مسجد، محل سجده در پیشگاه باعظمت ذات بارى و مکانى است براى
ابراز بندگى و عرض تشکر و سپاس به درگاه پروردگار عالمیان، به لحاظ نعمتها
و موهبتهاى مادى و معنوى خداوندى.
مسجد، جایگاهى است براى اداى فرایض دینى و موضعى است براى
ساییدن پیشانى بر خاک، به نشان عبودیت و بندگى در پیشگاه خالق یکتا، بنابراین،
ارزش و منزلت هر مسجد و ارج و مکانت هر عبادتگاهى در همان روح عبودیت
و بندگى انسان و تسلیم وى در برابر خالق و آفریدگار خویش در کلیه اوامر و نواحى
و اطاعت و انقیاد کامل از ذات اقدس الهى است که زمینه ساز رشد و تکامل انسانى
به شمار مىرود.
بدون شک، سبب قداست مساجد و معابد در ادیان آسمانى همین است
و ارزش و حرمت آنان نیز در همین یک نکته خلاصه مىشود؛ مطالعه و بررسى
آیات قرآنى و روایات اسلامى درباره مسجد، این حقیقت را آشکار مىسازد که
عمران و آبادانى معابد و مساجد، با ایمان و عقیده مردمان مؤمن و متدین ارتباط
تنگاتنگ دارد، همچنانکه شرک، کفر، الحاد و نفاق با فرهنگ مسجد، کاملاً در تضاد
است و خرابى ظاهرى و باطنى در آن را به دنبال دارد.
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید:
«المسجد بیت کلّ مؤمن».[1]
«مسجد، خانه هر انسان باایمان است».
همچنین در حدیث دیگر فرمود:
«انّ المساجد بیوت المتّقین...».[2]
«مسجدها، خانههاى پارسایان و پرواپیشگان است».
هر که مسجد خانه وى باشد، خداوند پایان عمر او را رفاه و آسایش قرار
مىدهد و او را از پل صراط به سوى بهشت مىگذراند.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در حدیثى به زبان تمثیل فرمود:
«ریاض الجنة المساجد».[3]
«مسجدها، باغها و بستانهاى بهشتىاند».
و در سخنى دیگر در مقام بیان عظمت و اهمیت مسجد، فرمود:
«کل بناء و بال على صاحبه یوم القیامة الاّ المسجد».[4]
«در روز رستخیز همه بناها و ساختمانها براى مالک
و سازنده آن، و زر و بال و دردسر خواهد بود، جز مسجد».
به عقیده برخى، این حدیث نکته ظریف و دقیقى در بردارد و خلاصه آن این
است که علاقه انسان به مال و منال مادى و دلبستگى او به کاخ و بناهاى دنیوى
احیانا او را از خدا باز مىدارد و موجب فراموشى ارزشهاى معنوى مىشود،
چنین انسان غافلى، رفته رفته از خدا دورتر مىشود و هر لحظه بر ابتلاهاى دنیوى
و گرفتارىهاى مادى خود مىافزاید، به خلاف مسجد که علاقه و وابستگى به آن
ـ از آن جا که به قصد قربت و رضاى الهى است ـ نه تنها براى انسان ایجاد گرفتارى
نمىکند و وبال نمىشود، بلکه سبب سبکبارى، راحتى و آزادى روح و روان وى نیز
مىشود.
ناگفته نماند کسانى که مسجد را ـ چنانکه درباره مسجد ضرار مطرح بوده
است ـ وسیله دنیاخوارى و ابزارى براى هدفهاى پست دنیوى و نفسانى خود قرار
مىدهند، وضعى دیگر دارند، چرا که آن چنان بنایى مسجد نیست، بل دام شیطانى
است و بانیان آن اهل مسجد نیستند بلکه منافق یا منافقانى هستند.
حضرت محمد مصطفى صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«لاتقوم السّاعة حتّى یتباهى النّاس فى المساجد».[5]
«قیامت به پا نمىشود مگر اینکه مردم در مسجدها مباهات
کرده و بر یکدیگر فخر و ناز مىفروشد».
صاحبنظران در تفسیر و توضیح این حدیث شریف دو احتمال مىدهند:
1 ـ اهل مسجد در آخرالزمان، گرفتار تظاهر و فخرفروشى مىشوند
و از معنویت فاصله مىگیرند و این، عملى ضدارزش است.
2 ـ افراد بشر قبل از فرارسیدن قیامت، بر اثر تزکیه نفسانى و رشد و کمال
عقلانى و بالندگى فکرى و ایمانى به مرحله و مقامى مىرسند که حضور در مساجد
و آمد و شد مستمر به خانههاى خدا و عبادت مرتّب منظّم در آن اماکن مقدس را از
مفاخر خود مىدانند و به آنها مىبالند، بر خلاف اهل فساد ولاابالیان، که آمد و شد
به مسجد را براى خود کسر شأن مىدانند و تا مىتوانند از آن مىپرهیزند.
در حدیثى در زمینه ارج و منزلت مسجد آمده است:
«تذهب الارضون کلّها یوم القیمة الاّ المساجد فانّها تنضمّ
بعضها الى بعض».[6]
«در روز رستاخیز، همه زمینها از بین مىروند، جز مساجد
که پیوسته باقى مىمانند».
شاید از جمله معانى تأویلى حدیث مزبور آن باشد که چون بقاى هر شىء
با آثار آن است و زمین و اهل آن در نظام طبیعت جملگى فانىاند و از سویى کمال
انسان در عبودیت خدا و معرفت پروردگار است، پس مساجد در ارتباط با بندگى
انسان با قصد تقرّب و رضاى خدا باقى مىمانند و بس و بقیه، یعنى هر چه دنیا
و دنیایى صرف است از بین مىرود و فانى مىشود.
« کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ ».[7]
«همه چیز جز او فانى است».
« کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ
وَالاْءِکْرَامِ».[8]
«هر آنچه بر بستر زمین است فناپذیر و از بین رفتنى است
جز وجه باجلالت و کرامت پروردگارت که او باقى و ماندگار
است».
