محرمات
1 ـ غصب مکان نمازگزار
یکى از کارهایى که بر استفادهکنندگان از مسجد حرام است غصب کردن مکان
دیگر نمازگزاران است. در اینجا نخست به تعریف غصب پرداخته سپس
احکام مرتبط با مسجد را بررسى مىکنیم.
تعریف غصب
امام خمینى قدسسره در تحریرالوسیله چنین نگاشتهاند: غصب عبارت است از استیلاء
و در اختیار و تحت ید قرار دادن هرچه که مربوط به دیگرى است، مال یا ملک
دیگرى است و یا حق او، غصب از گناهانى است که عقل و نقل یعنى کتاب
و سنت و اجماع بر حرمت آن اتفاق دارند و غصب از زشتترین انواع ظلم است
و ظلم چیزى است که عقل حکم به قباحت و زشتى آن مىکند، و در حدیث
نبوى آمده «اگر کسى یک وجب از زمین را غصب کند خداى متعال در قیامت
آن را از هفت طبقه زمین طوق گردنش مىکند» و در نبوى دیگر آمده «کسى که
در یک وجب زمین به همسایه خود خیانت کند خداى تعالى آن را طوق گردنش
مىکند از طبقه هفتم زمین تا در قیامت خدا را با این طوق دیدار کند مگر آنکه
توبه کند و برگردد»، و نیز در حدیثى دیگر آمده «کسى که زمینى را بدون حق از
دیگرى بگیرد او را تکلیف مىکنند بهاینکه خاکش را تا روز محشر بدون بگیرد
و از کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام است که فرمود «سنگى غصبى در خانه گروگان ویرانى
آن است». (یعنى تا آن خانه را ویران نسازد رها نمىکند).
اثبات «حق مکان» در مسجد و اماکن عمومى[72]
«یکى دیگر از مشترکات و اماکن عمومى، مسجد است، که خود یکى از مرافق
مسلمین است که عامه آنان در آن شریکند، و در استفاده از آن هم با هم برابرند
مگر در استفادهاى که مناسب با مسجد نیست و شرع از آن نهى کرده باشد،
مانند توقف و مکث جنب در آن و مثل آن پس اگر کسى قبلاً نقطهاى از مسجد را
براى نماز یا عبادت یا قرائت قرآن یا دعا و یا تدریس و یا موعظه و یا فتوى دادن
و غیر اینها گرفته باشد کسى حق ندارد او را به زور از آن جا بلند کند،
حال چه اینکه غرض دومى موافق با غرض اولى باشد و یا مخالف مثلاً اولى آنجا
را براى تدریس انتخاب کرده و نشسته، دومى هم مىخواهد در آن جا قرآن
بخواند یا او هم تدریس کند، پس احدى نمىتواند مزاحم کسى شود که جلوتر
نقطهاى از مسجد را گرفته بهر غرضى که گرفته باشد و مزاحم هم به هر غرضى که
داشته باشد، بله بعید نیست که نماز خواندن چه به جماعت و چه فرادى تقدم
داشته باشد بر تدریس و عبادتهاى دیگر، پس اگر فرد سابق نقطهاى از مسجد
را گرفته به خاطر اینکه قرآن و یا دعا بخواند و یا تدریس کند و شخص دیگرى
بخواهد در همان نقطه نماز بخواند چه به جماعت و چه فرادى بر فرد سابق
واجب است محل را تخلیه کند و در اختیار او قرار دهد، البته جا دارد این حکم
وجوب را مقید کنیم به جائى که فرد دومى نخواسته باشد به انگیزه لجبازى با فرد
سابق نماز بخواند بلکه براستى تصمیم نماز دارد و غیر آن نقطه جاى دیگرى
براى نماز ندارد و یا غرض دیگرى دارد که از نظر دین راجح است، مثل اینکه
بخواهد به صف جماعت متصل شود و از این قبیل اغراض دراجحه لکن با همه
