نمایش صفحات

ساخت و معمارى مسجد

سؤال 8 ـ آیا ساخت و بناى مسجد در دین اسلام شروع شد یا قبل از اسلام مسجد بوده است؟

براساس آنچه از قرآن کریم و روایات موجود در متون دینى وارد شده در پاسخ به سؤال فوق باید گفت مسجد عمرى به قدمت تاریخ بشر دارد و انسان از ابتداى خلقت که پاى به عرصه دنیا گذاشت مکانى جهت عبادت و پرستش براى او مهیا شده بود: «إنَّ أوّل بَیْتٍ وُضِعَ للنَّاسِ لَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارکا و هدى لِلْعالَمِیْنَ».[1] «همانا نخستین خانه‏اى که براى عموم مردم نهاده شده بود، همان است که در مکه قرار دارد و مایه برکت و هدایت جهانیان است».

در روایتى هم از صحابى بزرگ پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جناب ابوذر غفارى نقل شده که مى‏گوید: از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سؤال کردم: اى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اولین مسجدى که در کره زمین ساخته شد کدام بود؟ فرمود: مسجدالحرام، عرض کردم: پس از آن کدام بود؟ فرمود: مسجد الاقصى. عرض کردم فاصله میان بناى این دو چه مقدار بوده است؟ فرمود: چهل سال.[2]  بنابراین از هنگامى که آدمى پا به عرصه حیات گذاشته است کعبه و مسجدالحرام جایگاه عبادت و نیایش و ستایش خداوند عزوجل بوده است، ولى آنچه مسلم است تعدد مساجد پس از ظهور اسلام صورت گرفته است، از آنجا که پیامبر «مسجد» را دارالحکومه خود قرار دادند و خود عملاً اقدام به تأسیس و ساخت مساجد نمودند، مسلمانان نیز در طول تاریخ از این سیره نبوى متابعت نموده‏اند، از این‏رو گسترش مساجد پس از صدراسلام بوده است ولى ساخت اولین مسجد بر روى زمین خاکى قدمتى به طول عمر بشر دارد.

سؤال 9 ـ مقصود از «عمارت مسجد» چیست؟

عمارت و تعمیر در لغت معانى فراوان دارد، در لغتنامه دهخدا «تعمیر المسجد» این چنین معنا شده است: ذکر کردن خداى در مسجد و درس دادن علم در آن و بازداشتن خود را از کلام دنیا، پاک داشتن و روشن کردن به چراغ، مرمت کردن شکسته را، مرمت بناى شکسته و آباد ساختن.[3] شاید دهخدا برخى از این موارد را از احادیث استخراج کرده باشند زیرا در روایتى نبى‏مکرم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به ابوذر فرمودند: هرکس خواننده خدا را پذیرفت و مساجد خداوند را آباد کرد، بهشت پاداش اوست، ابوذر پرسید: چگونه مساجد خدا آباد مى‏شود؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «لاتُرْفَعُ الاصواتُ فیها ولایُخاضُ فیها بِالباطِلِ ولایشترى فیها ولایباعُ واترک اللغو ما دُمْتَ فیها فَإن لَمْ تَفْعل فلاتلومَنَّ یوم القیامة إلاّ نَفْسَکَ».[4] «صداها در آن بلند نگردد و در آن به سخنان بیهوده پرداخته نشود، در مسجد خرید و فروش صورت نگیرد و تا زمانى که در مسجد هستى از لغو و بیهوده پرهیز کنى، پس اگر چنین نکردى، روز قیامت جز خودت را نکوهش مکن».

بنابراین مقصود از «عمارت مسجد» هم آبادى‏هاى ظاهرى آن است و هم آبادى معنوى و از متون روایى استفاده مى‏شود که اسلام در مقام ارزش‏گذارى به آبادى معنوى بیشتر از آبادى ظاهرى اهمیت داده است.

سؤال 10 ـ آیا دین اسلام در ارتباط با بناى ظاهرى مسجد، دستور خاصى دارد؟

آنچه از منابع اسلامى و روایات استفاده مى‏شود رهنمودهایى کلى درباره بناى مسجد است. روشن است که این رهنمودها در جهت تحقق بخشیدن به همان اهدافى هستند که مسجد براى آن‏ها بنا شده است. در ذیل، به برخى از این رهنمودها اشاره مى‏کنیم:

1 ـ رعایت سادگى در بناى مسجد: از سخنان اهل بیت علیهم‏السلام و سیره عملى آنان استفاده مى‏شود که مسجد با وجود برخوردارى از شکوه و جلال معنوى، باید از نظر ظاهرى ساده و از پیرایش‏هاى مادى به دور باشد. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مسجد خود را بسیار ساده بنا کرد، به‏گونه‏اى که در آغاز، سقف هم نداشت. وقتى گرماى آفتاب به مسلمانان فشار آورد، از پیامبر خواستند تا سایه‏بانى براى آن ساخته شود. با این حال، هنگام آمدن باران از سقف، آب به داخل مى‏ریخت. مسلمانان از حضرت خواستند تا سقف مسجد گل‏مالى شود، حضرت مخالفت نمود و فرمود: سقف مسجد باید همچون خیمه حضرت موسى علیه‏السلام باشد.[5] برخى فقها با استناد به این قبیل روایات، بى‏سقف بودن مسجد را مستحب دانسته‏اند و برخى ساختن سقف را مکروه. شهید ثانى قدس‏سرهمى‏نویسد: «باز بودن بخشى از سقف مسجد کافى است؛ زیرا در بیشتر مناطق براى دفع سرما و گرما به سقف نیاز است».[6]

البته معناى حفظ سادگى خوددارى از به کار بستن «هنر» و «هنرنمایى» هنرمندان نیست، مراعات هنر و سادگى، هم امکان‏پذیر است و هم خود نوعى هنر است و این رسالت بر دوش هنرمندان مسلمان است. تیتوس بروکهارت مى‏گوید:«هنر دینى یک رمز و نماد است و به این اعتبار، وسایل ساده و ابتدایى آن را بس است».[7]

2 ـ استحکام: محکم‏سازى در خلقت و آفرینش شیوه خداوند است:« صُنعَ اللّه‏ِ الّذى أتقَنَ کُلَّ شَى‏ءٍ».[8]«آفرینشِ‏خداوندى است‏که همه‏چیز را متقن آفریده است».

پیامبر در همه زمینه‏ها، مسلمانان را به محکم‏کارى سفارش مى‏نمود. در سنن ابى‏داود، آمده است که پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفرمان داد تا مساجد را خوب بسازیم.[9] رعایت استحکام در مسجدسازى جایگاه ویژه‏اى دارد؛ چرا که مسجد بنایى نمادین است و باید از نسلى به نسل‏هاى آینده به ارث برسد.

