باید توجه داشت که احکام پنجگانه تکلیفى در مرحله نخست متوجه مؤمنان
است. اما از آنجا که موضوع این احکام مىتواند فعل مکلف یا یک شى خارجى
موضوع حکم شرعى قرار بگیرد از اینرو تقسیم آن موضوع به عناوین پنجگانه
قابل قبول و منطقى خواهد بود. ما در این فصل از این جهت موضوع مسجد را
تحت هر یک از عناوین مورد بررسى قرار مىدهیم. لازم به ذکر است فتاوایى را
که در بیان مسائل از آنها سود مىجوییم در مرحله نخست و در تمامى مباحث
نظرات امام راحل قدسسره را مبنا قرار مىدهیم و در موارد اختلافى دیدگاههاى
مقام معظم رهبرى و در صورت نیاز فتاواى دیگر مراجع عظام را یادآور
مىشویم.
الف: واجبات مسجد
مسجد به عنوان یک مکان مىتواند محکوم به یکى از احکام پنجگانه تکلیفى
قرار بگیرد. ما در این بحث درصدد آنیم آن چه در مورد مسجد واجب است
رعایت گردد، را ذکر کنیم.
1 ـ تعظیم مساجد
هر مکانى که به نام مسجد بوسیله مسلمانى بنا شود، مراعات حرمت آن واجب
و اهانت و هتک آن مانند خراب کردن یا آلوده ساختن آن گناه کبیره است
زیرا مسجد به آفریدگار نسبت دارد «اَنْ المَساجِدَ للّه» و اهانت به آن اهانت
به خداست. در این مورد هر چند در رسالهها فتوایى به اینگونه مشاهده نمىشود
اما با توجه به روایاتى که در ذیل به برخى از آنها اشاره مىشود و آنچه که از
برخى فتاوا در مورد مساجد از قبیل حرمت تنجیس و وجوب احترام و وجوب
تطهیر... استفاده مىشود،[1] باید گفت: تعظیم مساجد یکى از مصادیق تعظیم
شعائر اسلامى است و تحت عنوان وجوب مىگنجد.
روایات زیادى در مورد تعظیم مساجد ذکر شده است که بعضى از آنها در
این جا ذکر مىشود:
حضرت على علیهالسلام فرمود:
«مَن وَقَرَ مَسجِدا لَقَى اللّهَ یَومَ یَلقاهُ. ضاحِکا مُستَبشِرا وَ اعْطاهُ
کتابَهُ بِیمینِهِ».[2]
«هر کس حرمت مسجد را حفظ کند، خدا را در روز قیامت
با چهرهاى خندان و شادمان ملاقات مىکند و خداوند نامهاش را
به دست راستش مىدهد».
همچنین از ایشان نقل شده است:
«مَن رَدَّ ریقَهُ تَعظیما لِحَقِ المَسجِدِ جَعَلَ اللّهُ ذلِکَ قُوَةً فِى بَدنِهِ
و کُتِبَ لَهُ بِها حَسَنَةٌ وَ حط عنه بها سیئه قال: لا تَمُرُّ بِداءٍ جَوفه
الا أبرأتهُ».[3]
«کسى که آب دهانش را بخاطر احترام به حقّ مسجد برگرداند،
خداوند بدان جهت قوّتى در بدنش قرار دهد و براى او حسنهاى
نگاشته شود و گناهى از او بخشیده مى شود و نیز ایشان فرمود:
هیچ بیمارى در او بوجود نمىآید مگر این که بهبود یابد».
ابوبصیر از حضرت صادق علیهالسلام پرسید: چرا امر به بزرگ داشتن مساجد
شده است؟ حضرت فرمود:
«انَّما أمرَ بِتَعظیمِ المَساجِدِ لأنَّها بَیُوتُ اللّهِ فِى الاَرضِ».[4]
«همانا به تعظیم مساجد امر شده است چون مساجد خانههاى
خداوند در روى زمین است».
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدران بزرگوارش علیهمالسلام فرمود:
«من وقر بنخامته المسجد لقى اللّه یوم القیامة ضاحِکا
و قَد اعطى کِتابِه بِیمینِهِ».[5]
«کسى که به خاطر احترام مسجد آب دهانش را نگهدارد در روز
قیامت خداوند را در حالىکه شادمان است ملاقات کند در حالى
که نامه اعمالش به دست راستش داده شده است».
حضرت صادق علیهالسلام به یونس بن یعقوب فرمود:
«ملعونُ ملعونُ مَن لَم یوقرِ المَسجد تدرى یا یونسُ لَم عظَّمَ اللّهُ
حَقَّ المَساجِدِ؟ و انَزَلَ هذِهِ الایة «وَ انَّ المساجدَ للّهِ فَلا تَدعوا مَعَ
اللّهِ اَحَدا» کانَتِ الیهودُ وَ النّصارى اذا دَخَلُوا کنائسَهُم أشرکوُا
بِاللّهِ تعالى فَأمرَ اللّهُ سبحانُهِ نبیه ان یُوحِدَّ اللّه فیها و یَعبُدَهُ».[6]
«ملعون است، معلون است کسى که به مسجد احترام نگذارد.
اى یونس مىدانى چرا خداوند حقّ مساجد را بزرگ شمرده
است؟ این آیه را نازل کرده است: «و انّ المساجدَ للّه فلاتدعوا
مَع اللّه احدا»[7] مساجد براى خدا است پس با خدا احدى را
نخوانید یهود و نصارى هرگاه وارد معابدشان مىشدند
به خداوند متعال شرک مىورزیدند پس خداوند سبحان پیامبرش
را امر کرد که در آنجا خداوند را به یگانگى بخواند و پرستش
کند».
2 ـ تطهیر مساجد
پاکیزه گردانیدن مساجد از هرگونه آلودگى به ویژه از نجاسات، وظیفه هر
مسلمان است. در اینجا با استفاده از نظرات امام قدسسره و مراجع عظام حکم برخى از
عناوین را پى مىگیریم:
1 ـ حرمت تنجیس شامل همه اجزاء مسجد است:
«نجس کردن زمین و سقف و بام و طرف داخل دیوار مسجد
حرام است و هر کس که بفهمد که نجس شده است باید فورا
نجاست آن را برطرف کنند و احتیاط واجب آن است که طرف
بیرون دیوار مسجد را هم نجس نکنند و اگر نجس شود نجاستش
را برطرف نمایند مگر آنکه واقف آن را جز مسجد قرار نداده
باشد».[8]
«اگر مکلف ببیند که مسجدى آلوده به نجاست شده واجب است
آن را ازاله کند و این تنها مخصوص کف مسجد نیست بلکه
شامل همه اجزاء آن از زمین و دیوارها و سقف حتى بنابراحتیاط
شامل سمت بیرون دیوارهاى مسجد مىشود. هم چنان که آلوده
کردن مسجد به نجاست حرام است».[9]
2 ـ لزوم خبردهى از تننجیس مسجد به دیگران در صورتى که به تنهایى
نتواند:
«اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید ،یا کمک لازم داشته باشد و پیدا
نکند تطهیر مسجد بر او واجب نیست ولى اگر بىاحترامى
به مسجد باشد. بنابراحتیاط واجب باید به کسى که مىتواند
تطهیر کند اطلاع دهد».[10]
3 ـ جبران خسارت وارده به مسجد برعهده نجس کننده است:
«اگر جایى از مسجد نجس شود که تطهیر آن بدون کندن
یا خراب کردن ممکن نیست باید آن جا را بکنند،[11] یا اگر خرابى
زیاد لازم نمىآید خراب نمایند و پر کردن جایى که کندهاند
و ساختن جایى که خراب کردهاند واجب نیست ولى اگر آن کس
که نجس کرده بکند یا خراب کند در صورت امکان باید پر کند
و تعمیر نماید».[12]
«اگر حصیر مسجد نجس شود بنابراحتیاط واجب باید آن را آب
بکشند ولى چنانچه بواسطه آب کشیدن خراب مىشود و بریدن
جاى نجس بهتر است باید آن را ببرند و اگر کسى که نجس کرده
ببرد باید خودش آن را اصلاح کند».[13]
4 ـ تطهیر مسجد در صورتى که منجر به خرابى کل مسجد شود:
«... اگر مسجد به نحوى نجس شده باشد که براى تطهیر آن ناچار
باشند تمام مسجد را خراب کنند چنانچه متبرعى باشد که پس از
تخریب آن را بسازد، خراب کردن آن جایز است و الا جایز
نیست ولى اگر ممکن است باید ظاهر آن را بنابر احتیاط تطهیر
نمایند و اگر چیزى مانند آجر مسجد که ممکن است آن را
برگردانند نجس شود باید بعد از تطهیر به مسجد برگردانند».[14]
5 ـ وجوب تطهیر فورى است:
«هنگامى که انسان از نجاست مسجد مطلعشد،فورا باید آن را
تطهیر کند،پس نباید به قدرى معطل کند که عرفا بگویند تأخیر
کرده است».[15]
منظور از تطهیر فورى آنست که اگر وقت نماز وسعت داشته باشد.
ابتدا تطهیر مسجد از نجاست واجب است و باضیق وقت، مقدم داشتن نماز،
واجب است. اگر فرد با وسعت وقت نماز بخواند گناه کرده اما بنابه فتواى امام قدسسره
نمازش صحیح است و اگر علم به نجاست یا نجس شدن در بین نماز پیدا کند،
قطع نماز براى ازاله واجب نیست اگرچه وقت وسعت داشته باشد بلکه جواز قطع
نماز اشکال دارد.
