نخستین خانه توحید
«انَّ اوّلَ بَیتً وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذى ببکّة مبارکاً و هدىً
للعالمین».
«همانا نخستین خانهاى که براى عمومى مردم قرار داده
شد، همان است که در مکه قرار دارد، و مایه برکت و هدایت
جهانیان است».
« وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ
إِبْرَاهِیمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِی
لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ».[1]
«به خاطر بیاورید هنگامى که ما خانه کعبه را مرکز امن
و امان براى مردم قرار دادیم، و (فرمان دادیم) از مقام ابراهیم،
نماز گاهى براى خود انتخاب کنید و ما به ابراهیم
و اسماعیل علیهالسلام امر کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان
و مجاوران و سجدهکنندگان پاک و پاکیزه کنید».
همان گونه که از این دو آیه شریفه برمىآید، خانه کعبه در مکه نخستین خانه
توحید و یکتاپرستى و اول جایگاه و مرکزى است که براى پرستش خداى یگانه
ساخته شده است.
در اینکه آیا این خانه از زمان حضرت آدم علیهالسلام برپا شده یا حضرت ابراهیم علیهالسلام
آن را بنیان کرده، میان مفسران اختلاف است. بعضى برآنند که بنیانگذار این خانه از
ابتدا، حضرت ابراهیم علیهالسلام بوده و در زمان آدم علیهالسلام این خانه اصلاً وجود نداشته
است.[2]
برخى دیگر بر این عقیدهاند که خانه کعبه نخست به دست آدم علیهالسلام ساخته
شد و بر اثر مرور زمان از بین رفت، لکن حضرت ابراهیم علیهالسلام آن را تجدید بنا کرد.[3]
با شواهدى که از آیات مختلف قرآن و روایات در این زمینه موجود است،
نظریه دوّم تأیید مىشود. در قرآن به نقل از ابراهیم علیهالسلام آمده است:
« رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ
الْمُحَرَّمِ...».[4]
«پروردگارا بعضى از فرزندانم را در سرزمین خشک
و سوزانى، در کنار خانه حرامت سکنى دادم».
از این آیه شریفه چنین برمىآید که اثرى از خانه کعبه به هنگام ورود ابراهیم علیهالسلام
با فرزندش اسماعیل علیهالسلام و همسرش هاجر، در سرزمین مکه وجود داشته است.
همچنین در آیه دیگرى آمده است:
« وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ ».[5]
«و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایههاى خانه را
برافراشتند».
باید توجه داشت تعبیر بالا بردن قواعد (پایهها) در این آیه، اشارتى است
به اینکه شالوده خانه کعبه، پیش از ابراهیم علیهالسلام وجود داشته و ابراهیم و فرزندش،
آن پایهها را بالا بردهاند. امام على علیهالسلام در این مورد مىفرمایند:
«الا ترون انّ اللّه سبحانه اختبر الاوّلین، من لدن آدم صلوات
اللّه علیه الى الآخرین من هذا العالم باحجار... فجعلها بیته الحرام
ثمّ امر آدم علیهالسلام و ولده ان یثنوا أعطافهم نحوه».[6]
«آیا نمىبینید که خداوند سبحان، مردم جهان را از زمان
آدم علیهالسلام تا امروز وسیله قطعات سنگى... امتحان کرده و این
سنگها روى هم چیده را خانه محترم خود قرار داده است؛
سپس، به آدم و فرزندانش فرمان داد که به گرد آن طواف کنند».
بنابراین، خانه کعبه را نخست حضرت آدم علیهالسلام بنا نهاد و سپس بر اثر مرور
زمان فرو ریخت و بعد به دست ابراهیم علیهالسلام تجدید بنا شد. در هر صورت نکته
مهمى که از این دو آیه مورد بحث، به خوبى برمىآید و آیات دیگر و روایات نیز آن
را تأیید مىکند، این است که مسجد نخستین مرکز و پایگاهى است که به منظور
عبادت و پرستش خداى یگانه در زمین نهاده شد و پیش از آن، عبادتگاه دیگرى که
کانون عبادت و نیایش موحدان و خداپرستان باشد، وجود نداشته است، از ابوذر
روایت شده است که از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله راجع به نخستین مسجدى که در زمین بنیاد
شده، سؤال کرد. حضرت صلىاللهعلیهوآله فرمودند:
مسجدالحرام و پس از آن مسجدالاقصى بنا نهاد شده
است».[7]
از امیرالمؤمنان على علیهالسلام روایتى نقل شده است که مردى از آن حضرت
پرسید: «آیا خانه کعبه، اول خانهاى است که در زمین ساخته شده است؟».
