خوب بپوش و خود را بیاراى،
على بن الحسین علیهالسلام جبههاى خز پانصد درهمى و رداى خز پنجاه دینارى
مىپوشید، و وقتى زمستان تمام مىشد مىفروخت و پول آنها را صدقه مىداد،
آنگاه حضرت رضا علیهالسلام آیه: «قُل مَن حرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتى اخرَج لعبادِهِ وَ الطَّیّبات
مِن الرّزقِ»[10] را تلاوت نمود.[11]
در کافى، محمد بن یعقوب از بعضى از اصحاب از امام صادق علیهالسلام
نقل مىکند که: على بن حسین علیهالسلام را در شب سردى در حالى که جبه و ردا
و عمامهاى از خز بر تن داشت و در حالىکه خود را به عطرهاى مختلف خوشبو
نموده بود دیدم به او گفتم: فدایت شوم در این ساعت با این هیئت به کجا
مىروید؟ حضرت فرمود: به سوى مسجد جدم رسول خدا صلىاللهعلیهوآله که در آن
فرشتگان با خداوند عزّوجلّ سخن مىگویند.[12]
براى زینت در آیه شریفه «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ»[13] معانى دیگرى
را نیز آوردهاند که از جمله مىتوان به معانى ذیل اشاره کرد:
1 ـ «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ» در تفسیر المیزان آمده است که «زینت»
به معناى «به همراه داشتن زینت در موقع رفتن به سوى مسجد» آرایش ظاهرى
نیست، بلکه آرایشى است معنوى که مناسب با نماز و طواف و سایر عبادات باشد
پس معناى آیه برمىگردد به امر به زینت کردن نیکو براى نماز و غیر آن و اطلاق
آن شامل نماز اعیاد و جماعات و نمازهاى یومیه و سایر وجوه عبادت و ذکر
مىشود.[14]
2 ـ در کتاب فقیه است که شخصى از حضرت رضا علیهالسلام پرسید مرا از زینت
در آیه: «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ» چیست؟ فرمود: از آن جمله است
شانه زدن قبل از هر نمازى.[15]
3 ـ «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ»[16] هرگاه به مسجد مىروید یا خودتان
زینت هم ببرید.
4 ـ حجهالاسلام قرائتى زینت را با توجّه به آیه دیگر قرآن یعنى: «المالُ
و البَنُونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا»[17] مال و فرزندان زینت زندگى دنیا هستند.
زینت را به معناى مال و فرزندان آورده و گفته است: فرزندان خود را با مسجد
آشنا کنید و مقدارى مال (پول) همراه خود به مسجد ببرید تا اگر فقیرى بود
کمکش کنید.[18]
5 ـ ... و کسى که مىخواهد مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو کند
و لباس پاکیزه و قیمتى بپوشد و ته کفش خود را وارسى کند که نجاستى به آن
نباشد و موقع داخل شدن به مسجد اول پاى راست و موقع بیرون آمدن اول پاى
چپ را بگذارد. همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه
دیرتر از مسجد بیرون رود.[19]
2 ـ خضوع و خشوع
علامه مجلسى در کتاب بحارالانوار روایتى را از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند
به این مضمون: هرگاه به در مسجد رسیدى، پس بدان که تو آهنگ سلطان بزرگ
و ملکى عظیم کردهاى که بر بساطش، جز پاکیزگان کسى پا ننهد و براى مجالست
با او جز به راستگویان و راست کرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه که بر بساط او
قدم نهى بدان که اگر اندک غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظیم و پرتگاهى
سهمگین قرار گرفتهاى؛ پس در پیشگاه او به ناتوانى مو تقصیر خود اعتراف کن،
زیرا که قصد عبادت و انس با او کردهاى و اسرارت را بر او عرضه کن و بدان که او
پنهان و آشکار همه آفریدهها را مىداند و در حضور او بسان فقیرترین بندگان
باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مىدارد و به خود مشغول مى کند،
خالى کن، زیرا او جز پاکیزهترین و خالصترین دلها را نپذیرد و نیک بنگر نام تو
از کدامین دفتر خارج مىشود پس اگر حلاوت مناجات با او را چشیدى و لذت
سخن گفتن با او را احساس کردى و از جام رحمت و کرامت او نوشیدى،
این نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوت از سوى اوست و بدان که براى
خدمت او شایسته هستى، پس داخل مسجد شو که اذن و امان به تو داده است.[20]
1 ـ با طهارت بودن
رسول گرامى اسلام فرموده است که خداوند مىفرماید:
«الا ان بیوتى فى الارض المساجد تضى لاهل السماء کما تضى
النجوم لاهل الارض الا طوبى لمن کانت المساجد بیوته الا
طوبى لعبد توضا فى بیته ثم زارنى فى بیتى الا ان على المزور
کرامه الزائر».[21]
همانا مساجد خانههاى من هستند در زمین، براى اهل آسمان مىدرخشند
آن چنانکه ستارگان براى اهل زمین پرتو افشانى مىکنند. همانا خوشا به حال
کسى که مساجد خانهاش باشد و خوشا به حال کسى که در خانهاش وضو بگیرد
سپس به زیارت من در خانهام بیاید، همانا بر زیارت شده است که زائرش را
گرامى بدارد.
و در خبر دیگرى از آن حضرت آمده است:
«لا تدخل المساجد الا بالطهاره».[22]
«داخل مساجد نشوید مگر با وضو».
2 ـ اذکار و ادعیه
از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است که به هنگام ورود به مسجد این دعا خوانده
شود:
«بسم اللّه و على اللّه توکلت و لا حول و لا قوه الا باللّه».[23]
از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده است که رسول خدا هنگامى که قصد
ورود به مسجد را داشتند این دعا را مىخواندند:
«اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب فضلک».[24]
«خدایا گناهانم را ببخشاى و درهاى رحمتت را برایم بگشاى».
3 ـ گام نهادن با پاى راست
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«اذا دخلت فى المسجد فادخل رجلک الیمنى و صل على نبى و آله».[25]
«به هنگام ورود به مسجد پاى راست را پیش بدار و بر پیامبر
و خاندانش درود فرست».
4 ـ وارسى ته کفش[26]
در کتاب مکارم الاخلاق از پیامبر صلىاللهعلیهوآله در باره گفتار خداوند متعال «خُذُوا زینَتکُم
عندَ کُلّ مَسجِدٍ» فرمود: «تعاهَدُ وا انعالَکُم عِندَ ابوابِ المَساجِدِ»[27]
هنگامى که به درب مسجد مىرسید مواظب و مراقب کفشهاى خود باشید.
در این حدیث مقصود از مراقبت کفشها هنگام ورود به مسجد طهارت
و پاکیزگى فرد در هنگام ورود اراده شده است و شایسته است که این مراقبت را
براى هر چیزى که گمان مىکند آلوده باشد مانند چوبدستى، عصا، چرخ ویلچر
و... رعایت کند؛ زیرا احتیاط مقتضى است که حتىالامکان رعایت طهارت
مسجد بشود.