5 ـ پاک کردن مساجد واجب کفایى است:
«وجوب تطهیر آنچه گفته شد کفائى است و این تکلیف
اختصاص به کسى که آنها را نجس کرده ندارد همچنانکه این
تکلیف در صورت امکان تطهیر فورى است و اگر انجام این
وظیفه نیازمند به دادن مال باشد دادن مال نیز واجب است
و مىتواند پولى را که در این راه خرج کرده از کسىکه آن محل
را نجس کرده بگیرد و اگر تطهیر مسجد مستلزم کندن آن
و یا خراب کردن مقدارى از ساختمان آن باشد جائز و بلکه
واجباست و شخصى که آنرا نجس کرده ضامن خسارت تعمیر
مىباشد و اگر مکلف نجاستى را مثلاً در مسجد ببیند و وقت نماز
هم رسیده باشد واجب است قبل از نماز مسجد را تطهیر کند
البته این صورتى است که وقت نماز وسیع باشد و در این
صورت ترک تطهیر و ایستادن به نماز با داشتن قدرت معصیت
است هرچند که نمازش صحیح است و اما در تنگى وقت واجب
است اول نماز را بخواند و سپس به تطهیر مسجد بپردازد».[16]
6 ـ نجس کردن وسایل مسجد در حکم خود مسجد است:
«بنابر احتیاط حصیر مسجد و فرش آن مانند خود مسجد است
پس نجس کردن آنها نیز حرام است و اگر نجس شود برطرف
کردنش واجب است هرچند مستلزم آن باشد که قسمتى از حصیر
و یا فرش که نجس شده بریده شود».[17]
7 ـ تغییر شکل مسجد حکم آن را عوض نمىکند:
«اگر مسجدى را غصب کنند و به جاى آن خانه و مانند آن بسازند
که دیگر به آن مسجد نگویند باز هم بنابر احتیاط واجب نجس
کردن آن حرام و تطهیر آن واجب است».[18]
8 ـ
«در مساجد فرقى بین آباد و خرابه و متروکه آن ها نیست
بلکه احتیاط واجب این است که در محلى هم که قبلاً مسجد بوده
و فعلاً عنوان دیگرى بخود گرفته مثلاً غاصبى آن را بصورت
خانه یا کاروانسرا و یا دکان درآورده نجس نکنند و در صورت
تنجیس تطهیر کنند».[19]
ب: مستحبات مسجد
1 ـ نظافت مسجد
از جمله آدابى که در روایات براى مسجد ذکر شده است، تمیز نگه داشتن
و خاکروبى از آن مىباشد و ثواب زیادى براى آن ذکر شده است. از جمله در
حدیثى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله آمده است:
«مَن قَم مَسجِدا کتَبَ اللّهُ عِتقَ رَقبه، وَ مَن أخرَجَ مِنْهُ ما یَقذى
عینا کَتَبَ اللّه لَهُ عَزّوَجَّل کِفلَینِ مِن رَحمَتِه».[20]
«کسى که مسجدى را جاروب کند، خداوند، پاداش آزاد کردن
بندهاى را براى او مىنویسد و اگر از این مسجد به اندازه
خاشاکى که در چشم مىرود، غبار برگیرد خداوند عزّوجلّ
دو چندان از رحمت خویش را به وى عطا فرماید».
برخوردارى از رحمت مضاعف یکى از آثار تقوا و نشانه متقى بودن
فردى است که به نظافت مسجد همت گماشته است چنانکه قرآن کریم
مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه وآمنوا برسوله یوتکم کفلین
من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به ویغفر لکم واللّه
غفور رحیم».[21]
«اى اهل ایمان! اگر تقواى الهى را پیشه سازید و به رسول خدا
ایمان آورید، خداوند رحمت مضاعف خویش را به شما عطا
خواهد نمود...».
غفران یکى دیگر از آثار تمیز نگه داشتن مسجد است.
حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله فرموده است:
«من کَنَسَ یَومَ الخَمیسِ وَ لیلَة الجُمعةِ فأخرَجَ مِنهُ مِنَ التُّرابِ
ما یِذُرُّ فى العَین غَفَرَ اللّه لَهُ».[22]
«کسى که خانه خدا را در پنجشنبه و شب جمعه خاکروبى کند
و به اندازه غبارى که در چشم مىرود از مسجد خاک برگیرد
خداوند او را مورد آمرزش خویش قرار خواهد داد».
تأکید بر تمیز کردن مسجد در روز پنجشنبه یا شب جمعه، نشان دهنده آن
است که اسلام براى اجتماع مسلمین اهمیت ویژهاى قائل است زیرا در این
اوقات افراد بیشترى فرصت حضور در مساجد را پیدا مىکنند اما این بدان معنا
نیست که عمل تنظیف در غیر از این اوقات مطلوب نباشد.
از آثار دیگر این امر، اشتیاق بهشت و حوریان بهشتى نسبت به کسانى
است که به خاکروبى مسجد مىپردازند.
امام رضا علیهالسلام فرمود:
«اِنَّ الجنَّه وَ الْحُورَ لَتَشْتاقُ اِلى مَنْ یکْسِحُ الْمَسْاجِدَ و یَأخُذُ
مِنْهُ الْقَذى».[23]
«بهشت و حوریان بهشتى مشتاق کسى هستند که مسجد را تمیز
کند و آلودگىهاى آن را بگیرد».
عبداللّه بن مسعود از حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل کرده که فرمود: در شب
معراج دیدم این کلمات بر در ششم بهشت نوشته شده بود:
«...وَ مَن احَبّ ان لا تاکُلَهُ الدیدان تحتَ الارضِ فلیکنِسَ
المَساجِدَ...».[24]
«... و هر کس بخواهد کرمها (جسد) او را در زیرزمین نخورند،
بایستى مساجد را جاروب نماید...».
در مورد اهمیت جاروب کردن مسجد به نقل داستانى مىپردازیم:
گفتهاند که در زمان حضرت رسول، بانویى حبشى و سیاهپوست بهنام
محجنه یا اممحجن همواره غبار و خاشاک و مانند آنها را از مسجد جمع مىکرد
و خارج مىساخت. شبى او از دنیا رفت و به حضرت خبر ندادند.... هنگامى آن
حضرت بر قبرى گذشت و فرمود: این قبر کیست؟ گفتند: قبر اممحجن. فرمود:
آیا همان بانویى که مسجد را جاروب مىکرد؟ عرض کردند: بله، حضرت براى
او نماز خواند در حالى که مردم پشت آن حضرت صف بسته بودند، در جاى
دیگر ذکر شده است که حضرت فرمود: براى آن بانو نزد خدا دو چندان پاداش
است.[25]
2 ـ روشنایى در مسجد
روشن کردن چراغ و ایجاد روشنایى در مسجد استحباب دارد.
شیخ صدوق قدسسره در روایتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله آورده است:
«وَ مَن اسرَجَ فى مَسجدٍ مِن مَساجِدِ اللّهِ سراجا لَمْ تَزَلِ المَلائِکةُ
وَ حَمَلَةُ العَرشِ یَستَغفرونَ لَهُ مادامَ فى ذلِکَ المَسجِدِ ضُوءَ
مِن السّراج».[26]
«و هر کس چراغى را در مسجدى از مساجد خداوند روشن کند
تا وقتى که نورى از آن چراغ در آن مسجد باقى است، ملائکه
و حاملان عرش خداوند براى او طلب مغفرت مىنمایند».
در روایتى دیگر، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«من ادخَلَ لیلَةً واحده سراجا فى المَسجِدِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَ
سَبعینَ سنة و کَتَبَ لَهُ عِبادَة سنة و لَهُ عِندَاللّهِ مَدینة وَ ان زادَ
على لیلةٍ واحدةٍ، فَلَهُ بِکلّ لیله یزیدُ ثوابُ نَبیّ، فَاذا تَمَ عَشرُ لیالٍ
لایَصِفُه الواصِفونَ مالَهُ عِندَاللّهِ مَنِ الثَّوابِ فَاِذا تَمْ الشَّهرُ
حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّار».[27]
«هرکس یک شب چراغى در مسجد بیفروزد خداوند براى او
هفتاد سال گناهش را مىبخشد و ثواب عبادت یک سال را براى
او نزد خداوند متعال به عنوان پاداش نگاشته شود و اگر از یک
شب بیشتر شود خداوند براى هر شب که زیاد شود ثواب
پیامبرى (یعنى مثل ثواب عمل پیامبرى که چراغ روشن نماید) را
مىدهد پس اگر ده روز کامل شود کسى نمىتواند پاداشى که او
نزد خداوند دارد توصیف نماید پس اگر یک ماه کامل گردد
خداوند بدنش را بر آتش حرام مىکند».
و از پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله در حدیثى ذکر شده است:
«... وَ مَنْ احَب انْ لا یُظلِمَ لَحَدُهُ، فَلیُنّوِرِ المَساجِدَ...».[28]
«... و هر کس دوست داشته باشد قبرش تاریک نباشد،
بایستى مساجد را روشن نگهدارد...».
«تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ آن مستحب است...».[29]
3 ـ خوشبو کردن مساجد
بدون تردید فضا و موقعیتهاى اماکن عمومى در جذب و دفع افراد نقش
موثرى دارد. از آنجا که اماکن عمومى محل تردد افراد از اقشار مختلف است
و همگى آنها مقید به رعایت بهداشت فردى نیستند گاه بوهاى بد اینگونه افراد
موجب نفرت و اشمئزاز دیگر افراد شده و آنها را از این مکانها فرارى مىدهد.
شاید راز و رمز این همه تأکید اسلام بر نظافت شخصى در همین مطلب نهفته
باشد مخصوصا تأکیدى که در مورد افراد نسبت به اماکن عمومى مىورزد
چنانکه در همین نوشتار ملاحظه مىکنید اسلام افراد را از خوردن چیزهایى که
موجب بوى نامطبوع دهان و در نتیجه آزار دیگران مىگردد قبل از رفتن
به مسجد منع مىکند و در همین راستا به خوشبو کردن اماکن عمومى همچون
مسجد که از قداست خاصى برخوردارند تأکید مىکند.
در روایتى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله آمده است:
«وجمروها فى الجمع».[30]
«مساجد خود را در جمعهها خوشبو کنید».
و از امام على علیهالسلام روایت شده است:
«جنبوا مساجدکم مجانینکم و صبیانکم و رفع اصواتکم
و بیعکم و شراءکم و سلاحکم و جمروها فى کل سبعه ایام،
وضعوا المطاهر على ابوابها».[31]
«از بلند کردن صداى خود در مساجد و خرید و فروش و حمل
اسلحه به درون مساجد خوددارى کنید و در تمام هفت روز هفته
آنها را خوشبو کنید و براى مساجد دستشویى قرار دهید».
4 ـ ساخت مسجد بدون سقف
از ملاحظه روایات و فتواى فقها چنین ظاهر است که گویا ساخت مساجد بدون
سقف مطلوب و مستحب است.
این قبیل احکام براساس روایاتى است که در این زمینه وارد شده از جمله
عبداللّه بن سنان مىگوید از امام صادق علیهالسلام شنیدم که امام صادق علیهالسلام فرمود:
«أنّ رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله بنى مسجده بالسمیط ثمّ انّ المسلمین کثروا
فقالوا: یا رسول اللّه لو أمرت بالمسجد فزید فیه فقال نعم،
فامر به فزید فیه و بناه بالسعیده...».[32]
در این روایت امام صادق علیهالسلام به تفصیل نحوه بنیان و توسعه مسجد النبى را
بازگو مىکند و اشاره مىکند: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مسجدش را با خشت خام بنا نمود،
پس از آن که مسلمانان زیاد شدند به پیامبر پیشنهاد کردند: اى رسول خدا اجازه
دهید مسجد را توسعه دهیم. حضرت موافقت فرمود تا اینکه گرما شدت گرفت
سپس پیشنهاد کردند: اى رسول خدا اجازه دهید براى مسجد سایبانى ایجاد
نمائیم. حضرت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله امر به ساختن سایبان نمودند و شاخههاى درخت
خرما را بر دیوارهاى مسجد قرار دادند سپس خار و خاشاک برآن ریختند
و بدین ترتیب سایبانى درست نمودند پس از مدّتى که در آن شکل سپرى کردند
و هنگام بارش باران افراد خیس مىشدند، تصمیم گرفتند از سایبانى استفاده
نمایند تا آنها را از سرما و گرما و باران حفظ نماید. به همین خاطر گفتند:
اى رسول خدا اجازه دهید براى مسجد با خاک و گل سقفى بسازیم
حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله موافقت نکرده، فرمودند: سایبانى نیست مگر سایبانى مانند
سایبان موسى علیهالسلام. پس مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله همینگونه بود تا حضرت وفات یافت.