3 ـ تناسب مساحت با جمعیت: مراعات این اصل در بناى مسجد، یک ضرورت است؛ چرا که جمعیت روز به روز افزایش مى‏یابد و امروزه در ساخت مکان‏هاى عمومى تناسب حفظ مى‏شود. رعایت این تناسب در مسجد مهم‏تر است، تا همگان بتوانند فیض حضور در مسجد را داشته باشند. روزى پیامبر بر گروهى که مشغول ساخت مسجدى بودند، عبور مى‏کرد، فرمود: مسجد را وسیع و جادار بسازید و آن را از جمعیت پر کنید. آنان به فرمان پیامبر مسجد را وسیع ساختند.[10]

4 ـ مناره: «مناره» در لغت، به معناى جایگاه نور است. نام دیگرش «مأذنه» یعنى محل اذان گفتن است. آنچه از روایات استفاده مى‏شود این است که مساجد زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فاقد مناره بودند. از روایات استفاده مى‏شود که اصل مناره ساختن مورد نکوهش قرار نگرفته و تنها از بلند ساختن آن نهى شده است. در روایتى آمده است که امام على علیه‏السلام فرمودند: «مناره را باید هم‏سطح با پشت‏بام ساخت».[11]

5 ـ کنگره: مقصود از «کنگره» اشکال مربعى شکل یا مثلثى است که با فاصله‏هاى معیّن در انتهاى دیوار و یا پشت‏بام مسجد ساخته مى‏شود. در روایات رسیده؛ از ساختن چنین اشکالى در مساجد نهى شده است.
پیامبر گرامى فرمودند: مساجد را صاف و بدون کنگره بسازید.[12] در روایت دیگرى که از امام باقر علیه‏السلام نقل شده، آمده است: هنگامى که قائم آل‏محمد «عج» قیام کند، کنگره‏هاى مساجد را ویران مى‏کند.[13]

سؤال 11 ـ چه کسانى صلاحیت احداث و بناى مسجد دارند؟

تاریخ بناى مسجد با تاریخ نهضت نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیوندى عمیق و ناگسستنى دارد؛ زیرا اولین مسجد در صدر اسلام بنا نهاده شد. قرآن کریم شروطى را براى بانیان مسجد ذکر مى‏کند: در آیه هجدهم سوره توبه مى‏فرماید: «اِنّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّه‏ِ مَن آمَن بِاللّه‏ِ و الیومِ الآخرِ و اَقامَ الصلاةَ و آتىَ الزَّکاةَ و لَمْ یَخْشَ اِلاّ اللّه‏».[14] «تنها آبادگران مساجد کسانى هستند که به خداوند و روز قیامت ایمان دارند و نماز بپاى دارند و زکات بدهند و تنها خشیت خداوند را در دل داشته باشند».

از آیه شریفه، شروط ذیل فهمیده مى‏شوند:

1 ـ اولین شرط جنبه اعتقادى دارد؛ بانیان مسجد حقیقتا باید انسان‏هاى خداجو و مؤمن به مبدا و معاد باشند. بى‏تردید، صفاى باطن و اخلاص بانیان در ایجاد فضاى معنوى و روحدار شدن ساختمان مسجد اثر مى‏گذارد.

2 ـ شرط دوم آن است که از بپاى دارندگان نماز باشند. نماز به‏عنوان مظهر بندگى و راز و نیاز با خداوند، مشخصه انسان‏هایى است که بندگى و عبودیت را از قلب به جوارح سرایت داده‏اند. پس آنان که با نماز همدم و همراز نیستند، هرچند به‏گونه‏اى در رونق ظاهرى و یا ساختن مسجد شرکت داشته باشند، از بانیان مساجد محسوب نخواهند شد.

3 ـ آبادکنندگان مساجد کسانى‏هستند که‏زکات (حقوق مالى واجب خویش) را ادا مى‏کنند، نه اینکه ساختن و تعمیر مسجد بهانه‏اى براى شانه خالى کردن از زیر بار وجوهات و حقوق شرعى باشد. بنابراین، از دیدگاه قرآن کریم، کسانى که حقوق مالى خویش را پرداخت نمى‏کنند نمى‏توانند صرفا با ساختن مسجدى هرچند مجلّل در ردیف آبادکنندگان مساجد به حساب آیند.

4 ـ آنان کسانى هستند که تنها «خشیت خداى را در دل دارند». علاّمه طباطبائى در تبیین معناى «خشیت» مى‏نویسند: «مقصود، خشیت دینى است که همان عبادت است، نه خشیت و ترس طبیعى و عزیزى؛ چه اینکه این نوع ترس را همه دارند، مگر اولیاى مقرّب الهى که از هیچ‏کس غیر از خداوند ترسى ندارند و وجه اینکه از عبادت، به خشیت خدا کنایه آورده شده است، این است که از میان علل و اسباب معبود گرفتن، دو چیز از همه معروف‏تر است: یکى ترس از غضب معبود، و دوم امید به رحمتش. و امید به رحمت هم برگشتش باز به ترس از انقطاع آن است، که آن نیز سخط معبود است. بنابراین، در حقیقت، همان ترس است و مصداقى است براى ترس که آن را مجسّم مى‏سازد و میان آن دو ملازمه هست».[15]

روشن است که وضع چنین شرایطى براى سازندگان و تعمیرگران مساجد نوعى تأکید خاص بر اهمیت مسجد و بیان شأن و عظمت والاى آن است، وگرنه هر مسلمانى اگرچه از اوصاف و شرایط مزبور برخوردار نباشد، شرعا مى‏تواند در عمارت مسجد شرکت داشته باشد، با این تفاوت که از فضایل و پاداش تعمیرگران حقیقى برخوردار نخواهد شد. به دیگر سخن، شروط مذکور انحصارآور نیستند، بلکه شرط کمال و قبولى هستند و نه شرط صحّت و جواز. همچنین روشن است که مقصود از «عمارت» تأسیس تنها نیست و عمارت شامل بناى مسجد، ترمیم و اصلاح آن نیز مى‏شود.[16]

سؤال 12 ـ خداوند متعال چه پاداش‏هایى براى بانیان مساجد در نظر گرفته است؟

با نگاهى به روایات، متوجه مى‏شویم که وعده‏ها و پاداش‏هاى الهى براى بانیان مسجد بسیارند؛ به سه مورد که برجسته‏تر از سایر پاداش‏ها هستند، اشاره مى‏کنیم:

1 ـ مقام «ولىّ اللّه‏» براى سازندگان مساجد: پیامبر گرامى در حدیثى ضمن برشمردن پاداش‏هایى که خداوند متعال براى سازندگان مسجد درنظر گرفته، آنان را «ولى‏اللّه‏» (دوستان و یاوران خدا) خوانده است: «و مَن بَنى مَسْجِدا فِى الدُّنیا بَنى اللّه‏ُ بِکلِّ شبرٍ منه أو قال: بِکلِّ ذراعٍ مِنْهُ مسیرةَ أربعینَ ألفَ‏ألفَ عام مدینةٍ مِن ذهبٍ و فضةٍ و درٍّ و یاقوتٍ و زُمّردٍ و زبرجدٍ و لؤلؤٍ، فى کلِّ مدینةٍ أربعونَ ألفَ‏ألفَ قصرٍ، فى کلِّ قصرٍ اربعونَ ألفَ‏ألفَ دارٍ، فى کلِّ دارٍ اربعونَ ألفَ‏ألفَ بیتٍ، و فى کلِّ بیتٍ اربعونَ ألفَ‏ألفَ سریرةٍ على کلِ سریرٍ زوجةٌ مِن الحورِ العینِ و فى کلِّ بیتٍ أربعونَألفَ‏ألفَ وصیف و أربعونَ ألفَ‏ألفَ وصیفةٌ و فى کل بیتٍ أربعون ألف‏ألف مائدةٍ على کلِّ مائدةٍ أربعون ألفَ‏ألفَ قصعةٍ و فى کلّ قصعةٍ أربعونَ ألفَ‏ألفَ لونٍ مِن الطعام، یُعطى (اللّه‏ ولیّه) مِن القُوّةِ  ما یأتى على تلک الأزواجِ و على ذلکِ الطعامِ و الشرابِ».[17] «هر کس در این دنیا مسجدى بسازد، خداوند متعال به هر وجبى یا هر ذراعى[18] از آن، شهرى در بهشت از طلا و نقره و درّ و یاقوت و زمّرد و زبرجد و مروارید براى او بنا مى‏کند که بزرگى آن به اندازه پیمودن مسافت چهل هزار هزار سال راه باشد و در هر شهرى چهل هزار هزار قصر، در هر قصرى چهل هزار هزار خانه، در هر خانه‏اى چهل هزارهزار اتاق، و در هر اتاق چهل هزارهزار تخت و بر هر تختى همسرى از حوریان و در هر اتاقى چهل هزار هزار خادم و چهل هزار هزار کنیز و در هر اتاقى چهل هزار هزار سفره گسترده و بر هر  سفره‏اى‏چهل‏هزارهزار ظرف و در هر ظرفى چهل‏هزارهزار نوع از انواع طعام وجود دارد و خداوند به «دوست خود» چنان نیرو و توانى عنایت مى‏فرماید که بتواند از همه همسران و خوردنى‏ها و آشامیدنى‏ها بهره ببرد».

2 ـ خانه‏اى در بهشت: امام باقر علیه‏السلام در مقام بیان پاداش و ثواب الهى به سازندگان مسجد مى‏فرمایند: «مَن بَنى مَسْجِدا کَمَفْحَصِ قُطاةٍ بَنَى اللّه‏ ُ لَهُ بَیْتا فِى الْجَنَّة».[19] «کسى که مسجدى به اندازه آشیانه قطا[20] بنا کند، خداوند در بهشت خانه‏اى براى او بنا مى‏کند». روشن است که مقصود حدیث آن نیست که ساختمان مسجدى به این کوچکى مطلوب است، بلکه سخن بر اهمیت مسجدسازى دلالت مى‏کند تا همگان هرچند با امکانات کم، بتوانند در این عبادت بزرگ شریک شوند.

ابوعبیده حذّاء مى‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که مى‏فرمود: «مَن بَنى مسجدا بَنى اللّه‏ ُ له بَیْتا فِى الْجَنَّة. فمرّ بى أبوعبدِاللّه‏ علیه‏السلام فى طریقِ مکّةَ وقد سَوَّیْتُ أحجارا لِمَسْجدٍ فَقُلْتُ: جُعلتُ فداکَنَرْجُو أنْ یَکُونَ هذا مِن ذاک؟ فَقالَ: نَعَمْ».[21] «کسى که مسجدى را بنا کند خداوند در بهشت خانه‏اى براى وى بنا خواهد کرد. روزى در راه مکّه در حالى که با سنگ مسجدى ساخته بودم، به امام صادق علیه‏السلام برخورد نمودم، به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم! آیا امیدوار باشم که این مسجد مصداق همان مسجد است که شما فرمودید؟ امام فرمودند: بلى».

3 ـ مانع نزول عذاب الهى: آبادگران مساجد نزد خداوند چنان محبوبند که خداوند به احترام آنان، کیفر و مجازات بندگان گناه‏کار را به تأخیر مى‏اندازد.
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: حضرت على علیه‏السلام فرمودند: «انّا اللّه‏ ـ عزّوجلّ ـ اِذا اَرادَ أن یُصیبَ أهلُ الأرض بِعذابٍ یقولُ: لولا الذّینَ یتحاجُّون فى و یَعمرونَ مَساجِدی و بالأسحارِ، لَولاهُم لأنزلتُ عَلَیْهِمْ عَذابی».[22]«خداوند متعال آن‏گاه که بخواهد اهل زمین را به کیفر اعمال بدشان عذاب نماید، مى‏فرماید: به احترام آنان که به خاطر من با یکدیگر دوستى و محبت مى‏ورزند و مساجدم را آباد مى‏نمایند و سحرگاهان به استغفار مى‏پردازند، عذاب خود را بر آنان نازل نمى‏نمایم».

 

سؤال 13 ـ انگیزه‏ها، اعم از صحیح و غلط ، چه نقشى در مسجدسازى دارند؟

ساختن مسجد و تعمیر آن و کلیه امور مربوط به مسجد عملى عبادى است و صرف ساختن ساختمان یا تعمیر آن بدون قصد قربت و تقرّب إلى اللّه‏ مقبول درگاه الهى نیست. آیات و روایاتى که مسجدسازى را به عنوان فضیلتى بزرگ یاد کرده‏اند، ناظر به هر مسجدى نیستند، بلکه ساختن آن مساجدى موردنظر است که به انگیزه الهى باشد. نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: «مَن بنى مسجدا لِیُذکرَ اللّه‏ُ فیه بُنى له بیتٌ فِى الجنّةِ».[23] «هر کس مسجدى را به قصد اینکه یاد خدا در آن بشود، بسازد خانه‏اى در بهشت براى او ساخته مى‏شود».

همان‏گونه که ملاحظه مى‏شود، در سخن پیامبر «لیُذکر اللّه‏ُ» (تا یاد خدا در آن بشود) مطرح شده و ثواب و اجر نیز بر همان مترتّب گردیده است. از این‏رو، اگر مسجدى با نیات دیگرى ساخته شود، ارزش نخواهد داشت. قرآن کریم با مقایسه انگیزه بنیان‏گذاران مسجد «قبا» ـ بر تقوا و رضایت الهى ـ و جانب مقابل یعنى بانیان مسجد «ضرار» ـ بر تفرقه و کفر ـ مى‏فرماید: گروه نخست مسجد خویش را بر امرى مستحکم و استوار بنها نهاده‏اند، در حالى که گروه دوم بناى مسجد را بر تزلزل و سستى و ناپایدارى، که گویا آن را بر کناره دیواره رودخانه‏اى بنا کرده‏اند که هر لحظه احتمال سقوط بنا و فرو افتادن سازندگان آن به وادى هلاکت مى‏رود. بنابراین، مسجد باید براساس تقوا و رضایت الهى بنا نهاده شود.