5 ـ خواندن نماز تحیّت
پس از داخل شدن به مسجد، مقتضاى رعایت ادب و احترام نسبت به خانه
خداوند آن است که انسان مؤمن در آغاز ورود و قبل از نشستن دو رکعت نماز
به عنوان «نماز تحیّت مسجد» به جاى آورده.[28]
ابوذر از حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل نموده است: بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله وارد شدم
در حالىکه در مسجد نشسته بود فرمود: اباذر، براى مسجد تحیّت است.
گفتم تحیت آن چیست؟ فرمود: دو رکعت نماز که بجا آورى. من عرض کردم:
یا رسول اللّه شما که مرا به نماز امر مىفرمایید جایگاه نماز چیست؟ فرمود:
نماز بهترین چیز است هرکه خواهد کم و هر که خواهد بسیار بخواند.[29]...
همانطور که از این روایت پیداست نماز تحیت مسجد کمتر از دو رکعت نخواهد
بود و از اطلاق روایات استفاده مىشود که شخص در هر بار که از مسجد خارج
مىشود و دوباره به آن داخل مىشود هر چند زمان آن کوتاه باشد مستحب است
نماز مزبور را تکرار نماید.
البته لازم نیست نماز نامبرده نماز مخصوصى باشد بلکه هر نماز مستحب
و فریضهاى را مىتوان بجا آورد و این نماز تحیت را جبران مىکند[30] اگرچه
به نیّت تحیّت هم نیاورد زیرا مقصود از خواندن نماز تحیّت این است که نشستن
در مسجد بدون عبادت و موجب هتک احترام مسجد نشود و بدیهى است
این غرض همانطورى که با خواندن نماز تحیّت حاصل مىشود. با اداء غیر آن نیز
تحصیل مىگردد البته افضل این است که در فریضه یا نماز مستحبى که مىخواند
تحیّت را تداخل نداده و هرکدام را على حده به جاى آورد.[31]
در برخى از روایات «نماز تحیت» به عنوان حقى که مسجد به عهده مؤمنین
دارد، یاد شده است. در کتاب دعائم الاسلام آمده است که:
«عن على علیهالسلام، انّه کانَ یَقوُلُ: مِن حقّ المسجِدِ اذا دَخَلتَهُ ان تُصَلّیَ
فیهِ رَکعتَینِ وَ مِن حقّ الرَّکعتَینِ ان تقرَءَ فیهما بِأمّ القرآنِ وَ مِن
حقّ القُرآنُ ان تعمَلَ بِما فیه».[32]
«على علیهالسلام، مىفرمود: از جمله حقوق مسجد آن است که به هنگام
ورود در آن، دو رکعت نماز (تحیت) به جاى آورى و اداى حق
دو رکعت نماز به آن است که سوره فاتحه را در هر رکعت
بخوانى[33] و حقّ قرآن این است که بدانچه در آن آمده عمل کنى».
و اگر شخص داخل مسجدى شد و امام جماعت در نماز واجب بود
کراهت دارد نماز تحیّت بخواند چنانچه اگر ورودش به مسجد موقعى بود که نماز
به پا شده یا عنقریب بپا مىشود بطورى که اگر به نماز تحیّت بایستد قبل از فراغت
از آن امام نماز را شروع مىکند در این فرض نیز مکروه است آن را بخواند
بلکه تکلیف این است که اگر طهارت ندارد یا مانعى از تحصیل آن دارد
ذکر بگوید.[34]
مىتوان گفت: «نماز تحیّت» در حقیقت به منزله سلام مؤمن به مسجد
است و این امر از جهتى نهایت تکریم و تعظیم خانه خداوند به حساب مىآید.
گویا نمازگزار با این عمل نشان مىدهد که مسجد موجودى داراى ادراک
و احساس است و مانند سایر مکانهاى معمولى نیست که انسان بتواند بهطور
عادى در آن رفت و آمد کند بلکه مکروه است که انسان مسجد را راه قرار دهد
مگر این که هنگام خارج شدن و وارد شدن در آن نماز بگذارند.[35]
وقتى انسان وارد مسجد مىشود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد
تحیت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب یا مستحب دیگرى هم بخواند
کافى است.[36]
6 ـ خوشبو کردن خود
... مستحب است خود را خوشبو کند و لباس پاکیزه و قیمتى بپوشد و ته کفش
خود را وارسى کند که نجاستى به آن نباشد و موقع داخل شدن به مسجد اول پاى
راست و موقع بیرون آمدن اول پاى چپ را بگذارد. همچنین مستحب است
از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر از مسجد بیرون رود.[37]
7 ـ سایر آداب
کثرت رفت و آمد به مساجد و جلوس طولانى در آن جا و پرداختن به نماز
و تلاوت و تفسیر قرآن و... از آداب ورود به مساجد است که روایات متعدد در
این زمینه وجود دارد و ما به جهت اختصار از ذکر آنها صرفنظر مىکنیم.
ج: مکروهات
1 ـ خوردن پیاز و سیر هنگام ورود به مساجد
یکى از مکروهات در مورد استفادهکنندگان از مسجد آن است که فردى پیاز
یا سیر یا دیگر چیزهایى که بوى نامطبوع وتند دارد بخورد و در حالى
که بوى آنها باقى است بخواهد وارد مسجد شود. ورود به مسجد در اینحال
مکروه مىباشد.[38] پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام در این مورد
سفارش زیادى کردهاند که به بعضى از آن روایات اشاره مىگردد. از جمله
پیامبرگرامىاسلام صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«من اکل هذه البقله الخبیثه قلا یقربن مسجدنا حتى یذهب
ریحها».[39]
«هر کس از سبزىهاى که بوى نامطبوع دارند بخورد به مسجد
نزدیک نشود تا بوى آن از بین برود».
و در حدیث دیگر فرمودند:
«... فقال: ألم أنهکم عن هذه البقلة الخبیثة من أکلها فلا یغشانا
فى مسجدنا فان الملائکة تتأذى بما یتأذى منه الانسان».[40]
آیا شما را از خوردن این سبزىهاى نامطبوع باز نداشتم؟ کسى که
ازینگونه سبزیجات خورده است نباید در مسجد ما به ما نزدیک گردد
زیرا ملائکه هم از آنچه که انسان را اذیت کند اذیت مىشوند. حضرت على علیهالسلام
هم فرمود:
«مَنْ اَکَلَ شَیْئا مِنَ الْمُؤْذِیاتِ ریحُها فَلا یَقْرُبَنَّ الْمَسْجِدَ».[41]
«هر کسى چیزى خورده است که بوى آن مردم را مىآزارد،
به مسجد نزدیک نشود».
در روایتى دیگر ابنسنان از امام صادق علیهالسلام روایت مىکند:
«سألت أباعبداللّه علیهالسلام عن الکراث فقال: لابأس بأکله مطبوخا
و غیرمطبوخ، ولکن ان أکل منه شیئا أذى فلا یخرج الى المسجد
کراهیه أذاه أن یجالس».[42]
از امام صادق علیهالسلام در مورد تره سؤال کردم؟ امام علیهالسلام فرمود:
«خوردن آنچه پخته و چه خام اشکال ندارد، اما اگر مقدارى از
آن بخورى بطورى که مردم از بوى آن اذیت شوند نباید به سوى
مسجد برود. زیرا مکروه است که در جاى بنشینى که همنشینان
آدمى از آن ناراحت و اذیت شوند».
