جامعه و مسجد
سؤال 110 ـ مساجد چگونه مىتوانند همگام با مقتضیات جامعه، حرکت فکرى و فرهنگى خود را استمرار بخشند و مردم را به خود جذب کنند؟
در پاسخ به این سؤال، دو مطلب مطرح مىشود: اول آنکه هر مسجدى باید برنامههاى متناسب با سطح فکرى و نیازهاى مخاطبان خود داشته باشد. دوم آنکه مسئولان مسجد، اعم از امام جماعت و هیأت امنا باید از ابزارهاى تبلیغى مناسب در هر زمان براى اشاعه فرهنگ اسلامى استفاده نمایند. مساجد ما امروزه باید به کلیه امکانات هنرى، تبلیغى و فرهنگى مجهّز باشند و فضاى ورزشى و کتابخانه مجهزّ داشته باشند. مساجد نباید فقط به ایّام محرّم و صفر و رمضان اکتفا کنند، بلکه باید در طول سال، برنامههایى براى مردم داشته باشند. براى مثال، برگزارى مراسم دعاى کمیل و ندبه و زیارت عاشورا، جلسات تفسیر قرآن از برنامههایى بودند که در اوایل انقلاب در مساجد گسترش پیدا کردند، ولى امروزه متأسفانه در بسیارى از مساجد، خبرى از این برنامهها نیست. مساجد مىتوانند با احیاى این برنامهها و استمرار آنها و دیگر برنامههاى جذّاب از قبیل برگزارى اردوها و مسابقات علمى و فرهنگى و ورزشى، در جهت تعمیق بخشیدن به فرهنگ اسلامى در میان مسلمانان همّت گمارند. این مهم زمانى تحقق مىپذیرد که ادارهکنندگان مساجد از بینش اجتماعى قوى برخوردار باشند تا بتوانند براساس نیازهاى زمان و مکان. برنامههاى متناسب فرهنگى را پیاده کنند. در منابع اسلامى و روایات ما نیز بر بصیرت و آگاهى تأکید شده است. امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «العالِمُ بزمانِه لایهَجُم علیهِ اللوابسَ».[1] آن کس که زمان خود را درک کند، اوضاع زمان خود را بشناسد و جریاناتى را که در سطح و بطن زمان استمرار دارند درک نماید، امور مشتبه و گیجکننده به او هجوم نمىآورند.روشن است که آشنایى با اوضاع و جریانات زمان و شناخت عوامل دستاندرکار اجتماع به انسان امکان پیشبینى و مقابله صحیح و منطقى با حوادث و مشکلات فرهنگى و اجتماعى روزگار را مىدهد. استاد شهید مرتضى مطهرى قدسسره مىفرماید:
«مفهوم مخالف جمله گرانقیمت فوق این است که الجاهلُ بزمانِه یَهجمُ علیه اللوابس؛ آنکه نمىداند در جهانى که زندگى مىکند چه مىگذرد، چه عواملى دستاندرکار ساختن جامعه به میل خود هستند، چه تخمهایى در زمان حاضر پاشیده مىشود که در آینده سر برخواهند آورد، روزگار آبستن چه حوادثى است، هرگز نمىتواند به مقابله با نیروهاى مهاجم برخیزد و یا از فرصتهاى طلایى زودگذر اغتنام جوید. واضح است که توجه و بىتوجهى قشرى که مسئولیت هدایت و رهبرى و رعایت و پاسدارى جامعه خود را دارند، از نظر آگاهى به اوضاع، اهمیت فوقالعاده بیشترى دارد».[2] بنابراین، استفاده از ابزارها و امکانات هر زمان براى روزآمد کردن مساجد امرى لازم و ضرورى است. داشتن بصیرت و آگاهى نسبت به زمان در شریعت اسلامى، بر همگان لازم است، ولى در رابطه با مساجد مىتوان گفت: وجود این ویژگىها در امام جماعت مساجد، در جهت رشد و ارتقاى سطح آگاهىهاى سیاسى و اجتماعى مردم لازمتر است. از اینرو، لازم است دستاندرکاران امور مساجد در انتخاب ائّمه جماعات دقت بیشترى بهعمل آورند.
سؤال 111 ـ براى جذب جوانان بهمسجد ازچه عواملى مىتوان بهره گرفت؟
پاسخ جامع به این سؤال نیازمند تفصیل بیش از حد این مقال است. اما بهاختصار، به چند عامل اصلى که در جذب جوانان لازم به نظر مىرسد، اشاره مىکنیم:
1 ـ امام جماعت: علاوه بر شرایط و ویژگىهاى عمومى براى امام جماعت، که در پاسخ به دیگر سؤالات ذکر شدهاند، به دلیل آنکه امام جماعت داراى نقش محورى است، نکاتى را در جذب جوانان باید مورد توجه قرار دهد:
الف) برخورد مناسب: درک موقعیت سنّى جوانان و شناخت نیازها و روحیات آنان توجه خاص مىطلبد. شناخت جوان و خصوصیات اخلاقى، فکرى و فرهنگى آنان و برخورد مناسب با جوانان شرط اولى است که امام جماعت و هیأت امناى مسجد باید براى جذب جوانان مورد توجه قرار دهند. اگر بتوانیم نیازها و سطح توقّعات آنها را شناسایى کنیم و برنامهها و فعالیتهاى مسجد را با این شناخت هماهنگ کنیم، قطعا حرکتى مثبت انجام دادهایم.
ب) دوستى با جوانان: افزون بر شناخت جوان و برخورد مناسب ائمّه جماعات باید با کنار گذاشتن برخى تشریفات و محدودیتهاى کاذب و غیر ضرورى، با جوانان رابطه دوستى برقرار کنند، به آنان شخصیت بدهند و در ارتباط با اداره بخشهاى مسجد از آنان نظرخواهى کنند وآنان را دعوت به همکارى نمایند. امام جماعت و هیأت امناى مسجد باید با تقسیم مسئولیتها و کارهاى مربوط به مسجد، از تخصصهاى گوناگون افراد، بخصوص جوانانى که در مسجد کارایى دارند، استفاده کنند تا مشارکت آنان در امور و کارهاى خیر، عاملى براى رفت و آمد به مسجد باشد. علاوه براین، امام جماعت باید در مراکزى که جوانان محل حضور دارند مانند دبیرستانها، مراسمهاى جشن و شادى و مجالس ترحیم حضور پیدا کند تا جوانان بیشترى را شناسایى نماید و با ایجاد رابطه دوستى، آنان را از راههاى گوناگون به مسجد بکشاند.
ج) مطالعه و تحقیق: امام جماعت همواره باید ساعاتى از شبانهروز را صرف مطالعه و تحقیق کند و از شرایط فکرى و فرهنگى و سیاسى، زمان و عصر خود غافل نباشد. این ویژگى باعث مىشود تا همواره توانایى علمى در جهت پاسخگویى به سؤالات و شبهاتى را که در جامعه مطرح مىشوند، داشته باشد. در هر زمان و مکانى سؤالات و شبهات خاصى ذهن و فکر جوانان را به خود مشغول مىکنند. طبیعى است که توانایى علمى امام جماعت براى پاسخگویى به سؤالات مراجعان سبب جلب اعتماد مردم و جوانان به آنها مىشود و آنان را به مساجد مىکشاند؛ زیرا مسجد را ملجأ و پناهگاهى براى برقرارى ارتباط با خالق و مکانى براى رفع شبهات و یافتن پاسخ براى سؤالات خود مىشناسند و تا زمانى که مساجد ما از این ویژگى برخوردار نباشند، نمىتوان شاهد حضور نشاطانگیز جوانان در مساجد بود.
د) تشویق: تشویق مؤثر و هدفمند تابع قوانین خاصى است که به کارگیرى آنها منجر به رفتارسازى در انسانها مىشود و انسانها در هر شرایطى بدان نیازمند هستند، بخصوص در دوران نوجوانى و جوانى، تشویق با خواستههاى جوان تطابق دارد. جوان ستایشخواه و به دنبال جلب توجه و شیفته تحسین و تمجید است. ائمّه جماعات مىتوانند با تشویق جوانانى که در مسجد حضور پیدا مىکنند، به نحوى که با شخصیت و روحیات آنان سازگار باشد، پاسخى به نیازهاى درونى جوان در عرصه ذهن و عاطفه آنان بدهند. اینگونه تشویقها دوام حضور جوانان در مسجد و آغاز حضور دیگران را به انسان نوید مىدهند.
هـ) آراستگى: امام على علیهالسلام مىفرماید: «اِنّ اللّهَ جمیلٌ یُحبُّ الجمال».[3] «خداوند متعال زیباست و زیبایى را دوست دارد». زیبا بودن و دوست داشتن زیبایىها به صورت فطرى در همه انسانها هست، اما آراستگى و زیبایى در ایّام جوانى مورد توجه خاص همه جوانان است. از اینرو، ائمّه جماعات با اقتدا به سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام باید از آراستگى لازم برخوردار باشند و توجه جوانان را جلب نمایند. مسئله آراستگى به قدرى اهمیت دارد که وقتى از رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله پرسیدند: اگر در میان گروهى دو نفر از نظر قرائت و فقاهت و سوابق انقلابى و سن با یکدیگر مساوى بودند. کدامیک براى پیشنمازى مقدّم است؟ حضرت فرمودند: «فأصبحهم وجها»؛[4] آنکه زیباتر است، امام جماعت قرار گیرد.
2 ـ مسجد: مسجد با داشتن شرایط و ویژگىهاى خاص خود، مىتواند از جمله عوامل جذب جوانان به مسجد باشد. گستردگى فعالیتها و امکانات مساجد از نقاط قوّت آنهاست. امروزه با توجه به ابزارها و شیوههاى نوین فرهنگى، مساجد بدون امکانات و فعالیتهاى گوناگون، توان رقابت با سایر مراکز را نخواهند داشت. از اینرو، شایسته است مساجد تا حد ممکن مجهّز به امکانات فرهنگى باشند؛ از قبیل: کانون فرهنگى، خانه خبر، رایانه، کتابخانه، نوارخانه، بانک لوحهاى فشرده و امکانات ورزشى از قبیل: توپ و تور، میز تنیس، فوتبال دستى. البته لازم نیست تمامى این امکانات در مسجد یا در کنار آن فراهم شود، چه اشکالى دارد که از طرف مسجد، مکانهایى براى این امور در نظر گرفته شوند و مسجد نقش مدیریتى آنها را ایفا نماید؟ مدیریت صحیح و برنامهریزى از سوى مسجد براى اینگونه امکانات با داشتن تخفیفات زیاد، هم براى جوانان و جامعه مفید است و هم عاملى در جهت جذب آنان مىباشد. برگزارى کلاسها و مسابقات قرآنى، خطاطى، نقاشى، نویسندگى، طرّاحى، اردوهاى زیارتى و سیاحتى، برگزارى کلاسهاى آموزشى و رفع اشکال از دیگرراهکارهایىهستند که درجهت جذب جوانان مىتوان از آنها بهره گرفت.
3 ـ تبلیغات: در دنیاى امروز، تبلیغات نقش و جایگاه مخصوص ه خود را دارد. از اینرو، انعکاس فعالیتهاى مسجد در بین مردم و اطلاع رسانى و آگاهى پیدا کردن نسل جوان از فعالیتهاى متنوّع مساجد گامى دیگر در جهت جذب جوانان به مسجد است.
4 ـ خادم: مسئله خادم از جمله مشکلات عمده مساجد است. متأسفانه بیشتر خدّام افراد کهنسال و بازنشسته هستند و به همین علت، روحیه و حوصله لازم براى برخورد با تمام طبقات اجتماع را ندارند. به نظر مىرسد اگر خادمان مسجد از افراد جوانتر انتخاب شوند و مشکلات اقتصادى آنان تأمین گردد، در رونق گرفتن مساجد نقش مهمى خواهند داشت. به راستى، چرا پس از گذشت سالها از انقلاب اسلامى، بودجه مناسبی براى احیا مساجد و سر و سامان دادن به آنها اختصاص نمىیابد؟!
