عبادت و آثار حضور در مسجد
سؤال 39 ـ اذان چیست و مؤذن کیست؟
اذان؛ کلمات مخصوصى که از وحى خداوند براى اعلام وقت نماز، گرفته شده است. أذان در لغت به معناى؛ اعلان، آگاهى، اعلام کردن و خبر دادن از وقت نماز، با خواندن کلمات مخصوص، به آواز بلند، در ساعتهاى معین، در گل دسته و مناره یا جاى دیگر و بانگ نماز آمده است.[1] اذان داراى هجده جمله است.[2] و به دو قسم اذان اعلان و اذان نماز تقسیم مىشود. «اذان اعلان»؛ اذانى که به منظور آگاهى امت مسلمان از رسیدن وقت نماز گفته مىشود. و «اذان نماز» پیش از نماز و متصل به آن است. و مؤذن کسى است که در اوقات نماز اذان مىگوید و رسیدن وقت نماز را به همهى مردم و مسلمانان اعلام مىکند.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «طول دیوار مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله به اندازهى قامت یک انسان بود، پیامبر صلىاللهعلیهوآله در هنگام اذان به بلال مىفرمود: اى بلال، بالاى دیوار برو و صدایت را به گفتن اذان بلند کن،همانا خداوند بادى را مأمور کرده است تا اذان را به آسمانها ببرند. و همانا ملائکه الهى هنگامى که صداى اذان را از زمینیان مىشنوند مىگویند: این صداى امت محمد صلىاللهعلیهوآله به یگانگى خداوند عزوجل است. و استغفار و طلب آمرزش براى امت محمد صلىاللهعلیهوآله مىکنند تا هنگامى که از آن نماز فارغ مىشوند».[3]
سؤال 40 ـ مؤذن چه جایگاهى در پیشگاه خداوند متعال دارد؟
در روایتى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مىخوانیم که حضرت فرمود: «هر کس متولى اذان مسجدى از مساجد خدا باشد و در آن فقط براى خدا اذان بگوید، خداوند ثواب چهل هزار هزار پیامبر و چهل هزار هزار صدیق و چهل هزار هزار شهید بهاو بدهد و چهل هزار هزار امت را که در هر یک چهل هزار هزار مرد است از شفاعت او بهرهمند سازد و او را در هر باغى از باغهاى بهشت که هزار هزار شهر است و در هر شهرى چهل هزار هزار قصر و در هر قصرى چهل هزار هزار خانه... روزى دهد. پس هنگامى که مؤذن لب به اذان بگشاید و بگوید اشهد أن لا اله الا اللّه چهل هزار هزار ملک او را احاطه کنند و بر او درود فرستند و برایش استغفار نمایند. و در زیر سایه عرش الهى باشد، تا از اذان فارغ شود. و ثوابش را چهل هزار هزار ملک بنویسند آنگاه آن را نزد خداى تعالى بالا برند».[4]
در روایت دیگرى از امام باقر علیهالسلام مىخوانیم: «هر کس ده سال براى رضاى خدا اذان بگوید، خداوند به اندازهى دیدرس وى و انعکاس صدایش در آسمان او را مى آمرزد. و هر تر و خشکى که صداى او را مىشنود، او را تصدیق مىکند و از ثواب هر کس که با وى در آن مسجد نماز مىخواند، اورا سهمى است. وبراى اوبهازاى هرکس که با صداى او به نماز مىایستد، حسنهاى ثبت مىشود».[5] روایات بسیارى در این باب موجود است که به ذکر دو روایت فوق اکتفا مىکنیم.[6]
سؤال 41 ـ چرا در شرع مقدس توصیه شده که نماز را در مساجد متعدد و نقاط مختلف یک مسجد به جاى آورید؟
در پاسخ به سؤال فوق نکاتى قابل توجه است:
1 ـ قرآن کریم از مسجد خاصى نام نمىبرد و به مسلمانان دستور مىدهد که به هر مسجدى روى آورید؛ «قل امر ربى بالقسط و أقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلص له الدین».[7] «بگو اى پیامبر؛ پروردگارم امر به عدالت کرده، و توجه خویش را در هر مسجد [به هنگام عبادت] به سوى او کنید و او را بخوانید، در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید».
مفسرین در تفسیر اقیموا وجوهکم نظرات مختلفى دارند. یکى از نظرات اینست که وقتى در مسجدى وقت نمازى را درک کردید همانجا نمازتان را بخوانید و نماز را به تأخیر نیندازید. براساس این تفسیر معناى آیه این خواهد بود که به جاى آوردن نماز در مساجد متعدد مطلوب است.[8]
2 ـ در منابع دینى وارد شده، زمین و دیگر آفریدهها، شاهد اعمال انسان هستند و در روز قیامت، به نفع و یا بر علیه انسان [نسبت به نوع عمل و رفتار انسان] شهادت مىدهند، از جمله آثار اقامهى نماز در مساجد متعدد این است که این مساجد در صحراى محشر به نفع نمازگزار شهادت خواهند داد.
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «و صَلُّوا من المساجِدِ فى بَقاعِ مُخْتَلفَةٍ فَإنِّ کُلَّ بُقْعَةٍ تَشْهَدُ لِلْمُصلّى عَلَیْها یَوْمَ القِیامَةِ».[9] «در جاهاى متعدد و مختلف از مساجد نماز بجاى آورید، چون هرگوشهاى از زمین در روز قیامت براى کسى که بر آن نمازگزارده باشد شهادت مىدهد». از حدیث شریف، هم مطلوبیت نماز در مساجد متعدد استفاده مىشود و هم اینکه در مورد مسجد واحد هم شایسته است انسان در نقاط مختلف آن مسجد نماز و عبادت به جاى آورد. شاید به همین جهت، وجود مقدس نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله در وصیت خویش به ابوذر غفارى مىفرمایند: «یا أباذر، ما مِنْ رَجُلٍ یَجْعَلُ جَبْهَته فى بُقْعَة من بِقاعِ الأَرض الاّ تَشْهَدُ لَهُ بِها یَومَ القِیامَةِ، وَ ما مِن مَنْزِلٍ نَزَلَهُ قَوْمٌ اِلاّ وَ أَصْبَحَ ذلِکَ المنزل یُصَلِّى علیهم أَوْ یلعنهُم. یا أباذر، ما مِنْ صباحٍ وَ لارواح إلاّ و بِقاعُ الأَرض یُنادِى بَعْضُها بَعْضا یا جارَةُ، هَلْ مَرَّ بِکَ الْیَوْمَ ذاکر لِللّهِ (تعالى) أو عَبْدٌ وَضَعَ جَبْهَتَهُ علیک ساجدا للّه (تعالى) فمن قائلةٍ لا وَ مِنْ قائِلةٍ نَعَمْ، فَإذا قالَتْ نَعْم؛ إِهْتَزَّتْ وَ انْشرحَتْ وَ تَرى أنّ لَها فَضَلاً عَلى جارتها».[10] «اى ابوذر، هر انسانى که پیشانى خود را براى سجده بر قطعهاى از زمین بگذارد، آن زمین در روز قیامت به نفع وى شهادت خواهد داد. و هر قوم و گروهى که در مکانى فرود آیند، (چنان چه صالح باشند) آن مکان بر آنها درود مىفرستد و (چنان چه گناهکار و فاسد باشند) آنان را لعن و نفرین مىنمایند. اى ابوذر، در هر صبح و شام بخشهاى مختلف زمینبایکدیگربهگفتگو مىپردازند.یکىبهدیگرى مىگوید: اى همسایه، آیا امروز کسى که به یاد خداوند باشد یا بندهاى که پیشانىاش را براى سجده بر تو قرار دهد از تو گذر نموده است؟ برخى پاسخ مثبت مىدهند و برخى پاسخ منفى. بخشهایى از زمین که به چنین انسانهایى برخورد نموده باشند به شور و وجد آمده، احساس فرح و شادى مىکنند و این موفقیت را که چنین انسانى بر آنها عبور نموده، براى خود فضلیت و امتیازى بر همسایه خود به حساب مىآورند».
آرى زمین به ظاهر بىجان از عبور انسانهاى صالح و موحد بر روى خود مىبالد، و فخرو مباهات مىکند. این وابستگى زمین به انسانهاى نیکوکار تا آنجا ادامه مىیابد که در برخى از روایات وارد شده؛ بخشهایى از زمین که مؤمنین در آن مکانها خداوند را عبادت کردهاند در مرگ مومن همراه با فرشتگان الهى به سوگ مىنشیند و گریه و زارى مىکنند.
امام کاظم علیهالسلاممىفرمایند: «إذا مات الْمُؤمِنُ بَکْت عَلَیه الملائِکَةُ و بِقاعُ الأَرض الّتى کان یَعْبُدُ اللّه عَلَیْها وَ أبْوابُ السَّماءِ الَّتِى کانَ یُصْعَدُ فِیها بأَعماله...».[11] «هنگامى که مؤمن مىمیرد فرشتگان و بخشهایى از زمین که مؤمن خداوند را در آنها عبادت نموده و درهاى آسمان که اعمال او از آنجا صعود کرده است، همگى در ماتم وى مىگریند».
3 ـ از آنجا که هدف از حضور در مسجد، انجام اعمال عبادى و تقرب به خداى تعالى است؛ لذا هرگونه وابستگى به مسجد خاصى مثل مسجد محل یا جامع و... و یا امام جماعت خاصى، باعث مىشود تا انسان در بسیارى از اوقات از فیض حضور در نمازهاى جماعت و خواندن نماز در وقت فضیلت محروم شود. و این امر با هدف رفت و آمد به مساجد چندان که باید سازگار نیست.
سؤال 42 ـ در چه مساجدى مسافر مخیّر است که نماز را تمام یا قصر بخواند؟
در چهار مکان است که مسافر مخیّر است نماز خود را به قصر یا به اتمام بخواند:
1 ـ مسجدالحرام در مکّه؛
2 ـ مسجد النبى در مدینه؛
3 ـ مسجد کوفه درشهر کوفه؛
4 ـ زائر امام حسین علیهالسلامدر کربلاى معلى.