همچنین ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند:
«سئل عن اکل الثوم و البصل و الکراث فقال: لاباس باکله نیا
و فى القدور و لاباس بان یتداوى بالثوم ولکن اذا اکل احدکم
ذلک فلا یخرج الى المسجد».[43]
از امام علیهالسلام درباره خوردن سیر و پیاز و تره سؤال شد؟ امام علیهالسلام فرمود:
«خوردن آنچه خام و چه پخته اشکال ندارد و نیز معالجه کردن
با سیر اشکال ندارد اما اگر کسى از آنها بخورد (قبل از برطرف
کردن بوى آن) به مسجد نرود».
روایاتى که بیان شد همه تأیید کننده این مطلب است که هرگاه کسى سیر
یا پیاز یا تره بخورد مکروه است قصد مسجد نموده وارد آن گردد و در بعضى از
نصوص بر این نکوهش بیشتر از آنچه گذشت تأکید شده، بطورى که نه تنها رفتن
به مسجد را مکروه شمرده بلکه مىگوید: و مکروه است کسى که بوى بدى از او
استشمام مىشود مثل بوى سیر و پیاز، داخل مسجد شود، بعید نیست نمازى را که
با این حال خوانده اعادهاش مستحب باشد.[44] زراره در ضمن روایتى ذکر مىکند:
«حدثنى من اصدق اصحابنا سألت أحدهما علیهماالسلام عن الثوم فقال:
أعد کل صلاة صلیتها مادمت تأکله».[45]
«این روایت را از کسى که راستگوترین اصحاب ماست نقل
مىکنم که گفت: از یکى از دو امام (امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام)
در مورد سیر سؤال کردم؟ ایشان فرمود: هر نمازى را در حالى که
سیر خوردهى آن نماز را اعاده کن».
البته این روایت شدّت کراهت عمل را بیان مىکند و این روایات دلالت
بر حرمت نمىکند چون اجماعى است که خوردن این اشیاء موجب اعاده نماز
نمىگردد.[46]
«... کسى که پیاز و سیر و مانند اینها خورده که بوى دهانش
مردم را اذیت مىکند، مکروه است به مسجد برود».[47]
2 ـ پرتاب کردن سنگریزه به مساجد
فقها پرتاب کردن سنگریزه در مسجد از موارد عمل مکروه در مساجد
برشمردهاند زیرا این عمل، بیهوده و عبث بوده و شایسته نیست در مسجد کار
عبث انجام گیرد بلکه ظاهرا بطور مطلق کراهت دارد اگرچه در مسجد تأکید شده
است. روایاتى براین مطلب دلالت مىنماید. در یکى از این روایات،
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدرانش علیهمالسلام فرمود:
«انّ النبى صلىاللهعلیهوآله ابصر رجلاً یخذف بحصاة فى المسجد فقال صلىاللهعلیهوآله:
ما زالت تلعنه حتّى وقعت ثم قال علیهالسلام: الخذف فى النادى من
اخلاق قوم لوط ثم تلى: «و تاتُون فى نادیکم المنکر»[48]
قال هو الحذف».[49]
«پیامبر صلىاللهعلیهوآله مردى را دید که در مسجد سنگریزه پرتاب مىکند
حضرت صلىاللهعلیهوآله فرمود: این سنگریزهها تا بر زمین واقع گردند تو را
لعنت مىکنند. سپس حضرت علیهالسلام فرمود: پرتاب کردن سنگریزه
در مجامع، از اخلاق قوم لوط است و سپس این آیه قرآن کریم را
تلاوت نمود: و در مجامع ایشان به اعمال زشت و ناشایست
دست مىزنند».
منظور از منکر گفته شد، پرتاب کردن سنگریزه است.
در توضیح آیه مذکور، روایاتى ذکر شده که بیان آن مفید بهنظر مىرسد:
جابر گفت: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از خذف ـ یعنى ریگ یا هسته خرما را بین دو سبابه
نهادن، و آن را به سوى چیزى پرتاب کردن[50] ـ نهى فرمود و به آیه «تأتون فى
نادیکم المنکر» استشهاد فرمود.[51] روایت دیگرى در مورد کراهت پرتاب کردن
سنگریزه در مسجد از امام باقر علیهالسلام نقل شده است:
«الخذف بالحصى و مضغ الکندر فى المجالس و على ظهر الطریق
من عمل قوم لوط».[52]
«پرتاب کردن سنگریزه و جویدن کندر در مجالس و راهها از
اعمال قوم لوط مىباشد».
3 ـ آب دهان انداختن در مساجد
انداختن آب دهان یا بینى در مسجد کراهت دارد. در این مورد روایات زیادى
وارد گردیده است. حضرت على علیهالسلام فرمود:
«من وَقر بنخامة المسجد لقى اللّه تعالى یوم القیامة ضاحکا
قد أعطى کتبه بیمینه».[53]
«کسى که احترام مسجد را حفظ کند و از انداختن اخلاط
(آب دهان و سینه) در آن خوددارى نماید در روز قیامت خدا را
یا سرور و شادمانى در حالى که کتاب اعمالش را در دست
راستش دارد ملاقات کند».
و نیز حضرت صادق علیهالسلام مىفرماید:
«من تنخع فى المسجد ثم ردّها فى جفه لم تمرّ بداء فى جوفه
الاّ أبرأته».[54]
«هر کس بخواهد آب دهانش را در مسجد بیندازد پس آن را
به درونش فرو برد دردى به درونش نرسد جز آن که وى را از
آن برهاند».
و نیز حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«مَن ردّ ریقه تَعظیما لحق المسجد جعلَ اللّه ریقه صحه فى بدنه
و عوفى من بلوى فى جسده».[55]
«هر کس آب دهانش را به احترام مسجد فرو برد، خداوند آن آب
دهان را به وسیله بدن و عافیت از بلاهاى جمسى قرار مىدهد».
و نیز امام صادق علیهالسلام از پدرش علیهالسلام نقل مىنماید:
«مَن ردّ ریقه تعظیما لحقّ المسجد جعل اللّه ذلک قوّة فى بدنه،
وکتب له بها حسنة و حط عنه بها سیئة، و قال: لا تمُرّ بداء
فى جوفه الآ أبرائته».[56]
«کسى که بهخاطر بزرگداشت و تعظیم مسجدف آب دهان خود
را فرو برد و در مسجد نیندازد، خداوند این آب دهان را در بدن
او به قدرت و توانایى تبدیل مىکند و براى او در مقابل این کار،
حسنهاى مىنویسد و سیئهاى را از وى محو مىنماید و این آب
دهان به هر دردى که در بدن او بر خورد نماید آن را شفا
مىبخشد».