سؤال 112 ـ علل عدم حضور بعضى جوانان در مسجد چیست؟
نسل جوان هر کشور، سرمایه آن مىباشد؛ سرمایهاى که با به فعلیت درآوردن آن، مىتوان موجبات رشد جامعه را فراهم ساخت. در کشور ما، به علت رشد بالاى جمعیت، بخش بزرگى از جمعیت در سنین جوانى قرار دارند و این امر ضرورت برنامههایى براى تربیت این نسل را افزایش مىدهد؛ نسلى که هدف گسترده و اصلى تهاجم فرهنگى غرب مىباشد. در تهاجم فرهنگى، پایگاههاى دینى مثل مساجد نیز آماج حمله قرار دارند. دشمنان اسلام و دین از راههاى گوناگون همچون ترویج ابتذال و فساد، از طریق در اختیار گذاشتن رایگان انواع لوحهاى فشرده رایانهاى مبتذل و برنامههاى ماهوارهاى و ترویج الگوهاى غربى، سعى در سست کردن پایههاى اعتقادى و فرهنگ اسلام در جامعه و بخصوص در بین جوانان دارند. امروزه با توجه به گستردگى ارتباطات و فناورى پیشرفته، به طور قطع، نمىتوان از ورود فرهنگهاى بیگانه جلوگیرى کرد. از اینرو، باید به جوانان در برابر این هجوم افسار گسیخته مصونیت ببخشیم. بهنظر مىرسد بهترین و کمهزینهترین روش در جهت نیل به این مقصود، استفاده مطلوب و برنامهریزى شده از امکانات مساجد و افزایش توان مسجد، در رقابت با تهاجم فرهنگى دشمنان است. مساجد مىتوانند با جذب جوانان و تعمیق بخشیدن به فرهنگ غنى اسلامى، در این نبرد بزرگ سربلند و پیروز باشند. چرایی امتناع جوانان از حضور در مساجد عوامل متعددى دارد که به چند عامل اصلى آن اشاره مىکنیم:
1 ـ خانواده: محیط خانه نخستین مکانى است که پایه سعادت یا شقاوت افراد در آن پىریزى مىشود. از اینرو، بخشى از علل روىگردانى از مسجد ـ و شاید بتوان گفت: بخش عمده روى گردانى ـ به این نهاد باز مىگردد. والدینى که خود پایبند تکالیف و احکام دین نیستند و در عمل، نسبت بهاین مسائل کماعتنا و بىمبالات هستند و در معاشرتهاى خانوادگى با دوستان و خویشان خود، ضوابط شرعى را رعایت نمىکنند و به تربیت دینى و مذهبى فرزندان خود توجهى ندارند، چگونه مىتوانند فرزندانى پایبند و متعهد به احکام دین و صالح داشته باشند؟ اینگونه فرزندان با الگو قرار دادن والدین، روش آنها را مشى کرده نوعا شخصیتى بىتفاوت نسبت به دین و مسجد پیدا مىکنند. البته از سوى دیگر هم والدینى که در طول زندگى خود، مقیّد به دین و پایبند به احکام و ضوابط دینى هستند، ولى جوانان خود را بدون در نظر گرفتن روحیات و استطاعتهاى جسمى و روحى مجبور به تکالیف واجب و مستحب دینى مىکنند و توجیه منطقپذیرى براى این گونه اجبارها ندارند، موجب بیزارى و تنفّر جوانان از دین و مسجد مىشوند.
2 ـ فرد و بحران هویّت: بحران هویّت از سالهاى نوجوانى آغاز مىشود و تا بخشى از جوانى ادامه دارد. جوان و نوجوان در این مرحله، با کمک والدین و اطرافیان، باید هویّت خود را بسازد و با توجه به گستردگى مفهوم «هویّت»، هر فرد هویّتهاى گوناگونى دارد که «هویّت دینى» یکى از آنهاست. «هویت دینى» در واقع، همان رابطه بین آدمى و دین است و نتیجه آن احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و معتقدات دینى است. بىتردید، فقدان جهانبینى مطلوب و نداشتن یک بینش صحیح نسبت به آفرینش و نیز هرگونه اختلال و آشفتگى در هویّت دینى، ضعف دیندارى در بین جوانان و عدم حضور در مساجد و پایگاههاى دینى را به همراه خواهد داشت؛ زیرا اگر باورهاى انسان منفى باشند اعمال و کردار مبتنى بر آن نیز سعادتآفرین نخواهند بود. شکستها، سرخوردگىها، کمبودها، اثرپذیرى از تبلیغات دشمنان، برداشت غلط از دین، نداشتن بنیان و مایه علمى لازم و شناخت ناقص و غیراصولى از دین و فلسفه آن بحران هویّتى فردى به دنبال دارد. امام علىعلیهالسلام مىفرماید: «الناسُ أعداءُ ما جَهِلوا».[5] «مردم دشمن چیزهایى هستند که نمىدانند». طبق این روایت، جهل و نادانى بحران هویّتى را به همراه دارد.
3 ـ جامعه: متأسفانه در بیشتر محیطهاى عمومى جامعه مسلمانان، بخصوص در ایران اسلامى و در بین شیعیان، بىمبالاتى و بىاعتنایى و بعضا تمسخر نسبت به دین و احکام دینى بیش از توجه و تشویق به دین و احکام آن مشاهده مىشود. اگرچه مسجد همچنان از قداست خاصى نسبت به سایر مراکز ـ حتى در بین افرادى که تعهدى نسبت به دین ندارند ـ برخوردار است، اما مواردى از قبیل مسائل یاد شده و معاشرت با دوستان ناباب، سوء عملکرد برخى دستگاههاى اجرایى و یا کارمندان آنها در حکومت دینى، تناقض در گفتار و رفتار برخى مسئولان، برخورد نکردن با متخلّفان اقتصادى و برخى افراد خاص، نقش اساسى در روىگردانى جوانان و دیگر اقشار جامعه از مسجد دارد.
4 ـ مسجد: مسجد نقش مهمى در دفع جوانان دارد. مواردى از قبیل یکنواخت بودن برنامههاى مسجد، به روز نبودن آنها، تکرارى بودن موضوعاتى که در مسجد مطرح مىشوند، نپرداختن به موضوعات جوانان، محل درآمد بودن مسجد براى برخى از روحانیان و طولانى بودن نماز جماعت و سخنرانى، از جمله موانع جذب جوانان به شمار مىآیند.
سؤال 113 ـ ترک مسجد چه عواقبى به دنبال دارد؟
اگرچه در روایات و منابع اسلامى بر حضور مؤمنان در مسجد بسیار تأکید شده و براى این حضور آثار و فواید فراوانى نقل شده است، اما هیچیک از علما از این روایات استفاده نکردهاند که اگر کسى مطلقا به مسجد نیاید پس مسلمان نیست. آرى، چنانچه ترک مسجد و حضور نیافتن در آن و یا خروج از آن در هنگام عبادات ـ مثل وقت اذان ـ بدون عذر و علتى و یا همراه با اغراضى دیگر باشد، مسائلى به دنبال دارد که روایات و متون دینى به آنها اشاره کردهاند:
1 ـ نفاق: در روایتى از رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله وارد شده است که فرمودند: «مَن سَمِعَ النداء فِى المسجدِ فَخَرَجَ مِن غیرِ علّةٍ فهو منافقٌ اِلاّ أن یُریدَ الرجوعَ الیه».[6] «کسى که صداى اذان مسجد را بشنود و بدون علت از مسجد خارج شود، منافق است، جز اینکه قصد برگشت به مسجد داشته باشد».
2 ـ کامل نبودن نماز تارک مسجد: از دیگر عواقبى که در روایات و متون دینى براى تارک مسجد ذکر شدهاند، امام صادق علیهالسلام فرمودند: «مَن صَلّى فى بیتهِ جماعةً رغبةً عنِ المسجدِ فلاصلاةَ له و لِمنَ صَلّى یَتّبِعُه اِلاّ مِن علّةٍ تَمنعُ مِن المسجدِ».[7] «کسى که به خاطر اعراض و دورى از مسجد در خانهاش نماز جماعت برگزار کند، نماز او و همراهانش تمام و کامل نیست». شاید به ذهن برسد که برگزارى نماز جماعت در خانه موجب کامل نبودن نماز مىشود، نه ترک مسجد، ولى باید توجه داشت که در روایت قید «رغبةً عنِ المسجدِ» آمده است و این همان برداشتى است که ما از روایت کردهایم؛ یعنى برگزارى نماز اگرچه به جماعت، ولى به خاطر اعراض و دورى از مسجد بوده و به همین دلیل، نماز این افراد کامل و تمام نیست.
3 ـ شکایت مسجد: عنوان دیگرى که درروایات بر ترک مسجد آمده، شکایت مسجد از مسلمانان است. در روایتى از رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله مىخوانیم: «و یقولُ المسجدُ: یا ربِّ عَطَّلونی و ضَیَّعونی».[8] «مسجد مىگوید: پروردگارا، اینها مرا تعطیل کردند و ضایع نمودند».
نظیر این روایت در شکایتى که مسجد از همسایگانش دارد، با لحن شدیدترى وارد شده است. در روایتى از امام صادق علیهالسلام آمده است که بهدنبال شکایت مسجد از همسایگانش بر عدم حضور در مسجد، خداوند مىفرماید: «و عزّتی و جلالی، لا قَبلتُ لهم صلاةً واحدةً ولا أظهرتُ لهم فى النّاس عدالةً و لانالَتْهُم رَحْمَتِى وَلا جاوَرُونی فی جَنَّتِی».[9] «به عزّت و جلالم! یک نماز آنان را قبول نمىکنم و عدالت را براى آنها در میان مردم ظاهر نمىسازم و رحمتم را به آنها نمىرسانم و در بهشت همسایهام قرار نمىدهم».
سؤال 114 ـ خدام و متولیان مساجد چگونه مىتوانند با نوجوانان خاطى برخورد مناسبى داشته باشند؟
بدون شک دوران نوجوانى از حساسترین دوران زندگى انسان به شمار مىآید. این دوران به تعبیر روانشناسان مرحلهى «انتقال» از کودکى به جوانى و بزرگ سالى است. در این دوران نوجوان از یک سو مىخواهد کارهاى دوران کودکى را کنار بگذارد و از دیگر سو توانایى و تجربهى لازم را براى حل مسائل و مشکلات خود ندارد. وجود این دو حالت باعث بروز مشکلاتى در روحیات نوجوان شده و آرامش روحى و روانى آنان را سلب مىنماید؛ به همین دلیل سرکشى و ناسازگارى و برآشفتگى و پرخاش در این دوران بیشتر از سایر اوقات مشاهده مىشود. این گونه رفتارها ممکن است در هر زمان و مکانى بروز وظهور نماید. مساجد نیز از این قاعده مستثنا نیستند حال اگر مشاهده شد که برخى از نوجوانان براى ابراز وجود در مساجد اقدام به کارهایى از قبیل؛ سر و صدا و ایجاد مزاحمت براى مؤمنین، رعایت نکردن حرمت و احترام مسجد و... نمودند؛ متولیان و خدام مساجد چگونه مىتوانند با اینان برخورد مناسب و صحیحى داشته باشند تا هم نظم مسجد حفظ گردد و هم از بروز هرگونه تنش و برخوردى جلوگیرى شود؟ در ذیل به برخى از نکاتى که مىتواند راهگشا باشد اشاره مىکنیم:
امام على علیهالسلام (در نامهاى خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى علیهالسلام) مىنویسد: «و انّما قَلْبُ الْحَدَثِ کألارض الخالیه ما اُلْقِىَ فیها من شیىء قَبِلَتْهُ».[10] «قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده آمادهى پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده مىشود». از این سخن نکاتى استفاده مىشود:
نکتهى اول: امام على علیهالسلام این سخنان را مستقیما و با داد و فریاد کردن براى امام حسن علیهالسلام بیان نکردند؛ بلکه به صورت نامه و نوشته در اختیار امام حسن علیهالسلام قرار دادند، از این برخورد امام علیهالسلام استفاده مىشود که در هدایت نوجوان در درجهى اول و تا آنجا که امکان دارد باید از روشهاى غیرمستقیم استفاده کرد. روشن است، مقصود این نیست که متولیان امور مساجد به تکتک نوجوانان نامه بنویسند؛ اما مىتوانند با نصب تابلوها و نوشتههایى با مضامین تربیتى نوجوانان را هدایت کنند. تجربهى عملى نشان داده است که در همه موارد نصب این نوشتهها و تذکرات، مفید و سودمند است. از اینرو در مسجد نیز مىتوان از این روش استفاده کرد و مؤمنین با نشان دادن تابلوها به افراد خاطى بدون ایجاد کوچکترین تنشى افراد را هدایت و فضاى مناسب براى عبادت مؤمنین ایجاد کنند.
نکتهى دوم: امام على علیهالسلام با نوشتن نامه به فرزند عملاً نشان مىدهند که به ایشان توجه خاص و ویژه دارند؛ از این نکته استفاده مىشود که متولیان مساجد نیز نه تنها باید از حضور نوجوانان در مساجد به سادگى عبود نکنند؛ بلکه باید با برخورد خاص و ویژه به همراه تشویق آنان و مشارکت عملى در امور و برنامههاى مسجد نوجوانان را به مساجد مجذوب کنند.