مسافر مىتواند در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند. ولى اگر بخواهد در جایى که اول جزء این مساجد نبوده و بعد به این مساجد اضافه شده نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که شکسته بخواند و نیز مسافر مىتواند در حرم و رواق حضرت سیدالشهداء علیهالسلام بلکه در مسجد متصل به حرم، نماز را تمام بخواند.[12]
سؤال 43 ـ فلسفه تشریع نماز جماعت چیست؟
بىتردید چنان چه جامعهاى دچار تشتت و اختلاف و تفرقه شود، بخش مهمى از نیرو و توان و استعداد خود را در کشمکش و درگیرىها از دست خواهند داد و این براى تمام جوامع و مخصوصا جامعهى اسلامى بسیار خطرناک و نامطلوب است؛ از اینرو در اسلام، وحدت ، یک دلى و همبستگى افراد جامعه با یکدیگر در پرتو دستورات و فرامین الهى از اساسىترین نیازهاى جامعه بهشمار آمده، و در راستاى ایجاد «وحدت» قوانین و دستورالعملهاى براى مسلمانان وضع شده است؛ از جمله این قوانین و دستورات که در مکتب اسلام بسیار بر انجام آن تأکید شده، به جاى آوردن «نماز جماعت» در هر روز و «نماز جمعه» هفتهاى یک بار مىباشد. از آنجا که غالبا برگزارى نمازهاى جمعه و جماعت در مساجد مىباشد، از اینرو؛ مسجد در ایجاد «وحدت» و «همبستگى» داراى نقش و جایگاهى ویژه خواهد بود. از پرسشهایى که از ائمه معصومین علیهمالسلام در ارتباط با فلسفهى تشریع نماز جماعت پرسیده شده است؛ به برخى از آثار این عمل اشاره شده، که در ذیل اشاره مىکنیم:
فضل بن شاذان از امام هشتم حضرت رضا علیهالسلام مىپرسند: «فَلَمْ جُعِلَت الْجَماعَةُ؟». چرا نماز جماعت تشریع شده است؟ امام هشتم در پاسخ به این سؤال به آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت اشاره مىفرمایند: «لِأَن لایکون الاخلاصُ والتَوْحِیْدُ و الإسلامُ والعبادةُ للّه إلاّ ظاهرا مکشوفا مشهودا، لأَنَّ فِى إظهارِهِ حُجة على أَهْل الشرق و الغربللّه عزوجل وَحْدَهُ وَ لِیکُونَ المُنافِقُ والمُسْتَخِّفُ مؤدیا لِما أَقْرَبِهُ بِظاهرِ الأسلام و المراقبة ولیکون شَهاداتُ النّاسِ بِالاسلام من بَعْضِهم لِبَعْض جائزةٌ مُْکِنَة مَعَ ما فِیه مِن المُساعَدَةِ عَلَى البِّرِ و التَّقوى وَ الزَّجْرِ عَن کَثِیر مِنَ مَعاصِى اللّه عَزَّوَجَلَّ...».[13] «براى اینکه بندگى خالصانه و یکتاپرستى و اسلام و عبادت خداوند عزوجل علنى و آشکار گردد از این طریق حجت الهى بر همه انسانها تمام گردد و منافقان و مؤمنانى که سهل انگارند و نماز را سبک مىشمارند از دیگر مؤمنین شناسایى گردند و مؤمنین بتوانند به اسلامیت یکدیگر گواهى و شهادت دهند، علاوه براینکه حضور و شرکت در نماز جماعت کارى نیک و پرهیزکارى و دورى از بسیارى از گناهان را به دنبال خواهد داشت».
در روایت دیگر وجود مقدس امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: «إنَّما جُعِلَ الْجَماعَةُ وَ الأجتماعُ إلى الصَّلاةِ لِکَىْ یُعْرَفَ مَنْ یُصَلّى مِمَّنْ لا یُصَلّى وَ مَن یَحْفِظُ مواقیت الصلواة مِمَّن یُضیعُ وَ لَوْلا ذلک لَمْ یُمْکِنْ أَحَدٌ أَنْ یَشْهَدَ على آخَرَ بصلاح لأنَّ مَنْ لایُصَلِّى لا صلاح لَهُ بَیْنَ الْمُسلمین... وَقَدَ کان یقول رسولُ اللّه صلىاللهعلیهوآله لا صَلاة لِمَنْ لایُصَلِّى فى المَسْجد مَعَ المُسْلمین إلاّ مِن عِلَّة».[14]«همانا نماز جماعت و اجتماع و گردهمآیى براى نماز به این خاطر مقرر شده است که نماز خوان و بىنماز از یکدیگر شناخته شوند و نیز کسى که محافظت بر اوقات نماز مىکند از کسى که آن را ضایع و تباه مىسازد جدا و مشخص گرددو اگر نماز جماعت نبود فردى از جامعهى اسلامىنمىتوانست به صلاحیت فرد دیگر شهادت و گواهى دهد،چون کسى که نمازش را نخواند در بین مسلمین براى او صلاحیت و جایگاهى نیست؛ رسول گرامى اسلام فرمودند: نمازى نیست براى کسى که بدون عذر و علتى در مسجد و با مسلمین نماز نمىخواند». از دو روایتى که در فوق ذکر کردیم آثار اجتماعى نماز جماعت ظاهر مىشود که به طور خلاصه اشاره مىکنیم:
1 ـ آشکار شدن اسلام و بندگى خدا و آئین توحید و یکتاپرستى و اتمام حجت بر آنان.
2 ـ شناخته شدن نمازخوان و افراد بىنماز در اجتماع مسلمانان.
3 ـ شناخت منافقان و کاهلان از مؤمنین حقیقى و شهادت دادن مردم بر یکدیگر.
4 ـ ترویج روحیهى تعاون و همکارى و مشارکت در کارهاى عمومى و عامالمنفعه.
5 ـ ترویج روحیهى تقوا و پرهیزکارى.
6 ـ تحقق نظارت عمومى بر رفتار و کردار افراد جامعه و در نتیجه اجتناب افراد از معاصى و فراهم شدن محیط سالم اجتماعى.
سؤال 44 ـ چه فضیلتهایى براى نماز جماعت ذکر شده است؟
برگزارى و اقامهى نماز جماعت در اسلام تأکید و سفارش فراوان شده است، و از جانب خداوند متعال، آثار و فضایل ارزشمندى براى کسانى که در برپایى و اقامهى این عمل تلاش مىکنند، منظور گردیده است. در نامهاى از امام رضا علیهالسلام به مأمون عباسى در فضیلت «نماز جماعت» مىخوانیم: «و فَضْلُ الْجَماعَةِ عَلَى الْفَرْدِ بِکُلِّ رَکْعَةٍ ألْفارَکْعَة...».[15] «ثواب و پاداش هر رکعت نماز جماعت به فرادا برابر با دو هزار رکعت است». پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله به امام على علیهالسلام فرمودند: «یا عَلِىُّ إنَّ مَنْ صَلّى الغَداةَ فى جَماعَةٍ فَکأنَّما قامَ اللَّیْلَ کُلَّهُ راکعا وَ ساجدا».[16] «اى على؛ هر کس نماز صبح را به جماعت بخواند، گویا تمام شب را با حالت رکوع و سجود گذرانده باشد». پیامبر گرامى اسلام، مواظبت بر نماز جماعت را؛ بهترین راه براى عبور از پل صراط مىدانند: «مَنْ حافَظَ عَلى الجماعَةِ حَیْثُ ما کانَ مَرَّ عَلَى الصِّراط کَالْبَرقِ اللامِع فى أوّلِ زُمْرَةٍ مَعَ السابقین وَ وَجْهُهُ أضْوَءُ مِن الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَ کانَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ حافظ عَلَیْها ثَوابُ شهید...».[17] «کسى که بر نماز جماعت مواظبت نماید، از پل صراط با اولین گروه، همانند برق لامع ـ بسیار سریع ـ مىگذرد. درحالى که سیماى او روشنتر از ماه چهاردهم مىباشد و براى هر شب و روزى که بر نماز جماعت محافظت نماید، ثواب شهید داده مىشود».
در روایت دیگرى صفوف نمازگزاران را به صفهاى ملائکهى الهى تشبیه و مىفرمایند: «وَ أمَّا الجَماعَةُ فإنَّ صُفُوفُ اُمَّتى فى الأرضِ کَصُفوف المَلائِکَةِ فى السَّماءِ وَ الرَّکْعَةُ فى جَماعَة أربعٌ و عِشرونَ رَکعة کُلُّ رَکْعَةأَحَبُ الى اللّه عَزَّوَجَلَّ مِن عِبادةِ أَرْبَعیِنَ سَنَة و أَمّا یَومُ الْقِیامَة [الجمعة] فإن اللّه یَجمَعُ فیه الأولین و الآخرین لِلحساب فَمامِنْ مُؤمن مَشى إلى الجَماعة إلاّ خَفَفَّ اللّهُ علیه عزّوجلّ أهوال یَوْم القیامة ثُمَّ یأمُرُ بِه إِلى الجَنَّةِ».[18] «صفهاى نماز جماعت امت من در زمین، مانند صفوف ملائکه الهى در آسمان است. و ثواب هر رکعتش، به اندازه بیست و چهار رکعتى است که، هر رکعتش در نزد خداوند متعال از عبادت چهل سال محبوبتر است و اما روز قیامت[یا جمعه] خداوند تمام انسانها را براى حساب جمع مىکند، پس هیچ مؤمنى نیست، مداومت بر نماز جماعت داشته باشد مگر اینکه خداوند اهوال و ترس و وحشتهاى روز قیامت را برایش تخفیف مىدهد و سپس دستور مىدهد که او را به سوى بهشت ببرید».