در روایتى دیگر، حضرت على علیهالسلام فرمود:
«...و ان المسجد لیتلوى عند النخامة کتلوى احدکم بالخیزران
اذا وقع به».[57]
«وقتى کسى آب بینى یا دهانش را در مسجد بیندازد،
مسجد به خود مىپیچد مانند به خود پیچیدن یکى از شما،
وقتى که تازیانه به او زده مىشود».
و در جاى دیگر حضرت على علیهالسلام فرمود:
«وَ نهى النبى صلىاللهعلیهوآله تقلیم الاظفار بالاسنان و عن السواک
فى الحمّام و التنخع فى المساجد».[58]
«پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله از کوتاه کردن ناخنها بوسیله دندانها و از
مسواک زدن در حمام و از آب انداختن در مساجد نهى
فرمودند».
و در روایتى دیگر فرمود:
«البزاق فى المسجد خطیئه و کفارتها دفنه».[59]
«آب دهان انداختن در مسجد گناه است و کفاره آن پوشاندنش
مىباشد».
اگر فردى در بین نماز ناچار به این عمل شود باید به طرف چپ و اگر در
نماز نباشد به طرف چپ یا راست آب دهانش را بیندازد و در هرحال انداختن
آن رو به قبله جایز نیست. عبداللّه بن سنان از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد:
«الرجل یکونُ فى المسجد فى الصلاة فیرید أن یبزق فقال:
عن یساره و ان کان فى غیر صلاة فلایبزق حذاء القبلة و یبزق
عن یمینه ویساره».[60]
«مردى در مسجد در نماز هست، مىخواهد آب دهان بیندازد.
امام علیهالسلام فرمود: سمت چپش اینکار را انجام دهد و اگر در نماز
نباشد رو به قبله آب دهان نیندازد و از سمت چپ و راستش آب
دهان بیندازد».
و از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل شده:
«انّه نهى عن النخامة فى القبلة و انّه صلىاللهعلیهوآله رأى نخامة فى قبلة
المسجد فلعن صاحبها و کان غائبا فبلغ ذلک امراته فأتت
فحکت النخامة و جعلت مکانها خلوقا فأثنى رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله
علیها خیرا لما حفظت من أمر زوجها».[61]
«رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از انداختن اخلاط سینه و بینى در مسجد نهى
نمودند. روزى آن حضرت اخلاطى را در قبله مسجد مشاهده
نمودند صاحب آن را لعن کردند. مردى که آن را در مسجد
انداخته بود، غایب بود. هنگامى که این خبر به گوش همسر آن
مرد رسید به مسجد آمد. اخلاط را پاک کرده و بجاى آن بوى
خوش مالید. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله این زن را بهخاطر جبران اینکار
همسرش ثنا گفتند».
بالا بردن صدا در مساجد
پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله در جواب سؤال اباذر از چگونگى عمارت مسجد فرمود:
«لاترفع فیها الاصوات و لایخاض فیها الباطل».[62]
«صداها در آنجا بالا نرود و سخنان باطل در آنجا رد و بدل
نشود...».
و در روایتى دیگر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«جنبوا مساجدکم صبیانکم و مجانینکم و خصوماتکم رفع
اصواتکم الا بذکر اللّه تعالى».[63]
«در مساجدتان اجتناب نمائید از ورود کودکان و دیوانگان
و صداهایتان را بالا نبرید جز براى ذکر خداوند متعال...».
و در روایات دیگرى مشابه روایات ذکر شده کراهت بالا بردن صدا در
همه حالتها استفاده مىشود مگر آنجا که یک غرض ارزشمند باشد از قبیل
تلاوت قرآن در یک جلسه عمومى در مساجد را بیان مىکند.
یک نکته: این عمل گویا چون با احترام مسجد منافات دارد به ترک آن
سفارش شده است. از همینجا مىتوان گفت این کراهت شامل مشاهد مشرفه
و حرم امامان هم مىشود و نیز مکروه است صداى خود را بلند کند،
ولى بلند کردن صدا براى اذان مانعى ندارد.[64]
4 ـ ورود کودکان و دیوانگان به مسجد
منظور از کودکان در این حکم آنهایى هستند که رعایت نجاست را نمىنمایند
و یا باعث آزار و اذیّت نمازگزاران مىگردند. و بعضى از فقهاء گفتهاند:
مستحب است از ورود دیوانگان و اطفال غیر ممیز که مراعات آداب مساجد را
نمىنمایند به مساجد خوددارى شود. بنابراین اگر کودکى رعایت نجاست را
بنماید و بر اداء نمازهاى خود ساعى و محافظ باشد و اعتماد و اطمینان به او داشته
باشیم نه تنها راه دادن وى به مسجد مکروه نیست، بلکه امرى مطلوب و مستحب
نیز مىباشد. از داستانهایى که از حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و دیگر
امامان معصوم علیهمالسلام در زمان کودکى نقل شده این مطلب استفاده مىشود.[65]
منظور از دیوانگان هم در این موارد افرادى هستند که حالت جنون آنها
استمرار دارند اما اگر افرادى، جنون ادوارى داشته باشند در آن دوره که حالت
هوشیارى دارند و جنون آنها از بین رفته است ورود آنها به مساجد اشکال ندارد
مگر این که در معرض برگشت جنون باشند که احتمال آلوده کردن مسجد و آزار
و اذیت نمازگزاران از حضور آنها مىرود، در این صورت ورود آنها مکروه
مىباشد.[66]
خوب است در هنگام نماز کودکان در صف اوّل نماز جماعت نیاستند
زیرا بعضى از فقهاء معتقدند که:
«... راه دادن افرادى که از کمال عقل برخوردار نیستند مثل طفل
و دیوانه و ابله در صف اوّل و به خصوص نزدیک امام یا جایى
که گمان مىرود موجب فساد نماز دیگران شود مکروه است».[67]
به هر حال «اگر در بین کسانى که در یک صف ایستادهاند بچه ممیز یعنى
بچهاى که خوب و بد را مىفهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است
مىتوانند اقتدا کنند».[68] در نماز جماعت شایسته است کودکان در بین نمازگزاران
متفرق گردند که در این مورد روایتى وارد شده است:
«عن جابر عن أبىجعفر علیهالسلام قال: سألته عن الصبیان اذا صفّوا فى
الصلاة المکتوبة قال: لاتؤخروهم عن الصلاة و فرّ قوابینهم».[69]
جابر مىگوید: از امام باقر علیهالسلام در مورد کودکانى که در نماز جماعت واجب
شرکت کردهاند سؤال کردم امام علیهالسلام فرمود:
«آنان را در انتهاى صفوف نماز جماعت، قرار ندهید. بلکه آنان
را در میان بزرگسالان، پراکنده سازید».
از جمله مکروهات دیگر راه دادن کودکان و دیوانگان به مساجد مىباشد
راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است.[70] و راه دادن دیوانه به مسجد مکروه
است و هم چنین است راه دادن بچه اگر موجب زحمت نمازگزاران شود و یااین
که احتمال رود مسجد را نجس کند و در غیراین دو صورت مانعى از راه دادن
بچه به مسجد نیست.[71] البته باید یادآور شد که این فتوا بهطور مطلق نمىباشد
و شامل تمام کودکان و دیوانگان نمىشود بلکه در مورد هریک از اینها قیدى
وجود دارد.