امام علیهالسلام فرمود:
«خیر، پیش از آن هم خانههایى بود، لکن خانه کعبه
نخستین خانه مبارکى است که براى پرستش و عبادت مردمان
درست بنا شده است».[8]
پرستش هدف مسجد
« وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ للّهِِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَدا ».[9]
«مساجد از آن خداست، پس باید احدى جز او را
نخوانید».
در این آیه شریفه، مراد از دعا، عبادت و پرستش است، زیرا در جاى دیگر
دعا به معناى عبادت آمده است:
« وَ قَالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ
عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ ».[10]
«پروردگارتان گفت مرا بخوانید تا دعایتان را مستجاب
بکنم، کسانى که از عبادت من سرکشى کنند بزودى با کمال
خوارى داخل جهنّم خواهند شد».
در اینکه منظور از کلمه مساجد در این آیه چیست، میان مفسران اختلاف
است، برخى برآنند که منظور از مساجد تمام مکانهایى است که در آنجا براى خدا
سجده مىشود و از مصادیق آن، «مسجدالحرام» و سایر مساجد است.[11]
برخى مساجد را اعضاى هفتگانه سجده دانستهاند. این گروه در تأیید ادعاى خود،
روایتى از امام محمد تقى علیهالسلام نقل مىکنند که مراد از مسجد، عضوهاى هفتگانه بدن
آدمى است که در هنگام سجده باید روى زمین قرار گیرد.[12] «مبیدى» نیز گفته
است:
«مراد از مساجد، مکانهایى است که براى نماز و ذکر خدا
بنا شده است و از «قتاده» در تفسیر این آیه روایت کرده است
که: یهودیان و مسیحیان هنگامى که وارد معابد خود مىشدند،
به خداوند شرک مىورزیدند. از این رو خداوند مؤمنان را
فرمود: «هنگامى که وارد مساجد مىشوید خدا را با خلوص
نیت بخوانید».[13]
از مجموع آراى مفسران در این زمینه چنین استفاده مىشود که مراد از
مساجد، همان مکانهایى است که براى عبادت خداوند بنا شده است و از مصادیق
آن، «مسجدالحرام» و دیگر مساجد است. تفسیرى که مساجد را عضوهاى هفتگانه
سجده دانسته، ممکن است از قبیل توسعه در مفهوم آیه باشد که این معنا نیز در این
آیه منظوره شده است.
نکته جالب توجه اینکه، خداوند به جهت اهمیت و فضیلت مساجد بر دیگر
مکانها، مسجد را به خود منسوب کرده و متعلق به خود دانسته است تا مزیت آن
بردیگر مکانها روشن شود.
اختصاص مساجد به خداوند که منزه از صفات حسّى است، جنبه سمبلیک
دارد و اشارتى است بر اینکه مساجد مورد توجه خاص ذات اقدس اوست،
بنابراین، در مساجد جز کار خدایى نباید کار دیگرى صورت پذیرد و جز مصالح
مسلمانان، امر دیگرى نباید مطرح شود؛ با این توضیح در تأسیس مساجد هم
نمىتوان نیتى بجز خدا، و هدفى غیر از اعتلاى کلمه توحید داشت.
تقوا، اساس مسجد
« وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدا ضِرَارا وَکُفْرا وَتَفْرِیقا بَیْنَ
الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادا لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ
أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ * لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدا
لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ
رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ».[14]
«منافقان کسانى هستند که مسجدى ساختند به قصد زیان
رساندن بر پیامبر و مؤمنان و تقویت کفر و ایجاد جدایى میان
مؤمنان و کمینگاه براى کسانى که با خدا و پیامبرش از پیش
مبارزه کرده بودند. آنان سوگند یاد مىکنند که نظرى جز نیکى
نداشتهایم، اما خداوند گواهى مىدهد که آنان دروغ مىگویند،
هرگز در آن به نماز نایستاد، آن مسجدى که از روز نخست
براساس تقوا بنا شده شایستهتر است که در آن به نماز قیام
کنى؛ چه، در این مسجد، مردانى هستند که دوست دارند پاک
و منزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».
