افراد و گروههاى مدیریت مساجد
از آنجا که مسجد از جهت بعد مادى آن همچون سایر پدیدههاى طبیعى است
(و برخوردار از یک موقعیت ویژه) مراحل پیدایش، استمرار حیات و سرانجام
مرحله انهدام و نیستى را سپرى مىکند، طبیعتا در هر مرحلهاى نقش آفرینانى
باید باشند تا با ایفاى نقش و مسئولیت خود بتوانند گذراندن و طى این مراحل را
در مسجد هستى بخشند. این نقش آفرینان عبارتند از: افرادى که به تنهایى
یا به صورت جمعى هر یک به ایفاى نقش خویش مىپردازند:
الف) واقف و بانى: نخستین فرد یا افرادى که در ایجاد مسجد سهیم هستند
بانى یا بانیان یا واقفان هستند زیرا براى ایجاد و احداث بناى مسجد باید فرد خیر
و نیکوکارى گام پیش نهد و با واگذارى قطعه زمین مناسب و اعطاى هزینه
و مصالح موجب شوند تا مسجدى شکل گیرد.
ب) مهندسان و معماران: در بناى هر ساختمانى از جمله مسجد بدون شک
این اقشار یعنى طراحان، معماران، بناهاى ماهر و کارگران زحمتکش نقش
عمده را دارند.
ج) متولى و ناظر: از آنجا که واقفان پس از واگذارى زمین و سرمایه غالبا
مسئولیت خویش را پایان یافته تلقى مىکنند طبیعتا افراد صالح و شایستهاى را
براى اتمام کار احداث و نظارت بر روند امور به عنوان متولى و ناظر انتخاب
مىکنند که شرع و قانون به این انتخاب احترام گذاشته و آنان را به رسمیت
مىشناسد.
د) هیأت امنا و شوراى مسجد: اینان مجموعهاى متشکل از افراد توانمند
و شایسته هستند که با هماهنگى اهالى محل یا طبق وقفنامه و یا به شکل دیگر
برساخت مسجد و اداره آن تأثیر گذارند.
هـ) امام جماعت که به فرموده مقام معظم رهبرى مدظلهالعالى مدیر طبیعى
مسجد است در بسیارى از شهرستانها و روستاها براى اقامه جماعت
از یک روحانى خوشنام و خوش سابقه به پیشنهاد اهالى محل دعوت مىگردد،
و با حکم مرکز رسیدگى به امور مساجد و با هماهنگى عالىترین مقام روحانى
منطقه به این سمت گمارده مىشود. در حال حاضر در بسیارى از مناطق کشور
این قشر تأثیرگذار مدیران مساجد (به معناى واقعى کلمه) محسوب مىشوند.
و) خادم و خادمان: هر مسجدى با تناسب کوچکى و بزرگى و درجه اهمیت
آن همواره تعدادى از این افراد را دارد و اهمین نقش آنها در حفظ و کمک
به اداره مساجد بر کسى پوشیده نیست.
ز) حکومت و دولت: از آنجا که وظیفه حاکمان آبادکردن خانه خداست،
حکومت اسلامى موظف است به حمایت همه جانبه مادى و معنوى مساجد
بپردازد و در این ارتباط مسؤولیتى سنگین برعهده دارد.
به هر حال باید توجه داشت که ذکر این موارد و این اقشار بیشتر از آن
جهت مورد اهمیت بحث ماست که هرکدام به نحوى در پیدایش و استمرار
و یا تعمیر و توسعه مساجد اثرگذار هستند. در هر حال آن چه در این کتاب براى
ما مهم است؛ بررسى مسائل فقهى مدیریت مساجد است که با توجه به آیات
و روایات و فتاوا در سه محور زیر قابل پیگیرى است:
1 ـ مدیریت مطلوب.
2 ـ مدیریت ممنوع.
3 ـ احکام فقهى مدیریت.
مدیریت مطلوب
با کمى تأمل در آیات قرآن مىتوانیم دو نوع مدیریت را براى مساجد بیابیم:
1 ـ مدیریت مطلوب و آرمانى.
2 ـ مدیریت ممنوع و شیطانى.
در اداره مساجد به شکل اول آنچه در تمامى مراحل ساخت،
توسعه عمران، تعمیر و نظارت و انجام هرگونه فعالیت در مورد مسجد مورد
توجه مىباشد داشتن سمت و سوى الهى و قصد قربت در این افراد است
و بدیهى است که دستیابى به این جایگاه کار چندان آسانى نیست.