نکتهى سوم: امام علیهالسلام با نوشتن نامه به پیروانشان مىفهمانند که در برخورد با نوجوانان باید از راههاى محبتآمیز و دوستانه وارد شد؛ نه امر و نهىها و داد و فریاد کردنها. هرگونه افراط در برخورد با نوجوانان ممکن است به گستاخى و لجاجت و ستیزهجویى منتهى شود. امام على علیهالسلام مىفرمایند: «الإفراطُ فِى المَلامَةِ یشب نیران اللجاج».[11] «افراط و زیادهروى در سرزنش کردن شعلههاى لجاجت را دامن مىزند».
از اینرو متولیان مساجد تا آنجا که امکان دارد با برخورد صحیح و مسالمتآمیز و مناسب با شأن و شخصیت خود و نوجوان خاطى را داشته باشند.
نکتهى چهارم: نکته دیگر آن که متولیان مساجد توجه دارند که خطا و اشتباه نوجوان در اغلب موارد تعمدى و از روى غرضورزى و... نیست بلکه این شرایط خاص سنى است که باعث بروز اینگونه رفتار شده است. لذا خدام و متولیان باید سعى کنند تا با استفاده از این قلبهاى آمادى پذیرش به فرمایش امام على علیهالسلام با پاشیدن بذر هدایت آنان را آباد کرده و از این دسته از نوجوانان؛ در آینده افرادى عاشق مسجد و مشارکت در امور خیر بسازند.
نکتهى پنجم: به ذهن مىرسد که متولیان امور مساجد، ائمه محترم جماعات، در این باره رعایت کنند؛ آگاهى دادن در خصوص مسجد به نوجوانان است. متأسفانه اکثر نوجوانان ما به دلایل مختلف مسجد را صرفا به عنوان مکانى براى عبادت مىشناسند. و اطلاع کافى از تقدس و عظمت آن، تفاوتى که با سایر مکانها دارد و احکام مربوط به آن ندارند. لذا گاهى از اوقات شاهد رفتارهاى مناسبى نیستیم. از اینرو اگر آگاهىهاى لازم در ارتباط با مساجد از طرق مختلف از قبیل برگزارى کلاسها، مسابقات و... به نوجوان داده شود به نظر مىرسد، کمتر و یا اصلاً شاهد این قبیل رفتارها نخواهیم بود. بنابراین بهنظر مىرسد متولیان مساجد مىتوانند، با برخوردهاى محبتآمیز، توجهات خاص و تذکرات غیرمستقیم مشارکت دادن نوجوانان در امور مسجد بتوانند نقش و جایگاه خاص خود را در این باره به نحو أحسن ایفا کنند. ان شاءاللّه.
سؤال 115 ـ آیا مسجد مىتواند اعمال و رفتار فاسد انسان را اصلاح کند؟
نه مسجد و نه هیچ عامل دیگرى نمىتواند اعمال و رفتار انسان را اصلاح کند؛ این عوامل وسیلهاند براى اینکه انسان به اشتباهات خود پى ببرد و خود درصدد اصلاح اعمال و رفتار خویش برآید. متأسفانه گاهى اوقات انجام برخى عبادات از جمله «مسجد رفتن» براى افراد به شکل «عادت» درآمده است. تا زمانى که تمامى اعمال انسان به این شکل باشند و بدون تفکر و تأمّل در پیرامون عمل، این اعمال هیچ تأثیرى در اصلاح انسان نخواهند داشت. انسان باید نه تنها براى هر عمل عبادى اخلاص و انگیزه الهى داشته باشد، بلکه باید انجام این اعمال و عبادات، بخصوص در مسجد و حضور در مکانهاى مقدّس، عاملى براى تصحیح اعمال و پرهیز از گناه و زشتىها باشد؛ زیرا حضور در مسجد با روح و جسم آلوده به گناه و بدون تصمیم بر توبه و بازگشت از عصیان، نهتنها انسان را محبوب درگاه حق تعالى نخواهد کرد، بلکه موجبات خشم الهى را فراهم خواهد ساخت. از روایات استفاده مىشود که اصرار ورزیدن بر گناه و سرکشى و طغیان همراه با حضور در مسجد و درگاه الهى نوعى نفاق، بلکه استهزا و تمسخر نسبت به فرامین الهى است. در این صورت، حضور در مسجد خشم و نفرین الهى را به دنبال دارد. در روایتى آمده است: پیامبر گرامى مىفرمایند: «خداوند متعال به من وحى نمود: اى برادر پیامبران و اى برادر بیمدهندگان! به قوم خویش ابلاغ کن در حالى که مظلمهاى از یکى از بندگانم بر گردن آنان است، به هیچ خانهاى از خانههاى من داخل نشوند. من چنین شخصى را در حالى که به نماز در مقابل من مشغول است لعن مىکنم، مگر اینکه آن مظلمه را به صاحبش برگرداند».[12] در این روایت، تنها گناه «ظلم بر بندگان» ذکر شده، ولى طبیعى است که همه گناهان از این خصوصیت برخوردارند، بخصوص گناهانى که «حقالناس» محسوب مىشوند. از این رو، باید گفت: تا زمانى که خود انسان عزم و اراده بر اصلاح رفتار و اعمال خویش نداشته باشد، این عوامل به تنهایى کارآیى نخواهند داشت.
سؤال 116 ـ پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله پیش از هجرت به مدینه چه استفادهاى از مسجدالحرام مىکردند؟
بنابر شواهد تاریخى موجود، پیامبر گرامى از نخستین روزهاى دعوت آشکار، از مسجدالحرام استفادههاى مهمی مىکردند. این موارد عبارتند از:
الف) استفاده عبادى: فقط به ذکر یک نمونه اکتفا مىکنیم: ابناثیر در اسدالغابه و ابنحجر در الاصابة در ترجمه «عفیف کندى» نقل مىکنند که گفت: در روزگار جاهلیت وارد مکّه شدم. میزبانم عبّاس بن عبدالمطلب بود و ما دو نفر در اطراف کعبه بودیم. ناگهان دیدم مردى آمد و در برابر کعبه ایستاد و سپس پسرى را دیدم که آمد و در طرف راست او ایستاد. چیزى نگذشت زنى را دیدم که آمد و پشت سر آنها قرار گرفت و من مشاهده کردم که این دو نفر به پیروى از آن مرد، رکوع و سجود مىکنند. این منظره بىسابقه حس کنجکاوى مرا تحریک کرد که جریان را از عبّاس بپرسم. او گفت: آن مرد محمّد بن عبداللّه است و آن پسر برادرزاده اوست و زنى که پشت آنهاست، همسر محمّد است. سپس گفت: برادرزادهام مىگوید: روزى فرا خواهد رسید که خزانههاى قیصر و کسرا را در اختیار خواهد داشت. ولى به خدا سوگند، روى زمین کسى پیرو این آیین نیست جز همین سه نفر. سپس راوى مىگوید: آرزو مىکنم کهاى کاش من چهارمین نفر آنان بودم.[13]
ب) استفاده تبلیغى: بر پایه برخى از شواهد تاریخى، پیامبر گرامى به صورت محدود از مسجدالحرام استفاده تبلیغى و آموزشى مىکردند؛ زیرا کعبه و مسجدالحرام پیش از دین اسلام نیز جایگاه گردهمایى مردم بود و مشرکان براى پرستش بتها و طواف خانه کعبه در آنجا گردهم مىآمدند. اسلام آوردن شمارى از یاران و صحابه ثمره این کارهاى تبلیغى بوده است. از جمله این مسلمانان، مىتوان به طفیل بن عمر، شاعر تواناى عرب، اشاره کرد. سران قریش از ترس اسلام آوردن او با جوسازى، او را از حضور در نزد پیامبر و سخن با ایشان برحذر داشتند، به حدى که طفیل از بیم شنیدن سخنان پیامبر پنبه در گوش فرو کرد. اما صبح هنگام، وقتى وارد مسجدالحرام شد، سخن دلربا و کلاى زیباى الهى را از لبان پیغمبر شنید. احساس عجیبى پیدا کرد. با خود گفت: تو مرد سخنساز و خردمندى هستى، چه مانع دارد سخن این مرد را بشنوى؛ اگر نیک باشد بپذیرى و اگر زشت بود آن را رد کنى. از اینرو، براى ملاقات پنهانى با حضرت صبر کرد. به دنبال حضرت به راه افتاد. وقتى حضرت وارد خانه شد، اجازه ورود خواست و درخواست نمود که حضرت آیین اسلام را برایش تشریح نماید. طفیل مىگوید: به خدا سوگند، کلامى زیباتر از آن نشنیده و آیینى معتدلتر از آن ندیده بودم. سپس به حضرت قول داد در میان قبیلهاش، مبلّغ اسلام باشد. ابنهشام مىنویسد: وى تا روز حادثه «خیبر» در میان قبیله خود بود و به نشر آیین اسلام اشتغال داشت و در همان حادثه، با هفتاد، هشتاد خانواده مسلمان به پیامبر پیوست و در عصر خلفا، در جنگ «یمامه» شربت شهادت نوشید.[14]
ج) استفاده آموزشى و علمى: در برخى تواریخ نقل شده است که پیامبر در این دوران، یاران خویش را در مسجدالحرام گرد مىآوردند؛ و براى آنان قرآن مىخواندند و واجبات و محرّمات الهى را به آنان آموزش مىدادند: «و رسولُ اللّهِ فى نفرٍ مِن أصحابه یَقرأ علیهم کتابَ اللّهِ و یُؤدّى اِلیهم عَنِ اللّهِ أمرَه و نهیه».[15]
اینگونه جلسات در مسجد الحرام گاه به مناظره و گفتوگوهاى طولانى و علمى با سران قریش مىانجامیدند و پیامبر با استناد به آیات قرآن کریم، به سؤالات و شبهات آنان پاسخ مىگفتند.[16] از آنجا که اینگونه مناظرات و گفتگوها ارتباطى با بحث ما ندارد و بناى ما بر اختصار است، لذا از ذکر آنها خوددارى مىکنیم و کسانى که طالب آن هستند مىتوانند به منابع معرفى شده مراجعه کنند و اصل بحث و مناظره را ببینند.
سؤال 117 ـ نقش عبادى، فرهنگى و آموزشى مسجد پس از هجرت به مدینه در صدر اسلام به چه نحو بوده است؟
با هجرت نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله به مدینه و تأسیس «مسجدالنبى»، فصل نوینى از نقش مسجد در فعالیتهاى عبادى، فرهنگى و آموزشى مسجد آغاز مىگردد. از اینرو، مىبینیم که وجود مقدّس پیامبر پس از هجرت، علاوه بر حضور در مسجد و اقامه عبادت در این مکان مقدّس، دیگر مسلمانان را هم ترغیب و تشویق مىکردند تا به مسجد رفت و آمد کنند و از برگزارى نمازهاى پنجگانه واجب در مساجد بدون عذر تخلّف نورزند. این تأکید ایشان تا به آن حد است که خوددارى از حضور در مساجد از روى بىاعتنایى، در روایات، روىگردانى از سنّت پیامبر به شمار آمده است و باعث مىشود نمازهاى انسان مقبول درگاه الهى قرار نگیرند. در روایتى امام باقر علیهالسلام از امام على علیهالسلام نقل مىکند که حضرت فرمود: «مَن سَمعَ النداء فلم یُجبُه مِن غیرِ علّةٍ فلا صلاةَ لَهُ».[17] «کسى که صداى اذان را بشنود و بدون دلیل پاسخ نگوید، نمازش نماز نیست».