اینها اصل مسئله در جائى که فرد سابق بغرض عبادتى چون دعا و تلاوت قرآن
در آن جا نشسته باشد و منظورش صرف استراحت و تنزه نباشد خالى از اشکال
نیست، پس ترک احتیاط از شخص دوم به اینکه مزاحم او نشود و از شخص اول
به اینکه از آن جا برخیزد سزاوار نیست، و ظاهرا نماز فرادى و به جماعت از این
جهت مساوى هستند و چنین نیست که دومى اولى از اولى باشد و لازم باشد
شخصى که فرادى نمازمى خواند جاى خود را به کسى بدهد که مىخواهد
به صف جماعت ملحق شود پس دومى نمىتواند اولى را بزور از جایش بلند
کند، هرچند که براى اولى بهتر است اگر جائى دیگر براى نماز فرادى دارد
جاى خود را به دومى واگذار نماید و از برادر مؤ منش منع خیر نکند.[73]
نشانهها و راه اثبات حق مکان[74]
«ظاهر این است که گذاشتن رحل که مقدمه نشستن باشد نه هر گذاشتنى مثل خود
نشستن است، در اینکه اولویت مىآورد لکن این در صورتى است که رحل او
چیزى نظیر جانماز و سجاده و فرش باشد که جاى یک نمازخوان را مىگیرد
و یا بیشتر آن را اشغال مىکند، نه آن جائى که رحل او مثل یک تربت یا تسبیح
یا مسواک و امثال آن بوده باشد.
معتبر است اینکه بین رحل گذاشتن صاحب رحل و آمدنش مدتى طولانى
باعث تعطیل آن مکان شود فاصله نیفتد که اگر بیفتد آن رحل نهادن حقى را
اثبات نمىکند، در نتیجه براى دیگران جائز مىشود قبل از آمدن او جاى او را
اشغال کنند و رحل او را بردارند و به نماز مشغول شوند، البته این در صورتى
است که رحل او محل را اشغال کرده باشد و نماز خواندن با وجود آن ممکن
نباشد وگرنه رحل او را به حال خود مىگذارند و ظاهرا اگر آن را بردارند
ضامن مىشوند تا به صاحبش برسانند، و همچنین است در صورتى که فرد سابق
بقصد اعراض از آن جا برود ولى رحلش باقى بماند که هر کس رحل او را جمع
کند و کنار بگذارد ضامن آن است.
زوال حق مکان نمازگزار در مسجد
اگر کسى که قبلاً در جائى از مسجد نشسته از جاى خود برخیزد و برود و از آن
محل صرفنظر کند حقش نسبت به آن نقطه باطل مىشود «البته اگر فرض کنیم
که حقى نسبت به آن محل پیدا کرده» هرچند جانمازش در آن جا مانده باشد
بنابراین اگر برگردد و ببیند دیگرى در آن جا نشسته نمىتواند به زور او را بلند
کند، بله براى فرد دومى هم جائز نیست در رحل و جانماز او تصرف کند، و اما
اگر تصمیم دارد برگردد در صورتى که جانمازش را جا گذاشته باشد حقش
همچنان باقى است، البته اگر بگوئیم حقى براى او ثابت شده است لکن چه این را
بگوئیم و چه بگوئیم اصلاً حقى پیدا نمىکند تصرف در رحل او براى کسى جائز
نیست و اما اگر رحل خود را هم با خود برده باشد علىالظاهر حقش به فرض
ثبوت ساقط مىشود لکن اصل ثابت شدن حق در امثال این مسئله کلیتش محل
تأمل است، هرچند که از ظاهر فقهاء برمىآید ثبوت حق را مخصوصا در مسجد
مسلم گرفتهاند، و احتیاط در اشغال نکردن جاى دیگران است مخصوصا در
جائى که فرد سابق به خاطر ضرورتى از مسجد بیرون رفته باشد مثلاً خواسته باشد
تجدید طهارت کند و یا نجاستى از خود ازاله نماید و یا قضاء حاجتى کند و امثال
این ضرورتها.
