نمایش صفحات

 

روایات اهل‏سنت

          1 . حدثنا عبد بن حمید عن زید بن حباب عن سلام بن سلیمان النحوى أبوالمنذر عن عاصم بن أبى‏النجود عن أبى وائل عن الحارث بن یزیدالبکرى قال: قَدِمْتُ الْمَدِیْنَةَ فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ، فَاِذَا هُوَ غَاصُّ بالنَّاسِ، وَ اِذَا رَایَاتٌ سُودٌ تَخْفُقُ وَ اِذَا بِلاَلٌ مُتَقَلِّدٌ السَّیفَ بَیْنَ یَدَىْ رَسُولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قُلْتُ: مَا شَأنُ الناسِ؟ قَالُوا: یُرِیدُ أَن یَبْعَثَ عَمرو بن العَاصِ وَجْها...  .[1]

         حارث بن یزید بکرى مى‏گوید: به مدینه آمدم و وارد مسجد شدم، دیدم مسجد پر از جمعیت و پرچم‏هاى سیاه رنگ در جنبش و اهتزاز بود و بلال در مقابل رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهشمشیرخود را حمایل کرده است. گفتم: مردم را چه شده است؟ گفتند: پیامبر مى‏خواهد عمرو بن عاص را با لشکر به جایى بفرستند.

          2 . حدثنا عیسى بن حمادالمصرى و قتیبة، قال قتیبة: ثنااللیث [ابن‏سعد] عن سعید بن أبى‏سعید أنه سمع اباهریرة یقول: بَعَثَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خَیْلاً قِبَل نَجدٍ، فَجَائت بِرَجُلٍ مِنْ بَنِى حَنِیْفَةَ یُقَالُ لَهُ ثُمَامَةُ بْنُ أُثَال سَیِدِ أَهْلِ الَْیمَامَةِ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِیَةٍ مِنْ سَوارِى الْمَسْجِدِ، فَخَرَجَ الیهِ رَسُولُ‏اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فَقَالَ: مَاذَا عِنْدَکَ یَا ثُمامَةُ؟ قَالَ: عِنْدِى یا مُحَمَّد خَیْرٌ، اِن تَقْتُلْ تَقْتُلْ ذَادَمٍ، وَ ان تُنْعِمْ تُنْعِمَ عَلَى شاکرٍ وَ اِنْ کُنْتَ تُرِیْدُ الْمَالَ فَسَلْ تَعْطَ مِنهُ ما شِئْتَ فَتَرَکَهُ رَسُول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حَتَّى [اذَا] کَانَ الغَدُ ثُمَّ قَالَ لَهُ: مَا عِنْدَکَ یَا ثُمامَةُ؟ فَأَعادَ مِثْلُ هَذَا الکلامِ، فَتَرَکَهُ حَتّى کَانَ بَعْدَ الغَدِ فَذَکَرَ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ رَسُولُ‏اللّه‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ، فَانْطَلَقَ اِلَى نَخْلٍ قَرِیبٍ مِنَ الْمَسْجِدِ فَاغْتَسَلَ فِیْهِ ثُمَّ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَه‏اِلاَّاللّه‏ُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه...  .[2]

        سعید بن ابى‏سعید مى‏گوید شنیدم ابوهریره مى‏گفت: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سواره نظام‏هایى را به سوى نجد فرستاد و آنها مردى از قبیله بنى‏حنیفه را که ثمامة بن اثال نام داشت و بزرگ اهل‏یمامه بود با خود آوردند و او را به یکى از ستون‏هاى مسجد بستند. سپس رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیش او فرستاد و فرمود: اى ثمامه نزد خود چه دارى؟ گفت: اى محمد، خیر؛ اگر بکشى، صاحب خونى را کشته‏اى و اگر زنده‏ام بدارى، بر انسانى شکرگزار نعمت بخشیده‏اى و اگر خواهان ثروت هستى، بگو تا هر قدر که مى‏خواهى به تو تقدیم کنم، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله او را به همان حال رها کرد تا فردا، و فردا همان سؤال را تکرار کرد: او نیز همان جواب را داد، پیامبر او را تا فردا به همین حال گذاشت. روز سوم مجددا همین سؤال و جواب تکرار شد، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفرمود: ثمامه را رها کنید. ثمامه به سوى درخت خرمایى که نزدیک مسجد بود رفت و آنجا غسل کرد و سپس وارد مسجد شد و گفت: گواهى مى‏دهم که جز خداوند یکتا خدایى نیست و محمد بنده و فرستاده اوست.

          3 . حدثنا زکریّاء بن یحیى عن عبداللّه‏ بن نُمَیرٍ عن هشام عن أبیه عن عائشة قالت: أُصِیَبتْ سَعْدٌ یَوْمَ الخَنْدَقِ فِى الأَکحَلِ، فَضَرَبَ النَّبِىُّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خِیْمَةً فِى الْمَسْجِدِ، لِیَعُودَهُ مِنْ قَرِیبٍ...  .[3]

         سعد بن معاذ در جنگ خندق بازویش تیر خورد و مجروح شد، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مسجد خیمه‏اى بر پا کردند تا از نزدیک او را عیادت کنند.

          در منابع شیعى روایتى مبنى بر مداواى مجروحان جنگى در مسجد یافت نشد. ولى علاوه بر منابع اهل‏سنت برخى از نقل‏هاى تاریخى مؤید وجود چنین مکانى در مسجد است:

          1 . و قَدْ کانَ فِى مَسْجِدِ الرَّسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مَوضِعٌ یُعالَجُ فیه الْمَرضى وَالْجَرحى وَ کانَ الرَّسُولُ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله والصَّحابَةُ یَتَفَقَدّون الْمَرضَى النَّازِلینَ.[4]

         در مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جایگاهى براى معالجه بیماران و مجروحین معین شده بود که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و صحابه از بسترى شدگان در آنجا عیادت و دلجویى به عمل مى‏آوردند.

          در قرآن کریم یکى از فلسفه‏هاى جهاد در راه خدا حفظ عبادتگاهها به شمار آمده است.[5] قابل توجه است که؛ در بسیارى از متون تاریخى مشورتهاى نظامى و اعزام سپاه ازمسجد به سوى دشمنان نقل شده است، که چون جنبه روایتى ندارد به مورد فوق اکتفا گردید. علاقمندان به منابع ذیل مراجعه کنند.[6]

 



[1] .  سنن‏الترمذى، ج 5 ، ص 67 ، ح 3328 .

[2] .  سنن ابى‏داود، ج 1 ، ص 605 ، ح 2679 / صحیح مسلم، ج 5 ، ص 158 / صحیح بخارى، ج 5 ، ص 118 ـ 117 .

[3] .  صحیح البخارى، ج 1 ، ص 119 ، و ج 5 ، ص 50 و 51 / صحیح مسلم، ج 5 ، ص 161 ـ 160: حدثنا ابوبکر بن ابى‏شیبة و محمد بن العلاء الهمدانى عن ابن‏نمیر مثله / سنن ابى‏داود، ج 2 ، ص 57 : حدثنا عثمان بن أبى‏شیبة حدثنا عبداللّه‏ بن نمیر...مثله / سنن النسائى، ج 2 ، ص 45 : أخبرنا عبیداللّه‏ بن سعید قال حدثنا عبداللّه‏ بن نمیر مثله.

[4] .  الآداب الطیبة فى الاسلام، ص 69 .  

[5] .  حج:  40 .

[6] .  ر.ک: السیره‏النبویة، ابن‏هشام / کتاب‏المغازى، الواقدى / فروغ ابدیت، جعفر سبحانى.