این آیات در شأن گروهى از منافقان است که با توطئههاى «ابو عامر» مسیحى
و براى تحقق بخشیدن به اهداف شوم و نقشههاى شیطانى خود، به ساختن
مسجدى در مدینه اقدام کردند که بعداً به نام «مسجد ضرار» معروف شد؛ ماجرا از
این قرار است که به هنگام ظهور قدرتمند اسلام در مدینه، «ابوعامر» به شدت
ناراحت شد، وى براى مبارزه با اسلام با منافقان «اوس» و «خزرج» همکارى
صمیمانهاى آغاز کرد. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله هنگامى که از نقشهها و اهداف وى آگاه شد،
درصدد تعقیب وى برآمد، «ابوعامر» از مدینه گریخت و به مکه آمد و از آنجا
به طائف و سرانجام به شام رفت و در آنجا رهبرى منافقان مدینه را بر عهده گرفت؛
او در نامهاى به منافقان مدینه نوشت که لشکرى از سپاهیان رم به کمکشان خواهد
آمد تا محمد صلىاللهعلیهوآله و یارانش را از مدینه خارج سازند.
همچنین از آنان خواست براى خود مسجدى نزدیک مسجد قبا بسازند و در
موقع نماز، آنجا گرد آیند و زیر نقاب مسجد، برنامههاى خود را عملى کنند.
هنگامى که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله عازم غزوه «تبوک» بود، گروهى از این منافقان
به نزد آن حضرت آمدند و به بهانه اینکه افراد ناتوان و بیمار و پیرمردان از کار افتاده
نمىتوانند در شبهاى بارانى و سرد زمستانى به مسجد قبا بیایند، از پیامبر صلىاللهعلیهوآله
خواستند تا اجازه دهد که مسجدى در میان قبیله خود (بنى سالم) بسازند؛
پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«اکنون آماده نبردم و اگر به خواست خداوند متعال
بازگشتم، پیش شما خواهم آمد و با شما در آن نماز خواهم
گذارد».
منافقان در غیاب پیامبر صلىاللهعلیهوآله ساختمان مسجد را به پایان رساندند، پس از
جنگ تبوک، نزد حضرت صلىاللهعلیهوآله آمدند و گفتند: دوست داریم که پیش ما بیایید و با ما
در آن مسجد نماز گذارید؛ حضرت فرمود: «لباس مرا بیاورید تا بپوشم و با آنان
بروم».
در این هنگام آیات فوق نازل شد و پرده از نقشه پلید آنان برداشت؛
بىدرنگ پیامبر صلىاللهعلیهوآله گروهى از اصحاب را خواندند و به آنان دستور دادند که مسجد
را آتش بزنند و بقایاى آن را ویران کنند و جاى آن براى مدتى محل زباله شد.[15]
همانگونه که از این آیات برمىآید، بنیانگذران این مسجد در زیر نقاب این
نام مقدس، اهداف شومى را دنبال مىکردند. بر این اساس، خداوند به پیامبرش
دستور مىدهد که در چنین مسجدى که براى زیان رساندن به مسلمانان و گستردن
کفر و الحاد در جامعه اسلامى بنا شده است هرگز قیام به عبادت نکند و به جاى آن
شایسته است پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مسجدى به نماز ایستد که اساس تقوا و هدفى الهى بنیاد
شده است. به اعتقاد مفسران و تأیید روایات معصومان علیهمالسلام، مراد از این مسجد،
همان مسجد «قبا» است که در مقایسه با مسجد «ضرار» آمده است.[16] هر چند بنابر
روایات که از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل شده است[17]، این احتمال نیز وجود دارد که مراد،
مسجد رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله باشد؛ اما با توجه به تعبیر «اوّل یوم» در این آیه شریفه
و با توجه به اینکه مسجد قبا نخستین مسجدى بود که پس از هجرت نبوى ساخته
شد، احتمال اول، مناسبتر به نظر مىرسد.
سپس قرآن به ویژگى دیگر این مسجد اشاره کرد، فرموده است:
«فیه رجالٌ یحبّون ان یتطّهروا...».
در اینکه مراد از طهارت در این آیه، پاکیزگى صورى و اجتناب از پلیدىهاى
ظاهرى است یا پاک شدن از گناهان و طهارت معنوى، در میان مفسران اختلاف
است[18]. پارهاى از روایات طهارت ظاهرى را تأیید مىکند[19]. البته این روایات
دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، یعنى ممکن است منظور از
طهارت در اینجا هرگونه پاکیزگى از صورى و معنوى باشد.