و در روایتى دیگر در صحیحه حلبى نقل شده است که مىگوید:
«سئل اباعبداللّه علیهالسلام عن المساجد المظلة اتکره الصلاه فیها؟
فقال: نعم، ولکن لا یضرکم الیوم ولو قدکان العدل لرایتم کیف
یصنع فى ذلک».[33]
«از امام صادق علیهالسلام درباره مساجدى که داراى سقف است،
سؤال شد که آیا نماز در آن مکروه است؟ امام علیهالسلام فرمودند: بلى،
ولى این امر امروزه ضررى براى شما ندارد. اگر عدل برپا بود
(اشاره به قیام قائم عجل اللّه تعالى فرجه الشریف و مبسوط الید
بودن خود امام علیهالسلام) مىدیدید که در این زمینه چگونه عمل
مىشد...».
مستحب است مسجد داراى سقف نباشد، بلکه سایبان قرار دادن برآن
به غیر بوریا مکروه است، مگر به سبب ضرورت و یا مرجحات دیگرى که
با وجود آنها، بنابر اقرب این کراهت از بین مىرود.[34]
5 ـ قراردادن دستشویى در مساجد
یکى دیگر از مستحباتى که در بناى مسجد باید مورد توجه قرار بگیرد قرار دادن
دستشویى و وضوخانه براى مسجد است این عمل مستحب در رعایت بهداشت
بسیار مؤثر است. معناى مصطلح و عرفى دستشویى مراد است که اعم از آبریزگاه
و جاى وضو گرفتن را شامل مىشود. مستحب است دستشویى را در مدخل
ورودى مسجد قرار دهند نه در وسط آن.[35] گویا این مسئله بخاطر مصلحت
مسجدیان مىباشد.
بناء مسجد به دو نحو قابل اجراست:
1 ـ ابتداء تمام بناهاى مورد نیاز و امکانات مسجد را در زمینى بنا کنند
و پس از اتمام، صیغه مسجد بودن را بخوانند.
2 ـ اول صیغه وقف را خوانده و پس از آن مایحتاج را در آن بنا کنند.
استحباب اینکه دستشویى را نزدیک به درب مسجد بسازند نه در وسط
آن در صورتى است که مسجد به شکل اوّل بنا گردد امّا اگر مسجد به شکل دوّم
ساخته شود و مقصود از دستشویى بیتالتخلیه باشد، قطعا بناى آن در وسط
مسجد، حرام است نه مکروه اعمّ از این که موجب ضرر به مسجد باشد یا نه
ولى اگر مراد از آن وضوخانه باشد در صورتى که رطوبات واقع در آن سبب
اضرار به مسجد باشد حرام ودر غیر این صورت مباح است.[36]
حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله در این مورد فرمود:
«ضعُوا المَطاهِرَ عَلى ابوابِ المساجِدِ».[37]
«دستشویىها را بر درب مساجد قرار دهید».
از این روایت استفاده مىشود که قراردادن دستشویى در مسجد مستحب
است به گونهاى که داخل ساختمان نباشد و قرار دادن دستشویى به عنوان جزیى
از ساختمان مسجد مطلوب نیست، اگر چه وقف مسجد شامل آن بشود.[38]
ج: مباحات مسجد
1 ـ جواز تبدیل دستشویى به مسجد
مکان دستشویى و مانند آن یعنى جاهایى که قبلاً محل بول و غایط و نظیراین دو
بوده است تبدیل به مسجد گردد در صورتى که خاک پاکیزه برآن ریخته شود
تا پرگردد و در این صورت نجاست باطنى ضررى ندارد هر چند که تنجیس
ظاهرى مسجد حرام است[39] و در صورت تنجیس فورا باید تطهیر گردد
اما نجاست باطنى اشکال ندارد به دلیل روایات متعددى که در این زمینه وارد
شده است: مثل آنچه که ابوالجارود از امام باقر علیهالسلام نقل مىکند:
«وَسئلتُه عَن المکان یَکون حشاَ ثمّ ینظِفُ و َ یَجعَلُ مسجِدَا؟
قال یطرَحُ علیهِ مِن التُرابِ حَتى یَواریه فَهوَ أطهر».[40]
«و از امام سؤال کردم از مکانى که دستشویى بوده سپس پاک
کردند و آن را مسجد قرار دادند؟ امام علیهالسلام فرمود: هرگاه برآن
خاک بریزند بطورى که پرگردد آن پاک مىگردد».
و نیز روایتى که مسعدة بن صدقة از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است:
«سُئلَ أیَصلَحٌ مکان الحشّ أنْ یتّخذَ مَسجِدا؟ فقال: اذا ألقى علیه
مِن التّراب ما یُوارى ذلکَ او َ یَقطَعُ ریحه فَلابأس و ذلکَ لان
التّرابِ یَطهرهُ بِهِ مَضتَ السّنة».[41]
«از امام سؤال شد: آیا مکانى که دستشویى بوده صلاحیت دارد
که براى مسجد انتخاب شود؟ امام علیهالسلام فرمود: هرگاه برآن خاک
ریخته شود تا پر شود و بوى آن قطع گردد، اشکالى ندارد و این
مطلب بخاطر آن است که خاک پاک کننده نجاست مىباشد
و سنّت پیامبر صلىاللهعلیهوآله بر آن بوده است».
و این روایت را شیخ طوسى از عبید بن زراره از امام صادق علیهالسلام نقل کرده
است و در ادامه آن مىگوید: ما هم این مطلب را قبول داریم و اگر چاه دستشویى
را براى مسجد شدن مىپذیریم منوط به آن است که جاى آن با خاک پر شده
و بوى آن از بین رفته باشد.
«الارضُ کُلّها مَسجِد الابئر غائط او مَقبرة».[42]
«تمام زمینها قابلیت مسجد بودن را دارد غیر از چاه دستشویى
یا مقبره».
این روایات بیانگر آن است که نجاست باطنى ضررى ندارد زیرا این موارد
از نجس کردن مسجد خارج هستند و ادّله حرمت تنجیس مسجد شامل آنها
نمىشود و تنها مواردى را شامل مىشود که از ابتدا مسجد بوده سپس نجس
گردد. عدّهاى از بزرگان هم قائل به احتیاط شدهاند و گفتهاند: یکى از شرایط
مکان نمازگزار آن است که مکان نمازگزار نجس نباشد و اگر نجس است
بطورىتر نباشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد ولى جایى که پیشانى را
به آن مىگذارد اگر نجس باشد در صورتى که خشک هم باشد نماز باطل است
و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار اصلاً نجس نباشد[43] این نظر بااین
مطلب منافات ندارد. زیرا آنچه را این بزرگان فرمودهاند مربوط به نجاستى
است که در ارتباط مستقیم با بدن و جاى سجده نماز گزار باشد.
2 ـ جواز تبدیل کلیساها و معابد متروکه به مسجد
هرگاه کلیساها و معابد یهودیان خراب شود، اگر استفادهکنندگان آن اهلذمّه
باشند جایز نیست به آنها تعرض شود[44] اگرچه اهل آن به بازسازىاش اقدام
نکرده باشند بلکه حتى اگر فعلاً اراده ساختن آن را نیز نداشته باشند و امیدى
به تجدید بناى آن نیز در حال و آینده نباشد، در همه این احوال، تصرف آن
معابد و زمین آنها جایز نیست به خاطر اطلاق ادله که اموال اهل ذمّه محترم بوده
و حقوق آنها باید حفظ گردد.[45]
امّا اگر کلیساها و معابد در مناطقى واقع شده است که مسیحیان یا یهودیانى
آنجا در حال جنگ با اسلام باشند و یا اهل ذمهاى باشند که تمام آنها از آن
سرزمین کوچ کردهاند در این دو صورت مسلمین حقّ تصرف براى ساختن
مساجد درآن معابد که تخریب گشته را دارند.[46]
به فتوا و استفتائى که در این مورد مطرح شده توجه فرمایید:
«تعرض به معابد یهودیان و مسیحیان که در ذمه اسلام هستند
و آن معابد هم در دست خود آنهاست جایز نیست و آن اماکن
مثل مساجد محترم است و جایز نیست خراب کردن آنها مگر با
شرایطى که در مساجد هم جارى است».[47]
«... جائز است کلیسا را مسجد نمود و با احتمال آن که بنّاء
و عمله، مسلم بودهاند و تجس نشده اشکال ندارد، و با فرض
علم به نجاست، در صورت تمکن، ظاهر آن را تطهیر کنند،
کافى است».[48]
3 ـ وقف بر مساجد
آیا مىتوان ملکى یا وسیلهاى که براى مسجدى وقف نمود تا منافعش صرف
همان مسجد گردد. با توجه به آن که این ملک یا وسیله بهطور مستقیم در آن
مسجد کاربردى ندارد. مثلاً فردى، کامیونى را خریده تا منافعش صرف گردد.
قبل از اثبات جواز وقف بر مسجد باید به این نکته توجّه داشت که نخست
مسجد بودن موقوفله باید احراز شود وبراى اثبات آن باید ببینیم که آیا در
تحقّق مسجدیّت، صیغه وقف و مانند آن معتبر است یا آن که تنها قصد بانى
کفایت مىکند و نیازى به لفظ ندارد؟ در این مورد برخى معتقدند: در تحقّق
مسجدیّت، صیغه وقف معتبر است اگر چه بگوید: جعلتَة مسجدا... و به نماز در
آن اذن دهد اگرچه یک نفر باشد و ولایت عامّه آن را به حاکم بسپارد. اما عدّهاى
دیگر معقتدند که مجرد قصد براى مسجد بودن کفایت مىکند و نیازى به بیان
لفظ ندارد.[49]
اینک به بررسى موضوع مىپردازیم: در این مورد بین علما اختلاف است
و هر گروه دلایلى را براى اثبات نظر خود آوردهاند که به برخى از آنها اشاره
مىشود.
دیدگاه عدم جواز وقف بر مساجد
کسانى که وقف بر مسجد را جایز نمىدانند یکى از دلیلهاى خود را این روایت
ذکر مىکنند: أبىالضحاک از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است:
«قلتُ لَهُ: رجل اشترى دارا فبناها فبقیت عرصة فبناها
بیت غلة ایوقفه على المسجد؟ قال: انّ المجوس و قفوا على
بیت النار».[50]
«به ایشان عرض کردم: فردى خانهاى خریده و بنایى در آن ایجاد
کرده است عرصهاى از آن باقى مانده که جایى براى غله از آن
ساخته است. آیا مىتواند آن را وقف مسجد کند؟ امام علیهالسلام فرمود:
همانا مجوس بر آتشکدههاى خود وقف مىکردند».
