نخستین پایگاه عبادى ـ سیاسى
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله پس از هجرت به مدینه به منظور تشکیل جامعه اسلامى
و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام، رسماً دولت اسلامى را در این شهر
بنیاد نهاد؛ طبیعى است ایجاد چنین دولتى، پرداختن به امور نوین و بنیانگذارى
مؤسسات و طرح مسائلى جدید را ضرورى مىنمود، که از جمله آنها تأسیس
نهادى اجتماعى براى تجمع نیروها و مرکزى براى رسیدگى به مسائل مردمى
و تبیین سیاست اسلام بود.
بر این اساس، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله، مسجد را به عنوان نخستین پایگاه و مجمع
مسلمانان براى پرداختن به چنین امورى برگزید. به دستور آن حضرت، زمینى
خریدارى و بناى مسجد آغاز شد؛ رسول خدا صلىاللهعلیهوآله همراه با مهاجران و انصار
با حرکتى بنیادین و اجتماعى به کار ساختن مسجد پرداختند و بر اثر کوشش
و اهتمام ایشان، ساختمان مسجد در مدتى کوتاه به اتمام رسید. این مسجد، ساده
و بىپیرایه و بسیار ابتدایى بود، زمینش از ریگ، دیوارهایش از خشت، منبرش از
چوب و سقفش از شاخ و برگ درختان [1]، اما چون جایگاه عبادت و نیایش
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و مؤمنان راستین بود، فضایش آکنده از معنویت، خلوص، صفا،
صمیمیت، ایمان و عشق به پروردگار بود.
مسجد نه تنها به صورت جایگاه اصلى اجتماع مؤمنان براى برگزارى مراسم
عبادى مورد استفاده بود، بلکه کانون معارف و احکام اسلامى، مرکز جهاد تبلیغاتى
و ارشادى، قرارگاه سیاسى و اداره دولت نیز به شمار مىرفت. به این ترتیب،
مسجد در آن روزگار از نظر عملکرد نهادى با چندین نقش بود.
نخستین کانون همدلى
دربینشاعتقادى مسلمانان، مسجد ازآغاز به عنوان خانه خدا و محبوبترین
مکانها، از ارزش و قداست خاصى برخوردار بود. استفاده از این مکان مقدس،
مستلزم مراعات آدابى خاص و احکامى ویژه بود، که مسلمانان از طریق قرآن کریم
و رهنمودهاى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله با آنها آشنا شده بودند.
اهتمام خاص رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به برگزارى نمازجماعت در مسجد،
سبب مىشد که مسلمانان، جملگى در هر شبانه روز پنج بار براى شرکت در این
آیین عبادى سیاسى در مسجد حضور یابند و با برپایى صفهایى منظم، همه با هم
به عبادت خدا بپردازند.
بدیهى است، چنین اجتماع و گردهمایى که در آن افراد کوچک و بزرگ،
ضعیف و نیرومند، فقیر و غنى در کنار یکدیگر به نماز مىایستادند، تا چه حد
نفاقها و کینهها، بدبینىها و بدخواهىها، و همچنین اختلافات طبقاتى را از میان
مىبرد و جاى خود را به مهر و صفا و برادرى و برابرى مىداد و تا چه اندازه این
صفوف به هم فشرده مؤمنان، سبب ایجاد وحشت و هراس در دلهاى منافقان
و دیگر مخالفان آیین نوین مىشد.
در پرتو این گونه اجتماعات، مسلمانان مىتوانستند به فراگیرى دانشهاى
سودمند و نیز حل و فصل بسیارى از مشکلات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى
جامعه خویش بپردازند، به این ترتیب، مسجد، در قالب نخستین کانون عبادى،
نقشى بسیار مؤثر در تحقق سازندگى فردى و اجتماعى مسلمانان و بالطّبع پیدایش
جامعهاى هماهنگ، متحد، نیرومند و مقاوم در آن روزگار، بر عهده داشت.
نخستین جایگاه دانش
زمانى اسلام در «جزیرة العرب» ظهور کرد که جهل و بىخبرى،
بخش گستردهاى از جهان آن روز را فرا گرفته بود و امواج ظلمت، حتى محیطهاى
نیمه درخشان را سخت مىکوبید. حجاز ـ که به مهبط وحى مفتخر شد ـ چنان در
شرک، خرافهپرستى و سنتهاى زشت جاهلى غوطه ور بود که چیزى به نام دانش
و کسب آگاهى در آن محیط مفهومى نداشت؛ امام على علیهالسلام که شاهد چنین روزگارى
بود، آن را بدین گونه توصیف مىکند:
«به هنگامى پیامبرش را برانگیخت که مردم جهان در
وادى حیرت، گمراه و در میان امواج فتنهها سرگردان بودند.
هوسهاى کشنده، عقلهاى آنها را ربوده بود و در میان
اضطراب و جهل، سرگردانى گرفتار بودند».[2]
اعراب جزیره تا آن حد در بیسوادى و دورى از علم و آگاهى به سر مىبردند
که قرآن کریم با تعبیر «امیین» (بىسوادان) از آنان یاد کرده است.[3] به شهادت
تاریخ هنگامى فروغ اسلام در این محیط تاریک تابیدن گرفت که جز هفده نفر در
میان ایشان، عموماً خواندن و نوشتن نمىدانستند.[4] در چنین محیط تیرهاى،
اسلام دعوت خود را با علم آغاز کرد. در نخستین آیاتى که بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله نازل شد،
اولویت دانش و معرفت مورد تأیید قرار گرفت.
« اقراً باِسْمِ رَبّکَ الَّذى خَلَقْ، خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقْ. اِقْرأ
وَ رَبُّکَ الْاَکْرم اَلَذى عَلَّمَ بِالْقَلَمْ عَلَّمَ الْاِنسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ».[5]
«بخوان به نام پروردگارت که تو را آفرید، آدمى را از خون
بسته آفرید؛ بخوان و پروردگار تو گرامى است؛ آن پروردگارى
که انسان را به وسیله قلم آموخت، آموخت، آنچه را
نمىدانست). و از خداوند براى اول بار با نام «ربّ» که از مادّه
«تربیت» است، یاد شد».