اهمیت شرکت در نماز جماعت و برخوردارى از فضایل و پاداش آن به حدى است که، پیامبر بارها و بارها به آن دسته از مسلمانانى که در نماز جماعت شرکت نمىکردند؛ اخطار داده و آنها را مورد عتاب و سرزنش قرار مىدهند. حتى پیامبر کورمادرزاد را هم از شرکت در جماعت مسلمین معاف نکردند؛ وقتى کور مادرزادى به حضرت فرمود: إنّى ضَرِیرُ الْبَصَرِ و رُبَّما أَسْمَعُ النِّداء و لا أجِدُ مِنْ یَقُودنى إلى الْجَماعَة و الصّلاة معک؟. اى رسول خدا من از چشم عاجز هستم و گاهى صداى اذان را مىشنوم و کسى را نمىیابم که مرا به جماعت راهنمایى کند تا با شما نماز بخوانم. پیامبر گرامى اسلام فرمودند: «سُدَّ مِنْ مَنْزِلِکَ إِلَى الْمَسْجِدِ حبلاً وَ احْضر الْجَماعَةَ».[19] «ریسمانى از خانهات تا مسجد بکش و به کمک آن در نماز حاضر شو!».
به راستى آیا با دیدن این روایت از پیامبر گرامى اسلام دیگر عذرى براى شرکت نکردن و عدم حضور در نماز جماعت براى افراد باقى مىماند؟!
سؤال 45 ـ اقامه نماز جماعت چه آثار و فوایدى دارد؟
برخى از آثار و فواید اقامه نماز جماعت، از قبیل عبور آسان و سریع از پل صراط، ثواب مضاعف، ورود به بهشت، و تحقق نظارت عمومى، در پاسخ به سؤال هدف و فلسفه تشریع نماز جماعت بیان شده است. اینک به برخى دیگر از آثار و فواید آن اشاره مىکنیم:
1 ـ استجابت دعاها: یکى از فوایدى که در منابع اسلامى و متون دینى، براى اقامه نماز جماعت ذکر شده، مستجاب شدن دعا براى نمازگزاران در جماعت است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهمىفرمایند: «اِنَّ اللّهَ ـ عزّوجلّ ـ لَیَستحیى مِن عبدِهِ اِذا صَلّى فی جماعةٍ ثُمّ سألَهُ حاجةً أن یَنصرفَ حتّى یَقضیها».[20] «قطعا خداوند از بندهاش که نماز خود را به جماعت خوانده و حاجتى از او طلبیده است، شرم مىکند که دعاى او را مستجاب نکند».
2 ـ شناخت افراد مورد اعتماد: امام صادق علیهالسلام مىفرماید: از پدرم شنیدم که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «مَن صَلَّى الْخَمْسَ فی جَماعَةٍ فَظُنُّوا بِهِ خَیْرا».[21] «هرکس نمازهاى پنج گانه خود را به جماعت برگزار کند، به او گمان خوب ببرید».
3 ـ سبب قرار گرفتن در دژ محکم الهى: امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «مَن صلَّى الغداةَ والعشاءَ الآخرةَ فی جماعةٍ فهو فی ذِمّة اللّهِ ـ عزّوجلّ ـ و مَن ظَلَمَهُ فاِنّما یَظْلِمُ اللّهَ و مَن حَقَّرَهُ فاِنّما یَحْقِرُ اللّهُ ـ عزّوجلّ ـ».[22] «هرکس نماز صبح و عشا را به جماعت برگزار کند، در پناه خداى متعال خواهد بود. و کسى که به چنین فردى ستم کند، به خدا ستم کرده است. و هر کس او را تحقیر کند خداى را کوچک شمرده است».
4 ـ تربیت نیکو و پسندیده: از دیگر آثارى که در اقامه نماز جماعت وجود دارد، تربیت پسندیده است. به همین دلیل، ائمّه اطهار علیهمالسلام شیعیان را به شرکت در اینگونه محافل تشویق مىکنند و آن را مایه عزّت و سربلندى مذهب شیعه مىدانند. امام صادق علیهالسلام به زید شحّام مىفرماید: «یا زید! خالقوا النّاس بأخلاقِهِم، صَلّوا فی مَساجِدِهِمْ و عُودوا مَرضاهُم، فاِنّکم اِذا فَعَلْتُمْ قالُوا هَؤُلاءِ الجَعْفَرِیَّةُ، رَحِمُ اللّهُ جعفرا، ما کان أحسنَ ما یُؤدِّبَ أصحابه».[23] «با مردم معاشرت داشته باشید، در مساجد آنها نماز بخوانید و از بیمارانشان عیادت کنید. اگر اینگونه رفتار کنید مىگویند: اینها جعفرى مذهب هستند، خداوند جعفر را رحمت کند! چه خوب پیروانش را تربیت کرده است!».
5 ـ آمرزش گناهان: امام على علیهالسلام مىفرماید: «اجابةُ المؤذِّن کفّارةُ الذّنوبِ».[24] «اجابت دعوت مؤذّن (رفتن به مسجد براى اقامه نماز) کفّاره گناهان است».
6 ـ برائت از آتش جهنم: امام صادق علیهالسلام از جدّش حضرت على علیهالسلام نقل مىکند که فرمود: «مَن أدرکَ الصّلاةَ أربعینَ یوما فى الجماعةِ کُتِبَ له براءةٌ مِن النفاقِ و برائةٌ مِن النارِ».[25] «هر کس چهل روز نماز جماعت را درک کند، براى او بیزارى از نفاق و آتش جهنم نوشته مىشود».
علاوه بر آثار مذکور، در پاسخ به سؤال مزبور، اقامه نماز جماعت و جمعه یک اثر تبلیغى و جهانى دارد که گفتن آن از زبان غیر مسلمانان زیباتر به نظر مىرسد. به ذکر نظر دو متفکر غیر مسلمان اشاره مىکنیم:
هراس لیف مىگوید:«در مسجد "ووکنج" لندن ملاحظه کردم که عالىترین نوع مساوات در میان مسلمانان وجود دارد، سخت دستخوش حیرت گردیدم؛ دیدم نژادهاى مختلف و شخصیتهاى عالى و دانى در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و برادرانه مشغول عبادت هستند. نظیر این را تاکنون ندیده بودم».[26]
هوستون اسمیت در کتاب مذاهب انسان مىنویسد: «محل اجتماع مسلمانان را براى اداى صلوات خمسه، مسجد مىگویند. بیگانگانى که به ممالک اسلام سفر کردهاند، مشاهده نمودهاند که اجتماع مردم مسلمان در مساجد یکى از مناظر بسیار شورانگیز مذاهب بشرى عالم است؛ چه، در صحن و شبستان ساده و بىپیرایه، که با نورى ضعیف منوّر است، صدها نفوس دوش به دوش یکدیگر رو به سوى قبله، گاهى به قیام و گاهى به رکوع و گاهى به سجود مشغولند».[27]
سؤال 46 ـ شرایط و ویژگىهاى یک امام جماعت موفق و شایسته را ذکر کنید؟
بدون شک، مسجد و نمازهاى جمعه و جماعات از مهمترین ابزارهاى تبلیغ و ترویج دین و ابزار سیاسى یک حکومت دینى به شمار مىآیند. از اینرو، شخص یا اشخاصى که عهدهدار امامت جماعت در نمازهاى جمعه و جماعات در مساجد مىگردند، باید از شرایط لازم برخوردار باشند. در فقه شیعه، براى امام جماعت شرایطى ذکر شده که عبارتند از: ایمان، طهارت مولد، عقل، بلوغ، مرد بودن. ولى مهمتر از تمام این شروط، لزوم برخوردارى امام جماعت از صفت «عدالت» است. «عدالت» حالتى روحى و نفسانى است که همراه با پرهیزگارى، انسان را از انجام گناهان کبیره، بلکه حتى از انجام گناهان صغیره نیز باز مىدارد؛ زیرا اصرار بر گناهان صغیره، خود از جمله گناهان کبیره به شمار مىآید. درمرتبه بعد،پرهیز امام جماعت از هرکارى است که حاکى از بىمبالاتى به دین باشد، همچنین از کارهایى که خلاف مروّت است و موجب مىشود شخصیت وى را در نگاه دیگران تحقیر کند.[28]
امروزه با توجه به پیشرفت علوم در عرصههاى گوناگون و بالا رفتن سطح آگاهىهاى عمومى، مىتوان گفت: از دیگر ویژگىهاى یک امام جماعت، برخوردارى وى از مراتب علم و فضل و پارسایى است تا بتواند مخاطبان نمازگزار را از نظر فکرى و معنوى تغذیه کند. در توضیح این ویژگى، باید گفت: که وجود این صفت لازم است، ولى کافى نیست؛ زیرا حاضران در مسجد مجموعهاى متنوّع از جوانان و بزرگسالان، کودکان، زنان و مردان هستند. این امر ایجاب مىکند که امام جماعت از مدیریت کافى در جهت هماهنگى کلیه نیروها، براى استفاده هرچه بیشتر از امکانات موجود برخوردار باشد. پیشوایان دینى ما بر مقبولیت امام جماعت و اینکه او مورد رضایت و پذیرش نمازگزاران باشد، تأکید فراوان نمودهاند. این تأکیدها به حدى است که پیامبر گرامى مىفرماید: «ثمانیةٌ لایَقبلُ اللّهُ لهم صلاةٌ... و امام قومٍ یُصلّى بِهم و هم له کارهونَ ...».[29] «هشت دستهاند که خداوند نمازى از آنها را قبول نمىکند؛ یکى از این گروههاى هشتگانه، امام جماعتى است که نمازگزاران امامت او را خوش نمىدارند».
این مسئله در دیگر روایات هم وارد شده است که به سبب اختصار، از ذکر آنها خوددارى مىکنیم. صفات دیگرى از قبیل همنشینى با ضعفا و نیازمندان، تلاش براى رفع مشکلات آنان، سادهزیستى و پرهیز از تجمّلگرایى، برخورد خوب و مناسب، آگاهى از مبانى دینى مورد نیاز، آشنایى با علوم جدید و از جمله روانشناسى تربیتى، حرفه و شغل نداشتن امامت جماعت، نظم در اقامه نماز، انتخاب مطالب خوب و بدون تکرار در سخنرانىها، پرهیز از اطاله نماز و سخنرانى و مواردى از این قبیل در تحقیقات میدانى انجام شده از جمله موفقیتهاى یک امام جماعت خوب و شایسته ذکر شدهاند.[30]
امام على علیهالسلام مىفرماید: «مَن نَصَبَ نَفَسهُ لِلنّاسِ اماما فلیبدأ بتعلیمِ نفسِهِ قبلَ تعلیمِ غیرِه ولیکُن تأدیبه بسیرته قَبلَ تأدیبه بِلِسانهِ، و مُعلّمُ نفسِهِ و مؤدِّبُها أحقُّ بالاِجلالِ مِن معلّمِ النّاسِ و مؤدِّبُهم».[31] «کسى که خود را رهبر مردم ساخته است، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد، خود را بسازد؛ و پیش از آنکه به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد؛ زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند به تعظیم سزاوارتر است از آنکه دیگرى را تعلیم دهد و ادب آموزد».