شیخ صدوق قدسسره براساس این روایت قائل به عدم جواز است و با توجه
به ظاهر فعل منفى (لایجوز) و سرزنش و ملامتى که از تشبیه به عمل مجوس
فهمیده مىشود فرموده جایز نیست زیرا مجوس چنین مىکنند. شهید در کتاب
ذکرى قائل به جواز وقف بر مساجد است و ضمن اشاره به این روایت دیدگاه
برخى از بزرگان را مبنى بر توجیه این روایت ذکر کرده و آن را حمل برآن جاکه
عمل حرامى در کار باشد از قبیل طلاکارى و تزیین به صور حرام نموده است.
مرحوم مولى محمدتقى مجلسى که احتمال داده که اینجا حدیث دلیل بر جواز
است و گفتهاند: مجوسها بر آتشکدههاى خود وقف مىکنند شما هم مجاز
هستید بر عبادتگاه خویش وقف کنید. ولى متن روایت ظهور در منع دارد.[51]
دلیل دیگر بر عدم جواز وقف بر مسجد، روایتى است که محمد بن على
بن حسین از امام صادق علیهالسلام نقل نموده است:
«قال سئل الصادق علیهالسلام عن الوقوف على المساجد فقال: لایجوز
فان المجوس و قفوا على بیوت النار».[52]
«از امام صادق علیهالسلام درباره وقف بر مسجد سؤال شد امام علیهالسلام
فرمود: جایز نیست زیرا مجوس بر آتشکدههایشان وقف
مىکردند».
طرفداران عدم جواز، به ظاهر این روایت توجّه کرده و به اثبات آن
پرداختهاند. برخى هم احتمال دادهاند که وقف بر مسجد از آن جهت جایز نیست
که مسجد مالک نمىشود پس وقف بر مسجد همان وقف بر مسلمین خواهد بود
که در نتیجه منافع موقوفه، مىتواند به مساجدشان برگردد.
دیدگاه جواز وقف بر مساجد
بعد از ذکر دلایل عدم جواز وقف بر مسجد و جوابىهایى که مخالفان بیان کردند
حال به بیان دلیل جواز وقف بر مسجد مىپردازیم. آنان به این روایت استناد
کردهاند که امام صادق علیهالسلام فرمود:
«لیس یتبع الرّجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال:
صدقة اجراها فى حیاته فهى تجرى بعد موته و سنة هدى سنها
فهى یعمل بها بعد موته و ولد صالح یستغفرله».[53]
«آدمى را بعد از مرگ اجر و مزدى نمىرسد مگر از سه خصلت:
صدقه جاریهاى که شخص در زمان حیاتش براى خداوند انجام
داده است که پس از مرگش سودش براى او جریان خواهد
داشت. سنّت و روش پسندیدهاى که شخص آن را بنا نهد و پس
از مرگش نیز بدان عمل شود و فرزند صالحى که براى او استغفار
مىکند».
همانطور که اگر فردى مسجد بنا کند، این مسجد براى بانىاش از مصادیق
«باقیات صالحات» و «صدقه جاریه» است که پس از مرگ نیز وى را نفع
مىبخشد، وقف نمودن بر مسجد نیز از مصادیق صدقه جاریه است.
وقف نمودن املاک، باغها، زمینهاى مزروعى و مانند آن بر مسجد باعث
مىشود تمامى و یا بخشى از هزینهها و مخارج مسجد تأمین شود و مسجد رونق
گیرد و آباد گردد. از همین روى صاحب جواهر قدسسره وقف بر مسجد را مقدّمه
عمارت و آباد نگه داشتن مسجد دانسته است:[54] بعلاوه که از اطلاق ادله
مشروعیت وقف هم مىتوان مباح بودن آن رادر همه جااز جمله
«وقف بر مسجد» براى عمران و آبادى و رونق خانه خدا به دست آورد.
به هرحال دیدگاه موافق امام خمینى قدسسره از این فتواها آشکار است:
«اگر چیزى را بر مسجد وقف کنند و مصرفى براى آن مشخص
نکرده باشند، منافع آن در تعمیر، نور، فرش و اجرت خادم
مصرف مىشود و اگر چیزى اضافه آمد به امام جماعت مسجد
داده مىشود».[55]
س ـ زمینى است وقف مسجد که متصل به آن است، آیا با نظر متولى
شرعى مىتوانیم مقدارى از زمین موقوفه را به همان مسجد اضافه و جزو
آن قراردهیم؟
ج ـ اگر وقف مسجد است که باید عوائد آن صرف مسجد شود،
اضافه کردن آن بهمسجد جایز نیست.[56]
4 ـ تغییر مسجد به جهت ضرورت
موارد دیگرى که از احکام مىتواند به نفس مسجد مرتبط باشد و جواز یا مباح
بودن از آن استفاده مىشود این مورد است. البته باید توجه داشت که حکم
به جواز در صورت ضرورت براى تبدیل مسجد به خیابان یا عنوانى دیگر جزو
احکام اولیه خود مسجد محسوب نمىشود و مباح بودن آن صرفا از باب
ضرورت است و لذا حکم ثانوى است به هر حال توجه خوانندگان گرامى را
به استفتایى که از مقام معظم رهبرى شده است و این پاسخ را دادهاند جلب
مىکنیم:
س: زمینى که جزء قسمت سرپوشیده بوده، و چون در طرح عمرانى
شهردارى واقع است اکنون به خیابان تبدیل گشته و قسمتى از آن از باب اضطرار
تخریب شده است، حکمش چیست؟
ج: اگر احتمال برگرداندن آن به حالت اول، یعنى مسجد بودن، بعید باشد
در این صورت، ترتّب آثار شرعى مسجد بر آن زمین معلوم نیست.
5 ـ گچکارى مسجد با گچپخته شده با مواد نجس جایز است
این مورد در روایات و کتب فقهى پیشینیان بهطور گسترده مورد بحث قرار گرفته
است. اما از آن جهت که در حال حاضر در ساخت مساجد از مصالح موجود در
بازار مسلمین استفاده مىشود نیازى به این بحثها نیست.
د: مکروهات مسجد
1 ـ بلند ساختن دیوار مساجد
بلند ساختن دیوارهاى مساجد کراهت دارد[57] همانطور که جماعتى از فقهاء آن را
ذکر کردهاند بلکه دیوار آنها باید در حدّ متوسط ساخته شود و مرجع آن عرف
است.[58]
کراهت بلند ساختن دیوارهاى مساجد را گرچه جمعى از بزرگان از جمله
امام خمینى و صاحب عروة متذکر شدهاند اما به نظر مىرسد این حکم بیشتر ناظر
به زمان خود پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله درخصوص مسجد النبى صادر شده باشد زیرا،
به عنوان مثال مسجدالحرام در همان زمان از مسجدهایى است که دیوارهاى
بلندى داشته و در زمان حضرت ابراهیم علیهالسلام ساخته شده است در مرکز این مسجد
کعبه قرار دارد که ساختمانى است مکعب شکل و ساده با ابعاد هفت در نه متر
و ارتفاع حدود ده متر مىباشد.[59] و علاوه براین دیوارهاى مساجد کوفه و قدس
و ... مرتفع بوده است و این دو مسجد بعدها نیز در زمان امامان معصوم علیهمالسلاماین
چنین بوده است و روش معمول در اغلب مساجد شهرها نیز همینگونه است.
بلکه به نظر مىرسد که فروتر بودن مساجد از خانههاى مردم چندان مناسب
نباشد و بهتر است که ساختمان مساجد از ساختمانهاى اطراف بلندتر باشد
یا طبقههاى فوقانى ساختمانها را براى مساجد اختصاص دهند براى مسجد
پرچم بلندى قرار دهند تا سبب شکوه مسجد را گردد.[60]
2 ـ ساخت محراب در مساجد
ابتدا به تعریف واژه «محراب» پرداخته و سپس دلیل کراهت ساختن محراب
براى مساجد را بیان مىنمائیم.
براى کلمه محراب وجوه مختلفى ذکر شده است:
کلمه «محراب» به معناى جائى است که مخصوص عبادت باشد،
خواه در مسجد باشد و خواه در خانه.
«محراب مسجد» را از آن جهت محراب خواندهاند که آن جا محل
حرب و ستیز با دشمن و با هواى نفس است.
برخى گفتهاند: بدین جهت آن جایگاه را محراب خواندهاند که جا دارد
آدمى در آنجا حریب یعنى بریده از کارهاى دنیا و پراکندگى خاطر باشد.
برخى هم عقیده دارند در اصل این کلمه محراب خانه بوده که به معناى
صدر مجلس و بالاى خانه است و سپس آن را در مسجد به کار بردند،
صدر مسجد را هم محراب مسجد خواندند.[61]
به عقیده برخى در اصل لغت، کلمه «محراب» براى محل عبادت در
مسجد نامگذارى شده و این نام مخصوص صدر مجلس در مسجد است و در
صدر سایر مجالس هم بکار رفته است. جایى را هم که شبیه به محراب مسجد
است محراب خواندهاند.
بعضى هم گفتهاند: کلمه محراب به معناى محلى است در معبد که
اهلکتاب آن را مذبح مىگویند و آن محل عبارت است از اطاق کوچکى که در
جلو، در معبد ساخته شده و با نردبانى داراى چند پله به آن وارد مىشوند و کسى
که در آن اطاق کوچک باشد از مردمى که در معبد وجود دارند پنهان است.
اطاقهاى کوچک هم که در اسلام رسم شده از مقصوره کلیساهاى مسیحیان
تقلید شده است.[62]
در قرآن به معناى معبد به کار رفته است:
«یعملون له ما یشاءُ من محاریب و تماثیل».[63]
«براى او هرچه مىخواست از معبدها و تمثالها درست
مىکردند».
چرا ساختن محراب در مساجد مکروه است؟
1 ـ بعضى معتقدند این که ساختن محراب در مساجد کراهت دارد محرابى
است که قبلاً توضیح داده شد و مقصود از آن اطاق کوچکى بوده در جلوى
مسجد براى حفظ جان خلفاى جور ساخته شده بود. روایتى را زراره از
امام باقر علیهالسلام نقل مىکند که موید این معنا است:
«اذا صلى قوم و بینهم و بین الامام سترة اوجدار فلیس تلک لهم
بصلاة الا من کان حیال الباب قال: و قال علیهالسلام: هذه المقاصیر انّما
احدثها الجبارون ولیس لمن یصلى خلفها مقتدیا بصلاة من فیها
صلاة».[64]
«اگر در نماز جماعت میان امام و مأمورین پوشش و یا دیوارى
وجود داشته باشد، این نماز براى مأمومین نماز نیست، مگر براى
کسى که مقابل در قرار گرفته باشد. در ادامه راوى مىگوید
امام علیهالسلام فرمود: این اطاقکها را خلفاى ستم پیشه بنا نمودهاند
و نماز کسانى که به امامت امامى که در آن قرار گفته اقتدا
مىکنند، صحیح نیست».