در آیاتى دیگر امر تعلیم از مهمترین اهداف رسالت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و وظایف اصلى
آن حضرت برشمرده شد:
« هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الْاُمیّیّن رَسُولاً مِنْهُم یَتْلوا عَلَیْهِم آیاتِهِ
وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلّمُهُمُ الْکتابَ و الْحِکْمه».[6]
براساس این دیدگاه، این آیین الهى فراگیرى دانش را پیشاپیش هر کارى قرار
داده و نشر علم را از مهمترین اهداف خود دانسته است، آیات قرآن راکه پیوسته
فرود آمد، مسلمانان را با بیانات گوناگون، به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش
به منظور کسب آگاهى فرا خواند، به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش
به منظور کسب آگاهى فرا خواند، که از آن جمله است: «اَفَلا تَعْقِلونَ»،
«لَعَلّهُم یَتَذَکّرون»، «اَفَلا یَتَذَکّرون»، «فَانظُروا» و نظایر فراوان این آیات که در همه آنها
افراد مسلمان را به تعقل و آزاداندیشى فرا مىخواند و روحیه دانشاندوزى
و اندیشه ورزى را در ایشان تقویت مىکرد.
سخنان رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله و رهنمودهاى آن حضرت نیز آکنده از ارجگذارى
بر دانش و دانشمندان و تشویق به فراگیرى علم و تحصیل و معرفت بود، که از آن
همه است:
«طَلَبُ الْعِلم فَریضَةٌ عَلى کُلّ مُسلم وَ مُسْلِمَة».
«فرا گرفتن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است».
«مَن سَلَکَ طَریقاًیَطْلُبُ فیه علماً سَلَکَ اللّهُ بِهِ طَریقاً اِلى الجَنة،
و اَنّ المَلائِکةَ لَتَضَعُ اَجْنَتَها الطالب العلَمَ رِضاً به و اِنّهُ یَسْتَغفِرُ
لَطالبِ الْعِلْم مَن فِى السَّماءَ وَ مَن فِى الْاَرضِ حتّى الْحُوتَ فِى
الْبَحرِ وَ فَضْلُ الْعالَم عَلَى العابَد کَفَضلَ القَمَرٍ عَلى سائِر النّجوم
لَیلةَ الْبَدرِ وَ اَنَّ الْعُلَماء وَرَثَهُ الْاَنبیاء».[7]
«کسى که به راهى رود براى دانش جویى، خداوند او را
به راهى سوى بهشت رود. همانا فرشتگان با خرسندى
بالهاى خویش براى دانشجو فرو نهند و اهل زمین و آسمان
حتى ماهیان دریا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم
بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان دیگر
و دانشمندان وارث پیغمبرانند».
« اُطْلِبُو العِلمَ وَلَو بِالصّین ».[8]
«طلب کنید دانش را اگر چه در چین باشد».
با پیدایش چنین زمینهاى که اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد،
دانش و تحصیل آگاهى در میان پیروان این آیین رواج یافت و چونان فریضهاى دینى
و واجبى عینى شد، در پرتو این مکتب بود که مساجد، جایگاههاى اصلى عبادت
شد و در قالب نخستین کانونهاى دانش، مورد استفاده قرار گرفت.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله، مسجد بزرگ مدینه را پایگاه اصلى علوم و معارف اسلامى
قرار داد و خود به عنوان نخستین معلم در این دانشگاه اسلامى، عرب آن روزگار را
براى کسب دانش در یک حلقه به گرد وجود خود فرا خواند و در پرتو آیات قرآن
کریم و افاضات آموزنده خویش به تعلیم و تربیت ایشان پرداخت.
در «صحیح بخارى» آمده است: روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در مسجد نشسته
بود، گروهى از اصحاب نزد او حضور داشتند، در این هنگام سه نفر وارد شدند.
دو تن از ایشان به سوى پیامبر صلىاللهعلیهوآله رفتند، و در خدمت آن حضرت ایستادند، یکى از
آن دو، جایى براى خود در حلقه اصحاب پیدا کرد و همانجا نشست و دیگرى در
پشت سر حضار، جاى گرفت. نفر سوم در حالى که از حاضران روى برتافته بود،
از مسجد بیرون رفت. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهفرمود: آیا شما رااز حال این سه نفر آگاه کنم؟
امّا یکى از ایشان به خدا پناه برد، پس خداوند او را جاى داد، دومى شرمگین شد،
پس خداوند از وى شرم کرد، و اما سومى اعراض کرد، پس خدا نیز از وى اعراض
کرد.[9]
همچنین پیامبر صلىاللهعلیهوآله به منظور تعمیم خواندن و نوشتن در میان مسلمانان
فردى به نام «عبداللّه بن سعید» را مأمور کرد تا خواندن و نوشتن را به دیگران
بیاموزد.[10] پس از آنکه وى مدتى به امر سوادآموزى مردم مدینه مشغول بود،
عدهاى خواندن و نوشتن قرآن را فرا گرفتنند. پس از جنگ بدر نیز پیامبر صلىاللهعلیهوآله
مقرر کرد اسیران با سواد جنگ مىتوانند براى آزادى خود ده کودک را خواندن
و نوشتن بیاموزند[11]، به این ترتیب از آنجا که سواد خواندن و نوشتن جنبه دینى
و تقدس داشت، مساجد به صورت نخستین کانونهاى سواد آموزى نیز مورد
استفاده قرار گرفت.
مسجد مدینه و دیگر مساجد این شهر به روزگار پیامبر صلىاللهعلیهوآله رسماً به صورت
مراکز تعلیم و تعلم قرآن و بحث و بررسى مسائل دینى درآمد. مسلمانان پس از
اداى فرایض دینى یا در فرصتهاى دیگر، در حلقههاى علمى که از سوى بعضى
بزرگان صحابه همچون امام على علیهالسلام و دیگران تشکیل مىشد، با شور و شوقى
فراوان شرکت مىجستند و به فراگیرى قرآن و فقه اسلامى مىپرداختند؛
گاه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله خود نیز به منظور تشویق اصحاب در این حلقهها و نشستهاى
علمى حضور مىیافت و با این کار مقام دانش و دانشمندان را ارج مىنهاد.