رهنمودهایى که از آیات و روایات جهت کسب این شایستگىها استفاده
مىشود در طى مباحث آینده به اختصار مورد بحث قرار خواهد گرفت قبل از
ورود به مباحث به عنوان مقدمه نگاهى به اهمیت و فضیلتهاى احداث مسجد
خواهیم داشت.
فضیلت بناى مسجد
احداث و بناى مسجد در اسلام اهمّیّت خاصّى دارد و خداوند براى آن ثواب
و پاداش ویژهاى را قرار داده است. در روایات و احادیث فراوان به این مسئله
اشاره و یا تصریح شده است. مىتوان به فرموده حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله اشاره
نمود:
«مَن بَنى مَسجدا فى الدُّنیا اعطاهُ اللّهُ بِکُلّ شبرٍ منهُ مَسیرة
أربعینَ ألفَ عامٍ مَدینة من ذَهَب و فضة و لؤلؤ و زِبَرجِد».[1]
«هر کس در دنیا مسجدى بسازد، خداوند متعال در ازاء وجب آن
(یا فرمود و هر ذراع آن)[2] شهرى به اندازه چهل هزار سال راه
رفتن از طلا و نقره و مروارید و یاقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ
به او عنایت فرماید».
و در روایت مشابهى در کتاب «عقاب الاعمال» از شیخ صدوق قدسسره از
ابنعباس در خطبهاى طولانى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است که ایشان
فرمودند:
«مَن بنى مسجدا فى الدُّنیا اعطاهُ اللّهُ[3] بکلِ شبرٍ منه، او قال
ـ بکُل ذراعُ منه ـ مَسیرة اربعین ألف عام مَدینة مِن ذَهَبِ
و فضه و در و یاقُوت و زُمُرد، و فى کُلّ مدینة ألف ألف قصر،
و فِى کُلّ قصر اربعون ألف ألف دار و فى کلّ دار اربعون
ألفألف بیت، و فى کلّ بیت أربعون ألفألف سریر على کل
سریر زوجه من الحور العین و فى کل بیت اربعون ألفألف
وصیف و اربعون ألفألفألف وصیفه و فى کل بیت اربعون
ألفألف مائدة على کل مائده أربعون ألفألف قصعة، وفى کُلّ
قصعة اربعون ألفألف لون مِن الطّعام و یُعطى اللّهُ و لیّه من
القوة ما یأتى به الازواج و على ذلِکَ الطعام و ذلِکَ الشّراب فى
یَومِ واحِد».[4]
«هرکس در این دنیا مسجدى بسازد، خداوند به هر وجبى یا
ذراعى ازآن شهرى در بهشت از طلا و نقره و دُرّ و یاقوت و زمرّد
و زبرجد و مروارید براى او بنا مىکند که بزرگى آن به اندازه
پیمودن مسافت چهل هزار هزار سال راه باشد و در هر شهرى
چهل هزار هزار قصر و در هر قصرى چهل هزار هزار تخت
و بر هر تختى همسرى از حوریان و در هر اتاقى چهل هزار هزار
خادم و چهل هزار هزار نوع از انواع طعام وجود دارد و خداوند
به «دوست خود» چنان نیرو و توانى عنایت مىفرماید که بتواند
از همه همسران و خوردنىها و آشامیدنىها در یک روز بهره
برد».
نکات قابل توجّه در این حدیث آن است که خداوند متعال بانى مسجد را
«ولى اللّه» یعنى دوست خویش نامیده است که این مقامى پس والاست و خداوند
متعال نعمتهاى فراوانى در بهشت در اختیار وى قرار مىدهد.
پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله بناى مسجد رااز اعمالى که پس از مرگ به او ملحق
مىشود و فرمود:
«انّ مِمّا یَلحقُ المؤمنُ مِن عَمَلِهِ وَ حَسَناتِه بعد موته، عِلما علمه
و نشرَهُ، وَ ولدا صالحا تَرکه او مُصْحفا ورثه، أو مسجدا
بناهُ...».[5]
«از آنچه به مؤمن بعد از مرگش ملحق مىشود از اعمال
و خوبىها، علم و دانشى است که به وسیله او منتشر شده
و فرزند صالحى است که از او باقى مانده و کتاب و نوشتهاى
که بعد از خود مىگذارد یا مسجدى که بنا نموده است...».