بنابراین ممکن است منظور از کراهت ساختن محاریب در مساجد همین
مقصورهها باشد.[65]
2 ـ بعضى معتقدند منظور از کراهت ساختن محراب همان محراب داخلى
در دیوار مساجد مىباشد[66] و به بعضى روایات استناد کردهاند که اشاره مىگردد.
طلحه بن زیاد از امام جعفر صادق علیهالسلام از پدر بزرگوارش از
حضرت على علیهالسلام نقل فرموده است:
«أنّ علیا کان یکسر المحاریب اذا راها فى المساجد
و یقول علیهالسلام کأنها مذابح الیهود».[67]
«امیرالمؤمنین علیهالسلام هنگامى که در مساجد به محرابى برخورد
مىنمودند. آن را شکسته و مىفرمودند: اینها شبیه به مذابح
یهود است».
شهید در ذکرى از قول بعضى نقل کرده است: روایت ذکر شده صراحت
در محرابهاى درون دیوار ندارد و ظاهرش آن است که محرابهاى درون
مساجد را شامل مىشود زیرا در روایت «یکسر» ذکر شده که به معناى «شکستن»
مىباشد که براى محرابهاى داخلى در مسجد بیشتر از محرابهاى داخل در
دیوار صدق مىنماید.[68]
به هرحال در کتاب العروه الوثقى یکى از مکروهات ساخت مسجد را قرار
دادن محراب داخلى براى آن ذکر مىکند بدون آن که توضیحى ارائه نماید
و امام خمینى قدسسره نیز بدون آن که تعلیقه در این مورد داشته باشند گویا کراهت
مزبور را پذیرفتهاند و از کنار این مطلب گذشتهاند.[69]
3 ـ مرتفع ساختن منارههاى مساجد
یکى دیگر از مکروهات در ساخت مسجد آن است که منارهها را بلندتر از سطح
مسجد بسازند[70] و هم چنین مکروه است که منارهها را در وسط مسجد بسازند
و بهتر است در کنار دیوار مسجد یا خارج از مسجد ساخته شود.[71]
چند علت براى این کراهت است که:
1 ـ هنگامى که مؤذن بالاى مناره قرار مىگیرد تا اذان بگوید بر اسرار مردم
اطلاع پیدا مىنماید چون او در مکانى بالاتر از خانههاى اطراف قرار گرفته
است.[72]
2 ـ ساختن منارههاى طولانى بدعت مىباشد و از زمان عمر تأسیس
و بوجود آمده است.
3 ـ در روایات از بناى بلندتر از هفت تا هشت ذراع نهى شده است
و در علت آن گفته شده است:
«بلندتر از این ارتفاع جایگاه جن و شیاطین مىباشد».[73]
علاوه بر عللى که بیان گردید فقهاء به روایاتى در این مورد ذکر شده است
استناد کردهاند در اینجا ذکر سه روایت مىپردازیم.
روایت اول: سکونى از امام جعفر صادق علیهالسلام از پدران بزرگوارش علیهمالسلام
نقل مىکند:
«انّ علیا علیهالسلام مرّ على منارة طویلة، فأمر علیهالسلام بهدمها، ثُمّ قال:
لاترفع المنارة الا مع سطح المسجد».[74]
«حضرت على علیهالسلام به منارهاى بلند برخورد کرد، فرمان داد تا آن
را خراب کنند، آنگاه فرمودند: مناره را بایستى هم سطح با پشت
بام مسجد ساخت».
روایت دوم: ابىهاشم جعفرى از امام باقر علیهالسلام نقل مىکند که امام علیهالسلام
فرمود:
«اذا خرج القائم علیهالسلام أمر بهدم المنار والمقاصیر التى
فى المسجد...».[75]
«هرگاه حضرت قائم علیهالسلام ظهور نمایند امر به خراب کردن منارهها
و محرابها در مسجد مىنمایند».
روایت سوم: على بن جعفر مىگوید:
«سألت أباالحسن علیهالسلام عن الأذان فى المنارة أسنه هو؟ فقال:
انّما کان یؤذن للنبى صلىاللهعلیهوآله فى الارض فلم یکن یومئذ مناره».[76]
«از امام کاظم علیهالسلام سؤال کردم: آیا اذان گفتن در مناره سنّت است؟
امام علیهالسلام فرمود: براى پیامبر صلىاللهعلیهوآله بر روى زمین اذان مىگفتند،
در آن ایّام منارهاى نبود».
براى مکروه بودن ساخت مناره در وسط مسجد دلایلى ذکر شده است
از جمله:
1 ـ قسمتى از فضاى مسجد را مىگیرد و باعث تنگى مسجد مىشود
در صورتى که اگر مناره خارج از مسجد یا در کنار دیوار ساخته شود از فضاى
قابل استفاده در آن مسجد نمىکاهد.
2 ـ مناره مسجد اگر وسط آن ساخته شود باعث مىگردد که حایل و مانعى
بین نمازگزاران ایجاد گردد.[77]
4 ـ کنگره دار ساختن دیوار مساجد
یکى دیگر از مکروهات مسجد کنگرهدار ساختن دیوار مساجد مىباشد[78]
و در روایات امر به صاف و هموار ساختن آن شده است.[79] در روایات زیادى که
از پیامبرگرامىاسلام صلىاللهعلیهوآله وامامانمعصوم علیهمالسلام رسیدهبراینمطلبتأکید شده است.
پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«ابنوا المساجد و اجعلوها جما».[80]
«مساجد را در حالى که آنها را صاف و بدون کنگره قرار دادهاید
بسازید».
طلحه بن زیاد از امام صادق علیهالسلام از پدرانش علیهمالسلام از حضرت على علیهالسلام نقل
مىکند:
«أنّ علیا علیهالسلام رأى مسجدا بالکوفة و قد شرف، فقال:کأنّه بیعة،
و قال: انّ المساجد لاتشرف تبنى جما».[81]
«امیرالمؤمنین علیهالسلام در کوفه، مسجدى را که داراى کنگره بود
مشاهده نمود، فرمود این مسجد مانند معابد یهود و نصارى
است. مساجد را بایستى صاف و بدون کنگره ساخت».
در حدیثى طولانى ابوبصیر از امام باقر علیهالسلام نقل مىکند که ایشان فرمود:
«اذقامالقائم علیهالسلام سار الىالکوفه وهدم بها اربعه مساجد ولم یبق
مسجدا على وجه الارض له شرف الاهدمها و یجعلها جما».[82]
«هنگامى که قائم آلمحمّد (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) قیام
کند و عازم کوفه گردد و فرمان تخریب چهار مسجد را صادر کند
مسجدى را در روى زمین که داراى کنگره است را باقى نگذارد
مگر پس از آن که کنگرهاش را از بین برده و آن را صاف نموده
باشد».
و در روایت دیگرى از ابوبصیر چنین آمده است:
«اذا القائم علیهالسلام دخل الکوفه و امر بهدم المساجد الأربعة حتى
یبلغ أساسها و یصیرها عریشا کعریش موسى، و یکون
المساجد کلها جمّا لا شرف لها کما کان على عهد
رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله».[83]
«هنگامى که قائم آلمحمّد (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) قیام
نماید وارد کوفه مىشود و امر به خرابى مساجد چهارگانه
مىنماید تا آنجا که به پایه و بنیان مساجد برسد وآنها را
مانند زمان حضرت موسى علیهالسلام مىسازد و تمامى مساجد صاف
و هموار بدون کنگره همانند زمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله خواهد بود».
5 ـ برداشتن سنگریزه از مساجد
خارج کردن سنگریزه از مسجد مورد اختلاف نظر فقهاء است بعضى قائل
به حرمت و برخى قائل به کراهت شدهاند و هریک براى نظر خود دلایلى دارند
که به برخى از آنها اشاره مىشود.
صاحب جواهر قول نخست را به کتابهاى شرایع الاسلام، مختصر النافع،
اللمعه، حاشیه الارشاد و تبصره نسبت داده است و مستند اینان روایاتى است که امر
به برگردندان سنگریزهها مىکند. اینان معتقدند: چون سنگریزه جزئى از مسجد
است خارج کردن آن حرام مىباشد به دلیل روایاتى که نقل شده است مانند خبر
وهب بن وهب از امام صادق علیهالسلام از پدرش علیهالسلام که فرمود:
«اذا أخرج أحدکم الحصاة من المسجد فلیردها مکانها أو فى
مسجد آخر فأنّها تسبّح».[84]
«هرگاه یکى از شما سنگریزهها را از مسجد خارج کند. باید آن را
به جایگاهش برگرداند یا به مسجد دیگرى برگرداند زیرا آن
(سنگریزهها) خداوند متعال را تسبیح مىگویند».
تقریب استدلال این است که اگر خارج کردن سنگریزه حرام نبود
برگرداندن آن واجب نمىگردید.
در توضیح تسبیح سنگریزهها در مسجد گفته شده است:
چون سنگریزهها جزیى از مسجداند که محل عبادت خداوند سبحان
است تسبیح مسجد و اجزایش در این صورت کنایه از آن است که خداوند متعال
را از چیزهایى که شایسته او نیست منزه و پاک مىدانند و ممکن است که تسبیح
در اینجا معناى واقعى کلمه باشد زیرا به حسب روایات احیانا سنگریزهها هم
تسبیح مىکنند همانطور که در دست پیامبر صلىاللهعلیهوآله تسبیح نمودند و یا منظور تسبیح
مطلق باشد که خداوند متعال مىفرماید:
«وَ انْ مِن شِئىءٍ الاّ یُسَبحَّ بِحَمدِهِ».[85]
«هیچ چیزى وجود ندارد مگر این که خداوند متعال را تسبیح
نماید».
نتیجه آن که چون به حسب ظاهر سنگریزه شى کم اهمیتى است
که خروجش اشکالى ندارد، زیرا براى هر چیزى تسبیحى است و خارج کردن
آن، خالى کردن مسجد از تسبیحکنندگان است که سزاوار نیست زیرا خداوند
متعال فرموده:
«و مَن اظلَمَ مِمَّن مَنَعَ مَساجِدَ اللهِ انْ یُذکَرَ فیَها اسْمُهُ».[86]
«کیست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر خداوند در مساجد باز
مىدارد».
برخى احتمال دادهاند که «تسبّح» با فتحه خوانده شود یعنى سنگریزه از
نجاسات و سایر چیزهایى که شایسته مسجد نیست باید بدور باشد که کنایه از
جزئیت آن مىباشد.[87]
و در تأیید نظر قائلان به حرمت اخراج سنگریزه از مسجد مىتوان
به روایت شحام از امام صادق علیهالسلام اشاره کرد که چنین آمده است:
«أخرج من المسجد حصاة قال: فردها و اطرحها
فى المسجد».[88]
در مورد خارج کردن سنگریزه از مسجد از امام سؤال کردم امام علیهالسلامفرمود:
«باید آن را برگردانى و آن را در مسجد قرار دهى».