«ابن عبد البر» به نقل از یکى از اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به نام «ابىالقمراء» آورده
است: «ما در مسجد رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهحلقههایى داشتیم. وقتى، آن حضرت از
حجرهاش بیرون آمد، به حلقههاى داخل مسجد نگریست. آنگاه در کنار اصحاب
قرآن نشست و فرمود:
«بِهذَا الْمَجْلِسِ اُمِرتُ».[12]
چنانکه پیش از این اشاره کردیم، تشکیل حلقههاى علمى منحصر به مسجد
النبى نبود، بلکه در دیگر مساجد مدینه نیز نشستهاى بحث و بررسى مسائل دینى
برپا مىشد، چنانکه مکحول گفته است:
«ده تن از یاران پیامبر صلىاللهعلیهوآله مراگفتند که ما در مسجد «قبا»
درس مىخواندیم، چون پیامبر بیرون مىرفت فرمود:
«آنچه مىخواهید بدانید فرا گیرید و خدا شما را پاداشى
ندهد، مگر آنچه فرا گرفتهاید به کار بندید».[13]
باید دانست فعالیتهاى آموزشى در مسجد در آن روزگار تنها در زمینه
فراگیرى قرآن و مسائل دینى نبود، بلکه جلسات ادبى نیز در مسجد تشکیل مىشد؛
شاعران، سرودههاى خود را در مسجد در حضور پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىخواندند و گاه از
سوى آن حضرت به دریافت جایزه مفتخر مىشدند. «کعب بن زهیر» قصیده
معروف خود «بانتَ سُعاد و قَلبى الیومَ مَبْتُوُلُ» را که در مدح رسول خدا صلىاللهعلیهوآله
سروده بود، در مسجد مدینه در حضور پیامبر صلىاللهعلیهوآله خواند و از آن حضرت جایزه
دریافت کرد[14] و نیز گفتهاند: پیامبر صلىاللهعلیهوآله دستور داد تا در مسجد براى
«حسان بن ثابت» منبرى نهادند و او اشعارش را بالاى منبر مىخواند.[15]
به جز روایات مزبور، گزارشهاى فراوان دیگرى در متون تاریخى موجود
است که بر فعالیتهاى ادبى در مسجد به روزگار رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله دلالت دارد،
که از آن همه به ذکر نمونهاى دیگر در اینجا اکتفا مىشود.
در ذیل گزارش اسلام آوردن «وفد تمیم» در حضور پیامبر صلىاللهعلیهوآله آمده است:
«عطارد بن حاجب» که رئیس و پیشواى قوم بنى تمیم بود، با جماعتى از
اقوام خود که از جمله ایشان «اقرع بن حایس» و «زبرقان بن بدر» بودند به حضور
پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مسجد رسیدند و گفتند:
«یا محمد آمدهایم با تو مفاخرت کنیم و مفاخر و مآثر خود
برشمریم».
پیامبر صلىاللهعلیهوآلهفرمود:
«برخیزید و بگویید تا چه خواهید».
آنگاه «عطارد بن حاجب» که پیشوا و خطیب ایشان بود، برخاست و این خطبه
فرو خواند:
«اَلْحَمدُ لِلّهِ الّذى عَلَینا الفَصلُ و هُوَ اَهْلُهُ، اَلّذى جَعَلنا مُلُوکاً
وَ وَهَب لَنا اَموالاً عِظاماً».
چون این بخواند به زمین نشست.
آنگاه سید، «ثابت بن قیس» را بخواند و گفت: برخیز وى را جواب ده.
پس گفت: «ثابت بن قیس» بر پاى خاست و گفت:
«الحمدللّه الذى خلق السموات و الارض خَلَقَه قُضى فیهنّ
اَمرَهُ و سَمِعَ کُرسیّهُ علمُهُ».
و چون از این فارغ شده بود، دیگر شاعر ایشان برخاست و اشعار بگفت،
چون زبرقان که شاعر ایشان بود این شعر بگفت، «حسان بن ثابت» نه حاضر بود.
سید کس بفرستاد و او را بخواند و حسان به مسجد آمد و اشعارى بخواند.[16]
در آن روز پس از اینکه حسان اشعارش را به پایان برد، پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
خداوند حسان را تا زمانى که از رسول خدا دفاع کند، به روحالقدس تأیید مىکند،
در آن روز پیامبر صلىاللهعلیهوآله و مسلمانان از خطبه ثابت و شعر حسان شادمان شدند.[17]
به این ترتیب: مسجد به عنوان نخستین پایگاه علمى در جامعه نوخاسته
اسلامى رسالت خود را در انتشار علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامى آغاز
و در این زمینه نقش بسیار مؤثرى ایفا کرد. با گذشت زمان بتدریج موجبات علمى
آن فراهم شد و همواره مسیر رشد و ترقى را پیمود، بدانسان که تا سده چهارم
هجرى قمرى، مسجد به عنوان مهمترین جایگاه دانش در جهان اسلامى همچنان
فعال بود.