سکوى پرش به آسمان
از بحث گذشته چنین نتیجه مىشود که حرمت و قداست مساجد و معابد
با عبودیت و بندگى انسان در برابر حق تعالى معنا و مفهوم پیدا مىکنند و با ارزش
مىشوند، به همین سبب، در احادیث شریف نبوى و روایات اولیاى معصوم علیهالسلام
گاه مساجد، خانههاى مؤمنان و پارسایان معرفى شده[9] و دیگر گاه خانههاى
خداوند متعالى.[10]
راستى بیان این همه ویژگى براى مساجد چیست؟ آیا جز ان است که انسان
مؤمن در مسجد وجهه الهى پیدا کند و با الهام و رهنمود انبیاء و فرستادگان الهى در
سکّوى پرش به بلنداى انسانیت قرار گیرد و در نتیجه ارزش وجودى تمام عیار یابد
و به مقام قرب و حبّ و رضوان برسد؟
نبى مکرم و رسول خاتم صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند:
«بأحبّ البلاد الى اللّه مساجدها و ابغض البلاد، الى اللّه
أسواقها».[11]
«محبوبترین سرزمینها نزد خاوند مسجدها،
ناخوشایندترین آنها بازارهاى آنهاست».
پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله در یک حدیث نسبتاً طولانى راز محبوبت مساجد را نزد
خداوند چنین بیان فرموده است:
«هر کس خدا را دوست مىدارد باید مرا دوست بدارد و هر
که من را دوست بدارد عترت و خاندان مرا باید دوست بدارد،
و هر کس خاندان مرا دوست بدارد باید قرآن را دوست بدارد
و هر کس قرآن را دوست بدارد، باید مساجد را دوست بدارد،
زیرا مساجد آستانهاى الهى و بناهاى پاکیزهاى هستند که
خداوند اذن داده که بلند و مرتفع شوند و داراى خیر و برکت
باشند؛ مساجد مکانهایى میمنتند و اهل آنها نیز مردمانى
سعید و خوشبختند. مساجد و اهل آنها، هر دو آراسته
به جمال و کمال معنوى و روحانى اند، آنها محافظت شدهاند،
چون در نمازند و خداوند درصدد برآوردن نیازمندىهاى
ایشان است؛ آنان در مسجدند و خداوند به دنبال
مشکلگشایى از ایشان».[12]
در این حدیث که با زبان کنایه و تمثیل، سخن به میان آمده نکاتى در خور
توجه است.
1 ـ علت محبوبیت و قداست و ارج مساجد، این است که مردم در آنها با
معارف قرآن آشنا مىشوند و با حضور مستمر خود سخنان عترت و خاندان نبوت
را که حافظان شریعت و پاسداران آیین اسلام و شارحان کتاب خدا هستند،
را مىشنوند و در نتیجه را ه و رسم صحیح زندگى را مىیابند و عنصرى صالح به بار
مىآیند و به کلید رمز خوشبختى دست مىیازند و دیگران را هم به سرمنزل مقصود
ره مىنمایند، که معناى دوستى خدا و رسول نیز همین است.
2 ـ خوشبختى و موفقیت اصلى را باید در آستانهاى الهى (مساجد) جستجو
کرد؛ کسانى که خوشبختى را در نافرمانى خدا و آلوده شدن به گناه و انواع فساد
و تباهى مىپندارند، سخت در اشتباهند و هرگز گمشده خود را نخواهند یافت.
3 ـ آرایش حقیقى براى انسان، تنها به جامه نووگران نیست، بلکه به تقوا
و آراستگى خلقى و رفتارى است؛ به عبارت دیگر، زینت و آراستگى حقیقى
و باارزش، تنها در پرتو بندگى خدا و عبودیت و نیایش در مساجد میسر است.
4 ـ انسانى که از پروردگار خویش گسسته است، موجودى بىپشتوانه
و بىپناه است، لکن مساجد به سبب انتسابشان به خدا، پناهگاهى مطمئن
و پشتوانهاى محکم براى مردم مؤمن و متدین محسوب مىشوند.
آن حضرت صلىاللهعلیهوآله درباره همین معناى ژرف و پرارزش، در روایتى دیگر چنین
فرمودهاند:
«المساجد سوق من اسواق الآخرة قراها المغفرة و تحفتها
الجنّة».[13]
«مساجد بازارى از بازارىهاى آخرتند، مادّه پذیرایى
و مهمان نوازى در آنها بخشش و آمرزش الهى است و تحفه
و هدیه تقدیمى در آنها بهشت است».
این حقیقت را که مسجد جاى کسب معالى اخلاق و محل تحصیل ثواب
و کلاسى براى آموزش درسهاى انسانیت و میدانى براى پروراندن روح و روان
آدمى است، از تقابلى که میان بازار و مسجد در برخى احادیث وجود دارد مىتوان
استفاده کرد، زیرا مسجد در میان آن همه مکانها و سرزمینها نزد خداوند دوست
داشتنىترین و محبوبترین به شمار مىرود، همچنانکه بازارها مبغوضترین
هستند.
حال باید دید که چرا مساجد محبوبترین و بازارها مبغوضترین هستند؟
آیا جز این است که بازارها ـ غالبانه کلا و همیشه ـ محل تحصیل مال و منالند و افراد
بشر در آنجا فقط به جمع پول و ثروت بیشتر مىاندیشند و حرص مىورزند
و با یکدیگر به رقابت برمى خیزند و احیاناً و دور از رحم و مروت به جان هم
مىافتند وچنین امرى، خواه ناخواه، آنان را از کمالات معنوى بازمى دارد و دنبالهرو
هوا و هوسشان مىسازد و سرانجام فرصتهاى طلایى را در تحصیل کمالات
روحى از بین مىبرد.
از سوى دیگر، شکى نیست که اگر انسان مؤمن در بازار و مغازه خود با توکل
به خدا و در چارچوب امر و نهى الهى به دنبال روزى حلال و در پى تجارت و کسب
شرعى باشد، حبیب خداست و مغازه و تجارتخانهاش نیز حکم عبادتگاه را دارد،
بنابراین روایات وارد شده در مذمّت بازار هرگز ناظر به چنین مواردى نیست
و اصولاً باید لحن احادیث و آهنگ روایات و زبان قرآن و سنت را نیک فهمید
و موارد را بدرستى تشخیص داد.
و اما مساجد، به طور کلى میدان کسب فضایل و ارزشهاى والا و معنوىاند
و انسانى که ساعاتى از عمر خود را در آن مىگذراند به کمالاتى دست پیدا مىکند
و یا باید دست پیدا کند که هستى را بر وى معنى دارتر، و وجود او را باارزشتر
و پایدارتر مىگرداند، زیرا مال و منال دنیوى زوالپذیر و فانىاند و اگر هم موقتاً
بمانند، از آن دیگران است، در حالى که فضایل و کمالات جزو جدایىناپذیر وجود
انسان است و باقى به بقاى اویند، البته منافاتى ندارد که گاهى همین مسجد
به صورت مسجد ضرار و وسیلهاى براى رسیدن به مطامع مادى دنیوى درآید که در
حقیقت چنین مکانى براى مسجد نیست، بلکه دامى شیطانى و کمینگاهى ابلیسى
است و انسان را به مراتب بیش از بازار گرفتار و نگون بخت مىکند.