هم چنین روایت محمد بن مسلم از امام صادق علیهالسلام که فرمود:
«لاینبغى لاحد أن یأخذ من تربة ما حول الکعبة و انْ أخذ من
ذلک شیئا ردّه».[89]
«سزاوار نیست که هیچ یک از شما خاک اطراف کعبه را برگیرد
و اگر از آن چیزى را بگیرد باید آن را برگرداند».
و به خبر معاویه از امام صادق علیهالسلام که از امام سؤال کرد:
«اخذت سکا من سک المقام و ترابا من تراب البیت و سبع
حصیات؟ فقال: بئس ما صنعت اما التراب و الحصى فرّده».[90]
از امام علیهالسلام در مورد برداشتن میخى از میخهاى مقام و مقدارى خاک از
خاکهاى خانه و هفت سنگریزه سؤال کردم؟ حضرت فرمود:
«کار ناپسندى را انجام دادهاى اما در مورد خاک و سنگریزه
پس باید آن را برگردانى».
هم چنین صاحب جواهر قائلان به کراهت اخراج سنگریزه از مسجد را،
صاحبان کتابهاى جامع المقاصد، تذکره، تحریر، ذکرى، دروس ذکر
مىکند.[91] اینان در پاسخ به استدلالهاى فوق گویند:
در دلایلى که ذکر شده تصریح به تحریم نشده است و در یکى از دلایلى
که آورده شده «فانَّها تُسبّح» مىباشد که ظهور در کراهت دارد و در روایت
دیگرى «لاینبغى»است که دلالت بر برگرداندن آن به «مسجد» مىکند،
اما نه خود همان مسجدى که سنگریزه از آن برداشته شده است و اگر اخراج
سنگریزه حرام بود چون مسجد وقف است برگرداندن آن به همان مسجد
واجب بود زیرا جایز نیست وسایل مسجدى را بدون ضرورت در مسجد
دیگرى استفاده نمایند. قائلین به حرمت براى جواب به این استدلال به روایت
برقى از امام علیهالسلام استناد جستهاند که فرموده است:
«انّما جعل الحصى فى المسجد للنخامه».[92]
«سنگریزه در مسجد براى پوشاندن نخامه (آب دهان و بینى)
قرار داده شده است».
پس فرقى نمىکند که به همان مسجد برگردانده شود یا به مسجد دیگر.
در جمع بین این دو دیدگاه مىتوان گفت: در مساجدى که سنگریزه
به عنوان جزیى از مسجد تلقى مىشود مثل سنگریزههایى که در زمانهاى قبل
براى کف مسجدالحرام بکار برده بودند طبیعتا اینجا خروج آن جایز نیست
چون جزیى از مسجد محسوب مىشود اما در سایر مساجدى که سنگریزهاى
روى فرش افتاده و کاربرد ویژهاى ندارد اخراجش هم مانعى ندارد. امام خمینى
قائل به احتیاط واجب در عدم اخراج سنگریزه از مساجد مىباشند.[93]
اگر سنگریزه جزء زباله باشد اخراجش جایز بلکه مستحب مىباشد
بخاطر روایاتى که قبلاً ذکر شد.
اگر سنگریزه مشتبه شود که جزء مسجد است یا زباله و عرف،
حکمى به یکى از آن دو ننماید اصل جواز اخراجش مىباشد.[94]
6 ـ ساخت مسجد در کنار قبور
مسجد ساختن در کنار قبور پیامبر صلىاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام و صالحین در صورتى
که محظورى (نبش قبر یا هتک قبور مسلمین) نباشد از نظر شیعه جایز مىباشد.
امّا برخى آن را مکروه دانسته و استناد به احادیثى مىنمایند که به بعضى از آنها
اشاره مىگردد.
امام صادق علیهالسلام از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل فرمود:
«أنّ رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله نهى أن یصلّى على قبره أو یقعد علیه أو
یبنى علیه».[95]
«رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از اینکه بر قبرش نماز خوانده شود یا برآن
بنشیند یا بر آن ساختمانى ساخته شود نهى کرده است».
عبید بن زراره از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند:
«سمعت أباعبداللّه علیهالسلام یقول: الارض کلّها مسجد الاّ بئر
غائط أو مقبره».[96]
از امام صادق علیهالسلام شنیدم که ایشان فرمود:
«تمامى زمین مسجد است بجز چاه دستشویى یا مقبره».
البته دلالت این چندان روشن نیست زیرا معلوم نیست مراد از مسجد
به معناى مصدرى به کار رفته یا به معناى اصطلاحى آن که محل عبادت است.
و نیز در روایت دیگر از رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله آمده است:
«لاتتّخذوا قبرى قبلة ولامسجدا فانّ اللّه لعن الیهود حیث
اتّخذوا قبور انبیائهم مساجد».[97]
«قبر مرا قبله و مسجد قرار ندهید زیرا خداوند یهود را لعنت کرده
بخاطر این که قبور انبیایشان را مسجد قرار دادهاند».
از مجموع احادیث وارده استفاده مىشود که مراد از مسجد قرار دادن
قبور آن است که قبرها قبله قرار داده شود و مسجد قرار گیرد چنانکه رسم یهود
و نصارى بوده است و در حدیث اخرى نیز بدان اشاره شد و این غیر آن است
که در کنار قبرى مسجد بنا شود تا خداى یکتاى بىهمتا پرستش شود. به هر حال
دلیل روشن بر جواز مسجد ساختن در جوار مشاهد، خود مسجد النبی صلىاللهعلیهوآله در
مدینه منوّره است که مرقد مطهر رسول اکرم در ضلع شرقى آن بوده و بعد از
توسعه مسجد در وسط قرار گرفت و علماى بزرگ آن را حرام نشمردند.[98]
نماز خواندن بین قبور و مقابل آنها مکروه است امّا در صورتى که بین
نمازگزار و قبر حایلى قرار گیرد کراهت از بین مىرود خواه حایل با قراردادن
عصایى باشد یا فاصله قرار دادن ده ذراع بین نمازگزار و قبور باشد البته پشت سر
قبور امامان علیهمالسلام و در طرف راست و چپ آن نماز خواندن اشکال ندارد،
اگرچه بهتر است بالاى سر بطورى که مساوى مرقد امام علیهالسلام نباشد
(مختصرى عقبتر بایستد) نماز بخواند.[99]
روایاتى هم در این مورد وارد شده از جمله: معمّر بن خلاد از امام رضا علیهالسلام
روایت مىکند که ایشان فرمود:
«لابأس بالصلاة بین المقابر مالم یتخذ القبر قبلة».[100]
«نماز خواندن بین قبرها اشکالى ندارد مادامى که قبر قبله
واقع نگردد».
و در روایتى دیگر عمّار از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند:
«سألته عن الرجل یصلّى بین القبور؟ قال: لایجوز ذلک الاّ أن
یجعل بینه و بین القبور اذا صلّى عشرة اُذرع من بین یدیه
و عشرة اُذرع عن یمینه و عشرة اُذرع عن یساره ثمّ یصلّى
ان شاء».[101]
راوى مىگوید:
«درباره مردى که بین قبرها نماز مىخواند سؤال کردم؟ امام علیهالسلام
فرمود: این عمل جایز نیست مگر اینکه بین او و قبرها ده ذراع
فاصله باشد ده ذراع مقابلش، ده ذراع پشت سرش، ده ذارع از
سمت راست و ده ذراع از سمت چپش در این صورت اگر
بخواهد نماز بخواند مىتواند».
و علاوه بر دلایلى که ذکر شد دلیل دیگرى نیز براى جواز مسجد ساختن
در کنار قبور وجود دارد و آن آیه 21 سوره کهف مىباشد.
خداوند متعال مىفرماید:
«قالَ الّذینَ غَلبوا عَلى أَمرِهِم لَنَتّخِذَنَّ عَلَیهِم مَسجِدا».
«کسانى که از رازشان آگاهى یافتند گفتند: ما مسجدى در کنار
مدفن آنها مىسازیم».
مسجد در فرهنگ قرآن، عبادتگاهى براى ذکر خداست. قرآن این تعبیر
را درباره اصحاب کهف بکار برده و متصدى ساختن مسجد در کنار مدفن آنها را
برخى از موحدان معرفى مىکند. در حالى که بتکده و سایر معابد را مسجد
نخوانده است، همچنان که در سوره حج، مسجد را در مقابل صومعه، بیع
و صلوات قرار داده و فرموده است:
«مَساجِدُ یُذکَرُ فیها اسمُ اللّهِ».[102]
«مساجدى که در آن نام خدا برده مىشود».
این بیانگر آن است که مسجد پایگاه موحدان است و عبادت در مسجد
غیر از آن عبادتى است که در سایر معابد انجام مىشود.[103]
اصولاً ساختن اینگونه بناهاى یادبود که خاطره افراد برجسته و با شخصیت
را زنده نگه مىدارد همیشه در میان مردم جهان بوده و هست و یک نوع قدردانى
از گذشتگان و تشویق براى آیندگان است. اسلام نه تنها از این کار نهى نکرده
است بلکه آن را مجاز شمرده است. وجود اینگونه بناها یک سند تاریخى
بر وجود این شخصیتها و برنامه تاریخى آنهاست به همین دلیل پیامبران
و شخصیتهایى که قبر آنها متروک مانده تاریخ آنها نیز مورد تردید و استفهام
قرار گرفته است. این نیز واضح است که اینگونه بناها کمترین منافاتى با مسئله
توحید و اختصاص پرستش به «اللّه» ندارد، زیرا «احترام» مطلبى است و «عبادت»
و پرستش، مطلبى دیگر.[104]
مطلبى که در اینجا ذکرش ضرورى به نظر مىرسد این است که:
ساختن مسجد در قبرستان که زمین آن وقف قبرستان است جایز نیست و نبش
قبور مسلمین حرام است و به مجرد ساخت مسجد نمىشود ولى نماز خواندن در
آن منعى ندارد.[105]
7 ـ تزیین مسجد به تصاویر آدمى و حیوان
تزیین مساجد به صور اشیاى بىجان از قبیل درختان بهنظر برخى اشکالى ندارد.
آنچه مورد اختلاف واقع شده تصویر انسان و حیوانات و سایر موجودات
داراى روح است به نظر امام خمینى.
«بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند
و هم چنین نباید صورت چیزهایى مثل انسان و حیوان که روح
دارد در مسجد نقش کنند و نقاشى چیزهایى که روح ندارد
مثل گل و بوته مکروه است».[106]
نماز خواندن در چند جا مکروه است و از آن جمله است... روبروى
عکس و مجسمه چیزى که روح دارد مگر آن که روى آن پرده بکشند...