نخستین نهاد سیاسى
از آنجا که در حکومت اسلامى میان مقامات مسئول و تودههاى مردم جدایى
نیست و مسلمانان مىتوانند بر مسیر و جهتگیرىهاى حکومت و بر پیشرفت امور
جامعه نظارت کنند و مواضع خود را در مسائل سیاسى به طور آشکار اعلام نمایند
و با ارائه برنامهها، طرحها و پیشنهادهاى سازنده حکومت را یارى دهند،
براین اساس پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله پس از بنیانگذارى نظام نوین اسلامى در مدینه
به منظور مداخله مسلمانان در شیوه حکومت و آگاه ساختن آنان با اهداف سیاسى
اسلام، مسجد را که مرکزى عمومى و محل تجمع مسلمانان براى اداى فرایض
دینى بود، به عنوان پایگاه حکومت و نهاد سیاسى اسلام برگزید.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در مسجد اصول سیاسى اسلام را، بویژه در امورى که
مىدانست مسلمانان از نظریات و تجربیات مفیدى برخوردارند، به شورا گذاشت؛
در متون تاریخى آمده است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله براى اتخاذ مواضع مناسب در جنگ بدر،
در یکى از مساجد اطراف مدینه به نام مسجد «عِرقُ الظُّبیه» با اصحاب به مشورت
پرداخت[18] همچنین براى رفتن به جنگ «احد» در مسجد مدینه با مسلمانان تبادل
نظر کرد.[19]
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مقدمات فکرى و اجتماعى بیشتر غزوات را در مسجد فراهم
مىکرد، آن حضرت با ایراد خطبههاى گرم و پرشور، مسلمانان را براى نبرد
با دشمنان اسلام بسیج و از همانجا جنگجویان مسلمان را به جبهههاى نبرد اعزام
مىکرد. به گفته «ابن هشام»، پیامبر صلىاللهعلیهوآله و اصحاب براى حضور در غزوه احد روز
جمعه پس از پایان نماز از مسجد حرکت کردند.[20]
در مغازى واقدى آمده است که: پیامبر صلىاللهعلیهوآله براى شرکت در جنگ
«حمراء الاسد» در حالى که بشدت مجروح شده بود (از جنگ احد) وارد مسجد
شد و دو رکعت نماز گزارد. مردم جمع شده بودند و اهالى بالاى مدینه هم وقتى
فرمان را شنیدند خود را به مسجد رساندند؛ سپس پیامبر صلىاللهعلیهوآله دو رکعت نماز گذارد
و فرمود که اسبش را بر در مسجد حاضر کنند؟ آن حضرت زره پوشیده و مغفر
برروى سر انداخته بود، به طورى که تنها چشمانش دیده مىشد[21]. با این ترتیب،
مسجد به عنوان پایگاه جهاد و نهضت نیز نقش عمدهاى در آن روزگار داشت.
فرستادگان قبایل و سران اقوام مختلف آن روز که گاه براى برخى از مذاکرات
با پیامبر صلىاللهعلیهوآله به مدینه مىآمدند، در مسجد، با آن حضرت دیدار مىکردند.[22]
جریان ملاقات آن حضرت با نمایندگان قبیله «ثقیف» در مسجد مدینه از
جمله رویدادهاى مهم عصر مدنى است که اکثر مورخان به تفصیل به ذکر آن
پرداختهاند.
چنانکه واقد مىگوید: «پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله دستور داد سه سایبان از شاخ و برگ
درخت خرما در مسجد بسازند و ایشان در آن سایبانها شبها تلاوت قرآن
اصحاب را مىشنیدند و شاهد عبادت آنان بودند. همچنین هنگام نمازهاى واجب،
شاهد صفوف نماز مسلمانان بودند نمایندگان، چند روزى در آنجا ماندند
تا به دعوت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله اسلام آوردند».[23]
فعالیتهاى قضایى، فصل خصومات، اجراى حدود بر بزهکاران و حبس
و تأدیب ایشان نیز در مسجد انجام مىگرفت؛ پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به حکم
« فَاحْکُم بَیْنَهُم بِما اَنْزَلَ اللّهُ...».[24]
و نیز کریمه قرآنى:
« فَلا وَ رَبَّک لا یُؤمنون حَتّى یُحَکّموکَ فیما شَجَرَ بَینَهم ثُمّ
لا یَجِدوا فى اَنفُسهم حَرَجاً معّاقَضَیتَ...».[25]
«به پروردگارت سوگند که ایمان نمىآورند مگر اینکه تو را
حکم قرار دهند در آنچه میان ایشان اختلاف است، سپس در
خود احساس گرفتارى نمىکنند در آنچه قضاوت کنى...».
شخصا به امر قضاوت در میان مسلمانان مىپرداخت و مشکلات ایشان را
حل و فصل مىکرد[26]. اگر متهمى به زندان و یا جارى شدن حد محکوم مىشد،
اجراى این حدود در مسجد صورت مىگرفت. همچنین، اسیران را پس از جنگ
به مسجد مىآوردند تا پیامبر صلىاللهعلیهوآله در باره آنها حکم صادر کند.[27] به این ترتیب،
مسجد در آن روزگار یک دادگسترى به تمام معنا نیز بود که کلیه امور قضایى در آن
حل و فصل مىشد.
باید یادآور شد که مسجد از نظر عملکردهاى سیاسى در دورههاى بعد نیز
همچنان فعال بود و همان گونه که در جاى خود خواهد آمد، بیشتر امور سیاسى آن
روز همچون معرفى خلیفه، مراسم بیعت با وى، عزل و نصب استانداران و دیگر
کارگزاران و مسئولان مملکتى، نشستهاى مشورتى، تحریض و ترغیب مسلمانان
براى جهاد با کفار، اعزام نیرو به جبهههاى نبرد و نیز امور قضایى، مانند دادرسى،
بازداشت، حبس و اجراى حدود، همگى در مسجد صورت مىگرفت. به این
ترتیب، مسجد از آغاز حیات سیاسى در زمان رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله تا اوایل عصر عباسى،
مرکز کل فعالیتهاى سیاسى نهضت جهانى اسلام به شمار مىرفت.
نخستین پایگاه تبلیغاتى
بىشک انگیزه و هدف اصلى از هجرت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به مدینه، به گونهاى
که تاریخ گواهى مىدهد، یافتن محیطى مناسب و آرام و دستیابى به وسایل
و امکانات لازم براى تبلیغ و گستردن آیین اسلام بود؛ براین اساس، پس از استقرار
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در مدینه، مسجد که تنها مرکز عمومى و کانون ارتباط جمعى در
جامعه نوخاسته اسلامى به شمار مىرفت، به عنوان پایگاه اساسى کل فعالیتهاى
تبلیغاتى مسلمانان، مورد استفاده قرار گرفت.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در این پایگاه بزرگ تبلیغى در پرتو تعالیم آسمانى اسلام و از
طریق تدریس، وعظ،ارشاد، وایراد خطبههاى نماز جمعه ودیگر سخنرانىها به نشر
فرهنگ عظیم اسلامى پرداخت و با برپایى آیینهاى باشکوه جمعه و جماعات
و تشکیل حلقههاى علمى در این مکان، مجد و عظمت آیین خویش را به نمایش
گذاشت.