سؤال 47 ـ آیا مردم در قبال امام جماعت وظایفى دارند؟
در پاسخ به سؤال ویژگىهاى امام جماعت موفق، نکاتى ذکر شده، اما باید توجه داشت که ویژگىهاى مزبور فقط در ارتباط با امام جماعت موفق و الگو قابل تصور هستند. طبیعى است که نباید انتظار داشته باشیم هر امام جماعتى از تمامى شرایط یاد شده برخوردار باشد. این انتظار نابجا چه بسا مانع حضور انسان در نمازهاى جماعت گردد و انسان را از این فیض عظیم محروم گرداند. تنها صفتى که تمامى ائمّه جماعات باید داراى آن باشند تا بتوان پشت سر آنان اقامه نماز کرد داشتن ملکه «عدالت» است، به تفسیرى که در پاسخ سؤال یاد شده به آن پرداختیم. از اینرو، انسان باید انتظارات خود از ائمّه جماعات را با توجه به شرایط و توانایىهاى موجود و ممکن، محدود نماید.
امام سجّاد علیهالسلام در «رساله حقوق»، در باره حق امام جماعت بر مأمومان و لزوم تشکر و قدردانى از وى مىفرماید: «أمّا حقُّ اِمامِکَ فی صلاتِک، فأن تَعلمَ أنّه تَقلَّد[32] السفارةَ[33] فیما بینَکَ و بینَ ربِّکَ ـ عزّوجلّ ـ و تکلّمَ عنکَ و لم تتکلّم عنه و دعا لَکَ و لم تدعُ له، و کفاکَ هولَ المقامِ بینَ یدىِ اللّه ـ عزّوجلّ ـ فأنْ کانَ بِه نقصٌ کان علیه دونک و اِن کانَ تماما کنتَ شریکَهُ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ علیکَ فضلٌ، فوقى نفسَکَ بِنفسهِ و صلاتَکَ بِصلاتِه فتشکُرَ له على قدرِ ذلکَ».[34] «اما حق پیشنمازت بر تو این است که بدانى او مأموریت سیر به سوى پروردگارت را در نیایش بین تو و خدایت بر دوش مىکشد، و در این مقام، از جانب تو سخن مىگوید و تو از سوى او حرف نمىزنى، و او براى تو دعا مىکند و تو براى او دعا نمىکنى، و او بیم و هراس ایستادن در برابر خدا را به عهده دارد و از جانب تو این کار را انجام مىدهد. پس اگر عیبى در این کار پدید آید، متوجه اوست نه تو، و اگر تمام و کامل انجام شود، در این کمال، تو شریک او هستى و او برترى و رجحانى بر تو ندارد، جان تو را با جان خود و نمازت را با نمازش حفظ مىکند. پس باید به اندازه این کار، سپاسگزار وى باشى».
از سخنان امام چهارم، استفاده مىشود که انسان باید همواره قدردان امام جماعت خویش باشد؛ زیرا او با قبول مسئولیت، بارى سنگین از سوى نمازگزاران بر دوش مىکشد، علاوه بر آنکه حضرت، ائمّه جماعات را به مسئولیت خطیرى که بر عهده دارند، توجه مىدهد.
سؤال 48 ـ اعتکاف چیست و معتکف کیست؟
«اعتکاف» در لغت به معناى ملازم شدن و توقف کردن است.[35] و در اصطلاح شرع مقدس؛ اقامت در مسجد به قصد عبادت و تقرب به خداوند متعال، که با شرایط و آداب ویژهاى برگزار مىشود.[36] و «معتکف» کسى است که در مسجد اعتکاف نموده است یعنى اقامت کرده و روزهها را روزه مىگیرد و بدون عذر مسجد را ترک نمىگوید.
سؤال 49 ـ اعتکاف چه رابطهاى با مسجد دارد و در شرع مقدس از چه جایگاهى برخوردار است؟
همانگونه که، در پاسخ سؤال قبل روشن شد، از تعریف «اعتکاف» رابطهى آن با مسجد نیز مشخص مىگردد؛ زیرا از نظر مکان، اعتکاف محدودیتهاى خاصى دارد. نظریهى معروف این است که این عمل باید در یکى از مساجد چهارگانه (مسجدالحرام، مسجدالنبى، مسجد کوفه و مسجد بصره) انجام شود ولى گروهى از فقها انجام آن را در مساجد جامع هر شهر و منطقه به قصد «رجاء» جایز، دانستهاند.[37] اعتکاف در دین اسلام از اهمیت و فضیلت خاصى برخوردار است تا آنجا که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله با همهى مشکلات و مسائل حکومتى و دینى به این اصل مهم مىپرداخت. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در دههى آخر ماه مبارک رمضان، در مسجد معتکف مىشد و براى آن حضرت خیمهاى که از مو بافته شده بود، در مسجد آماده مىکردند. و آن حضرت خود را آماده و بستر خود را جمع مىکرد.[38] در روایت دیگرى وارد شده که: «چون جنگ بدر در ماه رمضان انجام گرفت و وجود مقدس رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهموفق به انجام اعتکاف نشدند در ماه رمضان سال بعد علاوه بر اعتکاف برآن سال قضاى اعتکاف سال گذشته را به جاى آوردند».[39] از اینرو پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله در روایتى مىفرماید: «یک دهه اعتکاف در ماه رمضان معادل دو حج و دو عمره است».[40] یعنى از نظر ثواب و پاداش با آنها برابرى مىگوید.
سؤال 50 ـ اعتکاف چه شرایطى دارد؟
اولین شرط اعتکاف عقل است، پس براى شخص مجنون و دیوانه انجام آن ممکن نیست.
دوم؛ نیت، اعتکاف یک عمل عبادى است و باید با قصد قربت و تقرب الىاللّه انجام گیرد.
سوم؛ روزه، معتکف باید درطول دوران اعتکاف روزه باشد.
چهارم؛ اعتکاف از نظر زمان نباید کمتر از سه روز باشد ولى بیشتراز سه روز مانعى ندارد.
پنجم؛ اعتکاف از نظر مکان محدود به یکى از مساجد چهارگانه ـ در پاسخ سئوال قبل گذشت ـ است ولى در مساجد جامع به قضد رجاء اشکال ندارد.
ششم؛ حضور مستمردر مسجد از دیگر شرایط اعتکاف است مگر براى انجام امور ضرورى نظیر؛ قضاء حاجت، انجام غسل، شهادت دادن در دادگاه، عیادت مریض و... .[41]
سؤال 51 ـ معتکف از چه امورى باید پرهیز و خوددارى نماید؟
فردى که معتکف مىشود باید در طول اعتکاف، از هرگونه امور جنسى، خرید و فروش و جدال و کشمکش در امور دینى و دنیوى، بوییدن گیاهان معطر و بوى خوش به قصد لذت بردن و مواردى از این قبیل خوددارى کند که تفصیل آن در کتب فقهى موجود است.[42]
سؤال 52 ـ از چه راهکارهایى براى گسترش اعتکاف مىتوان بهره گرفت؟
براى گسترش یک سنت خوب در جوامع باید ابتدا اسباب و عوامل آن را فراهم کرد، ازاین رو در ارتباط با اعتکاف توجه به نکات ذیل ضرورى است:
1 ـ نباید گرایشهاى جامعه رو به افراط و تفریط رود. در واقع، باید طرح همزمانى ابعاد فردى و اجتماعى دین در جامعه مطرح و بدان توجه شود. این مسؤولیت خطیر به دوش رسانهها و مطبوعات و مبلغان دینى است. زیرا هرگاه مردم تنها به جنبه اجتماعى یا فردى دین روى آورند، بهره مثبت و کامل از دین نمىگیرند.
2 ـ باید براى همگان تبین شود که اعتکالف کار سهل و سادهاى است. بىاطلاعى از احکام و شرایط اعتکاف موجب مىشود برخى آن را دشوار و سخت تصور کنند.
3 ـ باید شبهات را پاسخ داد تا اعتکاف مساوى با رهبانیت و نیز مغایر با مسؤولیت اجتماعى تلقى نشود.
4 ـ در نظام اسلامى همه افراد و دستگاهها دست به دست هم بدهند تا افراد مختلف با اختصاص چند روز از سال، ویژه عبادت و نیایش به درگاه حق،نامه اعمال خود را بررسى و برکردار بد خود نادم شوند و از نظر روحى ترقى نمایند، بدیهى است که اصلاح نفوس و افراد جامعه در نتیجه به اصلاح خود جامعه خواهد انجامید.[43]
سؤال 53 ـ حضور در مسجد چه آثار و فوایدى را به دنبال دارد؟
در برخى روایات، از مسجد به عنوان «بازار آخرت» و «بهترین مکان بر روى زمین» یاد شده است. در روایتى از پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله مىخوانیم: «المساجدُ سوقٌ مِن أَسواقِ الآخِرةِ قِراها الْمَغْفِرَةُ و تُحْفَتُها الجَنَّةُ».[44] «مسجدها از بازارهاى آخرتند، از کسانى که به آنها وارد مىشوند با مغفرت پذیرایى مىشود و هدیه آنان بهشت است».
نامگذارى مساجد به «بازار آخرت» شاید به آن دلیل است که مؤمنان در آنجا به کسب امور معنوى و تهیه اسبابى مىپردازند که در سراى آخرت به آنها نیاز دارند.