شاید به همین دلیل است که مى‏بینیم در روایات، از اینکه بناى مسجد از حالت عبادى خارج شود و به عنوان عملى که مایه فخر و مباهات افراد و جمعیت‏ها نسبت به یکدیگر باشد، نهى شده است. پیامبر گرامى در مقام سرزنش و بیان انحراف امّت و نشانه‏هاى برپایى قیامت مى‏فرمایند: «لاتَقومُ الساعةُ حتّى یَتباهىَ النّاسُ بِالمساجدِ».[24]«از نشانه‏هاى قیامت آن است که مردم مسجد را وسیله فخرفروشى قرار مى‏دهند». نهى از مباهات و فخرفروشى در بنا اختصاص به مسجد ندارد و اساسا در روایات، از هر بنایى که براى خودنمایى و فخرفروشى ساخته شود نهى شده است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «مَن بنى بُنیانا رئاءً و سُمعةً حملَهُ یومَ القیامةِ مِن الأرضِ السابعةِ و هو نارٌ تَشتعِلُ ثُمّ تطوَّقُ فى عُنُقِهِ و یُلقى فِى النّارِ، فلایَحسبُهُ شى‏ءٌ مِنها دونَ قِعْرِها اِلاّ اَن یَتوبَ».[25] «کسى که بنایى را براى خودنمایى و به گوش دیگران رساندن بسازد، خداوند این بنا را تا زمین هفتم در حالى که به صورت آتشى در گردن اوست، بر وى تحمیل مى‏کند و او را در آتش مى‏افکند. چیزى این شخص را از سقوط به قعر جهنم حفظ نمى‏کند، مگر اینکه توبه کند».

طبیعى است که حدیث مزبور شامل بنا و ساختمان‏هاى شخصى هم مى‏شود. لازم است در ساختمان سازى رعایت حال دیگر همسایه‏ها بشود و اگر هم به فکر دیگران نیستیم، دست‏کم براى نجات در آخرت از وضعیتى که این سخن پیامبر ترسیم مى‏کند رعایت حال خودمان را بکنیم.

سؤال 14 ـ چرا کفار و مشرکین از عمران مساجد نهى شده‏اند؟

قرآن کریم خطاب به مسلمانان مى‏فرماید: «ما کانَ لِِلمشرِکینَ أن یَعمُرُوا مَساجِدَ الله ِشاهِدِینَ على أنفُسِهُم بِالکُفرِ اولئِکَ حبَبِطَت اَعمالُهُم وَ فى النارِهُم خالِدونَ».[26] «مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى که به کفر خویش گواهى مى‏دهند، آنها اعمال‏شان نابود شده و در آتش جاودانه خواهند ماند».

طبق آیات شریفه قرآن کریم، ایمان اولین شرط قبولى اعمال در نزد پروردگار است و در بینش قرآنى «مسجد» آنگاه مسجد خواهد بود که بنیاد و بنیان آن براساس تقوا نهاده شود، بدیهى است که مشرکان و کفار به‏دلیل نداشتن ایمان و فقدان باورهاى اسلامى و مقاصد الهى، اعمال‏شان نابود و هیچ‏گونه ارزشى ندارد. و طبق آیه‏ى فوق همیشه در دوزخ باقى خواهند ماند. بنابراین ممنوعیت آنان از عمران مساجد امرى طبیعى است. اما اینکه مقصود از «عمارت مسجد» چیست، در سؤال مستقلى به آن پاسخ گفته‏ایم. تاریخ اسلام نیز گویاى این واقعیت است که پادشاهان و شاهزادگان منافق چهره در هر دوره‏اى براى پرده‏پوشى به جنایات و ستمگرى‏هاى بى‏حد و حصر و حیف و مال بیت‏المال مسلمین و ذخائر سرشار کشورهاى اسلامى، همواره حربه‏ى عمارت و ساخت مسجد و مناره و مشاهد مشرفه را در سرلوحه دستور کار خویش قرار داده‏اند... این‏ها مصداق نوشته‏ى تاریخ یعقوبى هستند، آنجا که مى‏گویند: «کتاب راستى یعنى (قرآن) را بر سر نیزه‏هاى فریب بالا برده و از حلقوم مناره‏هاى مساجد. اذان شرک به گوش مى‏رساندند و قیصروار عمامه‏ى پیامبر خدا بر سر نهاده و جلادگونه شمشیر جهاد بر دست مى‏گرفتند و با این کارهاى عوام فریبانه، سیاستمداران دوران شناخته مى‏شدند».[27]

سؤال 15 ـ مسجد را در چه مکانى، و از نظر موقعیت جغرافیایى در کجا باید ساخت؟

به‏طور کلى، زمینى را که براى ساختن مسجد استفاده مى‏شود باید وقف مسجد شده باشد و سایر اراضى موقوفه را نمى‏توان براى مسجدسازى استفاده کرد و باید در همان جهتى که براى آن وقف شده‏اند استفاده نمود. امام حسن عسکرى علیه‏السلام مى‏فرماید: «الوقوفُ على حَسَبِ ما یَقفُها أهلُها اِن شاءَ اللّه‏».[28] «موقوفات بر اساسى که واقف معیّن کرده اداره و مصرف مى‏شوند». از این‏رو، از زمین‏هایى که براى اغراض دیگرى وقف شده‏اند نمى‏توان براى ساخت مسجد استفاده کرد.در ارتباط با ساخت مسجد، مکان دیگرى که در روایات از مسجدسازى در آن نهى شده قبرستان‏ها هستند. سماعة بن مهران مى‏گوید: «سُئل أباعبداللّه‏ علیه‏السلامعن زیارةِ القبورِ و بناءِ المساجدِ فیها؟ فقال: أمّا زیارةُ الْقُبُورِ فلابأسَ بِها و لاتُبنى عِنْدَها مَساجِدُ».[29]

از امام صادق علیه‏السلام در باره زیارت قبور و ساختن مسجد در قبرستان سؤال شد، امام علیه‏السلامفرمودند: زیارت قبور مانعى ندارد، ولى نباید در قبرستان مسجد ساخته شود.

در روایت دیگرى عبید بن زراره مى‏گوید: شنیدم که امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمود: «الأرضُ کُلّها مسجدٌ اِلاّ بئر غائطٍ أو مقبرةٌ».[30] «در تمامى زمین بجز محل چاه دست‏شویى و قبرستان مى‏توان مسجد بنا نمود».