یکسانى و همانندى حکم مساجد و مشاهد مشرفه در مورد غصب
مشاهد مشرفه انبیاء و امامان علیهمالسلام در همه آن چه گفتیم مانند مسجد مىباشد
زیرا مسلمین در استفاده از آن مکانهاى مقدس نیز برابر هستند سواء العاکف فیه
والباد چه آنها که اهل آن مسجدند و چه آنها که از جاى دیگر مىآیند،
هرکس جلوتر محلى از این مشاهد را بگیرد براى نماز و زیارت یا دعا و قرائت
هیچ کس حق ندارد او را به برخاستن از آن جا مجبور کند، و آیا در اینگونه
مشاهد زیارت نسبت به غیرزیارت مانند نماز در مسجد اولویت دارد البته اگر
بگوئیم حق نمازگذار در مسجد اولى از کسى است که بخواهد در مسجد کار
دیگرى غیرنماز انجام دهد یا نه؟ داشتن اولویت خالى از وجه نیست
لکن وجهش خیلى هم وجه نیست، همچنانکه اولویت داشتن کسى که از راه دور
به زیارت آمده نسبت به مجاورین وجه وجیهى ندارد هرچند براى مجاورین
سزاوار آن است که مراعات زوار را بکنند و حکم برخاستن از جائى که گرفته
و رفتن و باقى گذاشتن رحل همان حکمى است که در مسجد گذشت.
در روایات هم آمده است:
«محمد بن اسماعیل عن بعض أصحابه عن ابىعبداللّه علیهالسلام قلت له:
نکون بمکة او بالمدینة أو الحیرة أو المواضع التى یرجى فیها
الفضل فربما خرج الرّجل یتوضّأ فیجىء آخر فیصیر مکانه،
فقال: من سبق الى فهو أحقّ به یوم و لیلته».
محمد بن اسماعیل از قول برخى یارانش نقل مىکند که به امام صادق علیهالسلام
عرضه داشتم: ما گاهى در مکّه یا مدینه یا حیره یا جاهایى که امید به فضل
پروردگار مىرود، هستیم. چه بسا شخصى براى وضو گرفتن از جاى خود بیرون
مىرود وسپس دیگرى آمده جاى او را مىگیرد. امام علیهالسلام فرمود:
«کسى که نسبت به جایى پیشى گیرد تا یک شبانه روز نسبت
به آن مکان بر دیگران اولوّیت دارد».
2 ـ ورود حائض و نفساء و جنب به مسجد
یکى دیگر از احکام مربوط به استفادهکنندگان از مساجد، حرمت ورود افراد
حائض یا نفساء و یا جنب به مسجد است امّا اگر این افراد از یک در داخل
و از در دیگر خارج گردند و یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد.
فتواى امام خمینى قدسسره در تحریرالوسیله:
«داخل شدن در مسجدالحرام و مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله هر چند
که به نحو عبور باشد».
«مکث کردن در سایر مساجد و بلکه داخل شدن در آنها
اگر بمنظور عبور نباشد حرام است و اما اگر براى این داخل شود
که یا از درب دیگر مسجد بیرون شود و یا چیزى از مسجد بردارد
اشکال ندارد و ملحق مىشود به مساجد مشاهد مشرفه
بنابراحتیاط واجب و نزدیکتر از آن به احتیاط این است
که با مشاهد مشرفه معامله مسجدالحرام و مسجدالنبى کند
(یعنى حتى به عنوان عبور نیز با حال جنابت داخل آنها نشود)
همچنانکه نزدیکتر به احتیاط آن است که باوراق این اعتاب
مقدسه معامله روضه مشرفه بشود. چهارم اینکه با حال جنابت
چیزى را در مسجد بگذارد حال چه اینکه از خارج باشد
و چه این که در حال عبور باشد».[75]
زراره و محمد بن مسلم از امام باقر علیهالسلام روایت مىکنند:
«قلناله: الحائض والجنب یدخلان المسجد أم لا؟ قال: لایدخلان
المسجد الآمجتازین انّ اللّه تبارک و تعالى یقول: ولاجنبا
الا عابرى سبیل حتى تغتسلوا».[76]
به امام باقر علیهالسلام عرض کردیم: آیا حائض و جنب مىتوانند داخل مسجد
شوند؟ امام علیهالسلام فرمود:
«حائض و جنب نمىتوانند داخل مسجد شوند مگر به نحو عبور
کردن (از درى داخل و از در دیگرى بدون توقف، خارج شوند)
خداوند متعال مىفرمایند: و در حال جنابت نزدیک نماز نشوید
مگر در حال عبور تا این که غسل کنید».