در جایى که عکس باشد اگرچه روبروى نمازگزار نباشد، مکروه است.[107]
روایاتى در این مورد از امامان معصوم علیهمالسلام رسیده است. عمرو بن جمیع
روایت مىکند:
«سألت أباعبداللّه علیهالسلام عن الصلاة فى المساجد المصّورة فقال:
أکره ذلک ولکن لایضرکم ذلک الیوم ولو قدقام العدل لرایتم
کیف یصنع فى ذلک».[108]
در مورد مساجدى که داراى نقاشى و تصویر است سؤال نمودم.
امام علیهالسلامفرمود:
«من این کار را خوش نمىدارم ولى این امر امروزه به شما
ضررى نمىزند، اگر عدل برپا بود مىدیدید که در این زمینه
چگونه عمل مىکرد؟».
هـ : محرمات مسجد
1 ـ فروش مسجد یا تغییر هیئت آن
فروش زمین مسجد و یا تغییر کاربرى آن به غیر مسجد جایز نیست. این حکم
اجماعى مىباشد و همه فقهاء بر این امر اتفاق نظر دارند. در ذکرى آمده است:
«قرار دادن قسمتى از مسجد در ملک دیگرى یا به عنوان جاده
و راه جایز نیست زیرا موافق با وقف نمىباشد و مسجد براى
عبادت و ذکر خدا بنا شده است پس نمىتوان از آن تجاوز
نمود...».[109]
و در شرایع آمده است:
«حرام است که قسمتى از مسجد ملک دیگرى یا راه و جاده قرار
گیرد».[110]
در جواهرالکلام علّت حرمت، از بین رفتن آثار مسجدیّت و عدم استفاده
مطلوب از مسجد ذکر شده است و علّت دیگر، آن است که این امر خلاف قاعده
وقوف مىباشد زیرا مسجد براى عبادت ایجاد شده است. بنابراین نمىتوان آن
را در جهت دیگر استفاده نمود و فرقى ندارد که این استفاده به اینگونه باشد
که قسمتى از آن در ملک دیگرى وارد شود یا جاده قرار گیرد و یا در وقف
دیگرى واقع گردد مثل این که قسمتى از آن را مدرسه یا حسینیه و... قرار دهند.[111]
نظر امام خمینى قدسسره هم آن است که:
«اگر مسجد خراب شود نمىتوانند آن را بفروشند یا داخل ملک
و جاده نمایند».[112]
در این زمینه ذکر چند استفتائیه و فتاوا مفید بهنظر مىرسد:
1 ـ آیا عقبنشینى هنگام تجدید بناى مسجد طبق قوانین شهردارى جایز
است به نحوى چند متر از مسجد داخل خیابان واقع شود؟
ج: اگر ضرورتى در کار نباشد جایز نیست.[113]
2 ـ مسجد و حسینیهاى را در زمان سابق به مدرسه تبدیل کردهاند.
آیا این عمل جایز است؟
ج: لازم است به حالت اوّل برگردد.[114]
3 ـ مقدارى از مسجد را جهت حسینیه، جدا کرده و همین مقدار زمین را از
خارج، اضافه به مسجد نمودهاند و درب این حسینیه به مسجد باز مىشود این
عمل، صحیح است یا نه و آیا تبدیل به احسن در موقوفات به همین معنى است؟
و بر فرض صحّت و جواز، دیوارى را که حایل بین مسجد و حسینیه است بردارد
که مسجد به طرز اوّل باشد یا به حال خود بگذارند؟
ج: آنچه اضافه به مسجد نمودهاند مانعى ندارد و امّا آنچه را که از مسجد
جزء حسینیه نمودهاند واجب است به حال اوّل برگردانند و جایز نیست مسجد را
تبدیل نمایند.[115]
2 ـ فروش وسایل مسجد یا استفاده آن در مساجد دیگر
فروختن در و پنجره و چیزهاى دیگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود
باید وسایل آنها را صرف تعمیر همان مسجد کنند و چنانچه به درد آن مسجد
نخورد باید در مسجد دیگر مصرف شود ولى اگر به درد مسجدهاى دیگر هم
نخورد مىتوانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممکن است صرف تعمیر همان
مسجد و گرنه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند.[116]
در توضیح این مسئله فقهاء شرایطى را براى استفاده وسایل یک مسجد
براى مسجد دیگر ذکر کردهاند که به بعضى از آنها اشاره مىگردد:
1 ـ علم به بىنیازى آن مسجد داشته باشد.[117]
2 ـ هرگاه مسجد در معرض خرابى باشد بطورى که امیدى براى نماز
خواندن در آن نباشد بخاطر اینکه اطراف آن بطور کلى از بین رفته و راهش بسته
شده است در این صورت استفاده وسایل آن مسجد براى مسجد دیگر اشکال
ندارد.[118]
3 ـ مسجد دیگر به آن نیاز بیشتر داشته باشد بخاطر این که نمازگزاران در
آن بیشتر است.[119]
در کتاب جواهر آمده است:
«هرگاه مسجدى خراب شود جایز است وسایل آن را براى
آبادانى مسجد دیگرى از مساجد استفاده نمود زیرا مالک یگانه،
خداوند متعال است».[120]
و در جواهر چنین آمده است:
«اشکالى ندارد که اصلاح بعضى از مساجد توسط بعضى دیگر
صورت گیرد بخاطر مصلحتى که وجود دارد زیرا غرض از
مساجد و آنچه در آن قرار دارد، براى اقامه و برپایى شعائر دین
و انجام عبادت در آن مىباشد و در این مورد اختلافى بین
مساجد وجود ندارد و این عملى نیکو و حسن شمرده مىشود
و از طرف دیگر واقف آن راضى است خصوصا هنگامى که
ترس تلف در بقاى آن وجود داشته باشد».[121]
3 ـ زینتکارى مسجد با طلا
زینتکارى مسجد به طرق مختلف قابل تصور است بدیهى است هرگونه زینت
کردن مساجد و اماکن مقدس حرام نیست مثلاً استفاده از سنگهاى معدنى
و مصنوعى هر چند گران قیمت باشد به خودى خود حرام نیست حتى زینت
با برخى از فلزها از قبیل مس و روى و آلمینیوم و... حرام نیست تنها زینت کردن
مساجد با طلا مورد نهى قرار گرفته است در ذیل به برخى دیدگاهها و دلایل
اشاره مىشود.
«بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند
و همچنین نباید صورت چیزهایى که مثل انسان و حیوان روح
دارد در مسجد نقش کنند».[122]
زینت کارى مسجد حرام است[123] یعنى زینت آن به طلا بلکه احوط ترک
نقش به صورت و تصویر مىباشد.[124] البته اکثر فقهاء معتقدند که: بنابر احتیاط
واجب مسجد را نباید به طلا زینت کرد.[125]
در کتابهاى فقهى، دلایل مختلفى براى اثبات حرمت ذکر گردیده است
که به آن اشاره مىگردد:
1 ـ زینتکارى مساجد بدعت مىباشد زیرا در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله اینگونه
نبوده است.
2 ـ زینتکارى مساجد اسراف مىباشد در روایتى که از ابنمسعود نقل
شده و از وصایاى پیامبر صلىاللهعلیهوآله به وى مىباشد. پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«یا ابن مسعود! ما ینفع من یتنّعم فى الدنیا اذا اخلد فى النار،
«یَعْلَمُونَ ظَاهِرا مِنْ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنْ الاْخِرَةِ
هُمْ غَافِلُونَ»[126]».
«اى ابنمسعود، کسى که در آتش جاویدان خواهد بود از بهره
بردن از دنیا چه سودى مىبرد؟ تنها ظاهرى از این زندگى دنیوى
را مىدانند و از آخرت غافلند».
«یبنون الدور و یشیدون القصور و یزخرفون المساجد...».[127]
«خانهها مىسازند و قصرها برپا مىکنند و مساجد را با طلا زینت
مىکنند...».
از نکوهش رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فهمیده مىشود که زینت کارى مساجد،
سبب غفلت از یاد آخرت شده و با محل عبادت بودن مسجد منافات دارد.
روایات دیگرى نیز از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در مقام نکوهش و مذمت زینتکارى
مساجد ذکر شده که به دو روایت اشاره مىگردد.
روایت اول:
«لاتزخرفوا مساجدکم کما زخرفت الیهود و النصارى
بیعهم».[128]
«مساجد خود را با طلا زینت نکنید همچنان که یهود و نصارى
معابد خود را با طلا زینت نمودند».
روایت دوم:
«اذا رأیتم المصاحف حلّیت و المساجد زینت و المنارة طولت
و اتّخذ القرآن مزامیر و المساجد طرقا، المؤمن فى ذلک الزّمان
أعزّ من الکبریت الأحمر أمّا ان مساجدهم مزخرفة و ابدانهم
نقیة و قلوبهم انتن من الجیفة».[129]
«هنگامى که دیدید قرآنها آراسته و مساجد تزیین شده و منارهها
طولانى وبلند بنا شده و قرآن به صورت آهنگین تلاوت مىشود،
مساجد راه عبور قرار داده شده است، مؤمن در آن زمان از طلاى
سرخ وخالص کمیابتر است. مساجد آنان آراسته و بدنهایشان
پاکیزه ولى دلهاى آنان از مردار، بد بوىتر است».
صاحب جواهر معتقد است: زینتکارى مساجد حرام نمىباشد و دلایل
ذکر شده کامل نیست و بر حرمت دلالت نمىکنند. وى در پاسخ به دلایل ذکر
شده مىگوید: هر چیزى که در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله نبوده و بعدا بوجود آمده بدعت
و حرام نمىباشد و تزیین مسجد اسراف بشمار نمىآید و چون براى آن غرض
عقلایى وجود دارد و روایت لب اللباب دلیل بر حرمت نیست علاوه براین که
سیاق آن، سیاق مکروهات مىباشد پس جواز آن موافق اصل مىباشد و مؤید
آن (جواز) وجود درب کعبه مىباشد که در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله با طلا زینت شده بود
و تفاوتى در اقسام زینتکارى نیست بلکه بعید نیست که زینت مساجد
اگر به قصد بزرگداشت و احترام آن باشد مستحب باشد زیرا خداوند متعال
مىفرماید:
«وَ مَن یعظم شعائر اللّه فانّها من تقوى القُلوب».[130]
«هر کس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم دارد (خوشا بر او که)
این صفت دلهاى با تقوا است».
و نتیجه مىگیرد که منقّش کردن مساجد به غیر طلا جایز است زیرا دلیلى
بر حرمت وجود ندارد و مىگوید: براستى دلیلى شایسته براى اثبات حرمت
زینت کارى بطور مطلق نیافتم.[131]
[1] . العروة الوثقى مع تعالیق امام خمینى، فصل فى بعض احکام المسجد، ص 319 .
[2] . بحارالأنوار، ج 7 ، ص 304 .
[3] . بحارالأنوار، ج 81 ، ص 16 ؛ المحاسن، ج 1 ، ص 54 ـ 55 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 223 .
[4] . علل الشرایع، ج 2 ، ص 318 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 298 .