البته باید توجه داشت کراهت بناى مسجد بر قبرستان در شرایطى است که مانع دیگرى نباشد، ولى اگر مانعى مثل وقف ـ یعنى اینکه زمین براى قبرستان وقف شده ـ باشد، بناى مسجد بر آن حرام است. همین‏طور است اگر بناى مسجد در قبرستان مستلزم نبش قبر و هتک حرمت مؤمنان مدفون در آنجا باشد.

     سؤال: هرگاه شخصى در قبرستان مسلمین، که وقف است، مسجدى روى قبور اموات بنا کند، آیا جایز است یا خیر؟ و اگر چنین مسجدى بنا شد، آیا نماز در آن صحیح است؟

     جواب: ساختن مسجد در قبرستان، که زمین آن وقف قبرستان است، جایز نیست و نبش قبور مسلمین حرام است و به مجرّد ساختن، مسجد نمى‏شود. ولى نماز خواندن در آن مانعى ندارد.[31]

    سؤال: مسجدى کوچک و خراب و کهنه در محل ما وجود دارد که براى مردم محل بسیار کوچک و غیرقابل استفاده است. زمین اطراف این مسجد، قبرستان است. آیا جایز است از هوایىِ زمین قبرستان براى اضافه و توسعه مسجد استفاده شود، به طورى که از دفن اموات، ممانعت نشود؛ یعنى قسمت فوقانى، مسجد(در ارتفاع دو متر) و قسمت تحتانى قبرستان باشد؟

جواب: اگر موجب نبش قبر یا هتک قبور مسلمین یا تصرف قبرستان نباشد اشکال ندارد، ولى مقدارى که از هوایى قبرستان گرفته مى‏شود، حکم مسجد پیدا نمى‏کند.[32]

ممکن است سؤال شود: آیا در محل نجاست مى‏توان مسجد بنا نمود یا خیر؟ در پاسخ این سؤال، به ذکر روایتى از مسعدة اکتفا مى‏کنیم: مسعدة بن صدقه مى‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که در پاسخ به این سؤال فرمود: «اذا اُلقى علیه مِن الترابِ ما یُوارى ذلکَ و یَقطعَ ریحه فلا بأسَ بذلکَ لأنّ الترابَ یُطهِّرهُ».[33] «اگر بر روى آن خاک ریخته شود، به گونه‏اى که آن را بپوشاند و بوى آن را قطع کند، اشکالى ندارد؛ زیرا خاک آنجا را پاک و طاهر مى‏کند».

در خصوص موقعیت جغرافیایى مسجد، به نکاتى کلى اشاره مى‏کنیم:

1 ـ در اماکن پرجمعیت و آباد و در مرکزیت شهرها و محلاّت، نبش تقاطع‏ها و در دسترس افراد ساخته شود.

2 ـ بناى مسجد متناسب با وضع اقتصادى و فرهنگى مردم و ساختمان‏هاى اطراف باشد، به‏گونه‏اى که در اسرع وقت تکمیل گردد.

3 ـ مساجد در فواصل معیّن و دور از هم ساخته شوند. متأسفانه مشاهده مى‏شود به‏خاطر لجاجت‏هاى افراد و برخى از خصومت‏هاى شخصى، مساجد متعددى نزدیک هم ساخته مى‏شوند و هیچ‏کدام کارآیى لازم را ندارند.

4 ـ در زمین گسترده ساخته شود و در طرح و اجراى فضاهاى جنبى، از قبیل کتابخانه، منزل خادم و امام جماعت، پارکینگ و مانند آن دقت لازم بشود.

5 ـ حتى‏الامکان، فضاى سبز مناسب در محوطّه اطراف مسجد دایر گردد.

6 ـ در مسیرهاى شیبدار، اگر مسجد در قسمت‏هاى پایین باشد بهتر است؛ زیرا اگر مسجد در بلندى باشد ساکنان پایین سراشیبى چه بسا انگیزه لازم براى رفتن به مدرسه نداشته باشند و یا در اثر گذشت زمان، این انگیزه در افراد ضعیف شود. ولى اگر مسجد در نیمه پایینى سراشیبى باشد ساکنان بالاى سراشیبى انگیزه رفتن براى مسجد دارند، زیرا:

اولاً ، سریع مى‏رسند؛ چون سرازیرى است.

ثانیا، حرکت به‏سوى پایین آسان است.

ثالثا، چون معمولاً بازگشت بصورت دسته جمعى است، همراه و همسخن وجود دارد. از این‏رو، سختى مسیر احساس نمى‏شود. علاوه بر آن انگیزه به منزل رفتن قوى است.

رابعا، قرار بر برگشت آسان است. از این‏رو، امکان استفاده از وسیله نقلیه مسجدى‏ها در بازگشت وجود دارد. البته در موارد استثنایى، که قسمت میانى یا بالاى سراشیبى از مرکزیت خاصى برخوردار باشد، بناى مسجد در آنجا مناسب‏تر است. در هر حال، با توجه به اختلاف مناطق در ساخت و سازهاى شهرى، نمى‏توان قواعد و دستورالعمل‏هاى کلى در ارتباط با مسجدسازى وضع نمود. از این‏رو، شایسته است مؤمنان قبل از احداث مسجد، با مشاوره، به دقت جوانب کار را بررسى کنند.

سؤال 16 ـ نوشتن آیات قرآن بر در و دیوار مسجد جایز است یا خیر؟

على بن جعفر برادر امام کاظم علیه‏السلام مى‏گوید: «سألته (موسى بن جعفر علیه‏السلام) عنِ المَسْجدِ کُتب فِى القبلةِ القُرآنُ أو الشَّیى‏ءُ مِنْ ذِکْرِ اللّه‏، قال: لابأس».[34] «از برادرم (امام کاظم علیه‏السلام) سؤال کردم: آیا جایز است در سمت قبله مسجد، قرآن یا چیزى از ذکر خداوند نوشته شود؟ امام علیه‏السلام فرمودند: اشکالى ندارد».

بنابراین، نوشتن آیات قرآن و یا الفاظى که بیانگر ذکر خداوند متعال هستند بر در و دیوار مسجد، مانعى ندارد. البته نویسندگان این آثار باید توجه داشته باشند که نوع نوشتن به صورتى باشد که علاوه بر زیبایى، افراد بتوانند آن را بخوانند. متأسفانه در بیشتر موارد، هدف فقط آراستن مسجد است؛ زیرا بیشتر آیات و روایات مکتوب بر در و دیوار مساجد به عربى هستند و براى بیشتر اهل مسجد قابل استفاده نیستند. از این رو، اگر متولّیان امور مساجد از ترجمه آیات و روایات استفاده کنند. به نظر مى‏رسد پسندیده‏تر باشد.

