1 . حدثنى أبوالحسن محمد بن هارون
بن موسى التلعکبرى عن أبیه عن أبوالحسن احمد بن محمد بن أبىالعرب الضبى عن محمد بن
زکریا دینار الغلابى عن شعیب بن واقد عن اللیث عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده عن جابر
قال: لَمّا أَرادَ رَسُولُ اللّه صلىاللهعلیهوآله أَنْ
یُزَوِّجَ فاطِمَةَ علیهاالسلام عَلِیّا علیهالسلام قَالَ
لَهُ: اخْرُجْ یا أَبَاالحَسَن إِلَى الْمَسْجِدِ فَإِنِّى خارِجٌ فِى أَثَرِکَ وَ
مُزَوِّجُکَ بِحَضْرَةِ النّاسِ وَ ذاکِرٌ مِنْ فَضْلِکَ ما تَقَرُّبِهِ عَیْنُکَ...
.
از جابر روایت شده که: چون رسول
خدا صلىاللهعلیهوآله خواست فاطمه علیهاالسلام را
به ازدواج على علیهالسلام درآورد، به او فرمود: اى ابوالحسن
به مسجد برو که من نیز در پى تو خواهم آمد و تو را در حضور مردم به همسرى فاطمه درخواهم
آورد و از فضایل تو به مقدارى که چشمت روشن شود بازخواهم گفت.
2 . و من المناقب عن أمسلمة و سلمان
الفارسى و على بن ابىطالب علیهالسلام و کُلُّ
قالوا: اِنَّهُ لَمَّا أَدْرَکَتْ فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله مَدْرَکَ
النِّسَاءِ خَطَبَهَا أَکَابِرُ قُرَیْشٍ... یَا أَبَاالْحَسَنِ مَا عَرَجَ الْمَلَکُ
مِنْ عِنْدِى حَتَّى دَقَقْتُ الْبَابَ أَلاَ وَ اِنِّى مُنْفِذٌ أَمَرَ رَبِّى عَزَّوَجَلَّ
امْضِ یَا أَبَاالحَسَنِ أَمَامِى فَاِنِّى خَارِجٌ اِلَى الْمَسْجِدِ وَ مُزَوَّجُکَ
عَلَى رُؤسِ النَّاسِ.
طبق این نقل: چون که حضرت فاطمه
علیهاالسلام به سنى رسید که آماده ازدواج شد
بزرگان قریش از او خواستگارى کردند... [در ادامه حدیث جزئیات زیادى
را نقل مىکند، تا آنکه ملک الهى دستور به ازدواج على علیهالسلام و فاطمه
علیهاالسلام مىدهد و پیامبر صلىاللهعلیهوآله به
در خانه على علیهالسلاممىآیند] اى ابوالحسن
به خدا سوگند که هنوز ملک الهى از پیشم نرفته بود به سوى تو آمدم و دقالباب کردم.
آگاه باش که مىخواهم امر پروردگار را در مورد تو اجراء کنم. برو اى ابوالحسن و من
در پیش سر تو به مسجد خواهم آمد و تو را در انظار دیگران به ازدواج با فاطمه درخواهم
آورد.
. دلائلالامامة، ص 15 / بحارالأنوار، ج 100 ، ص 270 ، 269 ، ح 21 / مستدرکالوسائل، ج 14 ، ص 206 ، ح 16512 .
. کشفالغمة، ج 1 ، ص 358 / بحارالأنوار، ج 43 ، ص 124 .