برپایى صفوف به هم فشرده مؤمنان براى اداى فرایض روزانه و نیز تلاوت
دلنشین آیات قرآن که به همت بعضى از صحابه همچون «عبداللّه بن مسعود»،
«زید بن ثابت»، «ابىّ بن کعب» و دیگران انجام مىشد، در افراد و گروههایى که گهگاه
به مدینه آمدند تأثیر بسیار چشمگیرى داشت. چنانکه فرستادگان قبیله «ثقیف»
که به منظور مذاکره با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به مدینه آمد بودند، با دیدن چنین مناظرى
سخت تحت تأثیر مسلمانان قرار گرفتند و به آیین اسلام گرویدند.[28]
بدینسان بر اثر کوششهاى تبلیغى مسلمانان در مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله،
زمینههاى مناسبى براى پذیرش اسلام و دیگر افراد به وجود آمد، به طورى که
هرگاه نمایندهاى از سوى یکى از قبایل و اقوام براى کسب اطلاع از آیین جدید
به مسجد مدینه مىآمد، بىدرنگ اسلام را پذیرا مىشد و به آن گردن مىنهاد.
همچنین، مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مدینه، دانشگاه بزرگ تبلیغى را مىمانست که
در آن رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در پرتو افاضات آموزنده خویش به تربیت مبلغان ورزیدهاى
همت گماشت و آنان را پس از آگاهى از قرآن و فقه اسلامى، به نقاط مختلف
جزیرهالعرب اعزام کرد تا در پرتو هدایت و تعلیم، مردم آن بلاد را از ظلمت جهل
و شرک برهانند و به آغوش اسلام فرا خوانند؛ چنانکه تاریخ گویاى آن است،
بر اثر فعالیتهاى تبلیغى این گروه از دانش آموختگان مکتب وحى و مدرسه
رسالت بود که نه تنها اسلام در سراسر جزیرهالعرب راه یافت، بلکه در فاصله
کوتاهى پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، این آیین آسمانى بخش گستردهاى از جهان
آن روزگار را فرا گرفت، در نتیجه این فتح فرهنگى و ایدئولوژیکى بود که مسجدها،
منبرها، مجالس درس فقه، حدیث، ادبیات، کلام تفسیر، اخلاق و دیگر دانشهاى
اسلامى در سرتاسر سرزمینهاى قلمرو اسلام نمودار شد.
بدینگونه، بر اثر موج علمى و فرهنگى که این مبلغان مسلمان در نخستین
سدههاى اسلامى در این نقاط ایجاد کرده بودند، مسجدها در تمام شهرهاى بزرگ
و حتى روستاها به صورت کانونهاى دانش و نشر فرهنگ و تمدن اسلامى درآمد.
مرکز خدمات
از همان آغاز، مسجد علاوه بر نقشهاى علمى، سیاسى و تبلیغى در زمینه
فعالیتهاى امدادى و خدمات اجتماعى نیز نقشى عمده داشت، گروهى از
مستمندان مسلمان در مسجد زندگى مىکردند و از کمکهاى مالى پیامبر صلىاللهعلیهوآله
و دیگر مسلمانان بهرهمند مىشدند. این گروه که قریب به چهارصد تن از اصحاب
پیامبر صلىاللهعلیهوآله را تشکیل مىدادند، به دستور آن حضرت در بخشى از مسجد که مسقف
بود، سکنى گزیده بودند و ضمن اقامت در آنجا، قرآن مىآموختند، روزه مىداشتند
و به جنگ مىرفتند.[29]
در «طبقات ابن سعد» آمده است: شبها رسول خدا صلىاللهعلیهوآله اصحاب صفه را فرا
مىخواند و هر چند تن از ایشان را براى صرف شام به منزل یکى از انصار مىفرستاد
و گروهى نیز با خود به منزل مىبرد و در آنجا از ایشان پذیرایى مىکرد.[30]
خدمات پزشکى و درمانى مجروحان جنگ نیز در مسجد صورت مىگرفت،
به گفته «واقدى»، مجروحان جنگ احد در مسجد معالجه مىشدند، مردم در
مسجد، چراغ و آتش برافروخته بودند و مجروحان را مداوا مىکردند[31].
همچنین در جنگ خندق به دستور پیامبر صلىاللهعلیهوآله، خیمهاى در مسجد برپا شد
و «سعد بن عباده» که در این جنگ مجروح شده و در آنجا بسترى بود، مردم براى
عیادت او به مسجد مىآمدند.[32]
«احمد عیسى» در کتابى که در باب بیمارستانها نوشته، معتقد است که
نخستین بیمارستان در اسلام، همان خیمهاى بوده است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله هنگام جنگ
خندق براى درمان زخمیان در مسجد مدینه برپا کرد و زنى «رفیده» نام را براى
رسیدگى به حال مجروحان برگماشت.[33] به این ترتیب، مىتوان گفت که مسجد در
آن روزگار و در مواردى، نقش بیمارستان امروز را نیز ایفا مىکرد.
از خدمات اجتماعى دیگرى که در زمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در مسجد صورت
مىگرفت، پخش کمکهاى مالى میان مسلمانان بود؛ در آن زمان هرگاه مالى از
ناحیهاى به مدینه مىرسید، آن را به مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىآوردند و با نظر آن
حضرت میان مردم تقسیم مىشد، این رسم در مدت خلافت ابوبکر نیز
باقى بود.[34]
مسجد و دیگر عبادتگاهها
همزمان با ظهوراسلام، اقوام وملل مختلف جهان آن روز، برحسب دیانتها،
معابد و پرستشگاههایى که داشتند، از قبیل: کلیساهاى مسیحیان در مناطق روم،
آتشکدههاى ایرانیان و نیز عبادتگاههاى اعراب جاهلى در جزیرهالعرب، با سیرى
در تاریخ ادیان و با نگاهى به وضع موجود پارهاى از این معابد که تاکنون باقى است،
مىتوان به تفاوتهاى میان مسجد و دیگر عبادتگاههاى موجود آن زمان به خوبى
پى برد.
در این کتاب بر آن نیستیم که به بحث و بررسى تفصیلى درباره تفاوتهاى
مسجد با هر یک از معابد بپردازیم، بلکه تنها اهم این تفاوتها را از دو نظر نقشها
و عملکردها، و ترکیب و نماى ساختمان، مورد بررسى قرار خواهیم داد.