در هر صورت، از این بحث چنین برمىآید: مسجد که کانون ایمان و تقوا
و محیط پاکى و قداست و مرکز تبلور عبودیت و نیایش در برابر پروردگار جهان
است، بایسته است که شالوده و اساس آن بر تقوا و پاکى بنا شده باشد و پاسداران
و دستاندرکاران آن افرادى مؤمن، پرهیزکار و مصمم باشند و هرگاه بنایى براى
اغراض ناپاک با نام مقدس مسجد به وجود آید، باید در هدم و از بین بردن آن
کوشید، چنانکه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله دستور ویران کردن و به آتش کشیدن مسجد «ضرار»
را صادر فرمودند.
آباد کردن مساجد ویرانى شرک
« مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَى
أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ *
إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ
وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنْ
الْمُهْتَدِینَ ».[20]
«مشرکان را نرسد که مساجد خدا را بنیاد کنند، با آنکه خود
شاهد کفر خویشتناند، چه، ایشان اعمالشان بىاجر و باطل
است و خود در جهنم جاودانند. مسجدهاى خدا را تنها کسى
عمارت مىکند که به خدا و روز جزا ایمان داشته، نماز بپا
دارد، زکات دهد و جز از خدا نترسد، باشد که آنان از هدایت
یافتگان باشند».
بعضى از مفسران در سبب نزول این آیه گفتهاند، آیه نخست در شأن
«بنى عبدالدار» والیان و پردهداران کعبه نازل شده است، هنگام ظهور اسلام،
با اینکه به آیین حق ایمان نیاورده بودند، بر آن بودند که همچنان در سمت خود
باقى باشند که خداوند این آیه را فرو فرستاد.[21]
برخى دیگر بر آنند که این آیه در شأن «عباس بن عبدالمطلب» نازل شده
است؛ جریان آن، چنین بود که در روز بدر مسلمانان «عباس بن عبدالمطلب» را که
هنوز ایمان نیاورده بود، به سبب کفرى که داشت سرزنش مىکردند، عباس گفت:
چرا «بدىهاى ما را یاد مىکنید و از خوبىهاى ماسخنى نمىگویید؟»
على علیهالسلام فرمود: «مگر شما نیکیهایى هم دارید؟».
عباس گفت: «بلى ما مسجد الحرام را تعمیر مىکنیم و پرده دارى کعبه
و سقایت حجاج را بر عهده داریم.» در این هنگام، آیه شریفه یاد شده نازل شد.[22]
در هر صورت، این آیه بیانگر این حکم کلى است که مشرکان و مخالفان
اساس اسلام نمىتوانند با این نیت پلید به عمارت مسجد بپردازند، بلکه این وظیفه
کسانى است که به خدا و رسولش ایمان داشته باشند.
همچنین، در مورد آیه دوم، گروهى از مفسران معتقدند که مراد از تعمیر،
تنها تعمیر حسى و ظاهرى نیست، بلکه این واژه بر تعمیر معنوى، که همانا آباد نگاه
داشتن مساجد و حضور در آنها براى اداى نماز و کارهاى سودمند است، دلالت
دارد، چنانکه «میبدى» گفته است:
«عمارة المسجد دخوله و القعود فیه و قیل: عمارته رفع بنائه
و اصلاح مااستلزم منه و قیل: عمارته التعبد فیه و الصلوة
و الطواف».[23]
«عمارت مسجد وارد شدن ونشستن درآن است و به قولى،
بالا بردن بناى مسجد و نیکو کردن آن و به قولى، عمارت
مسجد عبادت کردن، نماز خواندن و طواف در آن است».
«زمخشرى» نیز در تفسیر این کلمه گفته است:
«و العمارة تتناول رمّ ما استرم منها و قمها و تنظیفها و تنویرها
بالمصابیح و تعظیمها و اعتیادها للعبادة و الذّکرو من الذّکر درس
العلم بل هو اجلّه و اعظمه و صیانتها معّالم تبن له المساجد من
احادیث الدّنیا».[24]
«کلمه عمارت (در این آیه) شامل ساختن و مرمت ویرانىهاى مساجد،
جارو، تنظیف و روشن کردن آنها مىشود. همچنین احترام نهادن به مساجد
و بزرگداشت آنها رفت و آمد در آنها براى عبادت و ذکر خدا و مهمتر و ارزشمندتر از
همه، فراگیرى دانش است. سپس «زمخشرى» روایتى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند
که بر تعمیر معنوى در این آیه دلالت دارد؛ در بخشى از این روایت آمده است:
«ان بیوتى فى الارض المساجد، و ان زوارى فیها
عمارها...»[25].
«مساجد خانههاى من در زمین است و آباد کنندگان
مساجد، زائران من در آنهایند».