اگر فردى در مسجدالحرام و یا مسجدالنبى محتلم شود و یا با حالت
جنابت عمدا یا سهوا و یا از روى ندانستن وارد یکى از آن دو مسجد گردد
واجب است براى خارج شدن تیمم کند مگر آنکه زمان خروج کوتاهتر
یا مساوى زمان توقف براى تیمم باشد که در این صورت که بنابر اقوا باید بدون
تیمم خارج شود.[77] ابوحمزه از امام باقر علیهالسلام نقل نموده است:
«اذا کان الرّجل نائما فى المسجد أو مسجد الحرام او مسجد
الرسول صلىاللهعلیهوآله فاحتلم فأصابته جنابة فلیتیمّم، ولایمرّ فى المسجد
الا متیمّما حتى یخرج منه، ثمّ یغتسل، و کذلک الحائض اذا اصابها
الحیض تفعل ذلک، ولابأس أن یمرّا فى سائر المساجد
و لا یجلسان فیها».[78]
«هرگاه مردى در مسجدى یا مسجدالحرام یا مسجدالنبى صلىاللهعلیهوآله
در حالت خواب محلتم و جنب گردد باید تیمم نماید، و از در
مسجد عبور نکند مگر با حالت تیمم، تا از آن خارج گردد،
سپس غسل نماید، و در مورد حائض نیز این چنین است هرگاه
حیض گردد باید همین کار را کند، و این دو (جنب و حائض)
در سائر مساجد اشکال ندارد عبور نمایند ولى در آنها نمىتوانند
بنشینند».
و از دیگر احکام در مورد شخص جنب این است: اگر شخص جنب باشد
و آبى که مىشود با آن غسل نمود در مسجد باشد باید تیمم کند و براى برداشتن
آب داخل مسجد شود و این تیمم با رسیدن به آب باطل نمىشود، بلکه پس از
خارج شدن با آب یا بعد از غسل کردن تیمم باطل مىشود و آیا با این تیمم غیر از
داخل شدن در مسجد و توقف در آن به اندازه نیاز کارهاى دیگر هم جایز
مىشود؟ محل تأمل و اشکال است.[79]
آیا حائض یا جنب مىتواند پشت بام مسجد برود یا نه؟ پشت بام مسجد،
حکم خود مسجد را دارد.[80]
مؤید این گفتار آیات و روایاتى است که در این مورد ذکر گردیده است
که به بعضى از آنها اشاره مىگردد.
خداوند متعال مىفرماید:
«یاأیّها الذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکارى حتّى تعلموا
ما تقولون ولاجنبا الا عابرى سبیل حتّى تفتسلوا...».[81]
«اى اهل ایمان! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تااین که
بدانید چه مىگویید و در حال جنابت نیز تا آنگاه که غسل
نکردهاید بهنماز نزدیک نشوید مگر اینکه بدون نشستن عبور
کنید».
3 ـ ورود مشرکین به مساجد
از جمله امور کسانى که ورود آنان به مساجد ممنوع است مشرکان هستند
که در آیات و روایات بدان اشاره شده است. خداوند متعال در سوره توبه
فرمودهاند:
«یا ایُّها الَّذین آمَنوا انَّما المُشرِکُونَ نَجِسّ فَلا یَقرَبوُا المَسجِدُ
الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا...».[82]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان نجساند و بعد از امسال
دیگر نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند...».
در مجمع البیان در تفسیر این آیه گفته است: هز چیزپلیدى را که طبع انسان
از ان تنفر داشته باشد «نجس» گویند، مثلاً گفته مىشود: مردى نجس یا زنى
نجس یا قومى نجس؛ چون این کلمه مصدر است.
