آیات فوق درباره گروهى از منافقان است که براى تحقق بخشیدن به نقشههاى شوم خود اقدام به ساختن مسجدى در مدینه کردند که بعدا بنام «مسجد ضرار» معروف شد.
خلاصه جریان بطورى که از تفاسیر و احادیث مختلف استفاده مىشود چنین است:
گروهى از منافقان نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آمدند و عرض کردند به ما اجازه ده مسجدى در میان قبیله بنىسالم (نزدیک مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار و پیرمردان از کار افتاده، در آن نماز بگزازند؛ وهم چنین درشبهاى بارانى که گروهى از مردم توانایى آمدن به مسجد شما را ندارند فریضه اسلامى خود را در آن انجام دهند، و این در موقعى بود که پیامبر صلى الله علیه وآله عازم جنگ تبوک بود.
پیامبر صلى الله علیه وآله به آنها اجازه داد ولى آنها اضافه کردند آیا ممکن است شخصا بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود من فعلاً عازم سفرم، پس از بازگشت به خواست خدا به آن مسجد مىآیم و درآن نماز مىگزارم.
هنگامى که پیامبر صلى الله علیه وآله از تبوک بازگشت نزد او آمدند و گفتند اکنون تقاضاداریم به مسجد ما بیایى و در آنجا نماز بگزارى و از خدا بخواهى ما را برکت دهد، واین درحالى بود که هنوز پیامبر صلى الله علیه وآله وارد دروازه مدینه نشده بود.
دراین هنگام پیک وحى نازل شد و آیات فوق را آورد و پرده از اسرار کار
آنها برداشت. و به دنبال آن، پیامبر صلى الله علیه وآله دستور داد مسجد مزبور را آتش زنند و بقایاى آن را ویران کنند و جاى آن را محل ریختن زباله هاى شهر سازند![1]
[1] . تفسیر نمونه، ج 8 ، ص 134 .