در حدیث دیگرى که از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله ذیل این آیه شریفه نقل شده است،
«عمارت» به حضور پى در پى در مساجد تفسیر شده است:
«اذ ارایتم الرجل یعتاد المسجد او یتعاهد المسجد فاشهدوا
و علیه بالایمان».[26]
«هر گاه کسى رادیدید که پیوسته به مسجد رفت و آمد
یا سرکشى مىکند، به ایمان وى گواهى دهید».
به این ترتیب، کلمه تعمیر در اینجا ناظر به هر دو معناى صورى و باطنى
است، لذا، تنها کسانى در تأسیس مساجد و آباد نگاه داشتن آنها کوشا هستند که
ایمان به خدا و روز واپسین دارند، نماز به پا مىدارند و زکات مىدهند و جز از خدا
نمىترسند، که اینان ره یافتگان حقیقى خواهند بود.
کانون هدایت
« فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا
بِالْغُدُوِّ وَالاْصَالِ».[27]
«در خانههایى که خداوند اجازه داده است که رفعت یا بند
و در آنها نام او به بزرگى یاد شود، در این خانهها هر صبح
و شام مردان با ایمان به تسبیح او مشغولند».
«زمخشرى» در ذیل این آیه کریمه گفته است: «کلمه فى بیوت» در این آیه
به کلمه «کمشکاه» در آیه قبل:
« اللّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ
الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ...».
وابسته است و مراد از «بیوت» در اینجا مساجد است.[28]
«علاّمه طباطبایى»[29] کلمه «فى بیوت» را به «کمشکاة» یا به جمله «یهدى»
در آیه بعد متعلق دانسته است و بازگشت هر دو را به یک معنا مىداند،
که از مصادیق یقینى این بیوت، مساجدند که صرفا براى این کار ساخته شدهاند.
همچنانکه فرمود:
«و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا».[30]
«و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مىشود».
در «کشف الاسرار» در ذیل این آیه آمده است که «ابن عباس» گفت:
«المساجد بیوت اللّه فى الارض و هى تضىء لاهل السماء کما
تضى النجوم لأهل الأرض».[31]
«مساجد خانههاى خدا در زمین است. همانگونه که
ستارگان براى اهل زمین مىدرخشند، مساجد نیز براى
ملکوتیان نورافشانى مىکنند».
سپس میبدى در تفسیر کلمه رفع در این آیه مىگوید:
«مراد از ترفع رفع اقدار است نه رفع ابنیه، زیرا در شرع،
دیوار مسجد بلند کردن و بالا بردن مکروه است. در خبر آمده
است که: مساجد را بزرگ دارند و سخن بیهوده در آن نگویند
و جز نام خدا، دیگرى را نخوانند، چنانکه در جاى دیگرى
مىفرماید: و یذکر فیها اسمه...».[32]
بنابراین، از مصادیق بارز این بیوت، مساجدند که چنین ویژگىهایى دارند.
پایگاه ضد ستم
« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ
وَ سَعَى فِی خَرَابِهَا...».[33]
«و کیست ستمکارتر از آن که منع کرد و باز داشت مردم را از
مساجد و در خرابى آنها کوشید، تا نام خدا را در آنجا بر زبان
نیاید و بزرگ نشود».
بعضى از مفسران، نزول این آیه را در پیشامد «حدیبیه» دانستهاند که مشرکان
عرب نگذاشتند رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله و اصحابش به مکه وارد شوند.[34] برخى دیگر
گفتهاند که این آیه اشاره به خرابى بیت المقدس (70 سال بعد از میلاد مسیح)
به دست سپاه «تیطس» رومى دارد، که شهر و مجسمه سلیمان را بکلى ویران کرد
و آثار یهود و اوراق تورات را سوزاند.[35] در هر صورت، ظاهر آیه را نمىتوان ناظر
به واقعه مخصوصى دانست و هیچ قرینهاى براى چنین تطبیقى در میان نیست؛ این
آیه بیان حقیقتى کلى است که حوادث گذشته را مانند خرابىهاى «بیتالمقدس»،
حال را (زمان نزول آیه) مانند واقعه حدیبیه و رخدادهاى پس از آن مانند
خرابىهاى مساجد، توسط صلیبهاى «قرامطه»، شامل مىشود، بنابراین از
مضمون این آیه چنین استفاده مىشود که چون مساجد در طول تاریخ همواره
پایگاههاى وحدت و همدلى و سنگرهاى مبارزه علیه طاغوت و فساد بوده است،
کافران و اهل شرک و نفاق با ترس از این مراکز آنها را براى خویش خطرى جدى
به حساب آوردهاند لذا، به گواهى تاریخ، دشمنان خدا همواره کوشیدهاند که
با برنامهها و نقشههاى گوناگون خود، مساجد را از رونق و گرمى بیندازند،
براین اساس، قرآن کریم یکى از مهمترین دلایل تشریع جهاد را پاسدارى از حریم
مقدس مساجد دانسته است:
« وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ
وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیرا وَلَیَنصُرَنَّ اللّهُ مَنْ
یَنصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِىٌّ عَزِیزٌ ».[36]
«اگر خدا بعضى از مردم را به بعضى دیگر دفع نمىکرد
دیرها، کلیساها، کنشتها و مسجدها که در آنها نام خدا بسیار
برده مىشود، ویران مىشد، خدا کسانى را که او را یارى کنند،
یارى مىکند، که خدا توانا و نیرومند است».