نهى از ورود مشرکین به مسجدالحرام بحسب فهم عرفى امر به مؤمنین
است، به این که نگذارند مشرکین داخل مسجد شوند و از این که حکم مورد آیه
تعلیل شده به این که چون مشرکین نجساند، معلوم مىشود که یک نوع پلیدى
براى مشرکین و نوعى طهارت و نزاهت براى مسجدالحرام اعتبار کرده،
و این اعتبار هرچه باشد غیر از مسئله اجتناب از ملاقات کفار است
با رطوبت.[83] در روایات نیز این مطلب بیان گردیده که به بعضى از آنها اشاره
مىگردد.
راوندى به سندش از امام موسى بن جعفر علیهالسلام از پدرانش علیهمالسلام نقل مىکند
که: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند:
«لیمنعن احدکم مساجدکم یهودکم و نصاراکم و...».[84]
«باید از ورود یهودیان و نصرانىها به مساجدتان جلوگیرى
نمائید و...».
و نیز در دعائم الاسلام از حضرت على علیهالسلام نقل شده است که ایشان
مىفرمایند:
«لتمنعوا مساجدکم یهودکم و نصاراکم و...».[85]
«باید از ورود یهودیان و نصارى به مساجدتان اجتناب نمائید
و ...».
علامه مجلسى از قول شهید ثانى در ذکرى نقل کرده است: ورود هیچیک
از مشرکین به مساجد بطور مطلق (چه مسجدالحرام و چه غیرآن) جایز نیست
و در این امر اجازه مسلمان معتبر نیست بلکه آنچه که مانع از ورود مشرکین
به مساجد مىشود نجاست آنان مىباشد بخاطر آیهاى که ذکر گردید.[86]
در این مورد استفتائاتى ذکر مىگردد:
س ـ آیا ورود یهود و نصارى در مساجد مسلمیمن و نشستن آنها بر فرش
مساجد جایز است. یا نه زیرا به تصریح قرآن آنان مشرک مىباشند؟ آیا ورود
آنان به مساجد براى شنیدن موعظه جایز است در حالىکه بر فرش مسجد
ننشینند؟
ج ـ ورود کافر به مسجد بطور مطلق جایز نیست خواه از اهل کتاب باشد
یا نه.[87]
س ـ ورود اهل کتاب به مساجد مسلمین به منظور شرکت در جلسات
دینى، وعظ و خطابه جایز است یا نه و باید از آنها جلوگیرى به عمل آورد
در صورتى که امید آن مىرود که از این معاشرت بدین اسلام هدایت شوند
و در صورت جواز، حکم غیر اهلکتاب از فرق کفّار از قبیل بهائىها را نیز بیان
فرمائید.[88]
ج ـ ورود مطلق کفّار حتى اهل ذمّه بر مساجد مسلمین جایز نیست.
س ـ ورود اهل کتاب به مساجد براى شرکت در مجلس ترحیم دوستان
و آشنایان جایز است یا باید از آنها جلوگیرى کرد؟
ج ـ اگر موجب هتک مسجد نباشد جلوگیرى آنها واجب نیست.[89]
س ـ زمین مشاعى بین مسلمانان و ارمنى یا رضایت مالکین آن تبدیل
به مسجد شده است و شخص ارمنى در مراسم مسلمانان در مسجد شرکت
مىکند حتى مراسم درگذشت پدرش را در مسجد گرفته است، آیا شرعا جایز
است و موجب هتک حرمت مسجد نیست؟
ج ـ برگزارى مراسم فوت ارمنى و غیرمسلمان در مسجد جایز نیست.[90]
س ـ آیا مطلقا ورود کفار در مساجد مسلمین جایز است؟ گرچه براى
مشاهده آثار تاریخى باشد.