و همچنین رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در روایتى فرمود: در شب معراج دیدم این
کلمات بر در ششم از بهشت نوشته شده بود:
«لا اله الا اللّه، محمّد رسول اللّه، على ولى اللّه، مَن اَحَبّ انْ یَکُونَ
قَبرَهُ واسعا فلیُبَن المَساجدَ...».[6]
«خدایى جز اللّه وجود ندارد، محمّد رسول خداست،
على ولى خداست، کسى که دوست دارد قبرش وسیع باشد
پس باید مساجد بنا نماید».
علامه مجلسى قدسسره در بحارالانوار در توضیح «قبر» چنین گفته است: در اکثر
اخبار مقصود از قبر، محل روح است نه جسم و این از واضحات است که وسعت
و تنگنا از مقتضیات روح است زیرا مىدانیم براى هر فردى، جسم و روحى
است که ممکن است در تنگنا و وسعت قرار گیرد. آیا نمىبینى کسى که
قرضهاى زیادى دارد در حالى که در باغ بزرگى راه مىرود، مىگوید: من در
تنگناى شدیدى قرار دارم، زیرا روحش در تنگناست و همچنین کسى که در
خانه کوچکى زندگى مىکند وقتى که به او بشارت مىدهند که مال زیادى به او
مىرسد مىگوید: الحمداللّه، من در وسعت هستم. بنابراین روح و جسم در
ارتباط با یکدیگرند و از تأثیر جسم به نیکى یا سختى روح متأثر مىشود.[7]
امام صادق علیهالسلام در اهمیت و فضیلت بناى مسجد فرمود:
«مَن بَنى مَسجِدا وَ لَو کَمَفحَصِ قِطاة بَنَى اللهُ لَهُ بیتا فى الجَنَةِ».[8]
«هرکس مسجدى بنا کند اگر چه به اندازه لانه مرغى باشد
خداوند متعال براى او خانهاى در بهشت بنا کند».
در این حدیث، مسجد به «مفحص قطاه» تشبیه شده است: قطاه پرندهاى
به اندازه کبوتر است که طوقى شبیه فاخته یا قمرى به گردن دارد[9] و ظاهرا همان
اسفرود فارسى است و مفحص، محلى است که پرنده آن را انتخاب کرده
و با سینهاش آن جا را براى قرار دادن تخمهایش نرم و هموار مىنماید.
این تشبیه، مبالغه در کوچکى است[10] و مقصود این است که مسجد هر قدر
کوچک و بىساز و برگ باشد ثواب مزبور براى بانى آن ثابت است اگرچه از
مسجد بودن تنها واجد رسم و نشانه آن باشد، مشروط به این که با موقعیتى که
دارد بتوان از آن در اقلّ مراتب مسجدى استفاده کرد هرچند دیوار و سقف
و فرش نداشته باشد. شاهد براین معنا، ذیل حدیث است. ابوعبیده حذّا ناقل این
خبر مىگوید: در راه مکّه مشغول مسطح کردن سنگها بودم تا زمین را به جهت
مسجد هموار و صاف کنم در این هنگام حضرت امام صادق علیهالسلام از این محل
گذشتند. عرض کردم. فدایت شوم، امیدوارم در هموار کردن زمین ثواب بناى
مسجد به من داده شود. حضرت فرمودند: بلى چنین است.[11]
توجّه به این روایات روشن مىنماید که اسلام اهتمام زیادى به بناى مسجد
دارد و چون امامان معصوم علیهمالسلام همواره در انجام فضایل اولین افراد بودهاند
مىبینیم که پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله پس از هجرت اولین کارى که انجام دادند
بناى مسجد بود[12] و امام صادق علیهالسلام مىفرمایند:
«هنگامى که قائم علیهالسلام ما قیام مىکند در پشت کوفه مسجدى بنا
کند که داراى هزاردست است».[13]
ـ فقهاى بزرگوار نیز ضمن پذیرفتن مضمون بسیارى از این روایات
فتواهاى خویش را در این راستا صادر نمودهاند از جمله امام خمینى قدسسره در
تحریرالوسیله چنین نگاشتهاند:
«یکى از مستحبات اکیده ساختن مسجد است که در آن اجرى
عظیم و ثوابى بسیار هست بهطورىکه در حدیث آمده که
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: کسى که در دنیا مسجدى بسازد خداى
تعالى بهر وجب از آن مسجد ـ و یا فرمود ـ به هر ذراع از آن
ـ که حدود نیم متر است ـ شهرى از طلا و نقره و یاقوت و زمرد
و زبرجد و لؤلؤ مىدهد که طول آن هزار سال راه باشد...».[14]