خانه خدا در زمین
از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است که خداوند فرمود:
«الا ان بیوتى فى الارض، المساجد، تضىء لِأهل السماء کما
تضىء النجوم لِأهل الارض».[37]
«مساجد خانههاى من در زمینند، همانگونه که ستارگان
براى اهل زمین مىدرخشند، مساجد نیز براى اهل آسمان نور
افشانى مىکنند».
محبوبترین مکان
رسول گرامى اسلام فرمود:
«المساجد مجالس الأنبیا».[38]
«مساجد، جایگاه پیامبران است».
در خبرى دیگر، پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند:
«المساجد بیوت المّتقین، و من کانت المساجد بیته ضمن اللّه
له بالروح و الراحة و الجواز على الصراط».[39]
«مساجد خانه پرهیزکاران است و کسى که مسجد خانهاش
باشد خداوند آسایش، آرامش و عبور از صراط را براى او
تضمین مىکند».
همچنین فرمودند:
«خیر البقاع المساجد».
«بهترین مکانها مساجدند».
حرمت مسجد
امام صادق علیهالسلام خطاب به «یونس بن یعقوب» فرمودند:
«ملعون ملعون من لم یوقر المسجد، اتدرى یا یونس لم عظّم
اللّه تعالى حقّ المساجد و انزل هذه الأیة: «و انّ المساجد للّه
فلا تدعوا مع اللّه احداً کانت الیهود و النّصارى اذا دخلوا
کنائسهم اشرکوا باللّه تعالى، فامر اللّه سبحانه نبیّه ان یوحّد اللّه
تعالى فیها و یعبده».[40]
«ملعون است و ملعون است کسى که مسجد را گرامى
ندارد. اى یونس آیا مىدانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ
داشته و آیه «ان المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احداً» را نازل
فرموده است، زیرا، یهود و نصارى هنگامى که داخل
کلیساهاى خود مىشدند، به خداوند متعال شرک
مىورزیدند؛ پس، خداوند سبحان پیامبرش را فرمود که در
مساجد، خداوند را به یگانگى و تنها او را پرستش کنند».
در کلام ارزشمند دیگرى از حضرت امام صادق علیهالسلام آمده است:
«انّما امرنا بتعظیم المساجد لانّها بیوت اللّه فى الارض».[41]
«همانا به بزرگداشت مساجد امر شدهایم، زیرا مساجد
خانههاى خدا در روى زمین است».
بنیاد مسجد
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند:
«من بنى مسجداً و لو مفحص قطاة بنى اللّه له بیتا فى
الجنّة».[42]
«هر کس مسجدى را بنا نهاد اگر چه به اندازه خوابگاه مرغ
سنگخوارهاى باشد، خداوند براى او در بهشت خانه بنا کند».
و در جاى دیگرى فرمود:
«من بنى مسجداً فى الدّنیا اعطاه اللّه بکلّ شبر منه، او قال بکل
ذراع منه مسیرة اربعین الف عام مدینه من ذهب و فضّة و درّ
و یاقوت و زمّرد و زبرجد و لؤلؤ».[43]
«هر کس در دنیا مسجدى بنا کند، خداوند در برابر هر
وجب یا ذراع از آن به او مسیر چهل هزار سال شهر از طلا،
نقره، درّ، یاقوت، زمرّد، زبرجد و مروارید عطا فرماید».