ج ـ اصل داخل شدن آنان (فىنفسه) در مساجد مانعى ندارد بهجز
مسجدالحرام و مسجدالنّبى صلىاللهعلیهوآله مگر آن که داخل شدن آنان مستلزم تنجیس
مسجد یا هتک حرمت مسجد یا موجب توقف جنب در آن باشد که در این
صورت جایز نیست.[91]
4 ـ ورود غیرمسلمان به مسجد
س ـ شهرستان... فاقد محل مخصوص مجالس ترحیم است، در ایام
فواتح، یهودىهاى ساکن این شهرستان جهت عرض تسلیت و اظهار همدردى
با صاحبان میت، داخل شبستان مسجد مسلمین مىشوند آیا این مطلب جایز
است؟
ج ـ ورود غیرمسلمان، در مسجد، جایز نیست و اینگونه مجالس فاتحه را
که در معرض شرکت غیرمسلمان مىباشد، در غیر مسجد منعقد نمایند.[92]
س ـ آیا ورود غیرمسلمانان به مساجد مسلمین جایز است، هرچند براى
مشاهده آثار تاریخى باشد؟
ج ـ ورود آنان به مسجد غیر از مسجدالحرام و مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله فى نفسه
منعى ندارد، مگر آنکه موجب نجس شدن یا هتک حرمت مسجد یا توقف
جنب در مسجد باشد.[93]
[1] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 906 .
[3] . تفسیر نور الثقلین، ج 2 ، ص 19 .
[5] . وسایل الشیعة، ج 3 ، ص 348 .
[6] . الکافى، ج 6 ، ص 442 .
[8] . الکافى، ج 6 ، ص 242 ـ 243 .
[9] . همان، ص 443 ـ 444 .
[11] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 93 .
[12] . وسائل الشیعة، ج 2 ، ب 23 ، ص 503 ؛ الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 451 .
[14] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 79 .
[15] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 92 .
[18] . یکصد و چهارده نکته در باره نماز، بخش 5 ، نکته 90 ، ص 83 ـ 84 ؛ هزار و یک نکته در باره نماز،
نکته 700 ، ص 222 .
[19] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، ص 141 ـ 142 ، م 912 .
[20] . رضایى، على، جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامى، ص 50 .
[21] . کشف اللثام، ج 1 ، ص 8 ؛ عوالى اللئالى، ج 1 ، ص 351 .
[22] . مصباح المنهاج، ج 3 ، کتاب طهاره، ص 202 ؛ مستدرک الوسائل، ج 1 ، ص 298 ؛ بحارالأنوار،ج 80 ، ص 378 .
[23] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 392 ـ 393 .
[24] . وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 247 .
[25] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 393 .
[26] . روایات وارده و توضیح به کتابهاى مستدرک الوسائل، ج 3 و بحارالأنوار، ج 80 مراجعه شود.
[27] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 273 ؛ جواهرالکلام، ج 14 ، ص 81 .
[28] . نهایة الاحکام، ج 2 ، ص 100 ؛ عروهالوثقى، ج 1 ، ص 600 ، و هى رکعتان و یجزى عنها الصلوات الواجبه او المستحبه.
[29] . وسائل الشیعة، ج 3 ، ص 518 .
[30] . مستمسک العروة الوثقى، ج 5 ، م 1 الثامن، ص 523 .
[31] . شرح لمعه، ج 1 ، ص 543 .
[32] . دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 150 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، کتاب الصلاة، ص 395 .
[33] . ام القرآن ام الکتاب از نامهاى سوره مبارکه حمد است. مجمع البیان، ج 1 ، ص 23 .
[34] . شرح لمعه، ج 1 ، ص 542 .
[35] . مجمع الفائده والبرهان، ج 2 ، ص 153 .
[36] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، ص 143 ، م 913 .
[37] . همان، ص 143 ، م 912 .
[38] . السرائر، کتاب الصلاة، ج 1 ، ص 280 ؛ همراه با نماز، ص 269 ؛ گناهان کبیره، ج 2 ، ص 343 ؛ رساله توضیح المسائل، مطابق با فتاواى مراجع معظم تقلید، ص 258 ؛ المبسوط، ج 1 ، ص 161 ؛ حاشیة الارشاد، ج 1 ، ص 129 ؛ عروة الوثقى، فصل 15 ، م 12 ، ص 203 ؛ النهایة، ج 1 ، ص 342 .
[39] . رسائل المرتضى، ج 3 ، ص 125 .