هـ : محرمات
1 ـ غصب مکان نمازگزار
یکى از کارهایى که بر استفادهکنندگان از مسجد حرام است غصب کردن مکان
دیگر نمازگزاران است. در اینجا نخست به تعریف غصب پرداخته سپس
احکام مرتبط با مسجد را بررسى مىکنیم.
تعریف غصب
امام خمینى قدسسره در تحریرالوسیله چنین نگاشتهاند: غصب عبارت است از استیلاء
و در اختیار و تحت ید قرار دادن هرچه که مربوط به دیگرى است، مال یا ملک
دیگرى است و یا حق او، غصب از گناهانى است که عقل و نقل یعنى کتاب
و سنت و اجماع بر حرمت آن اتفاق دارند و غصب از زشتترین انواع ظلم است
و ظلم چیزى است که عقل حکم به قباحت و زشتى آن مىکند، و در حدیث
نبوى آمده «اگر کسى یک وجب از زمین را غصب کند خداى متعال در قیامت
آن را از هفت طبقه زمین طوق گردنش مىکند» و در نبوى دیگر آمده «کسى که
در یک وجب زمین به همسایه خود خیانت کند خداى تعالى آن را طوق گردنش
مىکند از طبقه هفتم زمین تا در قیامت خدا را با این طوق دیدار کند مگر آنکه
توبه کند و برگردد»، و نیز در حدیثى دیگر آمده «کسى که زمینى را بدون حق از
دیگرى بگیرد او را تکلیف مىکنند بهاینکه خاکش را تا روز محشر بدون بگیرد
و از کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام است که فرمود «سنگى غصبى در خانه گروگان ویرانى
آن است». (یعنى تا آن خانه را ویران نسازد رها نمىکند).
اثبات «حق مکان» در مسجد و اماکن عمومى[72]
«یکى دیگر از مشترکات و اماکن عمومى، مسجد است، که خود یکى از مرافق
مسلمین است که عامه آنان در آن شریکند، و در استفاده از آن هم با هم برابرند
مگر در استفادهاى که مناسب با مسجد نیست و شرع از آن نهى کرده باشد،
مانند توقف و مکث جنب در آن و مثل آن پس اگر کسى قبلاً نقطهاى از مسجد را
براى نماز یا عبادت یا قرائت قرآن یا دعا و یا تدریس و یا موعظه و یا فتوى دادن
و غیر اینها گرفته باشد کسى حق ندارد او را به زور از آن جا بلند کند،
حال چه اینکه غرض دومى موافق با غرض اولى باشد و یا مخالف مثلاً اولى آنجا
را براى تدریس انتخاب کرده و نشسته، دومى هم مىخواهد در آن جا قرآن
بخواند یا او هم تدریس کند، پس احدى نمىتواند مزاحم کسى شود که جلوتر
نقطهاى از مسجد را گرفته بهر غرضى که گرفته باشد و مزاحم هم به هر غرضى که
داشته باشد، بله بعید نیست که نماز خواندن چه به جماعت و چه فرادى تقدم
داشته باشد بر تدریس و عبادتهاى دیگر، پس اگر فرد سابق نقطهاى از مسجد
را گرفته به خاطر اینکه قرآن و یا دعا بخواند و یا تدریس کند و شخص دیگرى
بخواهد در همان نقطه نماز بخواند چه به جماعت و چه فرادى بر فرد سابق
واجب است محل را تخلیه کند و در اختیار او قرار دهد، البته جا دارد این حکم
وجوب را مقید کنیم به جائى که فرد دومى نخواسته باشد به انگیزه لجبازى با فرد
سابق نماز بخواند بلکه براستى تصمیم نماز دارد و غیر آن نقطه جاى دیگرى
براى نماز ندارد و یا غرض دیگرى دارد که از نظر دین راجح است، مثل اینکه
بخواهد به صف جماعت متصل شود و از این قبیل اغراض دراجحه لکن با همه
اینها اصل مسئله در جائى که فرد سابق بغرض عبادتى چون دعا و تلاوت قرآن
در آن جا نشسته باشد و منظورش صرف استراحت و تنزه نباشد خالى از اشکال
نیست، پس ترک احتیاط از شخص دوم به اینکه مزاحم او نشود و از شخص اول
به اینکه از آن جا برخیزد سزاوار نیست، و ظاهرا نماز فرادى و به جماعت از این
جهت مساوى هستند و چنین نیست که دومى اولى از اولى باشد و لازم باشد
شخصى که فرادى نمازمى خواند جاى خود را به کسى بدهد که مىخواهد
به صف جماعت ملحق شود پس دومى نمىتواند اولى را بزور از جایش بلند
کند، هرچند که براى اولى بهتر است اگر جائى دیگر براى نماز فرادى دارد
جاى خود را به دومى واگذار نماید و از برادر مؤ منش منع خیر نکند.[73]
نشانهها و راه اثبات حق مکان[74]
«ظاهر این است که گذاشتن رحل که مقدمه نشستن باشد نه هر گذاشتنى مثل خود
نشستن است، در اینکه اولویت مىآورد لکن این در صورتى است که رحل او
چیزى نظیر جانماز و سجاده و فرش باشد که جاى یک نمازخوان را مىگیرد
و یا بیشتر آن را اشغال مىکند، نه آن جائى که رحل او مثل یک تربت یا تسبیح
یا مسواک و امثال آن بوده باشد.
معتبر است اینکه بین رحل گذاشتن صاحب رحل و آمدنش مدتى طولانى
باعث تعطیل آن مکان شود فاصله نیفتد که اگر بیفتد آن رحل نهادن حقى را
اثبات نمىکند، در نتیجه براى دیگران جائز مىشود قبل از آمدن او جاى او را
اشغال کنند و رحل او را بردارند و به نماز مشغول شوند، البته این در صورتى
است که رحل او محل را اشغال کرده باشد و نماز خواندن با وجود آن ممکن
نباشد وگرنه رحل او را به حال خود مىگذارند و ظاهرا اگر آن را بردارند
ضامن مىشوند تا به صاحبش برسانند، و همچنین است در صورتى که فرد سابق
بقصد اعراض از آن جا برود ولى رحلش باقى بماند که هر کس رحل او را جمع
کند و کنار بگذارد ضامن آن است.