شاید به دلیل همین اهمیت فوق العاده است که خداوند متعال در قرآن کریم از هر کسى که به این نقش بنیادین مسجد یعنى «عبادت و پرستش» آسیب رساند، به عنوان «ظالم» یاد کرده است: «و مَن أظلمُ مِمّن مَنَعَ مساجدَ اللّهِ أن یُذکر فیها اسمُه و سَعى فی خَرابِها».[18] «کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کند و سعى و کوشش در ویرانى آنها نماید؟». از دیگر جنبههاى عبادى مساجد درصدر اسلام، برگزارى نماز جمعه است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در نخستین روزهاى ورود به مدینه، اقدام به برپایى این فریضه عبادى ـ سیاسى کردند. روایات زیادى از حضور انبوه مردم در نماز و خطبههاى رسول گرامى در منابع دینى شیعه و سنّى نقل شدهاند. از دیگر کارکردهاى عبادى پس از هجرت، برپایى سنّت «اعتکاف» است که از سوى پیامبر در مسجد صورت مىگرفت. در رابطه با نقش فرهنگى ـ آموزشى مسجد پس از هجرت به مدینه، باید گفت: نقش مسجد در فعالیتهاى فرهنگى، آموزشى و تبلیغى پس از ورود به مدینه، هرگز با قبل از آن قابل مقایسه نیست. با بناى مسجدالنبى در واقع، نه تنها معبد و پرستشگاهى براى مسلمانان ساخته شد، بلکه دانشگاهى فعّال و سرشار از شور براى کارهاى تبلیغى و فرهنگى فراهم آمد. از اینرو، مىبینیم که در روایات، به نقش آموزشى مساجد و ارزش این کار اشاره شده است. شهید ثانى قدسسره در منیة المرید نقل مىکند: «خَرجَ رسولُ اللّهِ فاذا فِى المسجد مجلسانِ: مجلسٌ یتفقَّهونَ و مجلسٌ یَدعُونَ اللّهَ و یسألونَهُ. فقال: کلا المجلسین الىّ خیرٌ؛ امّا هؤلاء فیدعونَ اللّهَ و أمّا هؤلاء فیتعلَّمون و یُفقّهونَ الجاهل، هؤلاء أفضلُ، بالتعلیم اُرسِلْتُ. ثُمّ قعد معهم».[19] «پیامبر خدا روزى خانه را به قصد مسجد ترک کردند، در مسجد با دو گروه روبهرو شدند: گروهى به مباحثات علمى و معارف اسلامى مشغول بودند و گروهى به دعا و نیایش. حضرت فرمودند: هر دو گروه در مسیر خیر و صلاحند: گروهى خدا را مىخوانند و گروه دیگر به تعلیم و آگاهىدهى مىپردازند: این گروه علمى از فضیلت بیشترى برخوردار است؛ زیرا من براى تعلیم فرستاده شدهام. خود نیز در جمع گروه عملى نشستند».
در روایت دیگرى از امام صادق علیهالسلام وارده شده است که فرمود: «و ما جلس قومٌ فى مسجدٍ یتلونَ کتابَ اللّهِ و یتدارسونه بینهم الاّ نُزلت علیهم السکینةُ و حفَّتُهم الملائکةُ».[20] «هیچ گروهى در مسجد به منظور تلاوت قرآن و مباحثه علمى در بین خود ننشست، مگر اینکه آرامش قلبى آنان را فرا گرفت و آنان را ملائکه الهى (با بال و پر خویش) دربرگرفتند». نتیجه آنکه مساجد پس از هجرت پیامبر به مدینه، کانون و دانشگاه تبیین احکام اسلامى و مرکزى براى اشاعه فرهنگ قرآن و سنّت نبوى بوده است.
سؤال 118 ـ آیا مساجد در صدر اسلام کارکرد سیاسى و اجتماعى داشتهاند؟
با تتبعات تاریخى انجام شده به جرأت مىتوان گفت؛ در کنار بعد عبادى مسجد، مهمترین و وسیعترین کارکرد مساجد، کارکرد سیاسى و اجتماعى بوده است. مسجد در حقیقت پایگاه و مقر تمامى فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامى و «دارالحکومه» آن بوده است. نمایندگان خارجى در مسجد پذیرفته مىشدهاند و کلیه ملاقاتهاى عمومى در زمان پیامبر و پس از او در زمان خلفاى راشد و امام على علیهالسلام در مسجد بوده است. مساجد محل بیعت و اعلام برنامههاى حکومتى بوده است. ابن ابىالحدید در شرح نهجالبلاغه به نقل از تاریخ طبرى مىنویسد: وقتى مردم هجوم آوردند تا با امام على علیهالسلام بیعت کنند حضرت امتناع ورزیدند، ولى اصرارها در حدى بود که حضرت چارهاى نداشت در این هنگام که مىبینیم مشروعیت الهى با مقبولیت عمومى همراه گشته و حجت بر حضرت تمام شده مىپذیرد ولى به جهت بیعت از منزل خارج شد و به مسجد مىرود و لذا مىفرماید: «إنْ کانَ لابُدَّ مِن ذلِکَ فَفِى الْمَسْجِدِ فَإِنَّ بَیْعَتى لا تَکُونُ مَخْفِیا و لاتَکُونُ إِلاّ عَن رِضا المُسْلِمین وَ فِى مَلاء وَ جَماعة فقام وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَدَخَلَ المَسْجِدَ و انثال عَلَیْهِ المُسْلِمُونَ فَبایِعُوهُ».[21] «اگر ناچار قرار است با من بیعت کنید، پس در مسجد، که بیعت با من نباید بهطور مخفى و پنهان باشد، بلکه باید با خواست مسلمانان و در ملأعام و محل اجتماع مسلمین انجام گیرد. پس حضرت بلند شدند در حالى که مردم در اطرافش حرکت مىکردند تا داخل مسجد شدند، مردم از هر طرف بر سر حضرت ریختند و با ایشان بیعت کردند». مسجد در صدر اسلام همواره مجلس مشورتى مسلمین در رویدادها بوده است و مهمترین این مشورتها در حوزه نظامى و غزوات و تنظیم سیاستهاى دفاعى انجام مىشده است. امام خمینى قدسسره معمار کبیر انقلاب اسلامى ایران در ارتباط با این نقش مىفرمایند: «مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش و حرکتهاى اسلامى بوده و از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مىشده است و از مسجد حرکت قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام بوده است».[22]
از دیگر کارکردهاى اجتماعى مسجد در صدر اسلام؛ انجام امور درمانى در مواقع حساس بوده است. در تواریخ نقل شده که: «وقد کان فى مسجد الرسول موضیع یعالج فیه المرضى و الجرحى و کان الرسول و الصحابه یتفقدون المرضى النازلین».[23] «در مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله جایگاهى براى معالجه بیماران و مجروحین معین شده بود و پیامبر و یارانش در آنجا از بیماران عیادت مىکردند». واقدى مىنویسد: «در ماجراى جنگ احد مردم در مسجد چراغ و آتش برافروخته بودند و خستگان و مجروحان را زخمبندى مىکردند». همچنین به دنبال زخمى شدن سعد بن معاذ مىنویسد: «پیامبر او را در خیمه کعیبه دختر سعد بن عتبه در مسجد پیامبر جاى داد. این زن زخمىها را معالجه مىکرد».[24] روشن است که انجام این امور در مساجد مربوط به صورت اضطرار و ناچارى است همان گونه که در صدر اسلام طبق این شواهد تاریخى بهدلیل نداشتن جا و مکان مناسب از مساجد استفادههاى درمانى مىشده است، زیرا معمولاً درمان جراحت و زخم با خون ریزى همراه است و این با طهارت و قداست مسجد سازگارى ندارد.
سؤال 119 ـ آیا سر دادن شعارهایى از قبیل «مرگ بر آمریکا» و«مرگبراسرائیل»درمسجدومکانهاىمقدّسصحیحاست؟
قرآن کریم غیرمسلمانان، اعم از کفّار و پیروان سایر ادیان را به دو دسته تقسیم مىکند:
دسته اول کسانى هستند که در نظام اسلامى و یا در سایر کشورها زندگى مىکنند و کارى به نظام اسلامى و مسلمانان ندارند. سفارش قرآن کریم این است که در برخورد با آنان، نیکى کنید و نسبت به آنان به عدالت رفتار کنید: «لاینهاکُم اللّهُ عَنِ الّذینَ لم یُقاتِلوکم فِى الدّینِ ولم یُخرِجُوکم مِن دیارِکم اَن تَبرُّوهم و تُقسِطوا اِلیهم اِنّ اللّهَ یُحبُّ المُقسطینَ».[25] «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهى نمىکند؛ چرا که خداوند دادگران را دوست دارد».
پرهیز از برخورد غیر منطقى با آراء و عقاید سایر ملل و پیروان دیگر ادیان در صدر اسلام را باید از مهمترین اسباب و عوامل رشد و شکوفایى اسلام به حساب آورد. حضور گسترده یهودیان و مسیحیان در جوامع اسلامى و مذاکرات و مباحثات و گفتوگوهایى که علماى آنها با ائمّه اطهار علیهمالسلام و اصحاب آنان داشتهاند، شاهد این ادعاست. اما دسته دوم کسانى هستند که علیه نظام اسلامى و مسلمانان توطئه مىکنند و اهل قتال و جنگ و درگیرى هستند. دستور قرآن کریم این است که مثل خودشان با آنها رفتار کنید، بلکه رفتارى خشنتر و سختتر داشته باشید: «اَشِدّاءُ عَلى الکُفّارِ رُحماءُ بَینهم تَراهم رُکَّعا سُجَّدا».[26] «مسلمانان واقعى کسانى هستند که نسبت به کفّار سخت و نسبت به مؤمنان مهربان هستند. آنان را در حال رکوع و سجود مىیابى که درصدد کسب رضاى خداوند هستند».
در آیه شریفه، پیش از رکوع و سجود، «سرسختى نسبت به کفّار» مطرح شده و شعارهاى مزبور مصداق و نمونهاى براى عمل به آیه شریفه بهشمار مىآیند. البته نباید به شعار دادن تنها اکتفا کرد و بالاتر و بهتر از شعار، شدت عمل است که در سایه تحصیل، وحدت، ابتکار، خودکفایى، عزّت نفس، نفوذناپذیرى و دورى از هر نوع سازش و نرمشى که سبب طمع بدخواهان شود، به دست مىآید. ممکن است این سؤال مطرح شود که شعارهاى مذکور از مصادیق لعن و نفرین هستند؛ آیا لعن و نفرین در اسلام جایز است؟
در پاسخ به این سؤال مىگوییم: در منطق اسلام، کوتاه آمدن در برابر دشمنانى که علنا پرچم مبارزه علیه نظام اسلامى بر افراشتهاند نه تنها جایز نیست، بلکه توصیه و سفارش این است که با تکبّر و از موضع قدرت با آنها برخورد شود. پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «اذا رأیتُم المتکبّرینَ فتکبَّرُوا علیهم فاِنَّ ذلکَ لَهُم مذلّةٌ وصغارٌ».[27] «هرگاه متکبّران و زورمداران را مىبینید بر آنها تکبّر کنید که این باعث ذلّت و کوچکى آنهاست». البته اسلام به این حد هم اکتفا نکرده و لعن و نفرین این گروه از کفّار و مشرکان را جایز، بلکه مستحب مىداند. علاّمه بزرگوار ملاّ محمّد مهدى نراقى قدسسره مىفرماید: «شکى در مذموم بودن لعن نیست؛ زیرا لعن عبارت است از: راندن و دور کردن از خداى تعالى. اما لعنى که شرع مقدّس تجویز کرده لعن بر کافران، ظالمان و فاسقان است؛ چنان که در قرآن وارد شده است؛ زیرا آنچه از کلام خداى عزّوجل استفاده مىشود این است که لعن بعضى از منکران و معاندان از محبوبترین عبادات و راههاى تقرّب به خداى تعالى است. خداوند سبحان مىفرماید: کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم برآنان باد. علاّمه نراقى در ادامه، به روایاتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و ائّمه اطهار علیهمالسلام استشهاد کرده که افراد و یا گروههایى را لعن کردهاند و در پایان، این چنین نتیجهگیرى مىکند: «و بالجملةِ اللعُن على رؤساءِ الظلمِ والضَلال والمجاهدینَ بالکفرِ و الفسوقِ جائزٌ بل مستحبٌ».[28] «لعن و نفرین سران ستم و گمراهى؛ کسانى که در راه گسترش کفر و عصیان تلاش مىکنند جایز، بلکه مستحب است». بنابراین، شعارهاى مزبور اگر هم مصداق لعن و نفرین باشند، شرع مقدّس آن را تجویز کرده است، و سر دادن آنها در مساجد و مکانهاى مقدّس هیچگونه منع شرعى ندارد.