یکى دیگر از امورى که متولّیان امور مسجد باید توجه کنند این است  که در انتخاب جملات و عباراتى که مى‏خواهند بنویسند، دقت بیشترى کنند و از افراد آگاه همچون ائمّه جماعات کمک بگیرند. براى مثال، اطراف در ورودى مسجد، قسمتى از آداب و دعاهاى هنگام ورود نوشته شود و یا اینکه ـ مثلاً ـ با پاى راست داخل شوید و صلوات بفرستید و بگویید: «اللّهمّ اغْفِرلى ذُنُوبى». «خدایا گناهان مرا ببخش». یا بر بالاى در ورودى مسجد جملات مناسبى از قبیل: «الهى ضیفُکَ بِبابِکَ یا محسنُ قد أتاکَ المُسى‏ءُ». نوشته شود. اطراف درِ شبستان از طرف فضاى داخلى و درون مسجد، دعاى خروج از مسجد به همراه کیفیت خروج (با پاى چپ) نوشته شود. در جهت قبله، نماز غفیله و دعاى فرج نوشته شود. در وضوخانه، بعضى از دعاهاى وارد شده به هنگام وضو گرفتن نوشته شود. باید توجه داشت در نوشتن اذکار و ادعیه بر در و دیوار مسجد، سادگى مسجد حفظ شود، و به صورتى نباشد که شلوغى نوشته‏ها افراد را از نگاه کردن به آن‏ها خسته کند، چه رسد به خواندن آن‏ها!

باید توجه داشت که هدف از کتابت آیات و روایات و اسماء خداوند، رهایى از غفلت و هواى نفس و توجه به سوى یگانه معبود عالم آفرینش خداى متعال است.

سؤال 17 ـ چه محلى برای در شبستان مسجد، مناسبت‏تر است؟

یکى از مکان‏هایى که نماز خواندن در آنجا مکروه مى‏باشد مقابل درى است که باز باشد.[35] کراهت نماز در این مکان شاید به دلیل آن است که سبب حواس‏پرتى و غفلت از یاد خدا مى‏شود؛ زیرا شبستان، معمولاً شلوغ است و افراد در حال آمد و شد هستند. از این‏رو، مناسب است در شبستان مسجد تا آنجا که امکان دارد، در طرف مقابل قبله قرار داده شود تا رفت وآمد افراد تأثیرى بر نماز مؤمنان نداشته باشد.

نکته دیگرى که به نظر مى‏رسد به هنگام گذاشتن در لازم است رعایت شود این است که مساجد داراى دو در باشند تا ورودى و خروجى مردان و زنان از یکدیگر جدا باشند. این سنّتى است که از زمان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شروع شد و شایسته است که ادامه یابد. استاد مطهرى قدس‏سره مى‏فرماید: «اسلام به خطرات ناشى از روابط ـ به اصطلاح ـ آزاد جنسى کاملاً آگاه است. از این‏رو، نهایت مراقبت را در برخوردهاى زنان و مردان اجنبى دارد؛ تا حدى که منجر به هرج و مرج نشود، طرفدار دور نگه داشتن زنان از مردان است. اسلام در عین اینکه به زنان اجازه شرکت در مساجد را مى‏دهد، دستور مى‏دهد به صورت مختلط نباشد؛ محل‏ها از یکدیگر جدا باشند. مى‏گویند پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در زمان حیات خویش، اشاره کرد درِ ورودى زنان به مسجد، از درِ ورودى مردان مجزّا باشد. روزى اشاره به یکى از درها کرد و فرمود: «لو ترکنا هذا البابَ لِلنساءِ»؛ یعنى خوب است این در را به بانوان اختصاص بدهیم. نیز مى‏گویند: پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور داد که شب هنگام، که نماز تمام مى‏شود، اول زن‏ها بیرون بروند، بعد مردها. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهخوش نمى‏داشت که زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بیرون روند؛ زیرا فتنه‏ها از همین اختلاط‏ ها برمى‏خیزد. یک روز رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدر بیرون مسجد بود، دید مردان و زنان باهم از مسجد بیرون آمدند. به زن‏ها خطاب کرد و فرمود: بهتر این است شما صبر کنید، آن‏ها بروند، شما از کنار (کوچه یا خیابان) بروید و آن‏ها از وسط».[36]

استاد مطهرى در پایان، به فتواى صاحب عروه‏الوثقى در این زمینه اشاره مى‏کند که مى‏فرماید: «یکرهُ اختلاطُ النساءِ بالرجالِ الاّ لِلعجائز».[37] «مختلط شدن مردان و زنان مکروه است، مگر در مورد پیرزنان».

این استثنا شاید به دلیل آن است که علاوه بر نبودن فتنه در زنان پیر، از نظر معنوى نیز آنان مادران جامعه هستند و باید مورد اکرام و احترام همگان باشند، اگرچه حقیقتا مادر همه افراد نیستند.

نتیجه آنکه سازندگان مسجد در ارتباط با درِ شبستان مسجد، دست کم باید دو نکته را مورد توجه قرار دهند:

1 ـ تا حد ممکن درِ شبستان در جهت مقابل قبله قرار گیرد.

2 ـ مساجد حداقل داراى دو در باشند تا در ورود و خروج مردان و زنان از یکدیگر جدا باشند.

سؤال 18 ـ آیا تزیین مساجد و آراستن آن‏ها با طلا جایز است؟

اساسا نظر شارع مقدّس در بناى مسجد بر آن است که مساجد از نظر جلوه ظاهرى و مادى در سطحى عادى و معمولى و بلکه ساده و بى‏پیرایش باشند تا در خانه خدا، توجه انسان هرچه بیشتر از دنیا و مظاهر برجسته دنیوى و از جمله طلا و زیورآلات قطع گردد و انسان بتواند با حالت توجه قلبى و تمرکز حواس، به توحید و عبادت حق تعالى روى آورد. دقت در کلمات معصومان علیهم‏السلام در باره آراستن مساجد بیانگر آن است که نوعى پیوستگى و ارتباط میان رواج تباهى و فساد در جامعه با روى آوردن به آراستن مساجد وجود دارد. در سنن ابن‏ماجه، به نقل از پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است که: «ما ساءَ عملَ قومٌ قَطّ إلاّ زَخْرَفُوا مَسْاجِدَهُمْ».[38] «هرگاه عمل و رفتار گروهى تباه مى‏شود، به طلاکارى و آراستن مساجد خویش روى مى‏آورند».

بنابراین، زینت کردن ظاهرى مساجد از نشانه‏ها و آثار تباهى در رفتار و کردار جامعه به شمار مى‏آید. از این‏رو، در هر حال، بناى مسجد باید یادآور ذات اقدس حق باشد و حتى‏الامکان با اسامى او مزیّن گردد تا در و دیوار بیننده را به یاد خدا آورد و چیزى که موجب حواس‏پرتى و غفلت شود در کار نباشد. البته لازم است طرّاحى اسماء و آیات به گونه‏اى باشد که افراد بتوانند بخوانند. متأسفانه در برخى موارد، مشاهده مى‏شود خطوطى نقش مى‏شوند که یا اصلاً خوانده نمى‏شوند یا با زحمت و دشوارى زیاد، که خود موجب غفلت و حواس‏پرتى مى‏گردد!

