1 . الحسین بن محمد عن احمد بن اسحاق
عن سعدان بن مسلم عن معاویة بن عمار عن ابىعبداللّه علیهالسلام قال:
کَانَ أَبِى اِذَا طَلَبَ الْحَاجَةَ طَلَبَها عِنْدَ زَوَالِالشَّمْسِ فَاِذَا أَرَادَ
ذَلِکَ قَدَّمَ شَیئا فَتَصَدَّقَ بِهِ وَ شَمَّ شَیئا مِنْ طِیبٍ وَ رَاحَ اِلَى الْمَسْجِدِ
وَ دَعَا فِى حَاَجتِهِ بِمَا شَاءَ اللّهُ.
از امام
صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود: پدرم هرگاه
مىخواست حاجتى طلب کند، به هنگام زوال خورشید طلب مىکرد و هر گاه آن را اراده مىکرد،
ابتدا صدقه مىداد و مقدارى عطر استفاده مىکرد و سپس به مسجد مىرفت و در طلب حاجتش
از خداوند متعال دعا مىکرد به آنچه که خدا بخواهد.
2 . محمد بن یحیى عن احمد بن محمد
بن عیسى عن على بن الحکم عن ابىکهمس قال: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّه علیهالسلام یَقُولُ:
دَخَلَ رَجُلٌ الْمَسْجِدَ فَابْتَدَأَ قَبْلَ الثَّنَاءِ عَلَىاللّهِ وَالصَّلاةِ
عَلَى النَّبِىِّ صلىاللهعلیهوآله فَقَالَ رسُولُاللّهِ صلىاللهعلیهوآلهعَاجَلَ
الْعَبْدُ رَبَّهُ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَصَلَّى وَ أَثْنى عَلَىاللّهِ عَزَّوَجَلَّ
وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِاللّهِ صلىاللهعلیهوآله فَقالَ
رَسُولُاللّهِ صلىاللهعلیهوآلهسَلْ تُعْطَهُ ثُمَّ قَالَ: اِنَّ
فى کِتابِ عَلِىِّ علیهالسلام إِنَّ الثَّنَاءَ عَلَىاللّهِ
وَالصَّلاةَ عَلَى رَسُولِهِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَأتِى الرَّجُلَ
یَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَیِحُبُّ أَن یَقُولَ لَه خَیْرا قَبْلَ أَن یَسْأَلَهُ حَاجَتَهُ.
ابىکهمس مىگوید: از امام صادق
علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: مردى وارد مسجد
شد و قبل از ثناى الهى و درود بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله نماز
را آغاز کرد. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: این بنده در ملاقات با خداى
خود عجله کرد. سپس مردى دیگر وارد شد و خداى عزوجل را ستود و ثنا گفت و بر رسول خدا
صلىاللهعلیهوآلهدرود فرستاد و پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود:
اى مرد، هر چه مىخواهى از خدا درخواست کن تا به تو داده شود، آنگاه امام صادق علیهالسلام افزود:
در کتاب على علیهالسلام آمده است: همانا ثناى خدا و درود
بر رسولش قبل از درخواست است و اگر یکى از شما نزد مردى بیاید تا از او جاجتى بطلبد،
دوست دارد پیش از اظهار حاجتش سخنى نیکو به او بگوید.
3 . الحسین بن محمد الاشعرى عن معلى
بن محمد عن على بن اسباط عن سعدان بن مسلم عن بعض اصحابنا عن أبىعبداللّه علیهالسلام قال:
کَانَ رَجُلٌ بِالْمَدِیَنةِ یَدْخُلُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صلىاللهعلیهوآله فَقَالَ:
اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِى وَصِلْ وَحْدَتِى وارْزُقْنِى جَلِیسا صَالِحا فَاِذَا
هُوَ بِرَجُلٍ فِى أَقْصَىالْمَسْجِدِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ قَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ
یَا عَبْدَاللّهِ فَقَالَ أَنَا أَبُوذَرٍّ فَقَالَالرَّجَلُ اللّهُ أَکْبَرُ، اللّهُ
أَکْبَرُ! فَقالَ أَبُوذَرٍّ وَ لِمَ تُکَبِّرُ یَا عَبْدَاللّهِ فَقالَ:
اِنِّى دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ فَدَعَوْتُ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یُونِسَ وَحْشَتِى
وَ أَن یَصِلَ وَحْدَتِى وَ أَن یَرْزُقَنِى جَلِیسا صَالِحا فَقَالَ لَهُ أَبُوذَرٍّ:
أَنَا أَحَقُّ بِالتَّکْبِیرِ مِنْکَ اِذْکُنْتُ ذَلِکَالْجَلِیسَ فَاِنِّى سَمِعْتُ
رَسُولَاللّهِ صلىاللهعلیهوآله یَقُولُ: أَنَا وَ أَنْتُم عَلَى
تُرْعَةٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ حَتَّى یَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ قُمْ یَا عَبْدَاللّهِ
فَقَدْ نَهَى السُّلْطَانُ عَنْ مُجَالَسَتى.