سؤال 120 ـ مساجد در پیروزى نهضتهاى اسلامى چه نقشى داشتند؟
با اندکى تأمّل در تاریخ مبارزات ملتهاى مسلمان، به این نتیجه مىرسیم که مساجد نقش حسّاس و مهمى در مبارزه با نظامهاى جائر حاکم و نفوذ بیگانگان داشتهاند. مساجد، که همواره عبادتگاه مستمر و دایمى مردم بوده و همه روزه براى اداى فرایض مذهبى در شرایط عادى در آنها گردهم جمع مىشدهاند، مکانى براى مشورت و تبادل افکار و اطلاعات و تصمیمگیرىهاى اجتماعى و مبارزاتى بودهاند و این بر اساس سنّت و رویهاى ایجاد شده که درصدر اسلام و به ویژه زمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله پایهریزى شده است. «در حقیقت، نهضتهاى اسلامى به قدرى ریشه در آموزهها و تفکرات مسجدى داشتهاند که به صراحت مىتوان گفت: با نفى مساجد از حرکتهاى اسلامى، نهضتها به یکباره از هویّت اسلامى خود ساقط خواهند شد».[29] از آنجا که بناى ما در پاسخ به سؤالات بر اختصار است به دو شاهد تاریخى از این نهضتها اشاره مىکنیم؛ مؤرخان عصر مشروطیت به این موضوع اعتراف کردهاند که هرگاه حرکتها و قیامها از طرف علماء و از مسجد نشأت مىگرفته؛ نتایج پربارترى به همراه داشته است. نویسنده کتاب «تاریخ مشروطه ایران» در جاى جاى کتاب تصریح مىدارد که در ایام محرم و رمضان مساجد حال و هواى دیگرى داشته و در حقیقت نقطه آغاز مشروطیت محرم سال 1323 (1284 هـ ش) بوده است.[30] در همین سال روسها اقدام به تأسیس بانک نمودند که با مخالفتهاى بسیار علماء مواجه شد و عمده این مخالفتها از مسجد بود. فردای آن روز شنبه چهارم آذر 1284 (27 رمضان) حاج شیخ محمد واعظ (در مسجد خازن الملک تهران) به منبر رفت و پس از گفتارى در مورد «حرمت ربا» و «حرمت اعانت به کفر» از احداث بانک روسى سخن راند، پس از منبر، مردم ریختند و به سرعت ساختمان بانک را ویرانه کردند.[31] شاهد دوم بر شکلگیرى نهضتها از مسجد؛ نهضت «تحریم تنباکو» است. به دنبال تحریم تنباکو از سوى میرزاى شیرازى قدسسره و تبعید آن جناب، مردم از طریق مساجد از موضوع اطلاع یافتند و در مسجد شاه تا میدان ارک جمعیت بود و بدون استثنا همگى از مرد و زن فریاد مىزدند «یا على یا حسین» و «اشریعتا وا اسلاما» و امثال این اشعار را با صداى بلند تکرار مىکردند.[32] تاریخ نهضت «تحریم تنباکو» حکایت از آن دارد که در سایر شهرهاى ایران نیز وضعیت به همین منوال بوده است: در ماه رمضان 1308 ق وقتى که مأمورین انگلیسى کمپانى رژى تا نزدیکى شهر شیراز مىرسند، جمع کثیرى از مردم شهر که عمده محرکین آنها همان تجار بودند، دکاکین و بازار را بسته و به رهبرى و هدایت حاج «سید على اکبر خال اسیرى شیرازى» که به واسطه شجاعت و قوه بیانش، در بین علماى شیراز معروفیتى را دارا بود، در مسجد وکیل شیراز جمع شدند. و بناى داد و فریاد را گذاردند و حاج سید على اکبر به منبر رفته و بیاناتى علیه دولت و صاحب امتیاز نمود و در پایان شمشیرى از زیر عبا درآورده اظهار داشت، موقع جهاد عمومى است اى مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید من یک شمشیر و دو قطره خون دارم هر بیگانهاى که براى انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد و گریهکنان از منبر پایین آمد.[33] نمونه کامل نقش مساجد در پیروزى نهضتهاى اسلامى، نقشى است که مساجد در پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى قدسسره ایفاء نمودند. در ضمن سؤالات آینده به بررسى نقش تفصیلى مساجد خواهیم پرداخت.
سؤال 121 ـ کارکرد فرهنگى و آموزشى مساجد و نقش آنها در پیروزى انقلاب اسلامى تا چه حدّ بود؟
در پاسخ به این سؤال ابتدا باید اشاره کنیم، روند فرهنگى و آموزشى علمى مساجد منحصر به صدر اسلام نیست و در دورههاى بعد هم اندیشمندان، متخصصان و دانشپژوهان علوم و معارف اسلامى جلسات بحث و درس خود را در مساجد برپا مىکردند، مجالس تفسیر و قرائت قرآن، مباحث کلامى و فقهى و حدیثى در مساجد جهان اسلام در عصر ائمه علیهمالسلام و پس از آن تا آنجا که تضادى با منافع حکومتهاى وقت نداشته، برگزار مىشده است. در دوران انقلاب اسلامى، مساجدى که از مدیریت قوى و ائمه جماعات فعال و متعهد و انقلابى برخوردار بودند، کلاسهاى مختلف در جهت آگاهى دادن به مردم در ابعاد و زمینههاى مختلف برگزار مىکردند. در رژیم پهلوى مردم از هر صنف و طبقه، طى زندگى روزمره، کم و بیش نابسامانى وضع فرهنگى را احساس مىکردند. و هر کس متناسب با آگاهى و دانستههاى خویش تحلیلى از وضعیت آن دوران داشت، با فراگیر شدن انقلاب اسلامى، مسجدها جایگاهى بسیار مؤثر در این زمینه یافتند، سخنرانىهاى روحانیون و دانشگاهیان در مساجد، حسینیهها و اماکن مذهبى، مردم را بیش از پیش با ابعاد فساد، ظلم، تبعیض و بىعدالتى که در ساختار سیاسى ـ اجتماعى و همچنین اقتصادى و فرهنگى کشور رایج بود آشنا کرد. مسجد به همان اندازه که در طرد رژیم طاغوت از سوى مردم اثر داشت در بازگشت به خویش، خودشناسى و ارزیابى هویت فراموش شده ملت ایران نیز مؤثر بود. مردم از طریق مساجد هویت فراموش شده خویش را به خاطر آوردند و به فرهنگ اصیل، آرمانهاى والا و ارزشهاى انسانى معارف اسلامى بازگشتند.[34] طبیعى است که مقصود از کارکرد آموزشى مساجد به معناى عهده دارى همه امور مربوط به تعلیم و تربیت نیست بلکه مسجد در واقع باید بهسان دیدهبان امور جامعه را با دید انتقادى بررسى و منعکس کند و در مرحلهاى فراتر، به نقد و تحلیل و ارزیابى آنها از منظر هدف تعلیم و تربیت بپردازد، در این رابطه شایسته است که مساجد ما با مراکز فرهنگى و مراکز تعلیم و تربیت موجود در جامعه مرتبط باشند. رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامى در مصاحبهاى در ارتباط با نقش فرهنگى مساجد مىگوید: «بهطور کلى فرهنگ مردم یک فرهنگ دینى بوده است، حتى قبل از ظهور و ورود اسلام به ایران، جامعه ایرانى جامعهاى با فرهنگ دینى بوده است. مثل مکتب زرتشت و... به ویژه فرهنگ شیعى در ایران عامل مهمى بوده است چرا که تشیع پیوسته اعتراض به حکومتها بوده است و مکتب شیعه روحانیت معترض را تربیت کرده و روحانیت که خانه او مساجد بوده است».[35] نقش فرهنگى، آموزشى مساجد در پیروزى انقلاب اسلامى پس از تبعید امام خمینى قدسسره در سال 1343 جدىتر مىشود، یکى از اصحاب انقلاب در این باره مىگوید: «پس از تبعید امام خمینى قدسسره در سال 1343 مبارزه سیاسى تقریبا فروکش کرد و مساجد به روىکرد دیگرى روى آوردند و آن روى آوردن به کارهاى فرهنگى، آموزشى هم چون آموزش قرآن، تفسیر و در برخى مساجد هم در محور سیاسى و اطلاع رسانى به تحلیلهاى سیاسى و اجتماعى و تربیتى پرداختند».[36] در نتیجه این کلاسها و این دسته از کارهاى فرهنگى و آموزشى بود که مردم هویت و فرهنگ اصیل فراموش شده را بازیافتند و براى احیاى مجدد آن جانفشانىهاى بسیار کردند تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کردند.
سؤال 122 ـ کارکرد سیاسى ـ اجتماعى مساجد و نقش آن درپیروزى انقلاب اسلامى تا چه حدّ است؟
معمار کبیر انقلاب اسلامى با الهام گرفتن از روش و سیره نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله مردم را به فرهنگ اصیل اسلامى توجه داد و با توجه به نبودن امکانات، از مساجد براى ساماندهى حرکتهاى سیاسى، اجتماعى و سنگر مبارزات انقلابیون، بهره برد. اینک به دو نمونه از سخنان امام خمینى قدسسره پیش از انقلاب توجه کنید: «مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبشو حرکتهاى اسلامى بوده و از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مىشده است و از مسجد حرکت قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام بوده است».[37]
«این مساجد است که این بساط را درست کرد، این مساجد است که نهضت را درست کرد. در عهد رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله هم و بعد از آن هم تا مدتها مسجد مرکز اجتماع سیاسى بود، مرکز تجیّش جیوش بود».[38] از اینرو، مىبینیم پررنگترین نقش مساجد در انقلاب اسلامى محور «سیاست» بوده است: «مساجد و محافل دینى را، که سنگرهاى اسلام در مقابل شیاطین است، هرچه بیشتر گرم و مجهّز نگه دارید».[39] «محراب یعنى مکان حرب، مکان جنگ، هم جنگ با شیطان و هم جنگ با طاغوت. از محرابها باید جنگ پیدا شود؛ چنانچه پیشتر از محرابها پیدا مىشد، از مسجدها پیدا مىشد. اى ملت! مسجدهایتان را حفظ کنید تا این نهضت به ثمر برسد».[40] در پى تأکیدهاى امام خمینى قدسسره بر بازگشت مساجد به نقشى که درصدر اسلام داشتند، یاران و شاگردان ایشان با افشاگرى در مساجد، آتش مبارزات را روزبه روز شدیدتر و رژیم منحوس پهلوى را ناکار آمدتر کردند. «پایههاى اصلى و اولیه انقلاب را شاگردان و نزدیکان و معتمدین امام بنا کردند؛ همچون شهید عراقى و طرخانى. امام چهارصد شاگرد مخصوص تربیت کرده بودند و شما همه جا از آنها اثر مىدیدید. شاگردان امام در تمامى نقاط تهران و شهرستانها به کار تبلیغى و سیاسى اشتغال داشتند. در شرق تهران آیهاللّه امامى کاشانى، در جنوب تهران آقاى ایروانى، در جنوب شرقى آیهاللّه غیورى، در شمیرانات آیهاللّه ملکى، در مسجد همّت مرکز تهران، کانون توحید و مسجد پرچم آیهاللّه شهید مطهّرى، در شمال تهران آقای امام جمارانى و بالاخره، در مسجد قبا شهید بزرگوار دکتر مفتح مشغول تبلیغ بودند.»[41].
«اصولا در محور کارهاى سیاسى، مساجد و نهادهاى دینى به واسطه عملکردشان و عملکرد مبارزاتشان بر علیه حکومتها، مورد توجه خاص کارگزاران دولت بود و در دوران معاصر نیز این امر صادق است؛ چه اینکه مىدیدیم مسؤولین بلندمرتبه رژیم شاه چه عکسالعملهاى تندى در مقابل مسجد و مسجدىها ابراز مىداشتند و اعمال مىکردند. بىعلت نبود که سپهبد رزمآرا، مهره حلقه به گوش شاه، مىگفت: مسجد را بر سر کاشانى و مجلس را بر سر مصدق خراب مىکنیم. در اینجا، اهمیت و حساسیت سیاسى بودن مساجد را بهتر درک مىکنیم».[42] حمله به مسجد «گوهرشاد» در زمان شاه معدوم و کشتار مردم، به توپ بستن حرم امام رضا علیهالسلام توسط روسها و همچنین به آتش کشیدن مسجد «جامع» کرمان و کشتار مردم نشانگر اهمیت مسجد در مبارزات مزبور و استفاده از آن به عنوان سنگر مبارزه، نشان عنادى است که قدرتهاى سیاسى نسبت به این مکان مقدّس داشتهاند. علاوه بر موارد مزبور، در بعد اجتماعى، مىتوان به حل مشکلاتى از قبیل حل اختلافات قضائى و خانوادگى در مساجد، کمک به خانوادههایى که سرپرست آنها در زندانها یا بازداشتگاهها به سر مىبردند، و کمک به مردم زلزلهزده طبس در سال 1357 اشاره کرد. مساجد، بخصوص در اوایل انقلاب، پایگاه ترغیب و تحریک مردم براى همکارى و همیارى در زمینههاى گوناگون بودند.