سؤال 19 ـ آیا تبدیل کنیف به مسجد جایز است؟

مقصود از «کنیف» مکان‏هاى آلوده به نجاست مى‏باشد. اگرچه نجس کردن مسجد هتک حرمت و از گناهان کبیره به شمار مى‏آید، اما بنا کردن مسجد براین‏گونه مکان‏ها، بخصوص به‏هنگام توسعه مسجد، با شرایطى بلا اشکال است. عبداللّه‏ بن سنان مى‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام در مورد مکانى که زمانى دست‏شویى بوده، سؤال کردم که آیا مى‏توان آن را نظافت کرد و مسجد قرار دارد؟ امام علیه‏السلامفرمودند: «ألقِ علیهِ مِن الترابِ حتّى یُتَواری فأِنّ ذلکَ یُطهِّرهُ اِن شاءَ اللّه‏ُ تعالى».[39] بر چنین مکانى آن‏قدر خاک بریز که نجاسات آن پوشیده شوند. این‏کار زمین را تطهیر خواهد کرد، ان شاءاللّه‏». نظیر این روایت را ابى‏الجارود از امام باقر علیه‏السلام نقل کرده است.[40] مسعده بن صدقه مى‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام پرسیدم: «أیَصْلَحُ مَکانُ حشٍّ أن یُتَّخَذَ مَسْجِدا؟ فقال: إِذا اُلقىَ عَلَیْهِ مِن التُّرابِ ما یُواری ذلکَ و یَقْطَعُ ریَحهُ فلابأسَ و ذلِکَ لأِّ التُّرابَ طَهُورٌ و به مَضَتِ السُّنّةُ».[41] «آیا مى‏توان مکان دست‏شویى را به مسجد تبدیل کرد؟ امام علیه‏السلام فرمود: اگر به قدرى خاک روى نجاسات بریزند که پوشیده و بوى آن قطع شود مانعى ندارد؛ چون خاک، آن نجاسات را تطهیر مى‏کند و سنّت پیامبر نیز این‏گونه بوده است».

شاید به استناد همین دسته از روایات است که فقهاى ما فتوا داده‏اند: جایز است دست‏شویى و مکان‏هایى مانند آن را، که مشتمل بر بول و غایط است، مسجد قرار دهند، به این صورت که نجاسات موجود را با خاک پاک و طاهر بپوشانند. در این حالت، نجس بودن باطن زمین مسجد ضررى ندارد، هرچند که تنجیس ظاهر و باطن مسجد در غیر این غرض جایز نیست، ولى در همین فرض هم احوط آن است که ابتدا نجاست را از این‏گونه مکان‏ها برطرف کنند، سپس آن را مسجد قرار دهند، یا اینکه تنها ظاهر زمین را، که پاک است، مسجد قرار دهند.[42]

لازم به توضیح است که چنانچه زمینى مخصوص دست‏شویى نبوده باشد، تغییر و تبدیل آن به مسجد بلامانع است، ولى اگر چنانچه آن زمین در جهت خاص وقف و استفاده شود، تبدیل آن جایز نیست:

سؤال: در اثر توسعه مسجد، توالت سابق آن در حیاط مسجد واقع گردیده که فعلاً معدوم و زمین آن موزائیک کارى و تمیز شده. بعضى از مؤمنین در نماز خواندن روى چنین زمینى که سابقا جاى توالت بوده، احتیاط مى‏کنند. متمنّى است حکم آن را بیان فرمایید؟

جواب: در فرض سؤال که زمین مزبور براى انتفاع در جهت مخصوص بوده، آن را جزء صحن مسجد قرار دادن، که منافى با آن جهت است. جایز نبوده و حکم مسجد را ندارد. ولکن نماز خواندن در آن مکان مانع ندارد. واللّه‏ العالم.[43]

طبق این استفتا، مکانى که براى جهت خاصى مثل وضوخانه و دست‏شویى وقف شده است، چنانچه تبدیل هم شود عنوان «مسجد» را ندارد و اگر واقف ناراضى باشد، چه بسا اقامه نماز در این مکان هم خالى از اشکال نباشد.

سؤال 20 ـ آیا در ساختمان مسجد، مى‏توان از مصالح نجس استفاده کرد؟

مصالح ساختمانى مسجد، اعم از آجر و سنگ و سیمان و گچ و مانند آن، که در ساختن دیوار و کف و سقف مسجد به کار مى‏روند، باید پاک باشند و بنابر احتیاط واجب، آنچه در قسمت بیرونى دیوار مسجد هم به کار مى‏رود، مانند سنگ‏ها و آجرهاى تزیینى و غیر آن‏ها نیز باید پاک باشد.[44] از این‏رو، به کار گرفتن کارگر و بناى غیر مسلمان در ساختن مسجد، در صورتى که سبب نجس شدن ساختمان مسجد مى‏شود و تطهیر آن امکان ندارد، جایز نیست.[45]

سؤال 21 ـ آیا در زمین‏هایى که براى مخارج مسجد وقف شده‏اند، مى‏توان مسجد ساخت؟

در زمین‏هایى که وقف مسجدند تا از عواید آن‏ها براى مخارج مسجد استفاده شود، نمى‏توان مسجد ساخت و اضافه کردن مقدارى از آن هم براى مسجدسازى جایز نیست.[46] به طور کلى، زمین‏هایى که وقف مى‏شوند تابع نحوه وقف هستند و هرگونه تصرفاتى خارج از آن محدوده جایز نیست.

سؤال 22 ـ آیا مى‏توان در زمینى که قبلاً حمام بوده و اکنون مسجد شده است نماز خواند؟

«اگر تغییر مورد وقف با اجازه مجتهد جامع‏الشرائط بوده (چون ـ مثلاً ـ به‏حمام نیازى نبوده است) از این نظر اشکالى ندارد و عدم رضایت فرزندان واقف تأثیرى ندارد. ولى اگر اهل محل به آن حمام نیاز دارند، تغییر آن بى‏مورد بوده است. در این صورت، محل اشکال است».[47]

سؤال 23 ـ آیا نقاشى کردن مساجد جایز است؟

براساس شواهد تاریخى، مساجد در صدر اسلام ساده و بى‏پیرایش بوده و هیچ‏گونه نقشى در آن‏ها نبوده است، ولى بعدها در برخى از مساجد تصاویرى نقش شده‏اند. از این‏رو، عمرو بن جمیع مى‏گوید: از امام باقر علیه‏السلام در مورد مساجدى که داراى نقاشى و تصویر هستند، سؤال نمودم، امام علیه‏السلام فرمود: «أَکرهُ ذلکَ».[48] «این کار را خوش نمى‏دارم». به همین دلیل، امام خمینى قدس‏سرهفتوا مى‏دهند که: «بنابر احتیاط واجب، نباید صورت چیزهایى مثل انسان و حیوان را، که روح دارد، در مسجد نقش کنند. و نقاشى چیزهایى که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است».[49]