بنابراین، جملههاى «المساجد انوار اللّه»[14] و نظایر آن بیانگر جنبه روحانى
و معنوى مساجد واقعىاند.
اهل مسجد
آنچه ذکر شد، نکاتى بود عمدتاً درباره مسجد و ارزش آن، مطالبى بود راجع
به حرمت و قداست مسجد و بقاى آثار آن و اشارهاى بود به سند جاودانگى عبادت
برگزار شده در محیط مسجد، چنانکه در ضمن نقل برخى اخبار یادآورد شدیم،
بیانات در آن گونه روایات، تمثیلى است، از قبیل تشبیه معقول به محسوس که
به قصد مجسم ساختن جنبههاى معنوى و روحانى مسجد عنوان شدهاند؛ این نوع
تعبیرات کنایى و جملههاى تمثیلى، در مجاورت و گفتگوهاى عادى مردم هر کشور
و در عرف و عادت هر قوم، و زبان و لغت هر ملتى متعارف و شناخته است.
آیا یک سنگ نفیس و گرانقدر با یک در باارزش و آیا طلا و نقره در تمثیلات
عادى ما، مورد مقایسه و سنجش قرار نمىگیرد و گاهى امور معنوى به آنها تشبیه
نمىشوند تازه، آن همه تعبیرات که در احادیث مزبور آمده درباره بنا و ساختمان
مسجد وارد است؛ اما راجع به اهل مسجد و افراد مسجدى، نکته باریکتر و مهمتر
است.
حضور در مساجد و اداى فرایض دینى و نمازهاى پنجگانه در آن جا،
به قدرى بزرگ و با ارزش است که در مقام بیان عظمت آن، باز در قالب مثال و تمثیل
فرمودهاند:
«ما من یوم الاّ ینادى فى المقابر: من تغبطون؟ فیقولون
اهل المساجد، یصلّون و لانقدر و یصومون و لانقدر».[15]
«فرشتهاى هر روز در میان قبرها ندا سر مىدهد و مىپرسد:
شما اهل گورستان که دستتان از دنیا کوتاه شده است، به حال
چه کسانى غبطه مىخورید و وضع کدام گروه را آرزو دارید؟
آنان در پاسخ گویند: به حال مسجدیان غبطه مىخوریم
و وضع ایشان را آرزومندیم که نماز مىخوانند و ما نمىتوانیم،
و روزه مىگیرند و ما نمىتوانیم و به کلّى دستمان کوتاه
شده است».
آرى، اهل مساجد و پویندگان راستین راه مستقیم توحید، چنان مقام
ارجمندى دارند که مردم در آخرت به حال ایشان غبطه مىخورند و داشتن وضع
ایشان را آرزو مىکنند، زیرا با چشم بصیرتى که پیدا کردهاند با از میان رفتن حجاب
و مانع مادى، آثار عبادت و بندگى و خلوص و پاکى را عیان مىبینند و حسرت
مىخورند که چرا در دنیا، بیش از آنچه انجام دادند، سعى و کوشش نکردند و از آن
اعمال باارزش بهره کافى نبردند و توشه افزونتر نیندوختند.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و اوصیاى معصوم علیهالسلام براى تشویق و ترغیب مردم به آن همه
ثواب و کمال در سخنان و رهنمودهاى خود از هر شیوه معقول بهره جستهاند.
روزى رسول گرامى صلىاللهعلیهوآله، از جبرئیل علیهالسلام سؤال فرمودند:
«کدام بقعه و مکان، بهترین است؟».
جبرئیل پاسخ داد:
«مساجد بهترین بقعهها و اماکن است».
بعد رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله پرسیدند:
«در میان مسجدیان چه کسانى دوست داشتنىتر و بهتر
هستند؟».
جبرئیل گفت:
«آنان که زودتر از همه وارد مسجد مىشوند و دیرتر از همه
بیرون مىروند».[16]
بناى مسجد
اولیاى دین، براى آنکه مؤمنان و مردمان متدین، تقویت روحى و روانى
شوند و رنج و کار و کار و زحمت رادر این زمینهها بر خود هموار کنند،
و عدههاى راست و نویدهاى مسرت بخش مطرح ساختهاند از جمله:
«من بنى اللّه مسجداً ولو کمفحص قطاة بنى اللّه له بیتا
فى الجنّة».[17]
«هر کس براى رضاى خدا و تقرب به او مسجدى بسازد هر
چند به کوچکى لانه مرغ قطا (سنگخوار)، خداوند برایش
خانهاى در بهشت بنا فرماید».
ناگفته پیداست که حدیث مزبور حدیثى کاملا بلاغى و برانگیزاننده است
و از شیوه مبالغه بهره گرفته است وگرنه مسجدى به وسعت و محدودیت لانه
پرندههاى کوچک چگونه مىتواند مورد استفاده باشد. و لذا این تعبیرات کنایى
و این گونه وعده ثواب و پاداش در خصوص بناى مسجد آنجا که ضرورت بیشترى
احساس مىشود، شدت و تأکید زیادترى پیدا مىکند.
«هاشم خلال» مىگوید: همراه «ابوصباح کنانى» به حضور امام ششم
ابوعبداللّه جعفر بن محمد صادق علیهالسلام رسیدیم، درباره مساجدى که برخى زائران
و حاجیان خانه خدا در راه مکه سااختهاند صحبت شد، امام فرمود: «بهبه! آنها
بهترین مساجدند».[18]
آیا علت بهتر بودن آن مساجد این نیست که مسافران و زائران کعبه در مسیر
مسجد، نیاز مبرم پیدا مىکنند؟ ناگفته معلوم است که وجود یک مسجد میان دو
شهر و دو آبادى براى مردم مسلمان و اشخاص متدّین بیشتر مورد نیاز است تا در
داخل شهر و روستا، به هر حال، ملاک بهتر بودن مسجدى در قیاس با مسجد دیگر
احتمالاً نیاز و احتیاج شدید به آن است.
قصد قربت
به استناد حدیث معروف نزد فریقین، نیّت و قصد، اصل و پایه هر کارى
است:
«انّما الاعمال بالنّیّات».[19]
«براستى که اعمال و کارها بستگى کامل به نوع نیت و قصد
دارند».