سؤال 123 ـ آیا مساجد در پیروزى انقلاب اسلامى کارکرد اقتصادى هم داشتهاند؟
بدون شک از اقدامات بسیار مؤثر و کارآمد مساجد و جلسات مذهبى در پیش از انقلاب اسلامى پشتیبانىهاى مالى و اقتصادى از انقلاب و مبارزان بوده است. در این زمینه مىتوان به تأسیس صندوق خیریه در مساجد اشاره کرد. یکى از مبارزان در این باره مىگوید: «در قبل از انقلاب اسلامى، بسیارى از مساجد، چنین تشکیلات اقتصادى داشتند. ولى با توجه به حساسیت رژیم که این نهادها را در مقابل بانک مىدانست، اکثرا مخفى بود و افراد معتمد، متمول و نیکوکار که اکثرا از قشر بازارى بودند به صورت نهادینه اما غیرمحسوس، این کارها را انجام مىدادند و اتفاقا بسیار مؤثر هم بود، اولین صندوق قرضالحسنه در تهران احتمالاً در مسجد لرزاده بود که از بانیان آن آقاى حسن لبانى بود که عضو هیئتهاى مؤتلفه اسلامى بود. بعدها «صندوق جاوید» در بازار تهران که به وسیله بازارىها راهاندازى شد و «صندوق کوثر»؛ ولى آنچه که مهم بود اینکه همه این صندوقها به وسیله افراد خیر تغذیه مىشدند و تقریبا حسابهاى تعدادى از بازاریان در داخل همین صندوقها بود».[43] از دیگر نهادهاى اقتصادى مؤثر قبل از انقلاب که رژیم هم نسبت به آن عکسالعمل نشان مىداد مؤسسه کاریابى رفاه یا بنیاد رفاه و تعاون اسلامى بود که به وسیله جمعى از دوستان و یاران امام تأسیس شد: «این بنیاد که در سال 1342 هـ ش کار خود را آغاز کرد هدفش بیشتر این بود که در پوشش خاص خود، مشکلات کسانى را که در جریان مبارزه آسیب مىدیدند حل کند... صندوقهاى قرضالحسنه را هم تشویق کردیم که هم پوشش خوبى بود براى همان کارهاى امدادى و سیاسى و هم راهى براى حضور بیشتر در مساجد (به این بهانه) و بهرهگیرى بیشتر از آنها به عنوان پایگاه مبارزه...».[44]
سؤال 124 ـ رمز پیروزى انقلاب اسلامى و تداوم آن در چه بود و در چیست؟
بدون تردید، وقتى به کارکردهاى فرهنگى، آموزشى، سیاسى و اجتماعى و اقتصادى مساجد به صورت یک مجموعه مرتبط نگریسته شود، این نتیجه بهدست مىآید که «اگر مسجد نبود، انقلاب هم نبود». حامد الگار آمریکایى در تحلیلى از چگونگى پیروزى انقلاب اسلامى مىنویسد: «مسجد هسته اساسى تشکیلات انقلاب ایران بود. شاید این یکى از دیگر نکاتى است که در مجموعه نتیجهگیرىهاى خود باید به آن مىپرداختم. یکى از عناصر مهم در پیروزى انقلاب اسلامى احیاى مجدّد مسجد و تمام ابعاد عملکردى آن بود. نقش مسجد دیگر نه گوشه عزلتنشینى و گریزگاهى از جامعه بود که مردم براى دورى جستن از دنیا، گرفتن وضو، انجام عبادات یا گوش دادن به صوت قرآن به آن پناه مىبردند، بلکه برعکس، مسجد به یک کانون مبارزه و مرکز فرماندهى بدل گردید و به طور خلاصه، مسجد تماما آن چیزى شد که در عصر پیامبر بود».[45] حضرت امام خمینى قدسسره در سخنان خود، از مسجد به عنوان «رمز پیروزى» ملت ایران یاد مىکند و مىفرماید: «رمز پیروزى ملت ما همین بود که دیگر نمىترسیدند از اینکه بروند توى خیابان بکشندشان، مىرفتند خیلى هم کشته مىشدند، بالاخره هم با همین فریادها و دادها و «اللّه اکبرها» پیروز شدند. رژیم اسلام اینطور است که افرادش از مسجدند. از مسجد نهضت شروع مىشد و از مسجد مىرفتند به میدان، به میدان جنگها. در جمعهها که خطابه مىخواندند یا غیرجمعه که مىرفت آن سردارشان منبر و صحبت مىکرد، از آنجا راهشان مىانداخت براى اینکه بروند مبارزه کنند و یک همچنین روحیه که از مسجد تحقق پیدا مىکند، این دیگر نمىترسد از اینکه حالا من بروم شاید چه بشود! این مسجدى است، این الهى است. آدم الهى نمىترسد از اینکه حال شاید مرا هم بکشند. بهتر! ما مىرویم جاى بهترى داریم».[46] ولى متأسفانه در سالیان اخیر، به مساجد توجه لازم نمىشود و برخى از کارکردهاى آن، که در پیروزى انقلاب اسلامى نقش داشتند و به یقین در دوام و ثبوت آن نیز نقش خواهند داشت، به دلیل پیدایش و تأسیس نهادها و مراکز دیگر کمرنگ و یا بهفراموشى سپرده شده است، امرى که امام خمینى قدسسره بنیانگذار انقلاب اسلامى، نیز از آن نگران بود، خالى شدن مساجد و سلب کارکردهاى آن بود: «مساجد را خالى نگذارید. اینهایى که صحبت این را مىکنند که حالا ما انقلاب کردهایم، برویم سراغ کارهاى دیگر، خیر، انقلاب از مساجد پیدا مىشود. مساجد را آباد کنید، با مسجد رفتن خودتان».[47]
«من امروز باید بگویم که تکلیف است براى مسلمانها، حفظ مساجد امروز جزو امورى است که اسلام به او وابسته است. مساجد را پر کنید. اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوى باشد، ترس از فانتومها نداشته باشید، ترس از آمریکا و شوروى و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترسید که شما پشت بکنید به اسلام، پشت بکنید به مساجد».[48] «ما امیدواریم حالا هم مساجد ما برگردد به آن وقتى که مسجد محل حلّ و عقد امور باشد و مسجد محل نقشههاى جنگ باشد، همهچیز باشد و مسجدىها باشند که بتوانند کارها را به خوبى انجام دهند».[49] از اینرو، به نظر مىرسد اگر بخواهیم به انقلاب اسلامى، که ثمره خون هزاران شهید است، خدمتى بکنیم، باید تا مىتوانیم مساجد را فعّال و پرنشاط کرده، فاصله موجود میان مردم و مسجد را روز به روز کمتر کنیم.
سؤال 125 ـ مقصود از روایاتى که مىگویند: «همسایه مسجد نمازش قبول نمىشود، مگر در مسجد» چیست؟
اگرچه تأکیدها و تشویقهایى که در زمینه رفت و آمد به مسجد صورت گرفته عمومى و همگانىاند، اما این تأکیدها در خصوص همسایه مسجد جنبه جدّىتر و گستردهترى به خود گرفتهاند. ولى معناى این دسته از روایات آن نیست که اگر همسایه مسجد نماز را در خانه خودش بخواند، باطل است. فقهاى ما نیز با استناد به این دسته روایات خاص، نماز خواندن همسایگان مسجد را در مسجد مستحب مؤکّد و ترک نماز همسایه در مسجد را مکروه شمردهاند. حضرت امام خمینى قدسسره در رساله توضیح المسائل مىفرمایند: «مستحب است نمازهاى واجب، خصوصا نمازهاى یومیّه، را به جماعت بخوانند و در نماز صبح و مغرب و عشا، خصوصا براى همسایه مسجد و کسى که صداى اذان مسجد را مىشنود، بیشتر سفارش شده است».[50]
سؤال 126 ـ همسایه مسجد کیست؟
برخى از روایات همسایهى مسجد، را کسانى مىدانند که صداى اذان را مىشنوند؛ امام على علیهالسلام مىفرمایند: «لاصلاة لِجارِ المسجد اِلاّ فِى المسجد ألا أَنْ یَکُونَ لَهُ عُذْرٌ أو بِه عِلَّةٌ فَقِیْلَ لَهُ وَ مِن جارُ المسجد یا امیرالمؤمنین؟ قال: مَنْ سَمِعَ النِّداء».[51] همسایهى مسجد چنان چه عذر یا بیمارى نداشته باشد، نمازش جز در مسجد مقبول درگاه الهى نخواهد بود. از آن حضرت سؤال شد: همسایهى مسجد چه کسانى هستند؟ فرمود: «کسى که صداى اذان را بشنود». ممکن است به ذهن آید که امروزه با گسترش فنآورى و تکنولوژى و فراهم شدن امکانات صوتى در مساجد؛ آیا باز هم شنیدن اذان معیار و ملاک است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت؛ فقهاى بزرگى هم چون علامه و محقق کرکى، شهید ثانى و صاحب جواهر ملاک و معیار در تعیین همسایه را رجوع به عرف مىدانند. صاحب جواهر قدسسره مىنویسد: «از آنجا که لفظ همسایه یک لفظ عرفى است و شرع هم در این زمینه اصطلاح خاصّى ندارد، بایستى براى به دست آوردن معناى آن به عرف مراجعه نمود».[52]
سؤال 127 ـ آیا همسایگان مساجد بر مسجد حقوقى دارند؟
همانگونه که مسجد داراى حقوقى نسبت به همسایگان خویش است، متولّیان امور مساجد نیز متقابلاً باید نکاتى را نسبت به همسایگان مسجد مورد توجه و عنایت قرار دهند. امروزه در مواردى مشاهده مىشود که گاهى مناقشات و مشاجراتى بر سر پخش اذان، قرآن و سایر مراسمهاى مذهبى از بلندگوهاى مسجد رخ مىدهند. آنچه در این زمینه مىتوان گفت آن است که پخش اذان از مسجد در پنج وقت فضیلت نمازهاى واجب، یک سنّت اسلامى است که از زمان نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله تا به حال در تمام سرزمینهاى اسلامى رایج و متداول بوده است. اذان شعار جامعه اسلامى و نشانه مسلمانى است و مخالفت با آن و یا ابراز انزجار از صداى آن در صبحگاهان و غیر آن براى انسان جایز نیست. اما در مورد پخش سایر مراسم و امور مذهبى از قبیل مجالس دعا و سوگوارى، باید متولّیان رعایت حال همسایگان را بنمایند و بلندگوهاى مسجد را بهگونهاى تنظیم کنند که براى افراد حاضر در مسجد قابل استفاده باشد؛ زیرا اگر این امر سبب آزار و اذیت همسایگان شود، دلسردى آنان از مسجد و شعائر اسلامى را به همراه خواهد داشت. علاوه برآن، اذیت و آزار دیگران در شرع مقدّس حرام است. حضرت امام خمینى قدسسره در یکى از سخنرانىهایشان فرمودند: «گاهى مىشود کارهاى به ظاهر اسلامى، لکن با بىتوجهى و خلاف اسلام واقع مىشود؛ مثل اینکه نصف شبها شروع مىکنند به فریاد و شعار دادن و دعا خواندن و تکبیر گفتن، در صورتى که همسایهها هستند و ناراحت مىشوند، مریضها هستند، معلولین هستند، بیمارستانها هست و اینها رنج مىبرند و شما یک چیزى را که مىخواهید عبادت باشد معصیت کبیره مىشود».[53]
سؤال 128 ـ نهى از ورود کودکان به مسجد براى چیست؟
مسجد جایگاه عبادت، محل راز و نیاز مخلوق با خالق و خلوتگه تسویه نفس از آلودگىهاست. خوشا به حال کسى که از کودکى با این مکان مقدّس مأنوس و همدم باشد. گاهى دیده مىشود بعضى افراد از ورود کودکان به مسجد و حضور آنان در برنامهها جلوگیرى مىکنند و توجه ندارند که این کار چه عواقبى به دنبال دارد! و چه نقشى در ذهن کودک ترسیم مىشود! رانندهاى مىگفت: چهل سال است از شرکت در مجالس مذهبى و حضور در مساجد گریزانم! وقتى علت آن را جویا شدم، از خاطرات کودکى و برخورد نامناسب بزرگترها با کودکان سخن مىگفت! به راستى، چرا؟ اما در روایتى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است: «جَنِّبوا مساجِدَکم صِبیانَکم و مجانینکَم».[54] «دیوانگان و کودکان را از مساجدتان دور نگه دارید». باید توجه داشت که نهى از حضور این دو دسته شاید به این دلیل بوده که مسجد محلى مقدّس و مطهّر است و ممکن است کودکان ناخودآگاه مسجد را آلوده کنند و یا دیوانگان به خاطر نداشتن سلامت عقلى، نظم مسجدرا به هم بریزند. ولى آیا نهى عمومیت دارد و شامل همه کودکان مىشود، حتى آنها که خوب و بد را تشخیص مىدهند؟ چنین نیست. شهید ثانى قدسسره ذیل بحث از روایت مزبور مىنویسد: «مقصود آن دسته از کودکانى است که انسان به طهارت آنان اطمینان ندارد و ممکن است مسجد را آلوده کنند و یا بچههایى که خوب و بد را تشخیص نمىدهند. اما کودکانى که انسان به طهارت آنان اطمینان دارد، نهتنها راه دادن آنان به مسجد مکروه نیست، بلکه سزاوارتر آن است که آنها را به مسجد بیاورند؛ همچنان که مستحب است کودکان را پیش از بلوغ به نماز عادت دهند».[55] نتیجه آنکه آوردن کودکان به مسجد نهتنها مانعى ندارد، بلکه این ما هستیم که باید برخورد مناسب و لطیف با آنان داشته باشیم. تا خاطرات خوبى را از بودن در این مکان در ذهن آنها ترسیم کنیم و تا حد ممکن، آنان را تشویق هم بکنیم، و بالاخره آنکه آیا شایسته نیست با شرکت دادن کودکان در نظافت و پاکیزه کردن مساجد، آنان را بهطور عملى با احکام مسجد آشنا کنیم؟