امام صادق علیهالسلاممىفرمایند:
مردى در مدینه بود و وارد مسجد پیامبر شد و گفت: خداوندا مرا از تنهایى رهایى ده و
برایم همدمى برسان و همنشینى صالح نصیبم کن، که ناگاه مردى را در گوشه مسجد دید و به
او سلام کرد و گفت: اى بنده خدا، تو کیستى؟ گفت: من ابوذر هستم. آن مرد گفت: اللّه
اکبر، اللّه اکبر! ابوذر پرسید: اى بنده خدا چرا تکبیر مىگویى؟ او گفت: وارد مسجد
شدم و از خداى عزوجل خواستم که مرا از تنهایى رهایى بخشد و همدمى برایم برساند
و همنشینى صالح نصیبم گرداند. ابوذر به او گفت: اگر آن همنشین من باشم بىتردید به
تکبیر گفتن از تو سزاوارترم، همانا من از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله شنیدم
که مىفرمود: من و شما روز قیامت در باغى هستیم تا مردم از حساب خود فارغ شوند، اى
بنده خدا، برخیز که خلیفه؛ مردم را از همنشینى با من نهى کرده است.
4 . محمد بن مسعود عن عبداللّه
بن محمد بن خالد عن الحسن بن على الخزاز عن على بن عقبة عن داود بن فرقد قال: قَالَ
أبو عبداللّهِ علیهالسلام: عُرِضَتْ لِى اِلَى رَبِّى تَعالى
حَاجَةٌ فَهَجَرْتُ فِیها اِلَى الْمَسْجِدِ وَ کَذلِکَ کُنْتُ أَفْعَلُ اِذا کُنْتُ
أَفْعَلُ اِذا عُرِضَتْ لِىَ الْحَاجَةُ... .
امام صادق علیهالسلاممىفرماید:
حاجتى براى من به پیشگاه خداوند متعال پیش آمد، پس به مسجد رفتم و همواره هنگامى که
براى من حاجتى پیش آید، اینگونه عمل مىکنم [به مسجد
مىروم و از خدایم طلب مىکنم.]
در متون
اهلسنت
1 . حدثنا ابوبکر بن ابىشیبة عن
عبداللّهِ بن نمیر. ح و حدثنا ابننمیر عن ابیه عن عثمان بن حکیم عن عامر بن سعید
عن ابیه: أَنَّ رَسُولَ اللّه أَقْبَلَ ذَاتَ یَوْمٍ مِنَ العالِیَةِ حَتَّى اذا مَرَّ
بِمَسْجِدِ بَنِى مُعاوِیَةَ، دَخَلَ فرکع فیه رَکْعَتَیْنِ وَ صَلَّیِنا مَعَهُ وَ
دَعَا رَبَّهُ طویلاً ثُمَّ انْصَرَفَ اِلَیْنا فقال صلىاللهعلیهوآله: سَأَلْتُ
رَبِّى ثَلاثا فَأعطانى ثِنْتَیْنِ وَ مَنَعَنِى وَاحِدَةً، سَأَلتُ رَبِّى أَلاَّ
یُهْلِکَ أُمَّتِى بِالسَّنَةِ فَأَعْطَانِیها وَ سَأَلْتُهُ ألاّ یُهْلِکَ أُمَّتِى
بالْغرَقِ فَأعطانیها و سَألته ألاَّ یَجْعَلَ بَأسَهُمْ بَیْنَهُمْ فَمَنَعْنِیها.
عامر بن سعد از پدرش نقل مىکند
که وجود مقدس نبى اکرم صلىاللهعلیهوآلهروزى از طرف بالا مىآمد تا اینکه
به مسجد بنى معاویه رسید. حضرت داخل مسجد شد و دو رکعت نماز خواند و ما نیز با او خواندیم
و به درگاه خداوند، بسیار طولانى دعا کرد، سپس بهطرف ما برگشت و فرمود: سه چیز از
خداى خود طلب کردم که دو چیز آن را به من داد و یکى را از من منع کرد. درخواست کردم امّتم را در این سال هلاک نکند، پس
عطا کرد به من و درخواست کردم امّت را با غرق شدن هلاک نکند پس عطا کرد به من و درخواست
کردم که در بین آنان دشمنى و کینه واقع نشود، پس منع کرد مرا از این سومى.