زوال حق مکان نمازگزار در مسجد
اگر کسى که قبلاً در جائى از مسجد نشسته از جاى خود برخیزد و برود و از آن
محل صرفنظر کند حقش نسبت به آن نقطه باطل مىشود «البته اگر فرض کنیم
که حقى نسبت به آن محل پیدا کرده» هرچند جانمازش در آن جا مانده باشد
بنابراین اگر برگردد و ببیند دیگرى در آن جا نشسته نمىتواند به زور او را بلند
کند، بله براى فرد دومى هم جائز نیست در رحل و جانماز او تصرف کند، و اما
اگر تصمیم دارد برگردد در صورتى که جانمازش را جا گذاشته باشد حقش
همچنان باقى است، البته اگر بگوئیم حقى براى او ثابت شده است لکن چه این را
بگوئیم و چه بگوئیم اصلاً حقى پیدا نمىکند تصرف در رحل او براى کسى جائز
نیست و اما اگر رحل خود را هم با خود برده باشد علىالظاهر حقش به فرض
ثبوت ساقط مىشود لکن اصل ثابت شدن حق در امثال این مسئله کلیتش محل
تأمل است، هرچند که از ظاهر فقهاء برمىآید ثبوت حق را مخصوصا در مسجد
مسلم گرفتهاند، و احتیاط در اشغال نکردن جاى دیگران است مخصوصا در
جائى که فرد سابق به خاطر ضرورتى از مسجد بیرون رفته باشد مثلاً خواسته باشد
تجدید طهارت کند و یا نجاستى از خود ازاله نماید و یا قضاء حاجتى کند و امثال
این ضرورتها.
یکسانى و همانندى حکم مساجد و مشاهد مشرفه در مورد غصب
مشاهد مشرفه انبیاء و امامان علیهمالسلام در همه آن چه گفتیم مانند مسجد مىباشد
زیرا مسلمین در استفاده از آن مکانهاى مقدس نیز برابر هستند سواء العاکف فیه
والباد چه آنها که اهل آن مسجدند و چه آنها که از جاى دیگر مىآیند،
هرکس جلوتر محلى از این مشاهد را بگیرد براى نماز و زیارت یا دعا و قرائت
هیچ کس حق ندارد او را به برخاستن از آن جا مجبور کند، و آیا در اینگونه
مشاهد زیارت نسبت به غیرزیارت مانند نماز در مسجد اولویت دارد البته اگر
بگوئیم حق نمازگذار در مسجد اولى از کسى است که بخواهد در مسجد کار
دیگرى غیرنماز انجام دهد یا نه؟ داشتن اولویت خالى از وجه نیست
لکن وجهش خیلى هم وجه نیست، همچنانکه اولویت داشتن کسى که از راه دور
به زیارت آمده نسبت به مجاورین وجه وجیهى ندارد هرچند براى مجاورین
سزاوار آن است که مراعات زوار را بکنند و حکم برخاستن از جائى که گرفته
و رفتن و باقى گذاشتن رحل همان حکمى است که در مسجد گذشت.
در روایات هم آمده است:
«محمد بن اسماعیل عن بعض أصحابه عن ابىعبداللّه علیهالسلام قلت له:
نکون بمکة او بالمدینة أو الحیرة أو المواضع التى یرجى فیها
الفضل فربما خرج الرّجل یتوضّأ فیجىء آخر فیصیر مکانه،
فقال: من سبق الى فهو أحقّ به یوم و لیلته».
محمد بن اسماعیل از قول برخى یارانش نقل مىکند که به امام صادق علیهالسلام
عرضه داشتم: ما گاهى در مکّه یا مدینه یا حیره یا جاهایى که امید به فضل
پروردگار مىرود، هستیم. چه بسا شخصى براى وضو گرفتن از جاى خود بیرون
مىرود وسپس دیگرى آمده جاى او را مىگیرد. امام علیهالسلام فرمود:
«کسى که نسبت به جایى پیشى گیرد تا یک شبانه روز نسبت
به آن مکان بر دیگران اولوّیت دارد».
2 ـ ورود حائض و نفساء و جنب به مسجد
یکى دیگر از احکام مربوط به استفادهکنندگان از مساجد، حرمت ورود افراد
حائض یا نفساء و یا جنب به مسجد است امّا اگر این افراد از یک در داخل
و از در دیگر خارج گردند و یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد.
فتواى امام خمینى قدسسره در تحریرالوسیله:
«داخل شدن در مسجدالحرام و مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله هر چند
که به نحو عبور باشد».
«مکث کردن در سایر مساجد و بلکه داخل شدن در آنها
اگر بمنظور عبور نباشد حرام است و اما اگر براى این داخل شود
که یا از درب دیگر مسجد بیرون شود و یا چیزى از مسجد بردارد
اشکال ندارد و ملحق مىشود به مساجد مشاهد مشرفه
بنابراحتیاط واجب و نزدیکتر از آن به احتیاط این است
که با مشاهد مشرفه معامله مسجدالحرام و مسجدالنبى کند
(یعنى حتى به عنوان عبور نیز با حال جنابت داخل آنها نشود)
همچنانکه نزدیکتر به احتیاط آن است که باوراق این اعتاب
مقدسه معامله روضه مشرفه بشود. چهارم اینکه با حال جنابت
چیزى را در مسجد بگذارد حال چه اینکه از خارج باشد
و چه این که در حال عبور باشد».[75]
زراره و محمد بن مسلم از امام باقر علیهالسلام روایت مىکنند:
«قلناله: الحائض والجنب یدخلان المسجد أم لا؟ قال: لایدخلان
المسجد الآمجتازین انّ اللّه تبارک و تعالى یقول: ولاجنبا
الا عابرى سبیل حتى تغتسلوا».[76]
به امام باقر علیهالسلام عرض کردیم: آیا حائض و جنب مىتوانند داخل مسجد
شوند؟ امام علیهالسلام فرمود:
«حائض و جنب نمىتوانند داخل مسجد شوند مگر به نحو عبور
کردن (از درى داخل و از در دیگرى بدون توقف، خارج شوند)
خداوند متعال مىفرمایند: و در حال جنابت نزدیک نماز نشوید
مگر در حال عبور تا این که غسل کنید».
اگر فردى در مسجدالحرام و یا مسجدالنبى محتلم شود و یا با حالت
جنابت عمدا یا سهوا و یا از روى ندانستن وارد یکى از آن دو مسجد گردد
واجب است براى خارج شدن تیمم کند مگر آنکه زمان خروج کوتاهتر
یا مساوى زمان توقف براى تیمم باشد که در این صورت که بنابر اقوا باید بدون
تیمم خارج شود.[77] ابوحمزه از امام باقر علیهالسلام نقل نموده است:
«اذا کان الرّجل نائما فى المسجد أو مسجد الحرام او مسجد
الرسول صلىاللهعلیهوآله فاحتلم فأصابته جنابة فلیتیمّم، ولایمرّ فى المسجد
الا متیمّما حتى یخرج منه، ثمّ یغتسل، و کذلک الحائض اذا اصابها
الحیض تفعل ذلک، ولابأس أن یمرّا فى سائر المساجد
و لا یجلسان فیها».[78]
«هرگاه مردى در مسجدى یا مسجدالحرام یا مسجدالنبى صلىاللهعلیهوآله
در حالت خواب محلتم و جنب گردد باید تیمم نماید، و از در
مسجد عبور نکند مگر با حالت تیمم، تا از آن خارج گردد،
سپس غسل نماید، و در مورد حائض نیز این چنین است هرگاه
حیض گردد باید همین کار را کند، و این دو (جنب و حائض)
در سائر مساجد اشکال ندارد عبور نمایند ولى در آنها نمىتوانند
بنشینند».