در روایت دیگرى، امام باقر علیهالسلام از پدرانش علیهمالسلام از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند که پیامبر صلىاللهعلیهوآله از جبرئیل علیهالسلام سؤال مىکند: اىُّ البقاعِ اَحبُّ اِلى اللّهِ ـ عزوجل؟ ـ». «کدام مکان نزد خداوند از همه محبوبتر است؟». جبرئیل علیهالسلامدر پاسخ مىفرماید: «المساجدُ و أحبُّ أهلِها اِلى اللّهِ اَوّلهُم دُخُولاً و آخِرُهُم خُروجا مِنها».[45] «مساجد محبوبترین مکانها و دوستداشتنىترین اهل مسجد نیز کسى است که پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج شود».
براى اقامت در این مکان مقدّس و بازار آخرت، آثار و فوایدى در روایات ذکر شدهاند که در ذیل، به اختصار به آنها اشاره مىکنیم:
1 ـ دوست خدا: همانگونه که از روایت مزبور استفاده مىشود، دوستداشتنىترین اهل مسجد کسانى هستند که اقامتشان در مسجد بیش از دیگران است. در روایت دیگرى، امام على علیهالسلام از پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند که خداوند متعال در حدیث قدسى در شب معراج فرمود: «یا أحمدُ! لیس کلُّ من قال أنا اُحِبُّ اللّه أَحَبَّنى حَتى یأخُذَ المسجِدَ بیتا».[46] «اى احمد! هر کس ادعا کرد، من خدا را دوست مىدارم، دوستدار من نیست، مگر اینکه مسجد را خانه خویش قرار دهد».
روشن است که مقصود این نیست که از مسجد به عنوان محل اسکان استفاده نمایند؛ زیرا توقّف بیهوده در مسجد نکوهیده است. از اینرو، بهنظر مىرسد خانه قرار دادن مسجد، کنایه از اقامت طولانى و کثرت رفتوآمد به مسجد باشد.
2 ـ میهمان و زائر خداوند: در برخى از روایات، از شخصى که منتظر اقامه نماز است با عناوین «مهمان الهى» و «زائر خداوند» تعبیر شده است. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «مَن أقامَ فِى مسجدٍ بعد صلاته انتظارا لِلصلاة فهو ضیفُ اللّهِ و حقٌّ على اللّهِ أن یُکرمَ ضَیفَه».[47]«کسى که پس از بجاى آوردن نماز، براى برپایى نماز بعدى در مسجد منتظر بماند، مهمان خداوند است و قطعا خداوند مهمان خود را احترام و تکریم مىنماید».
در روایت دیگرى از امام على علیهالسلام از فرد منتظر به عنوان زائر خداوند متعال یاد شده است: «المُنْتَظِرُ وَقْتَ الصَّلاةِ بَعَدْ الصَّلاةِ مِن زُوّارِ اللّه ـ عزّوجلّ ـ و حقٌّ علىَ اللّهِ أن یُکرمَ زائرَهُ و أن یُعطیَهُ ما سَألَ».[48] «کسى که پس از نماز، منتظر برپایى نماز دیگر بماند، زائر خداوند است و خداوند متعال زائر خویش را اکرام خواهد نمود و آنچه را که او درخواست کند، به وى عطا مىنماید».
3 ـ برخوردارى از پاداشهاى الهى: پاداشهاى الهى براى کسى که در مسجد اقامت داشته باشد (کنایه از رفت و آمد زیاد، زودتر از همه آمدن و دیرتر از همه رفتن) متعدند:
الف) بخشش گناهان: پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در وصیّت خود به ابوذر غفارى مىفرماید: «یا أباذر! اِنَّ اللّهَ یُعطیکَ مادُمتَ جالسا فِى المسجد بِکُلِّ نَفَسٍ تنفّستَ فیه درجةً فى الجَنَّةِ و یَمحی عنکَ عشرَ سیّئاتٍ».[49] «اى ابوذر! تا زمانى که در مسجد نشستهاى، خداوند متعال مقابل هر نفسى که مىکشى، درجهاى از بهشت به تو عطا مىکند و ده بدى و زشتى را از تو محو مىگرداند».
ب) پرچمدار بهشتیان:
«یا أباذر! طُوبى لاصحابِ الأَلْویةِ یَومَ القیامةِ یَحملونَها فیسبقونَ النّاسَ الى الجنّةِ، ألا و هُم السّابقونَ اِلىَ المساجدِ بِالاسحارِ و غیرِها».[50] «اى ابوذر! خوشا به حال پرچمداران روز قیامت که پرچمها را بردوش گرفته و پیش از دیگران وارد بهشت مىشوند. آنان کسانى هستند که در سحرگاهان و دیگر اوقات، در رفتن به مساجد بر دیگران پیشى مىگیرند».
ج) خانهاى در بهشت: روایتى را امام صادق علیهالسلام از پدرش و او از
رسول گرامى نقل مىکند که فرمود: «من کان القرآنُ حدیثهُ و المَسْجِدُ بَیْتُهُ بَنَى اللّهُ لَهُ بیتا فِى الجَنَّةِ».[51] «کسى که سخن و گفتار او قرآن و مسجد خانهاش باشد، خداوند در بهشت خانهاى براى او بنا مىکند».
سؤال 54 ـ آمد و شد به مساجد چه فواید و آثارى براى انسان دارد؟
آثار و فوایدى که از رفت و آمد و حضور در مسجد نصیب مؤمنان مىشود، تنها ثواب بردن و شمول لطف و مورد رحمت الهى قرار گرفتن نیست، بلکه در همین جهان هم آثار و فواید اخلاقى، تربیتى، علمى، اجتماعى و سیاسى فراوانى در سایه ارتباط با مسجد براى انسان حاصل مىشوند. مولاى متقیان امام على علیهالسلام در مقام احصاى برخى از آثار و فواید ارتباط با مسجد مىفرمایند: «مَن اختلفَ اِلىَ المسجدِ اَصابَ اِحدىَ الثمان: أخا مستفادا فى اللّه، أو علما مُستطَرفا، أو آیةً محکمةً، أو سمعَ کلمةً تَدلُّه على هدىً، أو رحمةً منتظرةً، او کلمةً تردُّه عَن ردىً، أو یترکَ ذنبا خشیةً أو حیاء».[52] «کسى که به مسجد رفت و آمد مىکند به یکى از موارد هشتگانه ذیل مىرسد: اول برادرى ایمانى که در مسیر خدا از او استفاده کند؛ دوم دانشى نو و فراگیر (طبیعى است که مقصود این نیست که با رفت و آمد به مسجد یک علم جامع الأطراف نصیب انسان مىشود، بلکه مراد این است که انسان دست کم مىفهمد در چه شرایطى زندگى مىکند، در اطراف او چه مىگذرد و مسائلى از این قبیل که البته در زندگى امروزه با اینهمه اشتغالاتى که براى خود فراهم کردهایم، این مقدار علم و آگاهى بسیار مفید است) سوم فهم و درک آیهاى از آیات قرآن؛ چهارم شنیدن سخنى که او را به هدایت رهنمون باشد؛ پنجم رحمتى که انتظار آن را از جانب خداوند متعال مىکشد؛ ششم سخنى که او را از گمراهى و هلاکت بازدارد؛ هفتم ترک گناهى به سبب ایجاد روح خوف و خشیت از خدا در سایه رفت و آمد به مسجد حاصل مىگردد؛ هشتم ترک گناه به خاطر حیا از برادران ایمانى خود که در مسجد با آنان آشنا شده است».
روشن است که تحصیل این امور در هر مسجدى امکانپذیر نیست و این فواید و آثار آنگاه بهدست خواهند آمد که تمامى مساجد با تلاش همه مؤمنان و نهادهاى دولتى و حکومتى در نظام جمهورى اسلامى، به جایگاه اصیل و واقعى خود بازگردند.
امامصادق علیهالسلام درضمن روایتى کهاز پدرانش وآنان از رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله نقل مىکنند، مىفرماید: «یا فضلُ! اِنّه لا یَرجعُ صاحبُ المسجدِ بأقلِّ مِن احدى ثلاث: امّا دعاءٌ یَدعُو به یَدخُلُه اللّه بِه الجنَّة، و اِمّا دعاءٌ یَدعُو بِه لِیصرفُ اللّهُ بِه عنه بلاءَ الدنیا، و اِمّا أخٌ یَستفیدُه فِى اللّهِ».[53] «از بهرهها و فوایدى که نصیب مسجدىها مىگردد، یکى از سه مورد ذیل است: یا اینکه موفق به دعایى مىشود که خداوند با همان دعا او را به بهشت مىبرد، یا اینکه دعایى مىکند که خداوند به سبب آن بلاى دنیا را از وى دور مىکند و یا اینکه دوست و برادرى پیدا مىکند که از او در مسیر خدا استفاده مىنماید».
امام علیهالسلام در ادامه همین روایت، از قول نبى مکرّم صلىاللهعلیهوآله تأکید مىفرماید که حضرت فرمود: «مااستفادَ امرؤٌ مسلمٌ فائدةً بعدَ الاسلامِ مثلُ أخٍ یَستفیدهُ فِى اللّه». «هیچ بهره و فایدهاى پس از اسلام آوردن براى مسلمان بهتر از یافتن برادرى که او را در مسیر خدا کمک کند، نیست».
روشن است که هیچیک ازما در مسیر زندگىاز چنین دوستانى بىنیاز نیستیم و چه مکانى بهتر از مسجد که در روایات و متون دینى از آن به عنوان کانونى براى یافتن چنین دوستانى به مؤمنان معرفى شده است.
سؤال 55 ـ آیا از نظر اسلام آثارى که براى رفت و آمد به مسجد و حضور در آن ذکر شده، اختصاص به مردان دارد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: اسلام، زنان را تا جایى که حضورشان به فساد آلوده نشود، از شرکت در اجتماع نهى نمىکند، بلکه در بعضى از موارد شرکت آنان را واجب مىکند، مانند شرکت در مراسم حج واجب که بر مرد و زن به یک اندازه واجب است و حتى شوهر حق جلوگیرى از همسر خود را ندارد. همچنان که دین مبین اسلام در تحصیل علم نیز تفاوتى میان زنان و مردان قایل نشده است.
پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله در روایتى مىفرماید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِم وَ مُسْلِمَة».[54] «طلب علم بر هر مسلمانى، اعم از مرد و زن واجب است».
در جهاد دفاعى نیز برخلاف جهاد ابتدایى[55] شرکت زنان، پیران و خردسالان واجب است و اگر افراد به قدر کفایت به دفاع برنخیزند، وجوب دفاع از هیچ کس ساقط نمى شود.[56] بنابراین در پاسخ به سئوال فوق باید گفت تمامى آثار و پاداشهایى که در روایات براى حضور و رفت و آمد افراد به مسجد وارد شده، هیچگونه اختصاصى به مردان ندارد.
سؤال 56 ـ آیا در صدر اسلام زنان در مسجد حضور پیدا مىکردند؟
بررسى روایات موجود در کتب روایى شیعه و عامه؛ نیز دقت در شواهد تاریخى گویاى این حقیقت است که، حضور بانوان در مسجد براى انجام دادن نماز جماعت در عصر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از مسلمات است، زیرا اسلام، نه مردان و زنان را خانهنشین کرده است و نه همهى قید و بندها را از پایشان گسسته است، به شهادت تاریخ، اولین نماز جماعت به امامت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در نخستین روزهاى دعوت علنى به اسلام در مسجدالحرام و با حضور على بن ابیطالب علیهالسلام و حضرت خدیجه علیهاالسلام برگزار گردید.[57] در ذیل آیهى 59 سورهى احزاب که خداوند دستور مىدهد: «اى پیامبر به همسران و دخترانت و زنان با ایمان بگو: جلبابهاى خود را برخویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، بهتر است، از معصوم علیهالسلام نقل شده است که: سبب نزول آیه چنین بود که؛ چون زنان براى شرکت در نماز جماعت مغرب و عشاء به مسجد مىرفتند، جوانان بر سر راه آنان مىنشستند و آنان را آزار مىدادند و متعرض ایشان مىشدند، از اینرو، پس از نزول آیه، زنان انصار با لباس سیاه و بلند و با حجاب کامل در نماز جماعت حاضر مىشدند».[58]
بنابراین دین مبین اسلام در رابطه با حضور زنان در مجامع فرهنگى علمى، اقتصادى و سیاسى و پذیرش مسؤولیتهاى اجتماعى از طرف آنان، حتى زمانى که مورد چشمچرانى و مزاحمت قرار مىگیرند، با حکم خانهنشینى و ایجاد محدودیت برخورد نمىکند، بلکه با ارائهى طرحهاى مصونیت، آخرین راه را برحضور هرچه بیشتر آنان مىگستراند. امام على علیهالسلام مىفرمایند: «کُنَّ النِساءُ یُصَلِینَ مَعَ النَّبِى صلىاللهعلیهوآله».[59] «زنان همراه با پیامبر صلىاللهعلیهوآله نماز جماعت به جا مىآوردند».
در برخى از روایات که در منابع روایى شیعه و عامه نقل شده آمده است که: «پیامبر صلىاللهعلیهوآله در حال نماز چون صداى گریهى طفلى را شنیدند نماز را کوتاه خواندند».[60]
در روایتى نقل شده: زن قریشى به نام عاتکه بن زید پیوسته در نماز جماعت مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله حاضر مىشد، عمر از او خواستگارى کرد، او با این شرط که او را از نماز جماعت منع نکند، پذیرفت با عمر ازدواج کند، عمر هم با نارضایتى پذیرفت، بعد از مرگ عمر وقتى زبیر از او خواستگارى کرد، باز این شرط را مطرح نمود، او هم پذیرفت و زن هم به نماز جماعت مىرفت.[61]
در روایت دیگرى نیز حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «هنگامى که زنان شما، اجازه رفتن به مسجد مىخواهند آنان را از بهره و نصیبشان از مساجد محروم نکنید و مانع نشوید».[62]
حتى در برخى از روایات وارد شده که در شب هنگام نیز این اجازه را بدهید: «أذا إستأذَنَ نِسائُکم بِاللیالى المَسْجِدَ، فَأْذَنُوا لَهُنَّ».[63] «زنان خود را شب هنگام از رفتن به مساجد منع نکنید و چون اذن خواستند اجازه بدهید».
سؤال 57 ـ در متون روایى براى حضور زنان در مساجد چه شرایطى قرار داده شده است؟
شرع مقدس اسلام براى حضور زنان مقدمات و شرایطى را تعیین نموده است که رعایت آنها لازم است، اهم این شرایط عبارتند از:
1 ـ استفاده نکردن از بوى خوش؛ بدون شک یکى از آداب مسجد آراستن و آراستگى مؤمنین به هنگام مسجد رفتن است: «یا بَنِى آدَمَ خُذُوا زِیْنَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ».[64] «اى فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد، زینت خود را برگیرید». از اینرو فقها مىفرمایند: «مستحب است هنگام رفتن به مسجد از بوى خوش و لباسهاى نیکو استفاده گردد».[65]
اما این امر در بانوان نباید بهگونهاى باشد که تحریککننده و با شئون اسلامى مخالف باشد، به همین جهت در روایتى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «إذا شَهِدَتْ إِحدا کُن المَسْجِدَ فَلا تَمْسَ طیبا».[66] «هنگامى که یکى از شما زنان قصد مسجد رفتن نکند، نباید از بوى خوش استفاده کند».
در روایت دیگرى استفاده از بوى خوش، دلیل عدم قبولى نماز ذکر شده: «هرگاه یکى از شما (زنان) خود را خوشبو کند، سپس به سوى مسجد برود، نمازش قبول نمىشود تا آنکه آن بوى خوش را برطرف سازد».[67]
2 ـ عدم اختلاط زن و مرد در مسجد؛ در نقلى آمده است که روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در بیرون از مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان باهم از مسجد بیرون مىآیند؛ حضرت رو به زنان کرده و فرمودند: «بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند و سپس شما».[68]
در نقل دیگرى مىخوانیم که حضرت با اشاره به یکى از درهاى مسجد فرمودند: «خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم».[69]
بنابراین اگر چه حضور در مسجد آثار و ثوابهاى فراوان دارد، ولى نباید زمینهاى براى اختلاط زن و مرد فراهم شود.
3 ـ اجازه شوهر؛ همانگونه که در روایات آمده است، زنان باید به هنگام مسجد رفتن از شوهران خود اجازه بگیرند،[70] البته خروج زن از منزل براى هر کارى که باشد نباید منافاتى با حقوق شوهران آنان داشته باشد، در غیر این صورت نباید به مسجد یا خارج از خانه بروند.[71]
سؤال 58 ـ اهل مسجد چه منزلت و جایگاهى دارند؟
در روایات موجود در متون دینى شیعه و اهلسنّت، ویژگىها و برترىهایى براى اهل مسجد و مقام و منزلتى که دارند وارد شده است که به اختصار به آنها اشاره مىکنیم:
1 ـ در زیر سایه خداوند قرار دارند: براساس متون دینى، هفت گروه در قیامت مورد توجه و لطف خداوند متعال قرار مىگیرند؛ از جمله این گروههاست: «و رجلٌ قَلْبُهُ مُتَعِلّقٌ بِالْمَسجِدِ اِذا خَرجَ مِنه حتّى یَعُودَ اِلیهِ».[72] «شخصى که وقتى از مسجد خارج مىشود تا زمان بازگشت دوباره به مسجد، توجهش به مسجد باشد».
2 ـ اهل مسجد، بهشتیان هستند: نبى مکرّم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «اجابةُ المؤذّنِ رَحْمَةٌ و ثوابُهُ الجَنَّةُ و مَن لم یُجب خاصَمْتهُ یومَ القیامةِ و لایَمشى اِلىَ المسجدِ الاّ مؤمنٌ مِن أهلِ الجنة».[73] «پذیرفتن دعوت مؤذّن رحمت الهى است و ثواب آن بهشت است و کسى که این دعوت را نپذیرد روز قیامت با وى ستیز خواهم کرد. پس خوشا به حال کسانى که این دعوت را بپذیرند و به مسجد بروند! و او را اجابت نمىکند و به سوى مسجد حرکت نمىکند، مگر مؤمن که در بهشت ساکن خواهد شد».
3 ـ اهل مسجد محبوبترین بندگان نزد خداوند هستند:امام على علیهالسلام مىفرماید: نبىّ اکرم صلىاللهعلیهوآله در پاسخ به سؤالى فرمودند: «و خیرُ البُقاعِ المساجدُ و أحبُّهم اِلَى اللّه ـ عزّوجلّ ـ أولُّهم دخولاً آخِرهُم خروجا منه».[74]
بهترین مکانها مساجد هستند و محبوبترین افراد نزد خداوند کسانى هستند که اول وارد مسجد مىشوند و دیرتر از همه از مسجد خارج مىگردند».
4 ـ خداوند آسایش روحى و روانى اهل مسجد را ضمانت کرده است: پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «مَن کانت المساجدُ بیتُه ضَمِنَ اللّهُ لَهُ بِالرَّوحِ والرّاحةِ و الجوازِ علىَ الصراطِ».[75] «هرکس خانهاش مسجد باشد خداوند آسایش و آرامش و عبور از پل صراط را براى او ضمانت مىکند».
5 ـ زمین براى اهل مسجد تسبیح مىکند: تسبیح گفتن زمین براى انسانى که به سوى مسجد مىرود از دیگر آثار و برکاتى است که در متون دینى نقل شده است. امام صادق علیهالسلامفرمودند: مَن مَشى اِلىَ المسجدِ لَم یَضَعْ رِجلاً على رَطبٍ و لا یأبسٍ ُسبِّحُ له اِلىَ الأرضینَ السابعةِ».[76] «هر کس گامى بهسوى مسجد برمىدارد، بر هیچ تر خشکى پا نمىنهد، مگر اینکه از زمین اول تا هفتم براى اوتسبیح مىکنند».