«ولکلّ امرء مانوى».[20]
«براى هر انسان آن مىماند که قصد کرده است».
بنابراین باید دید که نیت و قصد پایهگذار مسجد چه بوده است،
آنچه موجب استحقاق آن همه اجر و ثواب و سبب دریافت آنهمه پاداش مىشود
کار و بنایى است که با نیت پاک براى رضاى خدا انجام مىیابد، نه هر بنایى که
احیانا با نیت ناپاک و مقصد آلوده ساخته شده باشد. در فرهنگ اسلامى ارزش هر
عمل منوط به نیت عامل آن است و تنها اعمالى نیکو، پسندیده و پرارزش تلقى
مىشود که به قصد رضاى خالق و خدمت به مخلوق و دور از ریاکارى
و شهرتطلبى باشد.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در برخى سخنانش افزون بر ذکر قید «للّه» با بیان صریحترى
مىفرماید:
«من بنى للّه مسجدا الا یرید به ریاءً ولا سمعة بنى اللّه له بیتا
فى الجنّة».[21]
«هر کس مسجدى براى خدا و دور از ریا، تظاهر
وخودنمایىبسازد، خداوند خانهاى دربهشت براى او بنا کند».
و در حدیثى دیگر با همین مضمون فرمودهاند:
«من بنى مسجدا یبتغى به وجه اللّه بنى اللّه له مثله فى
الجنّة».[22]
و در حدیث سوم فرمودهاند:
«من بنى للّه مسجدا صغیرا و کبیرا بنى اللّه له بیتا فى
الجنّة».[23]
«هر کس براى رضاى خدا مسجدى ـ کوچک یا بزرگ ـ
بنا کند، خداوند براى او خانهاى در بهشت مىسازد».
لازمه نیت پاک در بناى مساجد، درآمد حلال و بالحاظ این شرط اصلى،
بسیارى از اعمال افراد مورد سؤال قرار مىگیرد، زیرا تنها با پولى مىتوان مسجد
ساخت که پاک و حلال و طیب باشد، پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند:
«من بنى للّه مسجدا یعبد اللّه فیه من مال حلال، بنى اللّه له بیتا
فى الجنّة من درّ و یاقوت».[24]
«هر که براى خدا مسجدى بسازد تا خدا در آن پرستش
و عبادت شود و از مال حلال و دارایى پاکى باشد، خداوند
براى سازنده آن خانهاى در بهشت و از درّ و یاقوت بنا مىکند».
چنانکه ملاحظه مىکنید هر چند در برخى احادیث بناى مسجد به طور
مطلق یاد شده است، لکن در برخى احادیث دیگر با کمال صراحت سخن از ریا
و تظاهر و مال حرام به میان آمده و هرگونه ابهام را برطرف مىکند؛ زیرا بناى مسجد
به قصد ریا و شهرت و از مال و دارایى حرام، بلکه مشکوک، با روح مسجد
و پارسایى در تضاد است و اصولاً چنان وضعى و آن گونه پولهایى هرگز نباید در
بناى مسجد به کار رود.
اولین مسجد
ناگفته پیداست که اوّلیّت، امرى نسبى است، چرا که مقصود، گاهى آغاز
آفرینش زمین و ابتداى خلقت انسان در بستر آن است.
گاهى نیز مقصود ظهور اسلام و آغاز شکلگیرى جامعه اسلامى پس از بعثت
حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله است.
«زرکشى» مىنویسد نخستین مسجدى که بر روى زمین بنا شده مسجدالحرام
است، که آن را مسجد شهر مکه خواندهاند.[25]
این مطلب، افزون بر روایات اسلامى در آیههاى قرآنى به وضوح و روشنى
تمام مطرح است، احیاناً در روایات نیز به آیات قرآن استناد شده است:
« إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکا وَهُدىً
لِلْعَالَمِینَ ».[26]
«نخست خانهاى که براى عبادت خلق بنا شد، همان خانه
مکه است که در آن برکت و هدایت خلایق است».
«ابوذر غفارى» گوید: از رسول خدا پرسیدم: «کدام مسجد، اولین بار ساخته
شده است؟». پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: «مسجد الحرام». سؤال کردم: «پس از آن کدام
مسجد؟» فرمود: «مسجد الاقصى».[27]
بنابراین «بدون شک» مراد از اوّلیّت در آیه پیشین، آغاز پیدایى بشر
و حضرت آدم بر روى زمین است، همچنانکه از آیه 108 توبه مشخص مىشود:
« لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ
تَقُومَ فِیهِ ».
مقصود، اولین مسجدى است که پیامبر خاتم صلىاللهعلیهوآله در ورود به مدینه
و تشکیل نظام اسلامى، بنا نهادند و خداوند آن را مسجد «تقوا» نامگذارى فرمود.[28]
نکته شایان ذکر دیگر، دوّمین مسجد از دو دیدگاه مزبور است. در سخن
«ابو ذر» خواندیم که دومین مسجد پس از هبوط آدم و استقرار اولاد او بر روى
زمین، «مسجد الاقصى» است، همچنانکه دومین مسجد در جهان اسلام،
همان «مسجد نبوى» است که سال 1 ه ق در شهر مدینه به دست پیامبر صلىاللهعلیهوآله
و یارانش ساخته شد و بسیارى از ارزشها و ارزندگىها را داراست.
بناى مسجد نبوى
بناى «مسجد النبى» در مدینه، از وقایع عبرت افزاى خواندنى تاریخ است؛
آوردهاند که رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله در میان استقبال گرم و باشکوه اهل «یثرب» وارد آن شهر
شدند و مردم با ابراز خوشحالى و شادى و خوش آمدگویى، پیشنهاد کردند که آن
حضرت به منزل یکى از یثربیان وارد شوند، لکن پیامبر خدا در پاسخ فرمودند:
مرکب را آزاد گذارید که او مأمور است، که از قضا شتر در جایگاه کنونى مسجد
بر زمین نشست؛ در کتاب «سیرت رسول اللّه» آمده است: «سید پرسید:
این جایگاه که اشتر من فرود آمد و بخفت ملک کیست؟» گفتند: دو یتیم.
بعد از آن، پیغمبر صلىاللهعلیهوآله ایشان را بخواند و آن ملک را از ایشان بخرید و مسجد
خود آنجا بنا کرد. پس سید در خانه «ابو ایوب» بود تا مسجد پرداخته شد...»،
«چون سید ما بفرمود که آن مسجد از بهر وى بنا کردند، خود هر روز برفتى و ساعتى
در آن کار کردى تا مسلمانان را زیادت رغبت افتادى در عمارت آن، بعد از آن
مهاجرین و انصار در کار ایستادندى و کار همى کردندى و این رجز همى گفتندى».