نقشها و عملکردها
مسجد از آغاز، تنها در قالب معبدى ساده براى برگزارى مراسم عبادى بنیان
نشده بود، بلکه از بدو تأسیس علاوه بر اینکه جایگاه عبادت و محل اداى فرایض
دینى مسلمانان بوده به صورت کانونى فراگیر، مرکز تمام فعالیتهاى آموزشى،
سیاسى و اجتماعى آنان نیز به شمار مىآمد، امّا هیچ یک از معابد موجود آن زمان
چنین عملکردهایى نداشت و فعالیتهاى رایج در آنها به مراسم مذهبى بىروح
و بىمحتوا محدود مىشد.
براى نمونه بجاست به گوشهاى از مراسم و اعمال مذهبى مسیحیان در کلیسا
و سپس مراسم و تشریفات خاص زرتشتیان که در آتشکدههاى آنان از آغاز تاکنون
معمول بوده است، نگاهى کوتاه داشته باشیم.
عبادت در کلیسا برخلاف نیایش در مساجد که به صورت جماعت و از
شکوه و عظمت خاصى برخوردار است و موجب پیوند مسلمانان با حضرت حق
و نیز موجب تحکیم روابط و تحقق وحدت در جامعه اسلامى مىشود. تنها به رفتن
مسیحیان به کلیسا براى گوش دادن به سخنان کشیشان و هم آهنگ شدن در
خواندن سرودهاى مذهبى خلاصه مىشود. این نوع نیایش هم اگر صددرصد
درست مىبود، تنها به حضور در کلیسا، آن هم هفتهاى یک روز و یک ساعت
محدود مىشد.[35]
به هنگام نیایش، کشیش مسیحى عباراتى از انجیل نقل مىکرد و دیگر
مسیحیان با وى به زمزمه مىپرداختند.
سخنانى که مجموعه نیایش مسیحیان را تشکیل مىداد، چنین بود:
«اى پدر ما که در آسمان هستى و نام تو مقدس باد،
و ملکوت تو بباید، اراده تو چنانکه در آسمان است در زمین
هم حکمفرما باشد. امروز نان کفاف ما را بده، قصور ما را
ببخش، همچنانکه ما قصور دیگران را درباره خود مىبخشیم؛
ما را هرگز به کارهاى ناروا مکشان، ولى ما را از تبهکاران رهایى
بخش، زیرا فرمانروایى و قدرت و پیروزى براى ابد از آن
توست، آمین».[36]
به جز این نیایش، یکى دیگر از اعمال مذهبى مسیحیان که در شب میلاد
مسیح علیهالسلام در کلیسا برگزار مىشده است، مراسم «عشاى ربانى» است؛ در این
مراسم، کشیش بزرگ، پیشکاران خود را فرمان مىدهد تا آرد بسیار خوبى خمیر
کنند و نان فطیرى بپزند و پیش او بیاورند، آنگاه پدر روحانى نان را با شیشه شراب
به کلیسا مىبرد و پس از زدن ناقوس، مسیحیان را براى اجراى این سنت آماده
مىکند، پس از اینکه کشیش از مقابل صف مسیحیان عبور کرد، رو به مشرق
مىایستد، وى در حالى که آن نان را در دست دارد اوراد و ازکارى مىخواند و سپس
به آن نان سجده مىکند و جمیع حضار نیز از او تبعیت مىکنند؛ سپس، پدر روحانى
جام شراب را به دست مىگیرد و همگى بر آن شراب سجده مىکنند.
کشیش نان را خرد مىکند و هر قسمتى از آن را در دهان یکى از مسیحیان
مىگذارد، آنگاه همگى از ظرف شراب جرعهاى مىنوشند و با این عمل،
یعنى خوردن نان و نوشیدن شراب تمامى گناهانشان آمرزیده مىشود.[37]
حال باید دید تفاوت میان آن گونه اعمال مرسوم در کلیسا و مراسم رایج در
مسجد مانند نمازهاى جماعت، آیینهاى جمعه، اذان، ذکرها، اوراد و تسبیحهاى
اسلامى تا چه اندازه است.
درباره مراسم عبادى در آتشکدهها نیز باید دانست که این مراسم به یک
سرى تشریفات و اعمال مذهبى خاص محدود مىشد،که بههیچ روى با
فعالیتهاى رایج در مساجد شایسته مقایسه نیست. به گفته «دکتر معین» در آیین
«مزدیسنا»، مانند مذهب کاتولیک مسیحى و برخلاف اسلام که مساجد آن ساده
و بىتشریفات، و وعاظ اسلام داراى لباس عادى روحانى هستند، آلات و ادوات
فراوان و تشریفات مذهبى بسیار معمول است، این تشریفات در آتشکدهها نیز
جارى است، در هر آتشکده کانون ویژهاى براى بر افروختن آتش هست که جز
موبد، نگهبان آتش، احدى حق ورود به آن محدوده را ندارد. موبدان که به سوى
آتش مىروند، «پنام» (دهن بند) بر روى مىبندند تا از دم ایشان آتش مقدس
آلوده نشود.[38]
در «یزشن گاه» (محل برگزارى تشریفات عبادت) آلات و ادوات ویژهاى
به کار گرفته مىشود، از جمله هاون و دسته هاون است که به منزله ناقوس مسیحیان
به شمار مىرفت و براى فشردن «هوم» (گیاه مقدس) استعمال مىشد «برسم» که از
چوب درختان مقدس مانند انار تهیه مىشد، «برسدان»، «برسمچین»، چند پیاله
کوچک براى هوم و پر اهوم (تشت نه سوراخه)، و «ورس» که ریسمانى است و از
موى گاو بافته مىشود، بود. باید توجه داشت که تهیه و تصفیه آتش نیز براى
آتشکدهها مستلزم تشریفات گوناگون است، که در «وندیدار» یکى از اجزاى اوستاى
ساسانى توضیح داده شده است:[39]
به این ترتیب مىتوان دریافت که فعالیتهاى رایج در این معابد به همین
گونه آداب و تشریفات خاص، خلاصه مىشد و از عملکردهاى آموزشى، سیاسى
و اجتماعى مساجد در این عبادتگاهها خبرى نبود؛ براى نمونه مىتوان مقایسهاى
میان نقش آموزشى مساجد و تأثیر چشمگیر آن در شکوفایى و رشد فرهنگى
مسلمانان و نیز عملکرد و نقش آتشکدهها در این زمینه در ایران آن روزه داشت.