سؤال 129 ـ آیا ورود کفّار و مشرکین به مساجد مطلقا ممنوع است یا خیر؟
بحث تفصیلى در باره این سؤال از عهده این کتاب خارج است و در کتب فقهى ما به تفصیل در باره آن بحث شده است، اما به اجمال برخى از این مباحث را ذکر مىکنیم: شیخ طوسى در کتاب الخلاف با تمسّک به آیه شریفه: «یا ایُّها الّذینَ آمَنوا اِنّما المشرکونَ نجسٌ فلایَقربُوا المسجدَ الحرام».[56] مىفرماید: چون خداوند متعال آنان را نجس دانسته، جایز نیست که به هیچ مسجدى وارد شوند؛ زیرا اجماع علماست که مساجد را باید از نجاسات حفظ کرد.[57] ایشان همچنین در کتاب المبسوط، مساجد را به سه قسم تقسیم مىکند:
1 . مسجدالحرام؛ 2 . مساجد حجاز؛ 3 . مساجد سایر بلاد اسلامى. در مورد مسجدالحرام. نص خاص (آیه مزبور) داریم که مشرکان حق ورود به آنجا را ندارند. به مساجد حجاز هم حق ورود ندارند، مگر با شرایطى که بیان خواهیم کرد. اما در مورد مساجد بلاد اسلامى، اگر هدف کفّار و مشرکان از ورود به مسجد، خوردن و خوابیدن و کارهایى از این قبیل باشد، باید از آن جلوگیرى کرد. اگر مقصودشان شنیدن قرآن و یاد گرفتن علم و حدیث باشد، باز هم باید آنها را منع کرد؛ چون آنها نجس هستند و مساجد را باید از نجاسات دور نگه داشت. ولى در صورت ضرورت و ناچارى، مىتوان آنها را به مسجد راه داد؛ زیرا پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله اسیران بنى قریظه و بنى النضیر را در مسجد جاى دادند.[58] همچنان که مشاهده مىشود، فقها براى منع ورود مشرکان به یک دسته از آیات همچون آیه مزبور و روایاتى تمسّک کردهاند که ما به سبب اختصار، از ذکر آنها صرفنظر مىکنیم. ولى شواهد تاریخى گویاى آن هستند که در برخى موارد، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله آنان را از ورود به مسجد جلوگیرى نمىکردند. در هر صورت، مسئله محل اختلاف است و تفصیل آن را مىتوان در کتابهاى فقهى مشاهده کرد. در پایان، سه استفتا از مراجع معاصر را ذکر مىکنیم:
سؤال: شهرستان (...) فاقد محل مخصوص مجالس ترحیم است. در ایام فاتحه، یهودىهاى ساکن این شهرستان جهت عرض تسلیت و اظهار همدردى با صاحبان میّت، داخل شبستان مسجد مسلمین مىشوند. آیا این مطلب جایز است؟
جواب: ورود غیر مسلمان در مسجد جایز نیست و اینگونه مجالس فاتحه را، که در معرض شرکت غیر مسلمانان مىباشد، در غیر مسجد منعقد نمایند.[59]
سؤال: آیا ورود غیر مسلمانان به مساجد مسلمین جایز است، هرچند براى مشاهده آثار تاریخى باشد؟
جواب: ورود آنان به مسجد غیر از مسجدالحرام و مسجدالنبى فى نفسه منعى ندارد، مگر آنکه موجب نجس شدن یا هتک حرمت مسجد یا توقف جنب در مسجد باشد.[60]
سؤال: ورود اهل کتاب به مساجد براى شرکت در مجلس ترحیم دوستان و آشنایان جایز است یا باید از آنها جلوگیرى کرد؟
جواب: اگر موجب هتک مسجد نباشد، جلوگیرى آنها واجب نیست.[61]
سؤال 130 ـ چه مسجدى به دستور پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله تخریب شد؟ و چرا؟
تنها مسجدى که خداوند متعال به عللى به پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله دستور تخریب آن را داد، برگرفته از قرآن کریم، «ضرار» نام گرفت. در قرآن کریم مىخوانیم: «والذینَ اتَّخَذُوا مَسْجدا ضِرارا و کُفرا و تفریقا بینَ المؤمنینَ و اِرصادا لِمَن حاربَ اللّهُ و رَسُولَهُ مِن قَبْلُ و لَیحلفُنَّ اِن أَرَدْنا الاّ الحُسنى واللّهُ یَشهدُ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ لا تَقُم فیه أبدا لمسجدٌ اُسِّسَ على التّقوى مِن أوّلِ یومٍ أحقُّ أن تقومَ فیه فیه رجالٌ یُحبُّونَ أن یَتَطَّهَّروا و اللّه ُ یُحبُّ المُطَّهرینَ».[62] «گروهى دیگر از آنان (منافقان) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن به اسلام و مسلمانان و تقویت کفر و تفرقهافکنى میان مؤمنان و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنان سوگند یاد مىکنند که جز نیکى نظرى نداشتهایم! اما خداوند شهادت مىدهد که آنها دروغگو هستند. هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست. آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده شایستهتر است که در آن به عبادت بایستى. در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند، و خداوند پاکیزگان را دوست دارد». در تفاسیر، در شأن نزول آیه شریفه، چنین آمده است: پس از آنکه عمرو بن عوف و جماعتى مسجد «قبا» را ساختند، از حضرت دعوت کردند تا تبرّکا در آنجا نماز بخواند. حضرت قبول کردند و مسجد را افتتاح نمودند. عدهاى از منافقان «بنى غنم بن عوف» از روى حسد و انگیزههاى غلط، اقدام به ساختن مسجدى در کنار مسجد «قبا» نمودند تا از آن به عنوان پایگاهى علیه مسلمانان استفاده کنند. سپس نزد حضرت آمدند و درخواست کردند در آنجا نماز بگزارد، ولى چون حضرت عازم جنگ تبوک بودند، وعده دادند که هنگام بازگشت، این کار را انجام خواهند داد. پس از مراجعت به مدینه، این آیات نازل شدند. از اینرو، حضرت به دو تن از اصحابشان دستور دادند که بروید و این مسجد را، که مردمى ظالم ساختهاند، خراب کنید و آن را به آتش بکشید. در روایتى هم آمده است که جاى آن را زبالهدان کردند تا کثافات محل را در آنجا بریزند.[63] از دقت در آیه شریفه، اهداف بانیان این مسجد روشن مىشود:
الف) از کلمه «ضرارا» فهمیده مىشود که هدف اولیه اینان ضرر و ضربه وارد کردن به مسلمانان و جامعه اسلامى بوده است.
ب) از کلمه «کفرا» استفاده مىشود که هدف بانیان تأسیس مسجدى به عنوان مرکز عبادت و بندگى حق نبوده، بلکه آن را براى کفرورزى و بازگشت به ارزشها و عقاید جاهلیت بنا کرده بودند.
ج) از کلمه «تفریقا بین المؤمنین» استفاده مىشود که در این مسجد، اهداف خدایى مدّ نظر نبودهاند؛ زیرا مسجد پایگاه اتحاد و همدلى و همبستگى مؤمنان با یکدیگر است، در حالى که این مسجد به قصد ایجاد تفرقه در میان مؤمنان بنا شده بود.
د) نهایت اینکه قرآن کریم مىفرماید: «و اِرصادا لِمَن حَاربَ اللّهَ و رَسُولَه». «این مرکز نه تنها عنوان مسجد ندارد، بلکه کمینگاه و سنگر منافقان و دشمنان خدا و پیامبر است». این مسجد با این اهداف و ویژگىها، طبیعى است که سزاوار تخریب و سوزاندن باشد. از اینرو، وجود هر یک از این اوصاف در مراکزى هم که امروزه تأسیس مىشوند موجود باشد، باعث تخریب آنها خواهد بود و باید هم تخریب شوند؛ زیرا قرآن کریم براى همه عصرها و نسلهاست و هدف قرآن صرفا بیان و نقل یک حادثه تاریخى نیست و اگر چنین مىبود، احتیاجى نبود که علل و عوامل و اهداف بانیان آن ذکر شود. در عصر غیبت نیز مسئولیت برخورد با اینگونه مراکز و مساجد در صورت تأسیس، با حاکم اسلامى است: «حاکم مىتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدى که ضرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند».[64] پیام دیگرى که آیه شریفه براى ما دارد این است که به پیامبر دستور مىدهد «لاتَقُم فیه ابدا»؛ هرگز در چنین مکانى حاضر نشو. از اینرو، مؤمنان و مسلمانان باید توجه داشته باشند که از حضور در مکانهایى که سبب ضرر به مسلمانان و جامعه و کفرورزى و ایجاد تفرقه و پایگاه دشمنان مىشود، خوددارى کنند. و در پایان آیه، مسلمانان و پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله را به حضور در اماکنى که بر پایه تقوا و پرهیزگارى بنا شدهاند تشویق مىکند و در واقع، نقطه مقابل مسجد «ضرار» مسجد «تقوا» است که پاکان اقدام به احداث آن نمودهاند. از اینرو، مورد توجه و عنایت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ قرار گرفته است.
سؤال 131 ـ آیا غیر از مسجد «ضرار»، مساجد دیگرى هم هستند که اقامه نماز در آنها نهى شده باشد؟
براساس متون روایى، هر مسجدى که از روى انگیزههاى غلط نباشد ـ مثل مسجد ضرار ـ مورد نکوهش است.
امام صادق علیهالسلام در روایتى مىفرمایند: امیرالمؤمنین علیهالسلام در کوفه از نمازگزاردن در پنج مسجد نهى فرمود: مسجد «اشعث بن قیس» مسجد «جریر»، مسجد «سمّاک بن محرمة (خرشة)»، مسجد «شیث» و مسجد «یتم» یا «هیثم».[65]
امام باقر علیهالسلام در روایت دیگرى مىفرمایند: به انگیزه اظهار سرور و خوشحالى از کشته شدن امام حسین علیهالسلام، چهار مسجد کوفه (اشعث، جریر، سمّاک و شیث) در کوفه تجدید بنا شدند![66]
از کنار هم گذاشتن دو روایت مزبور، این نتیجه بهدست مىآید که از آغاز، مساجد پنجگانه مزبور بر تضعیف دین پىریزى شده بودند که ابتدا امام على علیهالسلام از نماز در آنها نهى فرمودند.
شیخ کلینى در اصول کافى همچنین از ابىبصیر نقل مىکند که علاوه بر مساجد مذکور، از نمازگزردن در مسجد «بنى السید» و مسجد «بنى عبداللّه» و مسجد «غنى» و مسجد «ثقیف» نیز نهى شده است.[67]
صاحب جواهر اضافه مىکند: مسجدى در حمراء بر قبر یکى از فراعنه مصر بنا شده است. ایشان نقل مىکند: گاهى گفته مىشود که احکام مساجد هم بر مساجد مزبور جارى نیستند. البته اکنون دیگر این مساجد از بین رفتهاند و نشانى از آنها نیست.[68]
روشن است که این مساجد خصوصیت ویژهاى ندارند و هر مسجدى که با انگیزهها و اهداف ضد دینى بنا شود، نامبارک و ملعون و مطرود است.