2 . أخبرنا عمرو بن یزید أبو بریدالبصرى
عن عبدالصمد بن عبدالوارث قال حدثنا أبى عن حسین المعلم عن ابن بریدة عن حنظلة بن على
أن محجن بن الأدرع حدثه أن رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله، دَخَلَ
الْمَسْجِدَ اِذا رَجُلٌ قَدْ قَضى صَلاتَهُ وَ هُوَ یَتَشَهَدُ فقال: أَللّهُمَ اِنّى
أَسَْألُکَ یا اللّه بأَنَک الواحِدُ الأَحَدُ الصَّمَدُ الّذى لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ
یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدْ أَن تَغْفِرَلِى ذُنُوبِى اِنَّکَ أَنْتَ
الْغَفُورُ الرَّحیمُ فقال رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله قد
غفر له ثلاثا.
محجن نقل مىکند که پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وارد
مسجد شد، در این هنگام مردى که نمازش را خوانده بود شهادت مىداد و مىگفت: بار خدایا
درخواست مىکنم از تو اى که یکتا و یگانه و بىنیاز هستى، کسى که (هرگز) نزاد و زاده
نشد و براى او هیچگاه شبیه و مانندى نبوده است، اینکه گناهانم را ببخشایى، همانا تو
فقط بخشنده و مهربانى. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهفرمود:
خداوند سه مرتبه او را بخشید.
3 . حدثنا محمد عن أبوضمرة انس بن
عیاض عن شریک بن عبداللّه بن ابىنمر أنّه سمع انس بن مالک یذکُرُ: أن رجلاً دخل یوم
الجمعة من بابٍ کان وُجَاه الْمِنبَرِ و رسولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله قائمٌ
یَخْطَبُ، فاستقبل رسولَ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله قائِما
فقال: یَا رَسُولَ اللّه صلىاللهعلیهوآله هَلَکِتَ
المَوَاشِى وَانْقَطَعَتِ السُّبُلُ، فَادعُ اللّهِ یُغیُثْنا، قال: فرفع رَسُولُ
اللّهِ یدیه فقال: اللهم اسقنا، اللهم اسقنا، اللّهم اسقنا. قالَ أنسٌ... .
انس بن مالک نقل مىکند: مردى روز
جمعه از در روبروى منبر وارد مسجد شد و رسول خدا در حال ایستاده خطبه مىخواند، آمد
و در مقابل حضرت ایستاد و گفت: چهارپایان هلاک شدند، باران قطع گردیده است. از خداوند
بخواه باران فرو فرستند. راوى مىگوید: رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهدستهایش
را به سوى آسمان برداشت و گفت: بار خدایا سیرابمان کن، بار خدایا سیرابمان کن، بار
خدایا سیرابمان کن، انس مىگوید... (روایت طولانى است).
. الکافى، ج 2 ، ص 478 ـ 477 ، ح 7 / وسائلالشیعة، ج 7 ، ص 67 ، ح 8745 / بحارالأنوار، ج 80 ، ص 361 / مکارمالأخلاق، ص 271 / عدهالداعى، ص 56 .
. الکافى، ج 2 ، ص 485 ، ح 7 .
. الکافى، ج 8 ، ص 307 ، ح 478 / بحارالأنوار، ج 22 ، ص 403 ، ح 14 .
. رجال الکشى، ص 231 / بحارالأنوار، ج 69 ، ص 180 ، ح 8 / تفسیرالعیاشى، ج 2 ، ص 29 .
. صحیح مسلم، ج 8 ، ص 171 و حدثنا أبىعمر عن
مروان بن معاویة عن عثمان بن الحکیمالانصارى عن عامر بن سعد عن ابیه أَنّه أقبل
مع رسولِاللّه فى طائفة من أصحابه فَمَّر بمَسْجِدِ بنى معاویة بمثل ذلک. /
همان، ص 172 / مسند احمد، ج 1 ، ص 182 ـ 181 / کنزالعمال، ج 14 ، ص 51 ـ 50 .
. سننالنسائى، ج 3 ، ص 52 .
. صحیحالبخارى، ج 2 ، ص 16 و 17 / و نظیره فىالنسائى، ج 3، ص 159 ـ 158 / در صحیح مسلم: حدثنا یحیى بن یحیى و یحیى بن ایوب و قتیبة و ابنحجر عن اسماعیل بن جعفر عن
شریک بن ابىنهر عن انس بن مالک مثله. ج 3 ، ص 24 .