لئن قعدنا و النبى یعمل
لذاک منا العمل الضلل
«هرگاه ما بنشینیم و پیامبر صلىاللهعلیهوآله کار کند، چنین رفتارى از ما عملى انحراف
خواهد بود».
و دیگر، این رجز همى گفتندى؛
لا عیش الاّ الاخره
اللهم ارحم الانصار و المهاجره
«زندگانى جز زندگانى اخروى نیست، خدایا بر انصار و مهاجران رحم آور».
سپس رسول خدا، به نثر و نه به نظم، مهاجران و انصار را دعا فرمود؟[29]
فلسفه بناى مسجد
1 ـ مسجد نقطه مرکزى شهر اسلامى است و بقیه نهادها و بناها اعم از محل
زندگى و یا جاى کسب و کار و دیگر تلاشهاى عادى، بر محور مسجد و فرهنگ آن،
باید شکل بگیرد.
2 ـ روح و جان مسجد که همان عبودیّت و بندگى خدا و پرستش تنها ذات
احدیت است. در ابعاد دیگر حیات مادى و فعالیتهاى روزمره بشرى باید سارى
و جارى باشد وگرنه مثل مسجد ضرار، ضدّ تقوا و پارسایى بوده است، هر چند نام
مسجد بر خود داشته باشد، داراى ارزش معنوى نخواهد بود.
3 ـ اینکه پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مدینه، پیش از هر چیز مسجد ساخت به این علت بود
که آن حضرت عبودیت و بندگى خدا را در سرلوحه برنامه هر مسلمان قرار دهند،
زیرا اگر فرد مسلمان در مرتبه اوّل، بنده خدا باشد و نه بنده و تسلیم هوا و هوس
و مال و منال، چنین فردى، انسانى سالم و خدمتکار و مفید براى خود و دیگران
خواهد بود، و الاّ نه براى خود فردى سودمند، و نه براى دیگران شخصى
خدمتگذار خواهد بود.
4 ـ معناى کار رسول خدا این نیست که با وجود نهادها و مراکز ادارى،
اجتماعى اقتصادى و غیره، مسجد را محل فعالیتهاى عادى زندگى کنیم و در
جامعه عملاً دوگانگى بیافرینیم، بلکه هدف رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله آن بوده که فرهنگ
مسجد را که همان عبودیّت و بندگى خداست تعمیم و روح انسانى را جلا دهیم
و هر لحظه گامى به پیش برداریم و از شیطان و عوامل او فاصله بگیریم.
کارگر مسجد شهید ولایت
سیرهنگاران در همکارى و شرکت «عمار یاسر» در بناى مسجد النبى صلىاللهعلیهوآله
داستانى نقل کردهاند که براى آینده مسلمانان مفید واقع شد و در واقعه «صفّین»
رستگارى و بیدارى فریب خوردگان را در پى داشت.
در سیرت رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله آمده است: «و هم در آن روز عمار بن یاسر درآمد
و خشت همى کشید تا یک بار بسیار بروى نهادند، به ظرافت گفت: یا رسول اللّه:
مرا کشتند. پس سید دست بر پشت وى نهاد و فرو مالید و خاک و غبار را از سر
و روى وى پاک بکرد و گفت: «لیسو بالّذین یقتلونک انما تقلتک الفئة الا باغیة».
«ایشان کسى نیستند که تو را بکشند بدان که گروه سرکش و ستمکار تو را مىکشند».
همچنانکه سید گفته بود عمّار به روزگار خلاف على علیهالسلام با وى بود و لشکر
معاویه وى را بکشتند، که از معجزههاى پیغمبر صلىاللهعلیهوآله یکى این بود که از احوال
وى خبر داد.
غبار مسجد
على علیهالسلام هم در حالى که در مسجد کار مىکرد و رجز مىخواند:
لایستون من یعمر المساجد
یداب فیه قائما و قاعدا
مــن یــرى عــن الغبــار حــائــد
«برابر نباشد ثواب و درجه کسى که در مسجد کار کند و رنج بر خود گیرد
و خسته شود، با کسى که به نزدیک نیاید و هیچ کار در آن نکند، از بهر آنکه مبادا
غبار بر او بنشیند».
مسجد «قبا» نخستین مسجدى است که در عالم اسلام ساخته شده و «مسجد
النبى» دومین مسجد جهان اسلام است و مسجد «ضرار» در حیات رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله
به وسیله منافقان در نزدیکى مسجد «قبا» ساخته شد. در بحث قبلى درباره مسجد
تقوا (قبا) و مسجد «ضرار» از بعد فرهنگى و اعتقادى سخن گفته شد؛ اینک موضوع
را از بعد تاریخى پى مىگیریم هر چند تاریخ ما از فرهنگ تفکیکناپذیرند.
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«مسجد قبا نخست مسجدى است که بر مبناى تقوا
و پارسایى بنا شده است».[30]
نکتهاى که از دیدگاه اخلاقى و تربیتى حائز اهمیت و در خور دقت است
و مؤمن و مسلمان را از هر گونه غرور و عجب باز مىدارد. تعبیرى است که در
آیه 108 سوره توبه درباره مسجد «قبا» آمده است.
مراد از طهارت و پاکیزگى در آیه کریمه، مطلق طهارت و پاکیزگى است،
بنابراین مسجد از دیگاه پارسایان همچون کلاس تربیت و خودسازى و عاملى مهم
در تهذیب نفس تلقى مىشود که اگر با عاملهاى دیگر همسو نباشد کارساز نخواهد
بود، به این معنا مهم آن است که از نیت خود در رفتن به مسجد آگاه باشیم،
آیا براى اطاعت فرمان خدا و خودسازى است، یا براى اهداف و اغراض دیگر؟
در هر حال اهل مسجد «تقوا»، مصمم به اصلاح خویشند و در سر، سوداى تهذیب
نفس دارند.
شاهد دیگر بر این معنا، آیه 18 سوره توبه است که فرمود:
« فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنْ الْمُهْتَدِینَ ».
«شاید آنان از رهیافتگان باشند».