[40] . الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 471 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 378 .
[41] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 126 .
[42] . جواهرالکلام، ج 1 ، ص 290 ؛ وسائل الشیعة، ج 2 ، ب 22 ، ص 502 ؛ بحارالانوار، ج 84 ،ب 30 ، ص 8 .
[43] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 298 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 227 .
[44] . رساله توضیح المسائل، آیتاللّه بهجت، م 752 ، ص 150 .
[45] . الاستبصار، ج 4 ، ص 92 .
[47] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 915 .
[49] . مختلف الشیعة، ج 3 ، ص 96 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 149 .
[50] . المنجد، ماده حذف، ص 171 ؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، ص 377 .
[51] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16 ، ص 128 .
[52] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 131 ؛ من لایحضر الفقیه، ج 1 ، ص 260 .
[53] . مجمع الفائده، ج 2 ، ص 155 ؛ ریاض المسائل، ج 4 ، ص 393 .
[54] . المعتبر، ج 2 ، ص 453 ؛ الذکرى، ص 156 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 148 .
[55] . کشف اللثام، ج 1 ، ص 202 ؛ جواهرالکلام، ج 14 ، ص 129 ؛ جامع المدارک، ج 1 ، ص 516 .
[56] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 128 ؛ مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 709 .
[57] . الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 291 ؛ دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 149 .
[58] . مکارم الاخلاق، ص 424 ؛ بحارالأنوار، ج 73 ، ص 328 .
[59] . منتهى المطلب، ج 1 ، ص 388 ؛ ذکرى، ص 156 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 148 .
[60] . جواهرالکلام، ج 14 ، ص 129 ؛ الاستبصار، ج 1 ، ص 442 .
[61] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 185 .
[62] . بالتحفه السنیه، ص 124 ؛ مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 707 .
[63] . مسالک الافهام، ج 13 ، ص 377 ؛ مجمع الفائده، ج 12 ، ص 47 .
[64] . توضیح المسائل، م 914 ، ص 142 .
[65] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 .
[66] . الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 472 .
[67] . رساله توضیح المسائل، آیتاللّه بهجت، م 1209 ، ص 235 .
[68] . رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 1417 ، ص 191 .
[69] . کشف الغطاء، ج 1 ، ص 269 ؛ الکافى، ج 3 ، ص 409 .
[70] . توضیح المسائل، امام خمینى قدسسره، م 914 .
[71] . توضیح المسائل، آیتاللّه سیستانى، م 924 ، ص 199 .
[72] . ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیا موات و مشترکات، القول فى المشترکات، مسئله 16 ـ 20 .
[73] . ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیاء موات و مشترکات کتاب مشترکات، مسئله 15 .
[74] . ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیا موات و مشترکات، القول فى المشترکات، مسئله 16 ـ 20 .
[75] . ترجمه تحریرالوسیله، در احکام جنب، جلد اول WWW.balagh.net/persian/feqh
[76] . مدارک الاحکام، ج 1 ، ص 281 .
[77] . تحریرالوسیله، امام خمینى قدسسره، ج 1 ، ص 34 .
[78] . وسائل الشیعة، ج 1 ، از ابواب الجنابه، ص 485 .
[79] . تحریرالوسیله، امام خمینى قدسسره، ج 1 ، ص 34 .
[80] . مجمع الوسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، س 563 ، ص 170 .
[83] . المیزان فى تفسیر القرآن، ج 9 ، ص 229 .
[84] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 .
[85] . المساجد و احکامها، ص 114 .
[86] . بحارالأنوار، ج 80 ، ص 350 .
[87] . مجمع المسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره، س 543 ، ص 165 ـ 166 .
[88] . همان، س 565 ، ص 170 ـ 171 .
[89] . جامع المسائل، آیتاللّه لنکرانى قدسسره، س 287 ، ص 90 .
[91] . ترجمه اجوبة استفتاءات، ج 1 ، ص 429 ، ص 120
[92] . مجمع المسائل، آیتاللّه گلپایگانى قدسسره.
[93] . اجوبة الاستفتائات.