سؤال 24 ـ مقصود از «محراب» چیست؟

لغویین براى «محراب» معانى گوناگونى ذکر کرده‏اند که در ذیل، به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم: «المِحْرابُ ـ بالکسرِ و السکون ـ الغرفةُ و مقامُ الامام فِى المسجدِ و یقال: محرابُ المصلّى مأخوذٌ من المحاربة لأنّ المصلّى یُحاربُ الشیطانَ و یُحاربُ نفسَه باحضارِ قلبِه».[50] «محراب ـ به کسر میم و سکون باء ـ غرفه یا جایگاه امام جماعت در مسجد است و گفته مى‏شود محراب نمازگزار که از محاربه و جنگ گرفته شده است؛ چون نمازگزار با شیطان و هواى نفس مى‏جنگد تا حضور قلب پیدا کند».

در لسان العرب نیز آمده است: «و مِحرابُ المسجدِ أیضا صدرُه و أشرفُ موضعٍ فیه».[51] صدر مسجد را نیز محراب نامیده‏اند، و برخى گفته‏اند: محراب را به آن دلیل «محراب» نامیده‏اند که انسان باید در آن عارى از اشتغالات دنیوى و پریشانى خاطر باشد. در دوران ما، محراب مکانى است که با کیفیت خاصى به عنوان جایگاه مخصوص امام جماعت ساخته مى‏شود. آنچه از تاریخ استفاده مى‏شود این است که در گذشته و در شرایع پیش از اسلام نیز مکانى به عنوان محراب و محل عبادت وجود داشته است، هرچند کیفیت این مکان‏ها براى ما روشن نیست. براى نمونه، در مورد حضرت مریم علیهاالسلام قرآن کریم مى‏فرماید: «کُلّما دَخَل علیها زکریَّا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رزقا».[52] هرگاه زکریّا بر محراب عبادت مریم داخل مى‏شد، نزد او رزقى (از سوى خداوند) مى‏یافت. از روایتى در باره ساختن مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هم استفاده مى‏شود که این مسجد فاقد محراب بود و اگر گاهى تعبیر به محراب النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏شود، مقصود همان محل نماز و مصلاّى حضرت است.[53] 


[1] .  آل‏عمران:  96  .

[2]مسند احمد:  ج 5 ، ص 156 .

[3]لغتنامه دهخدا.

[4]مجموعة درام: ج 2 ، ص 61 .

[5]اصول کافى: ج 3 ، ص 295 ـ 296 .

[6]شرح لمعه: ج 1 ، ص 540 .

[7]مجموعه مقالات 1 ، مبانى هنر معنوى: تیتوس بورکهارت، «مدخلى بر اصول و روش هنر دینى»،ص 84 .

[8] .  نمل:  88 .

[9]سنن ابى‏داود: ج 1 ، ص 125 ، ش 456 .

[10] .  سنن بیهقى السنن الکبرى: ج 2 ، ص 439 .

[11]من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 239 .

[12]وسائل‏الشیعة: ج 5 ، ص 216 ، ح 5 ، ب 15 از ابواب «احکام المساجد».

[13] .  همان: ح 4 .

[14] .  توبه:  18 .

[15]المیزان:  ج 9 ، ص 202 .

[16]سیماى مسجد: ج 1 ، ص 148 ـ 151 .

[17]اعلام الدین: ص 422 / ثواب الاعمال: ص 290 با کمى اختلاف.

[18] .  تردید از راوى است و ذراع دست انسان از آرنج تا سر انگشتان را گویند. ر. ک: فرهنگ فارسى عمید: ص 676 .

[19]من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 235 ، ح 703 .

[20] .  پرنده‏اى که جثه او به اندازه کبوتر است.

[21]تهذیب‏الاحکام: ج 3 ، ص 264 ، ح 68 از باب 25 باب «فضل المساجد».

[22]ثواب‏الاعمال: ص 178 .

[23]روضة الواعظین: ج 2 ، ص 337 .

[24]سنن بیهقى:  ج 2 ، ص 439 .

[25]من لایحضره الفقیه: ج 4 ، ص 11 و 12 ، باب «ذکر جمل من مناهى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله».

[26] .  توبه:  17  .

[27]مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت:  صص 52 ـ 51 .

[28]اصول کافى: ج 7 ، ص 37 ، حدیث 34 ، باب «مایجوز من الوقف و الصدقة و...».

[29]وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 234 ، ح 3496  باب 65 و باب «کراهة بناء المساجد عند القبور».

[30]تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 259 ـ 260 ، باب «فضل المساجد و الصلاة فیها» و ح 48 .

[31]مجمع المسائل: ج 1 ، ص 132 ، س 23 .

[32]استفتائات: ج 2 ، ص 361 ، س 67 .

[33]قرب الأسناد: ص 31 ـ 32 .

[34]قرب الاسناد: ص 121 .

[35]توضیح المسائل: مسئله 898 .

[36]مسئله حجاب: ص 233 ـ 234 .

[37]عروة الوثقى: ج 2 ، ص 805 ، مسئله 49 از «کتاب النکاح».

[38] . سنن‏ابن‏ماجه: ج 1، ص 245، کتاب«المساجدوالجماعات»،باب2، روایت 741 .

[39]الأستبصار: ج 1 ، ص 442 ، باب «بئر الغائط یتخذ مسجدا»، حدیث 5 .

[40] .  همان: ص 441 ، ح 3 .

[41] .  همان: ص 441 ـ 442 ، ح 4 .

[42]عروة الوثقى: ج 1 ، ص 599 ، مسئله 1 ، فصل 15 فى بعض احکام المسجد.

[43]مجمع المسائل: ج 1 ، ص 156 ، س 114 .

[44] .  ر. ک: عروة الوثقى: ج 1 ، ص 74 ـ 76 .

[45]أجوبة الأستفتائات:  ج 1 ، ص 125 ، س 419 .

[46]تحریر الوسیله: ج 2 ، کتاب «الوقف»، ص 74 ، مسئله 56 .

[47] .  براى مطالعه بیشتر ر. ک: تحریر الوسیله: ج 2 ، کتاب «الوقف».

[48]اصول کافى: ج 3 ، ص 369 .

[49]توضیح المسائل: مسئله 908 .

[50]مجمع‏البحرین:  ج 2 ، ص 38 .

[51]لسان العرب: ج 1 ، ص 305 .

[52] .  آل‏عمران:  37

[53] .  ر. ک: اصول کافى: ج 3 ، ص 296 ، ح 1 .