و چنانکه ملاحظه مىشود در تأثیر اخلاقى و تربیتى مسجد به جزم سخن
نیامده و معناى این کلام آن است که مسجد، اقامه نماز، اداى زکات و بالاتر از همه
خوف و خشیت از خدا به شرطى عامل و سبب نجات و رستگارى هستند که ادامه
داشته و توأم با استقامت و پایدارى باشند، اگر سالک در نیمه راه، خود را ببازد
و به اعمالش بنازد و گرفتار دامهاى خطرناک ابلیس و نفس اماره شود، ممکن است
با همان سجاده در درّه دوزخ سقوط کند.
ویژگىهاى ساختمان مسجد
از احادیث فراوانى که در باب مسجد منقول است استفاده مىشود که
مساجد باید ساده و بىتکلّف باشند، امّا در بعد معمارى نظر خاصى ابراز نشده
و بستگى به ذوق و سلیقه هر قوم و ملتى دارد، با وجود این تأکید شده است که
مساجد نباید همچون کلیساها و صومعههاى یهود و نصارى آرایش شود که حواس
نمازگزار و عبادت کننده را متوجه آن زرق و برقها کند.
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدرانش، از امیرمؤمنان على علیهالسلام روایت فرمودهاند:
«المساجد تبنى جمالا تشرف».
«مساجد باید همبسته ساخته شوند نه پراکنده و بسیار بلند
و مشرف».
قطع نظر از برخى ویژگىهاى ساختمانى، که بیانگر فرهنگ اصیل اسلامى
است، نوع بناى مسجد و طرح و نقشه ساختمان آن به اقتضاى زمان و مکان متفاوت
است و طرح کلى و یکنواخت نمىتوان ارائه داد.
«حلبى» از امام ششم علیهالسلام پرسید: آیا نماز خواندن در مساجد سقفدار
و سایباندار مکروه است؟ امام پاسخ فرمود:
«نعم و لکن لا یضّرکم الیوم».
«آرى، لکن امروز ضرور و زیانى ندارد».
و در ادامه فرمود:
«ولو قد کان العدل لرایتم کیف یصنع فى ذالک...».
«اگر حکومت عدل به پا شود، او مىداند در این خصوص
چه کند؟».
آیا مفهوم حدیث مزبور آن نیست که سقفدار و یا بى سقف بودن مسجد
و برخى ویژگىهاى دیگر امورى هستند که با در نظر گرفتن آب و هواى هر منطقه
و دیگر شرایط اقلیمى، زمان و مکان متفاوتند و به اقتضاى اوضاع و احوال باید
بنایى مناسب و مسجدى درخور و شایسته احداث شود؟ به نظر مىرسد به این
علت در زمانهاى گذشته و اعصار دور مساجد را در مناطق گرمسیر بىسقف
مىساختند، زیرا خبرى از وسایل سرد کننده و تهویه مطبوع نبود و بهداشت
عمومى نیز همچون امروز مراعات نمىشد؛ امّا امروز که وسایل متنوع برقى فراوان
است و سعى مىشود بهداشت مراعات شود چه ضرورتى است که مساجد
بىسقف ساخته شوند و نماز چنین اماکنى مکروه باشد؟ نکته شایان توجه دیگر این
است که مسلمانان با حفظ آداب و سنن و فرهنگ اسلامى خود باید هویت اسلامى
خویش را کاملاً حفظ کنند و در ساختن مساجد، با استفاده از سبکهاى سنتى
اسلامى، تقلید از طرحهاى معمارى صومعهها و کلیساها را کنار بگذارند.
شایان توجه است که در این حدیث امام علیهالسلام به قیام آلمحمد صلىاللهعلیهوآله و تشکیل حکومت
مقتدر عادلانه اشاره دارد و اینکه آن حضرت در نحوه بناى مساجد نظر خواهند داد
و در حفظ کیان مستقل جامعه موحّدان، عنایت خاصى خواهند داشت.
بنابر روایت امام جعفر صادق علیهالسلام امیرمؤمنان على علیهالسلام محرابهاى داخلى
مساجد را در هم مىکوبیدند و مىفرمودند:
«کانّها مذابح الیهود».[31]
«گویى آنها سلاخ خانههاى یهود است».
«شهید اول» در ذکرى مىنویسد:
«از برخى فقهاى امامى نقل شده است که مراد
محرابهایى بوده که درون بعضى مساجد با وضعى خاص
وجود داشته است».[32]
در حدیثى از امام حسن عسکرى علیهالسلام آمده است:
«اذا خرج القائم امر بهدم المنار و المقاصر الّقى فى
المساجد».
«چون امام قائم ظهور کند فرمان دهد منارهها
و مقصورههاى مساجد را ویران کنند».
راوى گوید: با خود گفتم چرا؟ آنگاه امام رو به من کرد و فرمود:
«معنى هذا انّها محدثة مبتدعة لم یبنها نبّى حجّة».
«معناى کار امام قائم آن است که چنان عملى بدعت است،
پیامبر و یا هر حجت خدایى آن را نساخته است».[33]
یعنى ساخته و پرداخته طاغوتها و بدعتگزاران است.
وسعت مسجد
اگرچه در برخى احادیث براى بناى مسجد (کوچک یا بزرگ) به قصد رضاى
خدا و طلب اجر و پاداش الهى، ارزش قائل شدهاند، لکن مسلم آن است که وسعت
و گستردگى فضاى مسجد بر حسب نیاز از نظر شارع مقدّس، مطلوب است و در
صورت محدود بودن فضاى مسجد، به توسعه آن اذن داده شده است؛ در تاریخ
اسلام نمونههاى بسیارى از مساجد وجود دارد که به مرور زمان توسعه یافتهاند،
مانند: «مسجدالحرام» و «مسجدالنبى» که در حیات خود آن بزرگوار و با اجازه آن
حضرت گسترش یافته است.
گویند: رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله دیوار مسجد مدینه را با یک خشت ساخته بود؛
با افزایش شمار مسلمانان، ایشان از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله اجازه خواستند تا بر آن بیفزایند
و پیامبر صلىاللهعلیهوآله اجازه فرمود و مسجد را با یک و نیم خشت ساختند و باز چون عرصه
مسجد براى مسلمانان تنگ مىنمود و شمار مسلمانان فزونتر مىشد، از رسول خدا
اجازه توسعه خواستند و آن حضرت اجازه فرمودند و این بار دیوار مسجد را
به عرض دو خشت بنا کردند و به دستور پیامبر اکرم سقف و سایبان بر آن
افزودند.[34]
درباره ثواب و فضیلت توسعه مسجد، احادیثى منقول است؛ رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله
فرمود:
«من وسّع مسجدنا هذا بنى اللّه له بیتا فى الجنّة».[35]
«هر کس مسجد ما را وسعت بخشد، خداوند براى او
خانهاى در بهشت سازد».