6 ـ اهل مسجد مانع نزول عذاب الهى هستند: امام صادق علیهالسلام از پدرانش و آنها از رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله روایت کردهاند که فرمود: هرگاه خداوند متعال مشاهده مىنماید اهل سرزمینى راه اسراف و فساد و معصیت را در پیش گرفتهاند و فقط سه نفر از مؤمنان در میان آنان هستند، خطاب مىفرماید: «یا أهلَ معصیتى! لولا مَن فیکم مِن المؤمنینَ المتحابینَ بجلالی العامرینَ بِصلاتهمِ أرضى و مساجدى و المُسْتَغْفرینَ بِالأسحارِ خَوْفا مِنّى لانزلتُ بِکم عذابى ثُمّ لااُبالی».[77] «اى اهل گناه! اگر در میان شما کسانى از مؤمنان نبودند که بهخاطر عظمت من به یکدیگر محبت مىورزند و با برپا داشتن نماز، زمین و مساجد مرا آباد نگه مىدارند و به سبب ترس از من، در سحرگاهان به استغفار مىپردازند، عذاب خویش را بر شما فرو مىفرستادم و به شما توجهى نمىکردم».
7 ـ مردگان برمسجدىها غبطهمىخورند: در حدیثى از رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله نقل شده است که فرمودند: «ما مِن یومٍ الاّ و مَلَکٌ یُنادى فِى المقابرِ مَن تَغْبِطُونَ فَیَقُولُونَ أهْلُ المساجدِ یُصَلُّونَ ولا نَقْدِرُ و یَصُومُونَ وَ لا نَقْدِرُ».[78] «در هر روز، ملکى از ملائکه در قبرستان ندا مىدهد: نسبت به چه کسانى غبطه مىخورید؟ آنان در پاسخ مىگویند: ما نسبت به اهل مساجد غبطه مىخوریم؛ ایشان نماز مىگزارند و روزه مىگیرند، در حالى که ما توان انجام آن را نداریم».
سؤال 59 ـ مسجدىها باید داراى چه صفات و ویژگىهایى باشند؟
در قرآن کریم و روایات رسیده از اهلبیت علیهمالسلام ویژگىها و صفاتى براى مسجدىها ذکر شدهاند که افرادى که به مسجد آمد و شد دارند باید تلاش کنند تا چنانچه واجد این صفات نیستند، آنها را تحصیل نمایند:
ویژگى اول: قرآن کریم به دنبال آیه 108 سوره توبه، که در آن مسجدى را که بر پایه تقوا بنا شده، ستایش نموده است، مىفرماید: «فیه رجالٌ یُحِبُّونَ أن یَتَطَّهروا و اللّهُ یُحبُّ الْمُطّهّرین». «در آن ـ مسجدى که بر پایه تقوا بنیان نهاده شده ـ مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».
از آیه شریفه استفاده مىشود که علاوه بر ایمان به خدا و اعتقاد به معاد، لازم است متعهد و معروف به راستى و درستى در رفتار و کردار باشند. از اینرو، چنانچه کسانى تمامى نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد اقامه نمایند، ولى رفتار بیرون از مسجد آنها براساس شئونات اسلامى و دینى نباشد، از اهل مسجد ـ به معناى واقعى کلمه ـ نخواهند بود و امتیازات آنان را نخواهد داشت.
ویژگى دوم: آنان براساس روایات، اسوه و الگوى جامعه هستند. در حدیثى، امام صادق علیهالسلام انسانهاى مسجدى را از برترینها و برگزیدگان جامعه معرفى فرمودند: یا فَضْلُ! لایأتى المَسجِدَ مِن کُلِّ قَبِیلَةٍ اِلاّ وافدُها و مِن کُلِّ أهلِ بیتٍ اِلاّ نجیبُها».[79] «اى فضل! از هر جمعى تنها آنان که از همه برترند(در فضایل) و به منزله الگو براى براى قوم و گروه خویش هستند به مسجد مىآیند، و از اهل هر خانهاى تنها برگزیدگان آنها به مسجد مىآیند».
سخنان مزبور علاوه بر الگو معرفى کردن اینان براى جامعه، به افراد مسجدى نیز بازگو مىکند که باید مراقب رفتار و حرکات خویش باشند تا مبادا شأن و عظمت مسجد و یا دین را با کردار و گفتار ناشایست خود زیر سؤال ببرند. از اینرو، باید این افراد سعى کنند تا همواره الگو براى دیگر اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان خود باشند.
ویژگى سوم: در روایات، از جمله ویژگىهاى اهل مسجد، جوانمرد بودن آنان ذکر شده است. امام هشتم علیهالسلام از پدرانش و آنان از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل فرمودند: ستّةٌ مِن المروّةِ، ثلاثةٌ مِنها فِى الحضرِ و ثلاثةٌ مِنها فِى السفرِ. فأمّا الّتى فِى الحضرِ: فتلاوةُ کتابِ اللّهِ تعالى و عمارةِ مساجدِ اللّه و اتخاذُ الاخوانِ فِى اللّه ـ عزّوجلّ . و امّا الّتى فِى السفر: فبذلُ الزادِ و حُسن الخلقِ و المزاحُ فی غیر المعاصى».[80] «شش چیز از نشانههاى جوانمردى است که سه چیز آن مربوط به حضور و اقامت در وطن است و سه چیز آن مربوط حالت مسافرت. سه تایى که مربوط به حالت اقامت در وطن هستند، عبارتند از: تلاوت قرآن مجید و آباد کردن مساجد الهى و یافتن دوستانى که در مسیر خدا باشند و سه تاى مربوط به سفر عبارتند از: بخشش توشه راه به دیگر همسفران، داشتن اخلاق نیکو و مزاح به گونهاى که موجب گناه و معصیت نباشد».
همانگونه که ملاحظه مىشود، در روایت مزبور، «عمارت مسجد» را از نشانههاى جوانمردان ذکر کرده است و در پاسخ دیگر سؤالات، توضیح دادهایم که براساس روایات، بهترین نوع عمارت و آبادانى مساجد «حضور در مساجد» است. علاوه برآن، مىتوان با حضور در این مکان مقدّس، دوستانى یافت که انسان را در مسیر خدا یارى مىکنند.
ویژگى چهارم: در روایات اشاره شده است که تردیدى در مؤمن بودن اینان نداشته باشید. پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «اذا رأیتم الرّجلَ یَعتادُ المساجدَ فأشهدُوا له بِالأیمانِ لأنَّ اللّهَ یَقولُ: «اِنّما یَعمرُ مساجدَ اللّهِ مَن آمَن بِاللّه»».[81] «هنگامى که دیدید مردى بر رفت و آمد به مسجد مداومت مىکند وى را مؤمن بدانید؛ زیرا خداوند مىفرماید: تنها آنان که ایمان به او دارند، مساجد خدا را آباد مىکنند».
سؤال 60 ـ نقش اخلاص در اعمال عبادى انسان، بخصوص مسجد، تا چه حدّى است؟
مساجد جایگاه عبادت و یاد خداوند بر روى زمین هستند. قرآن کریم مىفرماید: «و أنّ المساجد للّهِ فلا تَدعُوا مَعَ اللّهِ أحدا».[82] «مساجد از آن خدایند. پس در کنار خداوند، دیگرى را نخوانید».
در ارتباط با کلمه «مساجد» در آیه شریفه، چهار احتمال از سوى مفسّران نقل شده که عبارتند از:
1 ـ مقصود اعضاى هفتگانهاى است که انسان باید هنگام سجده آنها را بر زمین بگذارد. این اعضا را خداوند آفریده است. پس دیگرى را غیر از او پرستش نکنید. روایتى نیز بر تأیید این معنا ذکر شده است.[83]
2 ـ مقصود از «مساجد» همه زمین است؛ به دلیل اینکه همه زمین مسجد و پرستشگاه است.
3 ـ مقصود نماز است؛ زیرا «مسجد» به معناى «سجده» است و مراد از «سجده» تمامى نماز است. پس در نماز، غیر او را نخوانید.
4 ـ مراد از «مساجد» مکان عبادت مسلمانان است که همان مساجد مىباشند.
و این معنا به ذهن هر خوانندهاى نزدیکتر است و با معناى آیه مناسبتر؛ زیرا مساجد خانههاى خداوند هستند و در این خانهها کسى جز خداوند را
پرستش نکنید. شاهد درستى این احتمال، روایتى است که در آن کلمه «مساجد» به مکان عبادت مسلمانان تفسیر شده است. امام صادق علیهالسلام در حدیثى خطاب به یونس بن یعقوب مىفرماید: «تدرى یا یونس! لم عَظَّمُ اللّهُ حَقَّ المَساجِدِ و أَنْزَل هذه الآیةِ «و أنَّ المساجدَ للّهِ فلا تَدعُوا معَ اللّهِ احدا؟» کانت الیهودُ و النَّصارى اِذا دَخلُوا کنائِسَهم أشرکوا بِاللّهِ تعالى فأمَرَ اللّهُ سبحانه نبیّهُ أن یُوحِّدَ اللّهَ فیها و یَعبدَه».[84] «اى یونس، آیا مىدانى چرا خداوند حق مساجد را اینگونه بزرگ داشته و فرموده است: مساجد از آن خدایند؛ پس در آنها کسى را جز خدا عبادت نکنید؟ راز این سخن آن است که یهود و نصارا چون به عبادتگاه خویش وارد مىشدند، در عبادت و پرستش شرک مىورزیدند. خداوند با این گفتار، به پیامبرخود فرمان داد تا در مساجد فقط خداى را بخواند و تنها او را پرستش کند». همانگونه که مشاهده مىشود، امام صادق علیهالسلام «مساجد» در آیه شریفه را به مکان و جایگاه عبادت تفسیر کردند.
در آیه دیگرى از قرآن کریم مىخوانیم: «و أقیمواوجوهَکم عِندَکُلِّ مسجدٍ وادعوه مخلصینَلهالدینَ».[85] و توجه خویش را در هر مسجد به سوى او کنید و او را بخوانید، در حالى که دین خود را براى او خالص گرداندهاید».