و از دیگر احکام در مورد شخص جنب این است: اگر شخص جنب باشد
و آبى که مىشود با آن غسل نمود در مسجد باشد باید تیمم کند و براى برداشتن
آب داخل مسجد شود و این تیمم با رسیدن به آب باطل نمىشود، بلکه پس از
خارج شدن با آب یا بعد از غسل کردن تیمم باطل مىشود و آیا با این تیمم غیر از
داخل شدن در مسجد و توقف در آن به اندازه نیاز کارهاى دیگر هم جایز
مىشود؟ محل تأمل و اشکال است.[79]
آیا حائض یا جنب مىتواند پشت بام مسجد برود یا نه؟ پشت بام مسجد،
حکم خود مسجد را دارد.[80]
مؤید این گفتار آیات و روایاتى است که در این مورد ذکر گردیده است
که به بعضى از آنها اشاره مىگردد.
خداوند متعال مىفرماید:
«یاأیّها الذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکارى حتّى تعلموا
ما تقولون ولاجنبا الا عابرى سبیل حتّى تفتسلوا...».[81]
«اى اهل ایمان! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تااین که
بدانید چه مىگویید و در حال جنابت نیز تا آنگاه که غسل
نکردهاید بهنماز نزدیک نشوید مگر اینکه بدون نشستن عبور
کنید».
3 ـ ورود مشرکین به مساجد
از جمله امور کسانى که ورود آنان به مساجد ممنوع است مشرکان هستند
که در آیات و روایات بدان اشاره شده است. خداوند متعال در سوره توبه
فرمودهاند:
«یا ایُّها الَّذین آمَنوا انَّما المُشرِکُونَ نَجِسّ فَلا یَقرَبوُا المَسجِدُ
الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا...».[82]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان نجساند و بعد از امسال
دیگر نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند...».
در مجمع البیان در تفسیر این آیه گفته است: هز چیزپلیدى را که طبع انسان
از ان تنفر داشته باشد «نجس» گویند، مثلاً گفته مىشود: مردى نجس یا زنى
نجس یا قومى نجس؛ چون این کلمه مصدر است.
نهى از ورود مشرکین به مسجدالحرام بحسب فهم عرفى امر به مؤمنین
است، به این که نگذارند مشرکین داخل مسجد شوند و از این که حکم مورد آیه
تعلیل شده به این که چون مشرکین نجساند، معلوم مىشود که یک نوع پلیدى
براى مشرکین و نوعى طهارت و نزاهت براى مسجدالحرام اعتبار کرده،
و این اعتبار هرچه باشد غیر از مسئله اجتناب از ملاقات کفار است
با رطوبت.[83] در روایات نیز این مطلب بیان گردیده که به بعضى از آنها اشاره
مىگردد.
راوندى به سندش از امام موسى بن جعفر علیهالسلام از پدرانش علیهمالسلام نقل مىکند
که: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند:
«لیمنعن احدکم مساجدکم یهودکم و نصاراکم و...».[84]
«باید از ورود یهودیان و نصرانىها به مساجدتان جلوگیرى
نمائید و...».
و نیز در دعائم الاسلام از حضرت على علیهالسلام نقل شده است که ایشان
مىفرمایند:
«لتمنعوا مساجدکم یهودکم و نصاراکم و...».[85]
«باید از ورود یهودیان و نصارى به مساجدتان اجتناب نمائید
و ...».
علامه مجلسى از قول شهید ثانى در ذکرى نقل کرده است: ورود هیچیک
از مشرکین به مساجد بطور مطلق (چه مسجدالحرام و چه غیرآن) جایز نیست
و در این امر اجازه مسلمان معتبر نیست بلکه آنچه که مانع از ورود مشرکین
به مساجد مىشود نجاست آنان مىباشد بخاطر آیهاى که ذکر گردید.[86]
در این مورد استفتائاتى ذکر مىگردد:
س ـ آیا ورود یهود و نصارى در مساجد مسلمیمن و نشستن آنها بر فرش
مساجد جایز است. یا نه زیرا به تصریح قرآن آنان مشرک مىباشند؟ آیا ورود
آنان به مساجد براى شنیدن موعظه جایز است در حالىکه بر فرش مسجد
ننشینند؟
ج ـ ورود کافر به مسجد بطور مطلق جایز نیست خواه از اهل کتاب باشد
یا نه.[87]
س ـ ورود اهل کتاب به مساجد مسلمین به منظور شرکت در جلسات
دینى، وعظ و خطابه جایز است یا نه و باید از آنها جلوگیرى به عمل آورد
در صورتى که امید آن مىرود که از این معاشرت بدین اسلام هدایت شوند
و در صورت جواز، حکم غیر اهلکتاب از فرق کفّار از قبیل بهائىها را نیز بیان
فرمائید.[88]
ج ـ ورود مطلق کفّار حتى اهل ذمّه بر مساجد مسلمین جایز نیست.
س ـ ورود اهل کتاب به مساجد براى شرکت در مجلس ترحیم دوستان
و آشنایان جایز است یا باید از آنها جلوگیرى کرد؟
ج ـ اگر موجب هتک مسجد نباشد جلوگیرى آنها واجب نیست.[89]
س ـ زمین مشاعى بین مسلمانان و ارمنى یا رضایت مالکین آن تبدیل
به مسجد شده است و شخص ارمنى در مراسم مسلمانان در مسجد شرکت
مىکند حتى مراسم درگذشت پدرش را در مسجد گرفته است، آیا شرعا جایز
است و موجب هتک حرمت مسجد نیست؟
ج ـ برگزارى مراسم فوت ارمنى و غیرمسلمان در مسجد جایز نیست.[90]
س ـ آیا مطلقا ورود کفار در مساجد مسلمین جایز است؟ گرچه براى
مشاهده آثار تاریخى باشد.
ج ـ اصل داخل شدن آنان (فىنفسه) در مساجد مانعى ندارد بهجز
مسجدالحرام و مسجدالنّبى صلىاللهعلیهوآله مگر آن که داخل شدن آنان مستلزم تنجیس
مسجد یا هتک حرمت مسجد یا موجب توقف جنب در آن باشد که در این
صورت جایز نیست.[91]
4 ـ ورود غیرمسلمان به مسجد
س ـ شهرستان... فاقد محل مخصوص مجالس ترحیم است، در ایام
فواتح، یهودىهاى ساکن این شهرستان جهت عرض تسلیت و اظهار همدردى
با صاحبان میت، داخل شبستان مسجد مسلمین مىشوند آیا این مطلب جایز
است؟
ج ـ ورود غیرمسلمان، در مسجد، جایز نیست و اینگونه مجالس فاتحه را
که در معرض شرکت غیرمسلمان مىباشد، در غیر مسجد منعقد نمایند.[92]
س ـ آیا ورود غیرمسلمانان به مساجد مسلمین جایز است، هرچند براى
مشاهده آثار تاریخى باشد؟
ج ـ ورود آنان به مسجد غیر از مسجدالحرام و مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله فى نفسه
منعى ندارد، مگر آنکه موجب نجس شدن یا هتک حرمت مسجد یا توقف
جنب در مسجد باشد.[93]
[1] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 906 .