جایگاه دانش
رسول گرامى اسلام فرمود:
«ما جلس قوم فى مسجد من مساجد اللّه تعالى یتلون کتاب اللّه
یتد ارسونه بینهم الّا تنزّلت السّکینة و غشیتهم الرّحمة و ذکرهم
اللّه فیمن عنده».[44]
«قومى در مسجدى از مساجد خداوند متعال براى تلاوت
قرآن و آموختن آن به یکدیگر ننشیند، مگر آنکه آرامشى
برایشان نازل و رحمت الهى شامل حالشان شود و خدا از
ایشان در میان کسانى که نزد او هستند، به بزرگى یاد کند».
در کلام دیگرى از آن حضرت آمده است:
«انّما نصبت المساجد للقرآن».[45]
«همانا مساجد براى قرآن بنیاد گردیده است».
در متون حدیثى از اهل سنت است که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«من غدا اوراح الى المسجد لا یرید غیره لیعلم خیراً و یعلّمه
ثمّ رجع الى بیته الّذى خرج منه کان کالمجاهد فى سبیل اللّه
رجع غانما».[46]
«اگر شخصى بامدادان یا شبانگاه راه مسجد را در پیش گیرد
و صرفاً هدف او فراگیرى راه خیر و نیکبختى باشد یا بخواهد
آن را به دیگران تعلیم دهد، همانند مجاهدى است که در راه
خدا به جهاد پرداخته و با غنیمت بازگردد».
از اصحاب رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است که گفتند:
«کنّا فى مسجد رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله حلقا نتحدث اذا خرج علینا
رسول اللّه من بعض حجره فنظر الى الحلق، ثمّ جلس الى
اصحاب القرآن فقال: بهذا المجلس امرت».[47]
«ما در مسجد رسول اللّه به صورت حلقههایى نشسته بودیم
و سخن مىگفتیم که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله وارد مسجد شد و پس از
نگاهى که به این حلقهها کرد، در گروه قاریان قرآن نشست
و گفت من به حضور در این مجالس مأمور شدهام».
همچنین، روزى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله از خانه بیرون آمد، در مسجد دو مجلس دید
که در یک مجلس در مورد امور دینى بحث و بررسى مىشود و در مجلس دیگر،
گروهى مشغول درخواست از خدا بودند. حضرت فرمودند:
«کلا المجلسین الى خیر اما هؤلاء فیدعون الله و اما هؤلاء
فیتعلمون و یفقهون الجاهل هؤلاء افضل بالتعلیم ارسلت».[48]
«هر دو مجلس نیک است. آن گروه خدا را مىخوانند و آن
گروه مىآموزند و مطالب را به نادانان مىفهمانند، که این گروه
برترند. من براى تعلیم فرستاده شدهام».
رفتن به مسجد
از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است:
«من مشى الى مسجد من مساجد اللّه تعالى فله بکلّ خطوة
خطاها حتّى یرجع الى منزله عشر حسنات و محى عنه عشر
سیّئات و رفع له عشر درجات».[49]
«هر کس راهى را به سوى مسجدى از مساجد خداوند
متعال در پیش گیرد، در برابر هر گامى که از هنگام رفتن
برمىدارد تا زمانى که به منزلش بازگردد، براى او پاداش ده کار
نیک نوشته شود، و ده گناه از او محو گردد و ده درجه رفعت
یابد».
همچنین در کلام با ارزش دیگرى از آن حضرت است:
«بشّر المشّائین الى المساجد فى ظلم اللّیل بنور ساطع یوم
القیامه».[50]
«بشارت باد کسانى را که در شبهاى تاریک آهنگ رفتن
به مساجد کنند، که اینان در روز قیامت از نورى درخشان
برخوردار خواهند بود».
از امام صادق علیهالسلام روایت شده:
«من مشى الى المسجد لم یضع رجلاً على رطب ولا یابس الاّ
سبّحت له الارض الى الارضین السّابعه».[51]
«هر کس به سوى مسجدى حرکت کند در برابر هر گامى که
برتر و خشک نهد، زمین تا طبقات هفتگانهاش براى او تسبیح
خداوند را خواهد گفت».
حضور مستمر در مسجد
از امام على علیهالسلام روایت شده است:
«من اختلف الى المساجد اصاب احدى الثّمان: اخا مستفاد
فى اللّه او علماً مستطرفا اوایة محکمة او یسمع کلمة تدلّ على
هدى، او رحمة منتظرة او کلمة تردّه عن ردى، او یترک ذنبا خشیة
أو حیاة».[52]
«هر کس پى در پى به مسجد رود به یکى از هشت چیز
دست خواهد یافت؛ برادرى که در راه خدا از وى بهره گیرد،
دانشى که نو و سودمند باشد، نشانه محکمى که او را راهنما
باشد، شنیدن جملهاى که او را به نیکى رهنمون شود،
رحمتى از خداوند که منتظرش باشد، سخنى که او را از بدى
باز دارد، گناهى را بر اثر خوف و خشیت ترک کند یا از گناهى از
روى شرم و حیا خوددارى ورزد».