امام جعفر صادق علیهالسلام در پاسخ کسانى که پرسیدند: «آیا خانه و اتاقى را که
مسجد بوده مىتوان خراب کرد و به جایش مسجدى نو و بزرگ ساخت» فرمودند:
«اشکالى ندارد».[36]
و رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند:
«من زاد بیتا فى المسجد فله الجنّة».[37]
«هر کس خانهاى بر مسجد بیفزاید، بهشت از آن اوست».
بنابراین، با توجه به مضامین احادیث مذکور و دیگر روایات، رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله
آینده را پیشبینى فرموده و در مورد مسجدالنبى و هر مسجد دیگر، توسعه
و گسترش را براساس فزونى جمعیت و افزایش زایران پسندیده، بل لازم دانسته
و چنان توسعهاى را اذن فرمودهاند.
عمران مسجد
عمران و آبادانى مساجد، معانى و مفاهیم متفاوتى دارد و هر معنى
و مفهومى که مراد باشد شایان توجه است، جز آبادانى فیزیکى و ظاهرى منهاى
بعد فرهنگى معنوى و روحانى که مردود و نامقبول است.
قرآن کریم مىفرماید:
« أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ
بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَوُونَ...».[38]
«آیا رتبه سقّایت و سیراب کردن حاجیان و عمران
مسجدالحرام را با مقام آن کس که به خدا و به روز آخرت ایمان
آورده و در راه خدا جهاد کرده است، یکسان مىدانید،
هرگز نزد خدا این با آن یکسان نخواهد بود».
بنابراین برابر نص آیه شریفه، آباد کردن مساجد و تعمیر آنها ـ اعم از
مسجدالحرام یا دیگر مساجد ـ بدون ایمان به خدا و اعتقاد به روز جزا و جهاد
و تلاش در راه ارزشهاى الهى و فضایل انسانى، فاقد اعتبار و قداست است.
از بررسى احادیث نیز چنین برمى آید که عمران و آبادانى مساجد
به دو معناست:
1 ـ تعمیر و بناى مادى، ظاهرى و ساختمانى.
2 ـ عمران و آبادانى معنوى، فرهنگى و روحانى.
البته در برخى احادیث، عمران به معناى مطلق کلمه آمده. لکن در برخى
دیگر به صراحت تمام، بعد معنوى و روحانى عمران و آبادانى مورد توجّه است
و به هر تقدیر عمران به معناى نخست بدون مفهوم و معناى دوم فاقد ارزش است.
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«انّ عمّار بیوت اللّه هم اهل اللّه عزّوجلّ».[39]
«آبادکنندگان خانههاى خدا، خانواده الهى هستند».
و امام رضا علیهالسلام فرمود:
«نشانه مروت و جوانمردى در وطن سه چیز است:
تلاوت قرآن، عمران مساجد و به دست آوردن دوستان
خدایى».[40]
روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله خطاب به ابوذر فرمود:
«در تعمیر و آبادانى مساجد نیکو بکوش که ثواب آن از
ناحیه پروردگار، بهشت است».
ابوذر پرسید:
«مساجد را چگونه آباد کنیم؟».
پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«در آنها با صداى بلند سخن نگویید. حرف باطل و سخن
نادرست نزنید و داد و ستد و خرید و فروش نکنید. اى اباذر،
تا در مسجد هستى بکوش یاوه و بیهوده نگویى و اگر این چند
دستور را رعایت نکردى، روز قیامت جز خویشتن را ملامت
و سرزنش مکن».[41]
از امام صادق علیهالسلام روایت شده است که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهفرمود:
«چون خداوند تبارک و تعالى ببیند که اهل یک آبادى
(شهر یا روستا) در نافرمانى او زیاده روى کردهاند، ولى در میان
آنان سه تن مسلمان (واقعى) است، خطاب فرماید:
«اى گناهکاران و کسانى که از فرمانهاى من سربرتافتهاید اگر در
میان شما مؤمنانى نبودند که با یکدیگر مهربانند و با نماز
گزاردنشان زمین و مساجد مرا آباد کنند، و در سحرگاهان از
خوف و خشیت من مستغفرانند، عذابم را بر شما فرود
مىآوردم».[42]
مرحوم نورى در ذیل حدیث مزبور مىنویسد:
«حدیث به این معنا صراحت دارد که مراد از عمران
مساجد، دایر نگاه داشتن آنهاست با نماز، دعا، یاد خدا
و تلاوت قرآن و جز اینها، نه تعمیر و ترمیم سقف و دیوار
آن».[43]
شاهد این مدعا آیه قرآن کریم است که فرمود:
« إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَأَقَامَ
الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنْ
الْمُهْتَدِینَ ».[44]
«منحصرا تعمیر مساجد خدا به دست کسانى است که به
خدا و روز آخرت ایمان آورده و از غیر خدا نترسند،
آنها امیدوار باشند که از هدایت یافتگان راه خدا هستند».
شاهد شایان توجه دیگر اخطارى است که در این آیه شریفه، به مشرکان
و منحرفان شده است:
« مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَى
أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ
خَالِدُونَ».[45]
«مشرکان خود حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى
که بر کفر خود گواهند، اعمال اینان هیچ و پوچ است و در آتش
جاودانند».
نکته مهم دیگر در این باره، هر چند در خصوص مسجدالحرام بوده،
ارزش تولیت و سرپرستى است که آن را حقى براى پارسایان مىشناسند:
« وَ مَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ ».[46]
«(آنان (مشرکان)، متولیان و صاحبان مسجدالحرام
نیستند، که صاحبان و متولیان اصلى آن، جز پارسایان نباشند».
بعضى از علما فرمودهاند:
«ممنوعیت مشرکان از عمران و تولیت مساجد اختصاص
به مسجدالحرام دارد».
بعضى دیگر فرمودهاند:
«مفهوم، عام است و همه مساجد را شامل مىشود».
شیخ طبرسى قدسسره مىنویسد:
«در معنا و مفهوم عمرانى که بر مشرکان ممنوع است،
اختلاف نظر وجود دارد».
1 ـ مراد، آمد و شد مشرکان است که بر رونق مسجد مىافزاید و خود نوعى
عمران و آبادانى است.
2 ـ مراد، اصلاح، ترمیم و تعمیر خرابیهاى ناشى از حوادث است.