در مورد کلمه «مسجد» در آیه شریفه، مباحثى همچون احتمالات گذشته مطرح شدهاند. ولى در هر صورت، یکى از احتمالات همان مکان و جایگاه عبادت است و لازمه حضور و عبادت در این مکان، اخلاص و خواندن خداى یگانه است و لاغیر. نقش اخلاص در عبادات تا آن حد است که گاهى انسانهاى عابد را فاسق و فاسق را عابد مىکند. در روایتى از امام صادق علیهالسلاممىخوانیم: «دخلَ رجلانِ المسجدَ: أحدهما عابدٌ والآخَرُ فاسقٌ فخرجا من المسجد والفاسقُ صدیقٌ والعابدُ فاسقٌ و ذلک انَّه یَدخلُ العابد المسجدَ مُدّلاً بعبادتِهِ یَدُلُّ بها فتکونُ فکرتُه فی ذلکَ و تَکونُ فکرةُ الفاسقِ فى النّدمِ على فِسقِه و یَستغفُر اللّهَ ـ عزّوجلّ ـ مِمّا صنع من الذّنوبِ».[86] «دو مرد به مسجد داخل شدند: یکى عابد و دیگرى فاسق. هنگام خروج از مسجد، شخص فاسق صدیق گشته بود و شخص عابد فاسق؛ زیرا عابد با خودنمایى و براى نشان دادن عبادت خویش به دیگران به مسجد آمده بود و همواره در همین فکر به سر مىبرد، ولى فاسق در حال ندامت بر گناه خویش و طلب آمرزش از خداوند به خاطر گناهانش بود».
سؤال 61 ـ با کسانى که به مسجد نمىآیند، چگونه باید برخورد کنیم؟
بهطور کلى، در روابط اجتماعى، انسان باید سعى کند هر روز بر میزان تعهد خود و خانوادهاش به دین و مسائل مرتبط به آن بیفزاید، باید تلاش کند تا دیگران را هم به این مسیر بکشاند. حال اگر به شخصى برخورد کرد که نتوانست تأثیر مثبت بر او بگذارد، شرع مقدّس اسلام دستوراتى در جهت تنبیه و آگاه کردن این افراد براى انسان مقرّر کرده است. از اینرو، دستور مىدهد: «مستحب است انسان با کسى که در مسجد حاضر نمىشود غذا نخورد، در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد».[87]
سؤال 62 ـ آیا نشستن در مسجد عبادت است؟
در روایات و متون دینى نشستن در مسجد بر نشستن در بهشت ترجیح داده شده است: امیرالمؤمنین على علیهالسلام مىفرماید: «نشستن در مسجد براى من، برتر از نشستن در بهشت است زیرا نشستن در مسجد مورد رضایت خداوند است ولى نشستن در بهشت رضایت بنده را به دنبال دارد».[88]
ولى مستحب است هنگام نشستن در مسجد: اولاً؛ با وضو و رو به قبله باشد و ثانیا مشغول ذکر و یا مسائل علمى بشود و از امور بیهوده خوددارى ورزد. در متون روایى بر نشستن در مسجد به انتظار نماز، نشستن در بین دو نماز و نشستن در مسجد هنگام بینالطلوعین، سفارش ویژه شدهاست و براى این عمل آثارو پاداشهایى از جمله: «ثواب حج عمره، درجهى عالى، گنجى از گنجهاى بهشت، مصداق رهبانیت مورد تأیید در اسلام باعث وسعت رزق، بخشش گناهان و... ذکر شدهاست».[89]
[1] . معجم مقائیس اللغة: ج 1 ، ص 77 / لسان العرب: ج 1 ، ص 105 .
[2] . ر.ک: العروة الوثقى: ج 1 ، ص 601 ـ 602 .
[3] . الکافى: ج 3 ، ص 307 ، ح 31 .
[4] . ثواب الاعمال: ص 290 .
[5] . تهذیب الاحکام: ج 2 ، ص 284 ، ح 33 .
[6] . ر.ک: «باب الأذان و الأقامة و ثواب الأذان» در کتب مختلف حدیث.
[8] . ترجمه المیزان: ج 8 ، صص 92 ـ 91 .
[9] . امالى صدوق: صص 359 ـ 358 .
[10] . امالى طوسى: ص 534 / وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 188 .
[11] . اصول کافى: ج 1 ، ص 38 .
[12] . توضیح المسائل: مسئله 1356 .
[13] . علل الشرایع: ج 1 ، ص 262 .
[14] . من لایحذره الفقیه: ج 3 ، ص 38 .
[15] . وسائل الشیعة: ج 8 ، ص 289 ، باب یکم، باب تأکد استحبابها فى الفرائض و...
[16] . دعائم الاسلام: ج 1 ، ص 153 .
[17] . اعلام الدین: ص 423 .
[18] . الخصال: ج 2 ، ص 355 / بحارالأنوار: ج 85 ، ص 6 ، باب یکم، حدیث هشتم.
[19] . تهذیب الأحکام: ج 3 ، ص 266 .
[20] . ارشاد القلوب: ج 1 ، ص 183 .
[21] . اصول کافى: ج 3 ، ص 371 ، باب «فضل الصلاة فىالجماعة»، حدیث سوم.
[22] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 377 ، باب «الجماعة و فضلها»، حدیث 1098 .
[23] . همان: ج 1 ، ص 383 ، ح 1128 .
[24] . جامع الأخبار: ص 67 .
[25] . ارشاد القلوب: ج 1 ، ص 184 .
[26] . راه تکامل: ج 3 ، ص 102 / مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت: ص 170 .
[27] . اسلام از نظر دانشمندان غرب: ص 52 / مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت: ص 171 .
[28] . تحریرالوسیله: ج 1 ، ص 274 ـ 275 .
[29] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 59 ، ح 131 .
[30] . ر. ک: کیهان: ش 14318 ، 5/8/1370 .
[31] . نهج البلاغه: کلمات قصار، ش 73 .
[32] . القلادة: چیزى که در گردن قرار مىگیرد؛ در مورد انسان و غیر آن به کار مىرود. تقلّد یعنى: قلاده به گردن انداخت. منظور مسئولیت ارتباط بین خدا و نمازگزاران است. ر. ک: لسانالعرب.
[33] . السفارة؛ سفرتُ بین القوم یعنى: کشف کردم آنچه در قلب این است و آنچه را در قلب آن است تا بینشان اصلاح کنم؛ و سفیر رسول مصلح میان قوم است. ر. ک: لسان العرب.
[34] . من لایحضره الفقیه: باب «الحقوق»، ج 2 ، ص 623 .
[35] . لسان العرب: ماده عکف.
[36] . تحریرالوسیلة: ج 1 ، ص 304 .
[38] . اصول کافى: ج 4 ، ص 175 ، ح 1 .
[40] . من لایحضره الفقیة: ج 2 ، ص 188 ، ح 2101 .
[41] . تحریرالوسیلة: ج 1 ، صص 308 ـ 304 .
[42] . همان: صص 310 ـ 309 / العروهالوثقى: ج 2 ، صص 262 ـ 246 .
[43] . براى آگاهى بیشتر ر.ک: اعتکاف سنت محمدى.
[44] . شیخ طوسى، الامالى: ص 139 .
[45] . اصول کافى: ج 3 ، ص 489 ، باب «النوادر»، ح 14 .
[46] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 361 ـ 362 ، ح 3783 .
[47] . المحاسن: ج 1 ، ص 48 ، باب 50 ، ح 66 .
[48] . الخصال: ج 2 ، ص 634 .
[49] . وسائل الشیعه: ج 4 ، ص 117 ، ح 4669 .
[50] . شیخ طوسى، الامالى: ص 529 .
[51] . تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 255 ، باب 25 ، ح 27 .
[52] . تهذیب الأحکام: ج 3 ، ص 249 ـ 248 ، باب «فضل المساجد و الصلاة»، ح 1 .
[53] . شیخ طوسى، الامالى: ص 47 ـ 46 .
[54] . بحارالأنوار: ج 67 ، ص 68 ، ح 14 .
[55] . جهاد ابتدایى؛ آن است که مسلمانان آغازگر جنگ باشند، ولى جهاد دفاعى تهاجم از سوى دشمن است و بر مسلمین دفاع واجب است.
[56] . تحریرالوسیلة: ج 1 ، ص 417 و 485 .
[57] . فروغ ابدیت: ج 1 ، ص 243 .
[58] . ر.ک: تفسیر قمى: ج 2 ، ص 196 / تفسیر نورالثقلین: ج 4 ، ص 307 .
[59] . من لایحضره الفقیة: ج 1 ، ص 396 ، ح 1176 / صحیح مسلم: ج 4 ، ص 161 .
[60] . وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 470 ، ح 7 / مجمع الزوائد: ج 2 ، ص 47 .
[61] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 185 / مسند احمد: ج 1 ، ص 40 .
[62] . صحیح مسلم: ج 2 ، صص 33 ـ 32 / صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .
[63] . صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 .
[65] . عروهالوثقى: ج 1 ، ص 60 .
[66] . صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 .
[67] . سنن ابنماجة: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .
[68] . سنن ابىداود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .
[69] . همان: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .
[70] . سنن ابنماجة: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .
[71] . توضیح المسائل امام خمینى قدسسره: مسئله 2412 .
[72] . الخصال: ج 2 ، ص 363 .
[73] . جامع الأخبار: ص 68 .
[74] . من لایحضره الفقیه: ج 3 ، ص 199 باب «السوق» ح 3751 .
[75] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 363 ، ح 3786 .
[76] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 233 ، ح 701 .
[77] . شیخ صدوق، الأمالى: ص 199 .
[78] . مستدرک الوسائل: ص 362 ـ 363 ، ح 3786 .
[79] . شیخ صدوق، الامالى: ص 46 ـ 47 .
[80] . عیون الأخبار الرضا علیهالسلام: ج 2 ، ص 27 .
[81] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 262 ، ح 3786 .
[83] . ر. ک: تفسیر القمّى: ج 2 ، ص 390 / تفسیر عیّاشى: ج 1 ، ص 319 .
[84] . کنز الفوائد: ج 1 ، ص 149 ـ 150 .
[86] . اصول کافى: ج 2 ، ص 314 ، ح 6 باب «العجب».
[87] . توضیح المسائل: مسئله 897 .
[88] . وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 199 ، ح 6325 .
[89] . ر.ک: فرهنگ مسجد: صص 294 ـ 296 .