سؤال 132 ـ گناه کردن در مسجد چه حکمى دارد؟
گناه کردن در هر مکان و زمانى ممنوع است، اما چون مسجد جایگاه عبادت و انس گرفتن با معبود و گرفتن پاداشهاى الهى است و این مطلوب زمانى حاصل مىشود که انسان با اقامت در مسجد مرتکب گناه و معصیت نشود، اجتناب از آن بیش از جاهاى دیگر لازم است.
امام صادق علیهالسلام از پدرش و او از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند که فرمود: «الجلوسُ فِى المسجد لانتظارِ الصَّلاةِ عِبادَةٌ ما لم یُحدِثْ. قیل: یا رسولاللّه و ماالحَدَثُ؟ قال صلىاللهعلیهوآله : ألأغتیابُ».[69] «نشستن در مسجد به انتظار برپایى نماز عبادت است، تا زمانى که حدثى از شخص صادر نشود. گفته شد: اى رسول خدا، مقصود از «حَدَث» چیست؟ فرمودند: غیبت کردن».
روشن است که هرگناه دیگرى هم در مسجد انجام شود، همین اثر را دارد و این امر اختصاص به غیبت کردن ندارد. در روایت دیگرى، از وجود مقدس پیامبر خاتم صلىاللهعلیهوآله آمده است: «لحدیثُ البَغىِ فِى المسجدِ یأکلُ الحسناتِ کَما تَأکلُ البهیمةُ الحشیشَ».[70] «سخن زور و ظالمانه در مسجد، اعمال نیک انسان را مىبلعد، آنگونه که چهارپا علف را مىخورد».
اذیت و آزار دیگران در مسجد نیز در شمار اعمالى است که موجب بىبهرهگى انسان از فضایل و آثار ارزشمند مسجد خواهد بود. در روایت دیگرى از حضرت مىخوانیم: «اِنّ اَحدَکم اذا توضّأَ فأحسنَ الوضوء ثُمّ أتى المسجدَ لاینهزُهُ اِلاّ الصلاةَ لایُریدُ الاّ الصلاةَ فَلم یَخطُ خطوةً اِلاّ رُفِعَ له بِها درجةٌ وحطَّ عَنهُ بِها خطیئةٌ حتّى یَدخلَ المسجدَ فاِذا دَخلَ المسجدُ کانَ فِى الصلاةِ ما کانت الصلاةُ هِى تَحبسه والملائکةُ یُصلُّونَ عَلى أحدکم مادامَ فی مجلسه الّذى صلّى فیه، یَقولون: اللّهم ارحمهُ، اللّهمّ اغفرلُه، اللّهمّ تُب علیه ما لم یؤذِ فیه مالم یُحدِث فیه».[71] «هنگامى که یکى از شما وضوى خود را نیکو بگیرد و به سوى مسجد حرکت کند و انگیزه او به جاى آوردن نماز در مسجد باشد، در مقابل هر گامى که به سوى خانه خدا برمىدارد، یک درجه وى را بالا مىبرند و یک گناه و لغزش از او محو مىشود تا اینکه به مسجد داخل شود. وقتى به مسجد داخل شد اوقاتى را که صرف نماز و مقدّمات آن نموده است براى او به عنوان نماز محسوب مىشود و فرشتگان بر شخص نمازگزار تا وقتى که در محل نمازش اقامت نموده است، درود مىفرستند و مىگویند: خدایا، وى را رحمت کن! خدایا، او را بیامرز! خدایا توبه او را بپذیر! (البته این امر) تا زمانى است که در مسجد کسى را مورد آزار خود قرار ندهد و گناهى از او سر نزند».
سؤال 133 ـ چرا خواندن شعر در مسجد نهى شده است؟و آیا این نهى شامل همه انواع شعر مىشود؟
همانگونه که بارها توضیح دادیم؛ مسجد جایگاه عبادت و راز و نیاز با خالق هستى است و هرچه مخالف این باشد، انجام آن در مسجد صحیح نیست. در روایت وارد شده است که امام سجّاد علیهالسلاممىفرماید: پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به مسلمانان دستور دادند که به کسى که در مسجد شعر مىخواند، بگویید: «فضَّ اللّهُ فاکَ! اِنّما نُصبِت المساجدُ لِلقرآنِ».[72] «خداوند دندانهایت را بشکند! مساجد را براى قرآن خواندن ساختهاند».
شهید اول پس از ذکر احکام مسجد در ذیل روایت مزبور، مىفرماید: «بعید نیست که اینگونه روایات را بر اشعارى حمل کنیم که فایدهاى در بر نداشته باشند و یا مشتمل برخلاف واقع و مبالغهآمیز باشند. اما اشعارى که دربردارنده موعظه وحکمت و اندرز هستند یا بیانگر سنّت و سیره پیامبر و اهلبیتش باشند، نه تنها خواندن آنها در مسجد مذموم و نکوهیده نیست، بلکه پسندیده و مطلوب نیز مىباشند».[73]
علاّمه مجلسى قدسسره ضمن نقل سخن شهید در ذیل روایت مزبور، در بحارالانوار اضافه مىکند: مؤیّد سخنان شهید اول آن است که امام على علیهالسلام در خطبههاى خویش، که غالبا در مسجد ایراد مىشدند، به ابیاتى از اشعار شعرا استشهاد مىنمودند. همچنین شاعران مدّاح مانند حسان در حضور معصومان علیهمالسلام در مسجد، شعر مىخواندند. علاوه براین، مدح معصومان علیهمالسلام خود عبادتى بزرگ است و مسجد نیز جایگاه عبادت. پس مرادِ روایات، اشعار باطل و بىفایده است.[74]
سؤال 134 ـ چه رابطهاى بین حضور در مسجد و پرداخت زکات و خمس است؟
هر مسلمانى نیک مىداند که دین مبین اسلام ترکیب یافته از اصول و فروع دین مىباشد و زکات و خمس نیز از حقوق مالیه و فروع دین است که شرع مقدس نحوه تعلق آنها به اموال ثروتمندان را تعیین و نحوه پرداخت و مصرف آنها را نیز مشخص نموده است. از دیگر سو روایات بسیار زیادى براى حضور در مسجد و آثار حضور داریم و بر ترک مسجد نیز عواقبى مترتب است که در روایات به آنها پرداخته شده است، این تأکیدات تا بدان حد است که صاحب عروه مىنویسد: «در فضیلت حضور در مسجد و نهى از ترک حضور، به حدى تأکید شده که نزدیک است ملحق به واجبات شود، از اینرو مقتضاى ایمان آن است که بدون عذر مسجد ترک نشود».[75] از سوى دیگر در روایتى از امام باقر علیهالسلام مىخوانیم: که پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله در مسجد بودند و پنج نفر را با نام صدا زده و از مسجد مسلمین بیرون کردند و فرمودند: «اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنا، لاتُصَلُّوا فِیهِ وَ أَنْتُم لاتُزَکُّون».[76] «از مسجد مسلمانان بیرون بروید و در آن نماز نخوانید، چرا که زکات مال خویش را پرداخت نمىکنید». از روایات حضور در مسجد و این روایت؛ اینگونه بهنظر مىرسد که دین اسلام برانجام واجبات تأکید بسیار دارد تا آنجا که تارک واجبات را از فیض حضور در مسجد محروم مىنماید. بنابراین جامعه اسلامى و امت مسلمان باید توجه داشته باشند که سر لوحه اعمال آنها انجام واجبات و ترک محرمات باشد و پس از آن به فکر انجام کارهاى مستحبى و از جمله حضور در مساجد باشند.
[1] . اصول کافى: ج 1 ، ص 26 ـ 27 ، ح 29 «کتاب العقل والجهل».
[2] . پیرامون جمهورى اسلامى: ص 32 ـ 33 .
[3] . اصول کافى: ج 6 ، ص 438 ، باب یکم، ح 1 ، باب «التجمّل و اظهار النعمة».
[4] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 377 ، ح 1099 .
[5] . نهج البلاغه: کلمات قصار، ش 172 و 438 .
[6] . تهذیب الأحکام: ج 3 ، ص 263 ، ح 61 ، باب «فضل المساجد».
[7] . شیخ طوسى، الامالى: ص 696 ، ح 1486 .
[8] . الخصال: ج 1 ، ص 174 ـ 175 ، ح 232 .
[9] . شیخ طوسى، الامالى: ص 696 ، ح 1485 .
[10] . نهجالبلاغه: نامه 31 ، ترجمهى استاد: محمد دشتى.
[11] . غررالحکم: حدیث شماره 4507 .
[12] . عدة الداعى: ص 141 .
[13] . فروغ ابدیت: ج 1 ، ص 243 .
[14] . همان: ص 335 ـ 337 .
[15] . الأحتجاج: ج 1 ، ص 29 (احتجاج النبى صلىاللهعلیهوآله على جماعة من المشرکین).
[17] . اصول کافى: ج 3 ، ص 372 ، ح 105 ، باب «فضل الصلاة فى الجماعة».
[19] . منیة المرید: ص 107 .
[20] . عوالى اللئالى: ج 1 ، ص 375 .
[21] . شرح نهجالبلاغه: ج 11 ، ص 9 .
[22] . صحیفه امام خمینى قدسسره: ج 7 ، ص 65 .
[23] . الآداب الطیبة فى الأسلام: ص 69 .
[24] . مغازى واقدى: ج 1 ، صص 386 و 180 / سیماى مسجد: ج 2 ، صص 208 ـ 207 .
[27] . مجموعه ورّام: ج 1 ، ص 201 .
[28] . براى مطالعه بیشتر، ر . ک: جامع السعادات: ص 352 ـ 356 .
[29] . مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت: ص 97 ـ 98 .
[30] . تاریخ مشروطه ایران: ص 49 .
[31] . همان: صص 54 ـ 57 خلاصه و اقتباس با تغییرات.
[32] . تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفى در ایران: صص 155 ـ 150 .
[33] . همان: صص 69 ـ 68 .
[34] . مسجد و انقلاب اسلامى: ص 124 .
[35] . مسجد و انقلاب اسلامى: صص 124 ـ 123 .
[37] . صحیفه امام خمینى قدسسره: ج 7 ، ص 65 .
[38] . همان: ج 8 ، ص 60 .
[39] . همان: ج 2 ، ص 485 .
[40] . همان: ج 8 ، ص 60 .
[41] . مسجد و انقلاب اسلامى، ص 88 ـ 89 .
[45] . دین و دولت در ایران: ص 154 .
[46] . صحیفه امام خمینى قدسسره: ج 9 ، ص 89 .
[47] . همان: ج 12 ، ص 500 ـ 501 .
[48] . همان: ج 13 ، ص 21 ـ 91 .
[49] . همان: ج 17 ، ص 233 .
[50] . توضیح المسائل: مسئله 1399 .
[51] . دعائم الأسلام: ج 1 ، ص 148 .
[52] . ر.ک: جواهرالکلام: ج 28 ، صص 43 ـ 42 .
[53] . صحیفه امام: ج 16 ، ص 411 .
[54] . تهذیبالأحکام: ج 3 ، ص 254 .
[55] . مسالک الأفهام: ج 1 ، ص 329 .
[56] . توبه: 28 ، «اى کسانى که ایمان آوردهاید، بدانید که مشرکان نجس هستند. پس نگذارید نزدیک مسجدالحرام شوند».
[57] . الخلاف: ج 1 ، ص 518 ، مسئله 260 .
[58] . المبسوط فى فقه الامامیة: ج 2 ، ص 46 ـ 47 .
[59] . مجمع المسائل: ج 2 ، ص 152 ، س 96 .
[60] . أجوبة الاستفتائات: ج 1 ، ص 129 ، س 430 .
[61] . آیهاللّه فاضل لنگرانى، جامع المسائل: ج 1 ، ص 90 ، س 287 .
[63] . ر. ک: مجمع البیان: ج 5 ، ص 109 ، ص 389 / تفسیر القمى: ج 1 ، ص 305 .
[64] . صحیفه امام: ج 20 ، ص 452 .
[65] . اصول کافى: ج 3 ، ص 49 .
[68] . جواهرالکلام: ج 14 ، ص 139 .
[69] . شیخ صدوق، الامالى: ص 420 ، ح 11 «المجلس الخامس و الستون».
[70] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 371 .
[71] . صحیح مسلم: ج 5 ، ص 162 / صحیح بخارى: ج 1 ، ص 264 .
[72] . اصول کافى: ج 3 ، ص 379 .
[74] . بحارالانوار: ج 80 ، ص 363 ـ 364 .
[75] . عروة الوثقى: ج 1 ، ص 262 .
[76] . الکافى: ج 3 ، ص 503 ، ح 2 .