3 ـ مراد، سکونت و همجوارى است؛ با وجود این تردیدى نیست که آبادانى
مساجد با آمد و شد، زیارت، نماز، دعا و حتى ترمیم و تعمیر، تنها کار مردمان
معتقد و مؤمن است.[47]
شیخ طبرسى قدسسره در تفسیر آیه:
« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَى
فِی خَرَابِهَا ».[48]
«کیست ستمکارتر از آنکه مردم را از ذکر نام خدا منع کند
و در ویرانى آن بکوشد».
مىنویسد:
«برخى گفتهاند مراد از آیه، ممانعت از برگزارى نماز و دیگر
طاعات است[49]، و این گواه دیگرى است بر این که مراد از
عمران در آیه شریفه، عمران معنوى و فرهنگى و اخلاقى
است».
«محمد جواد مغنیه» مىنویسد: ظاهر آیه خطاب تهدیدآمیزى است
به کسانى که مساجد و یا به طور کلى معابد را، محترم نمىشمارند و از عمران آنها
جلوگیرى مىکنند و مردم را از اداى نماز و دیگر عبادات باز مىدارند و عملاً در
ویرانى و بىرونقى آنها مىکوشند و با برگزارى شعائر اسلامى در آنجا مخالفت
مىورزند، در حالى که هر انسان شریف وظیفه دارد مساجد و معابد را مقدس
بشمارد و با احترام گام در آنها نهد و در برابر خداوند خاضع و خاشع و از عذاب
الهى بیمناک باشد و به ثواب و پاداش حضرت حق دل ببندد.[50]
«علامه مجلسى» قدسسره درباره آیه مزبور چنین مىنویسد:
«واژههاى مسجد، منع و ذکر، هر سه عامند و همه مساجد
و هر نوع منع و هر قسم ذکر، دعا و نماز را شامل مىشود».[51]
«سیدقطب» مىنویسد:
«به هر حال، نصّ آیه مشعر بر آن است که «حکم» عمومیت
دارد و تمام مساجد و همه نوع ممانعت و کارشکنى و هر قسم
ذکر را شامل مىشود؛ آیه مزبور، همه نوع تلاش در تخریب
مساجد را شامل مىشود و عامل آن را مستحق کیفر
مىداند».[52]
تبدیل کلیسا به مسجد
از آنجا که کلیسا، صومعه، کنشت، دیر و نظایر آنها همچون مسجد براى
پرستش خداى یگانه ساخته شدهاند، بنابراین کسى که گذرش به آنها بیفتد مىتواند
در آنها نماز بگذارد.
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد:
«آیا در معابد یهود و نصارا، مىتوان نماز خواند؟».
امام فرمودند:
«آرى».[53]
و هرگاه کلیسا و صومعهاى متروک شود و اهالى آن هجرت کنند و یا منقرض
شوند و آن سرزمین در اختیار مسلمانان قرار گیرد، مىتوان آن اماکن را به صورت
مسجد درآورد و یا آن را منهدم کرد و به جایش مسجد ساخت؛ رواى گوید از
امام ششم علیهالسلام پرسیدند:
«آیا صومعه و کنشت را مىتوان درهم کوبید و به جایش
مسجد ساخت؟».
امام فرمود:
«آرى».[54]
[1] . کنزل المعال: ج 7 ، ص 650 ، افست هند.
[5] . سنن ابنماجه: دارالفکر، بیروت، ج 1 ، ص 244 .
[6] . کنزالمعال: ج 7 ، ص 652 .
[10] . مستدرک الوسائل: طبرسى، میرزا حسین نورى، آلالبیت علیهمالسلام، قم، ج 3 ، ص 363 .
[11] . کنز العمال: ج 7 ، ص 648 .
[12] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 355 .
[13] . همان مأخذ: ص 361 .
[15] . همان مأخذ، ج 3، ص 362 .
[16] . طلى، محمّد بن حسن، الأمالى، مطبعة النّعمان، نجف اشرف، ج 1، ص 144، اعلام السّاجد باحکام المساجد، چاپ قاهره، 1410، ص 36، صدوق، محمد بن على بن بابویه، معانى الاخبار، مکتبة الصّدق، تهران، ص 168 .
[18] . برقى، ابو جعفر، احمد بن محمد، المحاسن: چاپ محدّث ارموى، ص 55 .
[19] . فیض، محمد بن مرتضى، المجحهالبیضاء: مکتبة الصّدوق، تهران، ج 8، ص 103 .
[20] . فیض، محمد بن مرتضى، المجحة البیضاء: مکتبة الصدّوق، تهران، ج 8 ، ص 103 .
[21] . کنزالمعال: ج 7 ، ص 655 .
[22] . همان مأخذ: ص 649 .
[23] . همان مأخذ: ص 650 .
[24] . همان مأخذ: ص 654 .
[25] . زرکشى، محمد بن عبداللّه، اعلام الساجد باحکام المساجد: ص 29، قاهره، 1410 ه ق.
[27] . ابنماجه، سنن: ج 1 ، ص 248، حدیث ابوذر، بیروت، دارالفکر.
[28] . سید ابراهیم سید علوى، مجله مسجد: شماره 13، مقاله «ماهیت و رسالت مسجد».
[29] . اسحاق بن محمد بن همدانى، رفیع الدّین، سیرت رسول اللّه: ج 1 ، ص 474 و 475.
[30] . مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار: ج 21 ، ص 256 ، بیروت، مؤسسة الوفاء.
[31] . حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل: ج 3 ، ص 510 ، تهران، اسلامیه .
[33] . بحار الانوار، ج 83، ص 376 .
[34] . طولى، محمد بن حسن، التهذیب: ج 3 ، ص 262 ، بیروت 1401 ه ق .
[35] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 653 ، بیروت، مؤسسه الرّسالة.
[36] . وسائل: ج 3 ، ص 489 .
[37] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 653 .
[39] . همان مأخذ: ص 651 .
[40] . الخصال: ص 324 ، تهران، 1389 ه ق، مکتبة الصّدوق .
[41] . بحار الانوار: ج 83 ، ص 370 .
[42] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 366 .
[43] . همان مأخذ: ج 3 ، ص 367 .
[47] . مجمع البیان: ج 5 ، ص 13 .
[49] . همان مأخذ: ج 1 و 2، ص 190 .
[50] . مغیمة، محمد جواد، تفسیر الکاشف: ج 1، صص 182 و 184، بیروت، دارالعلم للملایین.
[51] . بحارالانوار: ج 83 ، ص 340 .
[52] . سید قطب، فى ظلال القرآن: ج 1 ، ص 105، بیروت، دارالشّرق.
[53] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 491 .