با سیرى در تاریخ مردم ایران در آن روزگار، در مىیابیم که مسئله تعلیمات
عمومى پیش از ظهور اسلام در ایران وجود نداشت و براى نخستین بار به وسیله
اسلام مطرح و فعالیت آن از مساجد به عنوان جایگاههاى اصلى دانش آغاز شد.
به گفته «استاد نفیسى»، پیش از اسلام، تعلیم و تربیت و فرا گرفتن علوم متداول،
اول به موبدزادگان و نجیب زادگان اختصاص داشت[40]، اغلب نزدیک به اتفاق
مردم ایران از آن محروم بودند؛ به این ترتیب با وجود آن همه آتشکده که در شهرها،
بخشها و دیگر نقاط ایران فعالیت داشت، وضع آموزش عمومى بدینگونه بود،
امّا پس از ظهور اسلام و تابش فروغ دامنگستر آن بر سرزمین ایران، تحصیل دانش
چونان وظیفهاى مقدس مورد توجه نو مسلمانان قرار گرفت و دیرى نپایید که در
پرتو عملکردهاى علمى مساجد، زمینه مساعدى براى ظهور نوابغ بزرگ به وجود
آمد و تمدنى اساسى پایهگذارى شد.
با توجه به نکات پیش گفته، مىتوان به تفاوت بین نقشها و عملکردهاى
مسجد و فعالیتهاى رایج در دیگر معابد و پرستشگاههاى موجود آن زمان پى برد.
ساختمان
همان گونه که قبلاً اشاره شد، مساجد عصر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بناهایى بسیار
ساده و ابتدایى بود، این مساجد محدودههایى بودند که یک سوى آنها براى پرهیز
از باد و باران با شاخ و برگ درختان پوشیده شده بود و قسمت دیگر آن بدون سقف
بود. بر سقف مسجد هم بام گلینى نبود که جلوى باران را بگیرد، هنگامى که باران
مىآمد، مسجد پر از گل و لاى مىشد.[41]
زمین مسجد هم شنزارى بیش نبود که مسلمانان بر روى آن نماز مىخواندند.
خلاصه مساجد آن روزگار ساده و بىپیرایه بود، امّا برخلاف مساجد
ساختمانهاى بسیار مجلل و با شکوه به معابد اختصاص داشت. در آنها ابزار
و آلات فراوان و اشیایى از قبیل مجسمه، جواهرات و سنگهاى قیمتى بسیارى
وجود داشت.
در اینجا براى نمونه، ترکیب ساختمانى پارهاى از این عبادتگاهها را مورد
بررسى قرار مىدهیم.
«ابن رسته»، اطلاعات بسیار جالبى در باب کیفیت بناى بعضى از کلیساهاى
قسطیطنیه به دست مىدهد که در اینجا به نقل بخشى از آن مىپردازیم:
«کلیساى سلطان داراى ده در است که چهار در آن از طلا
و شش در دیگر از نقره ساختهاند، در کلیسا جایگاهى است که
سلطان در آن مىنشیند؛ مساحت و اندازه آن چهار ذراع است
که آن را از یاقوت و مروارید زینت کردهاند. سایر سقفهاى
کلیسا از طلا و نقره مزین شده است».[42]
همچنین در وصف یکى از کلیساهاى رومیه گوید:
«در وسط شهر کلیساى بزرگى واقع شده که صد ذراع ارتفاع
دارد، بر سر آن برج، گنبدى از جنس سرب ساختهاند،
دیوارهاى این کلیسا با طلا پوشیده و درهاى آن از مس چینى
ساخته شده است. درهاى داخلى که به نمازگاهشان باز
مىشود، همه پوشیده از طلاست. جایگاههایى را که کاهنان در
آنها مىنشینند، از طلا پوشاندهاند. در آن کلیسا هزار بابزن
طلایى وجود دارد که در وسط هر صلیب، مرواریدى
نشاندهاند».[43]
«مسعودى» نیز در باب معابد یونانیان و مردم شام قدیم به تفصیل سخن گفته
و یادآور شده است که بیشتر آنها بناهاى بسیار مرتفع با سنگهاى تراشیده
و نقشهاى عجیب داشتند و در خود، بتها، مجسمههاى طلا و نقره و اقسام
جواهرات داشته است.[44]
اینک جاى آن دارد که نگاهى هم به شکل و نماى ساختمانى آتشکدههاى
ایرانیان پیش از اسلام داشته باشیم، در کتاب «مزدیسنا» و «ادب پارسى» در این باب
آمده است:
«آتشگاه را در محلى قرار مىدهند که اطراف آن حتما باز
باشد، در هر آتشکده کانون ویژهاى براى بر افروختن آتش
هست، در سمت راست مقر آتش، اتاقى است وسیع و چهار
گوشه که به قسمتهاى متعدد مساوى تقسیم شده و هر یک را
براى وظیفهاى معین اختصاص دادهاند، این اتاق را «یزشنگا»
(محل برگزارى تشریفات عبادى) مىنامند. در شریعت
رزتشت این قاعده مقرر بود که آفتاب بر آتش نتابد، بنابراین
سبک جدیدى در ساختمان آتشکده معمول شد، یعنى اتاقى
معمولا تاریک در وسط مىساختند که مکان افروختن آتش در
آتشدان بود».[45]
«کریستین سن» نیز درباره ساختمان آتشکدهها نوشته است:
«شکل بناى آتشکدهها در هر جا یکسان بود، آتشدان در
وسط معبد قرار داشت و پیوسته آن آذر مقدس در آن
مىسوخته است. معمولا هر آتشکده هشت درگاه و چند اتاق
هشت گوشه داشته است».[46]
در متون تاریخ نیز از ترکیب ساختمانى برخى از آتشکدهها سخن بهمیان
آمده است، چنانکه «مسعودى» در وصف خرابه آتشکده قدیم استخر،
چنین نوشته است:
«بنایى عجیب و معبدى بزرگ است و ستونهاى سنگى
شگفتانگیز دارد. سر ستونها مجسمههاى سنگى زیبا
به شکل اسب و حیوانات تنومند دیگر ساخته شده است
و محوطهاى با یک باروى بلند سنگى اطراف آن هست،
و تصویر اشخاص را با نهایت دقت تراشیدهاند».[47]
از مجموعه آنچه گذشت، مىتوان به تفاوت آشکار میان مسجد و دیگر
معابد موجود آن زمان، چه از لحاظ عملکردها و نقشهاى هر یک در جوامع آن
روز، و چه از حیث سادگى و بىپیرایگى مسجد و تشریفات آنچنانى در آن
عبادتگاهها، پى برد.