[5] . وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 223 ؛ بحارالأنوار، ج 81 ، ص 16 .
[6] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 435 ؛ بحارالأنوار، ج 73 ، ص 355 .
[8] . رساله توضیح المسائل امام خمینى قدسسره، مسئله 900 ، ص 124 و مطابق با فتاواى مراجع تقلید، م900 ،
ص 255 ؛ رساله توضیح المسائل آیتاللّه خویى قدسسره م 909 با مقدارى اختلاف و مسئله 909 آیتاللّه گلپایگانى و م 893 آیتاللّه اراکى.
[9] . تحریر الوسیله امام قدسسره، نجاسات، ج 1 ، ص 115 .
[10] . توضیح المسائل امام قدسسره، م 901 ، ص 124 ـ 125 مسئله در رساله دیگر مراجع عظام هم به این صورت آمده است.
[11] . توضیح المسائل آیتاللّه سیستانى، م 911 یا خراب نمایند در صورتى که کندن یا خراب کردن جزیى باشد یا آن که رفع هتک متوقف برکندن یا خراب کردن کلى باشد و الا خراب کردن محل اشکال است ... .
[12] . رساله توضیح المسائل امام قدسسره، مسئله 902 ، مطابق با فتاواى دیگر مراجع عظام.
[13] . رساله توضیح المسائل امام خمینى قدسسره، م 905 .
[14] . توضیح المسائل آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، م911 ، ص 160 این مسئله در رساله آیتاللّه صافى اینگونه
آمده: واگر خراب کردن آن جایز نیست چنانچه متبرعى هم باشد که بعد از تخریب آن را بسازد جایز بودن خراب کردن آن مشکل است... مسئله 911 و... .
[15] . العروة الوثقى مع تعالیق امام خمینى، ج 1 ، ص 46 .
[16] . تحریرالوسیله، ج 1 ، مسئله نجاسات، مسئله 1 .
[17] . تحریرالوسیله، ج 1 ، ص 116 ، م 2 .
[18] . تحریرالوسیله، ج 1 ، ص 116 ؛ توضیح المسائل امام خمینى قدسسره، م 903 .
[19] . تحریرالوسیله، ج 1 ، القول فى احکام النجاسات، م 3 ، ص 116 .
[20] . المحاسن، ج 1 ، ص 57 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 239 .
[22] . من لایحضر الفقیه، ج 1 ، ص 233 ؛ ثواب الاعمال، ص 31 ؛ تهذیب الاحکام، ج 3 ، ص 254 .
[23] . الاصول السته عشر، ص 55 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 386 ؛ بحارالأنوار، ج 80 ، ص 382 .
[24] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 385 .
[25] . داستانها و حکایتهاى مسجد، غلامرضا نیشابورى، ص 58 .
[26] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 385 .
[27] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 385 .
[28] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 386
[29] . توضیح المسائل امام، مسئله 912 .
[30] . جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى، على رضایى، ص 48 ، انتشارات ثقلین، چاپ اول.
[31] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 269 ؛ دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 149 وضعوا فیها المطاهر.
[32] . الکافى، ج 3 ، ص 295 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 206 ؛ تهذیب الاحکام، ج 2 ، ص 262 ؛ بحارالأنوار ج 19 ، ص 119 .
[33] . مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 703 ؛ من لایحضره الفقیه، ج 1 ، ص 235 ، یکره القیام فیها؟ قال نعم ولکن
لاتضرکم الصلاة فیها.
[34] . رساله توضیح المسائل مراجع، آیتاللّه بهجت، م 750 ، ص 149 .
[35] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 381 ؛ بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 .
[36] . شرح لمعه، ج 1 ، ص 541 .
[37] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 380 .
[38] . جامع المقاصد، ج 2 ، ص 146 .
[39] . عروهالوثقى، ج 1 ، ص 84 .
[40] . الاستبصار، ج 1 ، ص 441 ؛ و در کتاب وسائل الشیعة آمده: عن المکان یکون خبیثا... ،
ج 3 ، ص 490
[41] . الاستبصار، ج 1 ، ص 442 ، ح 1702 .
[42] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 292 .
[43] . رساله توضیح المسائل امام خمینى قدسسره، م 885 ؛ رساله توضیح المسائل آیتاللّه اراکى قدسسره، م 879 ، ص 163 .
[44] . مدارک الاحکام، ج 4 ، ص 406 .
[45] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 132 .
[47] . توضیح المسائل آیتاللّه بهجت، ص 150 ، م 753 .
[48] . مجمع المسائل آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، س 109 ، ص 155 ـ 156 .
[49] . آیتاللّه اراکى قدسسره و همچنین اگر بدون صیغه، چیزى به صورت معاطات وقف کند، وقف صحیح
است و بنابراحتیاط واجب قبول هم لازم است و در وقف عام حاکم شرع قبول نمایید. توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 560 و آیتاللّه خویى قدسسره و تبریزى قدسسره بلکه وقف به عمل نیز محقق مىشود... و همچنین آیتاللّه فاضل هم همین نظر را دارد ص 561 ، توضِح المسائل المراجع.
[50] . علل الشرایع، ج 2 ، ص 319 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 291 ؛ در حدیث عن ابىالصحارى آمد
و در حاشیه فى المصدر: ابىالضحاک. بحارالانوار، ج 81، ص 7 ـ 6 .
[51] . من لایحضره الفقیه، ج 1 ، ص 238 .
[52] . وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 291 .
[53] . الکافى، ج 7 ، ص 56 ؛ الخصال، ص 151 ؛ وسائل الشیعة، ج 16 ، ص 174 .
[54] . جواهرالکلام، ج 28 ؛ کتاب الوقوف والصدقات، ص 30 .
[55] . تحریرالوسیله، ج 2 ، کتاب وقف، م 56 ، ص 74 .
[57] . العروهالوثقى مع تعالیق امام خمینى، ص 321 ؛ حاشیه الارشاد، ج 1 ، ص 129 ؛ تبصره المتعلمین، ج 1 ، ص 41 ؛ النهایه، ج 1 ، ص 340 .
[58] . المبسوط، ج 1 ، ص 160 ؛ السرائر، ج 1 ، ص 278 ؛ الروضه البهیه، ج 1 ، ص 64 .
[59] . معمارى مساجد جهان، ص 20 .
[60] . الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 453 .
[61] . المنجد، ماده حرب، ص 124 ـ 125 .
[62] . ترجمه تفسیر المیزان، ج 3 ، ص 272 ـ 273 .
[64] . وسائل الشیعة، ج 5 ، ب 58 از ابواب صلاة الجماعه، ص 460 .
[65] . المساجد و احکامها، ص 150 .
[66] . المبسوط، ج 1 ، ص 160 ؛ السرائر، ج 1 ، ص 279 .
[67] . علل الشرایع، ج 2 ، ص 320 ؛ تهذیب الاحکام، ج 3 ، ص 253 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 237 و...
[68] . وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 238 .
[69] . العروة الوثقى مع تعالیق امام خمینى، فصل فى بعض احکام المسجد، ص 321 .
[71] . المبسوط، ج 1 ، ص 160 ؛ السرائر، ج 1 ، ص 279 .
[72] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 79 ؛ الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 454 .
[73] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 80 .
[74] . تهذیب الاحکام، ج 3 ، ص 256 ؛ وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 230 .
[75] . وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 230 ؛ تهذیب الاحکام، ج 3 ، ص 256 .
[76] . مستدرک الوسایل، ج 3 ، ص 384 ؛ بحارالأنوار، ج 52 ، ص 323 .
[77] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 79 .
[78] . العروهالوثقى مع تعالیق الامام خمینى، ص 321 ، م 11 ، ص 321 ؛ حاشیة الارشاد، ج 1 ، ص 129 ؛ تبصرة المتعلمین، ج 1 ، ص 41 .
[79] . المبسوط، ج 1 ، ص 160 ؛ السرائر، ج 1 ، ص 278 .
[80] . المجازات النبویة، ص 62 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 217 ، ص 149 .
[81] . من لایحضره الفقیه، ج 1 ، ص 236 ؛ علل الشرایع، ج 2 ، ص 320 .
[82] . وسایل الشیعة، ج 17 ، ص 347 .
[83] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 17 ، ص 121 ؛ الغیبه، ص 475 .
[84] . علل الشرایع، ج 2 ، ص 320 .
[87] . بحارالأنوار، ج 84 ، ب 30 ، ص 7 ـ 8 .
[88] . من لایحضره الفقیه، ج 2 ، ص 253 .
[89] . الکافى، ج 4 ، ص 229 .
[90] . همان؛ من لایحضره الفقیه، ج 2 ، ص 253 .
[91] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 105 .
[93] . العروة الوثقى مع تعالیق الامام خمینى، ص 320 ، م 1 .
[94] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 105 .
[95] . وسائل الشیعة، ج 3 ، ص 622 .
[98] . شوق دیدار، ص 297 .
[99] . تحریرالوسیله، ج 1 ، مقدمه 4 ، م 20 ، ص 138 ـ 139 ؛ الروضة البهیة، ج 1 ، ص 66 .
[100] . وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 159 ، ح 6214 ؛ معتبر، ج 2 ، ص 115 .
[101] . وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 159 ، ح 6216 .
[103] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 13 ، ص 267 .
[104] . تفسیر نمونه، ج 12 ، ص 388 .
[105] . مجمع المسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، ج 1 ، ص 132 .
[106] . توضیح المسائل مراجع، ج 1 ، ص 527 ، م 908 .
[107] . رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 898 ؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1 ، ص 522 .
[108] . فروع الکافى، ج 3 ، ص 369 .
[110] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 106 .
[112] . رساله توضیح المسائل، امام خمینى1، م 909 ، ص 124 ؛ رساله توضیح المسائل، مراجع، م 209 ،
ص 477
[113] . جامع المسائل، آیتاللّه فاضل لنکرانى قدسسره، س 275 ، ص 87 .
[114] . همان، س 284 ، ص 89 .
[115] . مجمع المسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، س 526 ، ص 161 .
[116] . رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 910 ، ص 125 ؛ فتاواى مراجع معظم تقلید، م 910 ،
ص 257
[117] . مدارک الاحکام، ج 4 ، ص 296 .
[118] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 84 .
[119] . مدارک الاحکام، ج 4 ، ص 296 .
[120] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 84 .
[121] . همان، ص 85 ـ 86 .
[122] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 908 .
[123] . عروة الوثقى، ج 1 ، ص 305 ، بل یحرم تزیین المساجد والمشاهد المشرفه... .
[124] . مستمسک العروة الوثقى، ج 5 ، م 1 ، ص 522 .
[125] . رساله توضیح المسائل، مطابق با فتاواى مراجع، م 908 ، ص 147 .
[127] . مکارم الاخلاق، شیخ طبرسى، ص 449 .
[128] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3 ، ص 372 .
[129] . روضة الواعظین، ص 338 .
[131] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 91 .