سؤال 60 ـ رفتن به مساجد براى زنان، در جامعه کنونى چگونه است؟
قشر عظیمى از جامعه را زنان تشکیل مىدهند. از اینرو، آنان نیز مىتوانند با حفظ موازین اسلامى از برکات و فضایل مسجد بهرهمند شوند. بههمیندلیل، مىبینیم در روایات وارد شده است که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «لاتَمنعوا النساءَ حظوظهُنَّ مِن المساجِد اِذا استأذنوکم»؛[1] هنگامى که زنان شما اجازه رفتن به مسجد مىخواهند، آنان را از بهره و نصیبشان از مساجد، محروم نکنید.
شواهد تاریخى نیز بر حضور زنان در مساجد صدر اسلام گواهى مىدهند. امام على علیهالسلاممىفرمایند: «کان النساءُ یُصلّین مع النبى صلىاللهعلیهوآله»؛[2] زنان نماز را با پیامبر به جاى مىآوردند.
در روایات دیگرى وارد شده است هنگامى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله صداى گریه طفلى را که به مسجد آمده بود مىشنیدند، نماز را سریع بجاى مىآوردند.[3]
اما دستهاى از روایات نماز خواندن زنان را در خانه بهتر از حضور آنان در جماعت مىدانند. از قبیل این سخن امام صادق علیهالسلام که فرمودند: «خیرُ مساجدُ نسائِکُم البیوت»؛[4] بهترین مساجد براى زنان شما خانههایند، در باره این دسته از روایات، باید گفت: بسیارى از فقها از اینگونه روایات اهمیت حفظ حجاب و مصونیت زنان را استنباط نمودهاند؛ همچنان که برخى از روایات زنان را به رعایت شئون عفّت و حیا در مسیر رفت و آمد به مسجد دعوت مىکنند. زینب، یکى از همسران پیامبر، از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند که فرمودند: «اِذا شهدت اِحداکُنَّ المسجدَ فلاتمسَ طیبا»؛[5] هنگامى که یکى از شما زنان به مسجد مىآید. نباید از بوى خوش استفاده نماید. از اینرو، برخى فقها مثل حضرت امام خمینى قدسسره مىفرمایند: «براى زنها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوقخانه و اتاق عقب بهتر است. ولى اگر بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند.»[6]
بنابراین، حضور زنان در مسجد، اگر در جهت سالم سازى و رشد و تعالى خود و جامعه اسلامى باشد، نه تنها مانعى ندارد، بلکه سفارش هم شده است. ولى چنانچه رفت و آمد آنان سبب فساد و اخلال در سلامت خود و جامعه باشد، رفتن به مسجد نهتنها مطلوب نیست، بلکه مذموم و نکوهیده نیز مىباشد. علاوه برآن، نباید حضور زنان در مسجد منافاتى با حقوق شوهران آنها داشته باشد. در اینصورت، نباید به مسجد بروند.
[1] . صحیح مسلم، ج 4 ، ص 161 .
[2] . من لایحضره الفقیه، ج 1 ، ص 396 ، ح 1176 .
[3] . علل الشرائع، ج 2 ، ص 344 .
[4] . من لایحضره الفقیه، ج 1 ، ص 238 .
[5] . صحیح مسلم، ج 4 ، ص 162 .
[6] . توضیح المسائل، مسئله 894 .