[1] . ابنسعد، محمّد، الطبقات الکبرى: بیروت، 1957 م، ج 1، صص 231 و 250 .
[2] . نهج البلاغه: خطبه 91 ، ص 282 .
[4] . بلاذرى، احمد بن یحیى، فتوح البلدان، با تعلیق رضوان محمّد رضوان، بیروت دارالکتب العلمیة، ص 382 .
[7] . کلینى، محمّد بن یعقوب، اصول کافى: ترجمه و شرح سید جواد مصطفوى،
دفتر نشر فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام، تهران ، ج 1 ، ص 42 .
[8] . شهید ثانى، زینالدین الجبعى، منیة المرید: اعداد سید احمد حسینى،مجمع الدخائر الاسلامیة ، قم ، 1402 ه ق ، ص 25 .
[9] . بخارى، ابو عبداللّه بن محمّد، الجامع الصحیح: شرح الکرمانى، داراحیاء التراث العربى،بیروت، 1401 ه ق، باب العلم، ج 1 ، ص 15 .
[10] . عزتى، ابوالفضل، آموزش و پرورش اسلامى: انتشارات بعثت، تهران، 1366، ص 287 .
[11] . قلقشندى، ابوالعباس احمد، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء: قاهره، 1917 م، ج 3 ، ص 14 ؛ کتانى، التراتیب الاداریة، داراحیاء التراث العربى، بیروت، ج 1، ص 48 .
[12] . ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب: تحقیق على محمّد البجاوى،مکتبة النهضة، قاهره، ج 4 ، ص 164 .
[13] . زرقانى، محمد عبدالعظیم مناهل العرفان فى علوم القرآن: انتشارات داراحیاءالکتب العربیة، ج 1 ، ص 314 .
[14] . رفیع الدین همدانى، اسحق بن محمّد، سیرت رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله: تحقیق اصغر مهدوى، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1366 ، ج 3 ، ص 952 .
[15] . واقدى، محمد بن عمر، المغازى: ترجمه محمود مهدوى دامغانى،انتشارات مرکز دانشگاهى، تهران، 1366، ج 3، ص 745 .
[16] . سیرت رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله : ج 2 ، ص 1092 .
[17] . المغازى: ج 3 ، ص 745 .
[18] . سمهودى، شهاب الدین احمد الحسینى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى: مطبعة الآداب، مصر 1326 ه ق ، ج 2 ، ص 167 .
[19] . ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة: مصر 1355 ه ق ، ج 3 ، ص 67 .
[20] . ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة: مصر 1355 ه ق ، ج 3 ، ص 67 .
[21] . المغازى: ج 1 ، ص 247 .
[22] . ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسى اسلام: ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران،ج 1 ، ص 102 .
[23] . المغازى: ج 3 ، ص 733 .
[26] . قرشى،محمدبنمحمد، معالم القربة فى احکام الحسبة: تحقیق محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسى المطیعى، الهیئة المصریة العامّة للکتاب، مصر، 1976 م، مقدمه، ص 15 ؛ مدکور، محمد سلام، القضاء فى الاسلام، قاهره، ص 22 .
[27] . الجامع الصحیح : ج 3 ، ص 123 .
[28] . المغازى: ج 3 ، ص 734 .
[29] . غنیمة، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى: ترجمه محمد وحید گلپایگانى،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1350 ه ق، ص 112 .
[30] . الطبقات الکبرى: ج 1 ، ص 225
[31] . المغازى: ج 1 ، ص 180 .
[32] . الجامع الصحیح: ص 123 .
[33] . تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى: ص 168 .
[34] . ابن طقطقى، محمد بن على، تاریخ فخرى: ترجمه محمد وحید گلپایگانى،بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1350 ه ق، ص 112 .
[35] . مسیحیت و عهدین: صص 22 ـ 23 .
[36] . ترابى، على، تاریخ ادیان: انتشارات اقبال، تهران، 1341، ص 307 .
[37] . حقیقت مسیحیت: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، قم، 1355، صص 119 ـ 122،به نقل از انیس الاعلام، ج 1، ص 296 .
[38] . معین، محمد، مزدیسنا و ادب فارسى: انتشارات دانشگاه تهران، 1326،صص 194 ـ 196 .
[39] . معین، محمّد، مزدیسنا و ادب فارسى: انتشارات دانشگاه تهران ، 1326 ،صص 194 ـ 196 .
[40] . نفیسى، سعید، تاریخ اجتماعى ایران: تهران، ج 2، صص 25 ـ 26 .
[41] . ابنرسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسة: ترجمه و تعلیق دکتر حسین قرهچانلو،انتشارات امیرکبیر، تهران، 1365 ، ص 141 .
[42] . ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسة: ترجمه و تعلیق دکتر حسین قره چانلو،انتشارات امیرکبیر، تهران 1365 ، ص 141 .
[43] . همان: صص 149 ـ 150 .
[44] . مسعودى، علىبنالحسین، مروجالذهب: ترجمه ابوالقاسمپاینده،بنگاهترجمهونشرکتاب،تهران، 1344، ج 1، صص 593 ـ 597 .
[45] . مزدیسنا و ادب فارسى: صص 194 ـ 196
[46] . کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان: ترجمه رشید یاسمى، انتشارات ابنسینا،تهران ، 1351 ، صص 182 ـ 183 .
[47] . مروج الذهب: ج 1 ، ص 605 .