مسجد به عنوان محل عبادت و پرستش خداى یکتا، در عصر اصحاب کهف نیز رایج بود. آنگاه که مردم از ماجراى آنها و بیدار شد نشان از خواب طولانى مدت، آگاه شدند طولى نکشید آنان از دنبا رفتند. به دنبال آن، مردم دو دوسته شدند: عدهاى که منکر معاد بودند و مىخواستند مسأله خواب و بیدارى آنها به دست فراموشى سپرده شود پیشنهاد دادند که درِ غار گرفته شود تا براى همیشه از نظر مردم پنهان گردند.
اما گروهى که مؤمن و معتقد به رستاخیز بودند و مسأله خواب و بیدارى اصحاب کهف را سندى مهمّ براى اثبات آن مىدانستند نظرشان براین بود که در کنار مدفن آنها مسجدى ساخته شود:
«وکَذلِکَ اَعثَرنا عَلَیهِم لِیَعلَموا اَنَّ وعدَ اللَّهِ حَقٌّ و اَنَّ السّاعَةَ لارَیبَ فیها اِذ یَتَنزَعونَ بَینَهُم اَمرَهُم فَقالوا ابنوا عَلَیهِم بُنینًا رَبُّهُم اَعلَمُ بِهِم قالَ الَّذینَ غَلَبوا عَلى اَمرِهِم لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَسجِدا».[1]
«و این چنین مردم را متوجه حال آنها (اصحاب کهف) کردیم تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق است و در پایان جهان و قیام قیامت شکى نیست، در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهى مىگفتند: بنایى برآنان بسازید (تا براى همیشه از نظرپنهان شوند و از آنها سخن نگویید که) پررودگارشان از وضع آنها آگاهتر است، ولى آنها که از رازشان آگاهى یافتند (و آن را دلیلى بر رستاخیز دیدند) گفتند ما مسجدى در کنار(مدفن) آنها مىسازیم (تا خاطره آنها فراموش نشود)».