[3] . تفسیر نور الثقلین، ج 2 ، ص 19 .
[5] . وسایل الشیعة، ج 3 ، ص 348 .
[6] . الکافى، ج 6 ، ص 442 .
[8] . الکافى، ج 6 ، ص 242 ـ 243 .
[9] . همان، ص 443 ـ 444 .
[11] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 93 .
[12] . وسائل الشیعة، ج 2 ، ب 23 ، ص 503 ؛ الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 451 .
[14] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 79 .
[15] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 92 .
[18] . یکصد و چهارده نکته در باره نماز، بخش 5 ، نکته 90 ، ص 83 ـ 84 ؛ هزار و یک نکته در باره نماز،
نکته 700 ، ص 222 .
[19] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، ص 141 ـ 142 ، م 912 .
[20] . رضایى، على، جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامى، ص 50 .
[21] . کشف اللثام، ج 1 ، ص 8 ؛ عوالى اللئالى، ج 1 ، ص 351 .
[22] . مصباح المنهاج، ج 3 ، کتاب طهاره، ص 202 ؛ مستدرک الوسائل، ج 1 ، ص 298 ؛ بحارالأنوار،ج 80 ، ص 378 .
[23] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 392 ـ 393 .
[24] . وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 247 .
[25] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 393 .
[26] . روایات وارده و توضیح به کتابهاى مستدرک الوسائل، ج 3 و بحارالأنوار، ج 80 مراجعه شود.
[27] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 273 ؛ جواهرالکلام، ج 14 ، ص 81 .
[28] . نهایة الاحکام، ج 2 ، ص 100 ؛ عروهالوثقى، ج 1 ، ص 600 ، و هى رکعتان و یجزى عنها الصلوات الواجبه او المستحبه.
[29] . وسائل الشیعة، ج 3 ، ص 518 .
[30] . مستمسک العروة الوثقى، ج 5 ، م 1 الثامن، ص 523 .
[31] . شرح لمعه، ج 1 ، ص 543 .
[32] . دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 150 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، کتاب الصلاة، ص 395 .
[33] . ام القرآن ام الکتاب از نامهاى سوره مبارکه حمد است. مجمع البیان، ج 1 ، ص 23 .
[34] . شرح لمعه، ج 1 ، ص 542 .
[35] . مجمع الفائده والبرهان، ج 2 ، ص 153 .
[36] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، ص 143 ، م 913 .
[37] . همان، ص 143 ، م 912 .
[38] . السرائر، کتاب الصلاة، ج 1 ، ص 280 ؛ همراه با نماز، ص 269 ؛ گناهان کبیره، ج 2 ، ص 343 ؛ رساله توضیح المسائل، مطابق با فتاواى مراجع معظم تقلید، ص 258 ؛ المبسوط، ج 1 ، ص 161 ؛ حاشیة الارشاد، ج 1 ، ص 129 ؛ عروة الوثقى، فصل 15 ، م 12 ، ص 203 ؛ النهایة، ج 1 ، ص 342 .
[39] . رسائل المرتضى، ج 3 ، ص 125 .
[40] . الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 471 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 378 .
[41] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 126 .
[42] . جواهرالکلام، ج 1 ، ص 290 ؛ وسائل الشیعة، ج 2 ، ب 22 ، ص 502 ؛ بحارالانوار، ج 84 ،ب 30 ، ص 8 .
[43] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 298 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 227 .
[44] . رساله توضیح المسائل، آیتاللّه بهجت، م 752 ، ص 150 .
[45] . الاستبصار، ج 4 ، ص 92 .
[47] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 915 .
[49] . مختلف الشیعة، ج 3 ، ص 96 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 149 .
[50] . المنجد، ماده حذف، ص 171 ؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، ص 377 .
[51] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16 ، ص 128 .
[52] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 131 ؛ من لایحضر الفقیه، ج 1 ، ص 260 .
[53] . مجمع الفائده، ج 2 ، ص 155 ؛ ریاض المسائل، ج 4 ، ص 393 .
[54] . المعتبر، ج 2 ، ص 453 ؛ الذکرى، ص 156 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 148 .
[55] . کشف اللثام، ج 1 ، ص 202 ؛ جواهرالکلام، ج 14 ، ص 129 ؛ جامع المدارک، ج 1 ، ص 516 .
[56] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 128 ؛ مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 709 .
[57] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 291 ؛ دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 149 .
[58] . مکارم الاخلاق، ص 424 ؛ بحارالأنوار، ج 73 ، ص 328 .
[59] . منتهى المطلب، ج 1 ، ص 388 ؛ ذکرى، ص 156 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 148 .
[60] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 129 ؛ الاستبصار، ج 1 ، ص 442 .
[61] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 185 .
[62] . بالتحفه السنیه، ص 124 ؛ مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 707 .
[63] . مسالک الافهام، ج 13 ، ص 377 ؛ مجمع الفائده، ج 12 ، ص 47 .
[64] . توضیح المسائل، م 914 ، ص 142 .
[65] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 .
[66] . الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 472 .
[67] . رساله توضیح المسائل، آیتاللّه بهجت، م 1209 ، ص 235 .
[68] . رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 1417 ، ص 191 .
[69] . کشف الغطاء، ج 1 ، ص 269 ؛ الکافى، ج 3 ، ص 409 .
[70] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 914 .
[71] . توضیح المسائل، آیتاللّه سیستانى، م 924 ، ص 199 .
[72] . ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیا موات و مشترکات، القول فى المشترکات، مسئله 16 ـ 20 .
[73] . ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیاء موات و مشترکات کتاب مشترکات، مسئله 15 .
[74] . ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیا موات و مشترکات، القول فى المشترکات، مسئله 16 ـ 20 .
[75] . ترجمه تحریرالوسیله، در احکام جنب، جلد اول WWW.balagh.net/persian/feqh
[76] . مدارک الاحکام، ج 1 ، ص 281 .
[77] . تحریرالوسیله، امام خمینى قدسسره، ج 1 ، ص 34 .
[78] . وسائل الشیعة، ج 1 ، از ابواب الجنابه، ص 485 .
[79] . تحریرالوسیله، امام خمینى قدسسره، ج 1 ، ص 34 .
[80] . مجمع الوسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، س 563 ، ص 170 .
[83] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 9 ، ص 229 .
[84] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 .
[85] . المساجد و احکامها، ص 114 .
[86] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 350 .
[87] . مجمع المسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، س 543 ، ص 165 ـ 166 .
[88] . همان، س 565 ، ص 170 ـ 171 .
[89] . جامع المسائل، آیتاللّه لنکرانى قدسسره، س 287 ، ص 90 .
[91] . ترجمه اجوبة استفتاءات، ج 1 ، ص 429 ، ص 120
[92] . مجمع المسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره.
[93] . اجوبة الاستفتائات.