نشستن در مسجد
از امیرالمؤمنین على علیهالسلام است:
«الجلسة فى الجامع خیر لى من الجلسة فى الجنة لان الجنة
فیها رضى نفسى و الجامع فیه رضى ربّى».[53]
«نشستن در مسجد براى من بهتر از نشستن در بهشت
است، زیرا در بهشت خود را خشنود مىسازم و در مسجد
پروردگارم را».
همچنین، روایت شده است که عثمان بن مظعون به رسول خدا گفت:
«مىخواهم رهبانیت اختیار کنم».
پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«لاتفعل یا عثمان فانّ ترهّب امّتى القعود فى المساجد انتظار
الصّلوة بعد الصّلوة».[54]
«اى عثمان چنین کارى مکن که رهبانیت امّت من،
نشستن در مسجد به انتظار نماز پس از نماز است».
همسایگان مسجد
امام على علیهالسلام مىفرمایند:
«لاصلاة لجار المسجد الاّ فى المسجد الاّ ان یکون له عذرا
و به علّة فقیل من جار المسجد یا امیرالمؤمنین؟ فقال:
من سمع النّداء».[55]
«کسى که همسایه مسجد است و براى نماز در مسجد
حضور نمىیابد، از اجر و ثواب معنوى نماز برخوردار نیست،
مگر کسى که بیمارى یا عذرى او را از این کار بازدارد؛ آنگاه از
آن حضرت پرسیده شد که همسایه مسجد کیست؟ فرمودند:
کسى که صداى اذان مسجد را بشنود».
هنگامى که به آن حضرت خبر دادند که در کوفه قومى هستند در همسایگى
مسجد که در جماعت مسلمانان حاضر نمىشوند، امام علیهالسلام بشدت عصبانى شدند
و فرمودند:
«و لیحضرن معنا صلوتنا جماعة او لیحولن عنّا و لا یجاورونا
و لا نجاورهم».[56]
«باید به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند،
و گرنه باید از ما چشم بپوشند و با ما همسایه و همجوار نباشند
و ما نیز با آنان مجاور نباشیم».
از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده است:
«شکت المساجد الى اللّه تعالى الّذین لا یشهدونها
من جیرآنها فاوحى اللّه الیها و عزّتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة
واحدة و لا اظهرون لهم فى النّاس عدالة و لا نالتهم رحمتى
و لا جارونى فى جنتى».[57]
«مساجد از همسایگانش که از آن زیارت نکردند در نزد خدا
شکایت بردند. پس خداوند به آنها وحى کرد: به عزت و جلالم
سوگند که نمازشان را نپذیرم و عدالتشان را در میان مردم
آشکار نسازم و رحمت من به آنان نخواهد رسید و در بهشتم در
جوار خویش قرارشان نخواهم داد».
نظافت مسجد
در آباد کردن معنوى و صورى مساجد، روایاتى از پیشوایان گرامى اسلام
به ما رسیده است که از هر مورد، به نمونهاى بسنده مىکنیم.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به ابوذر سفارش کرد: کسى که به نیکى مساجد خدا را آباد
کند، ثوابش از جانب خداوند بهشت است. ابوذر گفت از پیامبر پرسیدم،
چگونه مساجد خدا آباد مىشود؟ فرمودند:
«لاترفع الاصوات فیها و لایخاض فیها بالباطل و لایشترى
فیها و لایباع و اترک اللغو ما دمت فیها».[58]
«صداها در آن بلند نشود، و در آن باطلى انجام نگیرد و از
خرید و فروش خوددارى شود و تا وقتى که در مسجد هستى،
از کار لغو و بیهوده دورى کن».
درباره پاکیزه نگاه داشتن مسجد از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله روایت شده است:
«من قم مسجدا کتب اللّه له عتق رقبة و من اخرج منه ما یقذى
عینا کتب اللّه عزّوجلّ له کفلین من رحمته».[59]
«هر کس مسجدى را جارو کند خداوند براى او پاداش آزاد
کردن یک بنده را مىنویسد، و کسى که خاشاکى را که به چشم
مىرود، از مسجد خارج کند، خداوند براى او بهره و نصیبى
دو چندان از رحمتش قرار مىدهد».
روشنایى مسجد
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«من اسرج فى مسجد من مساجد اللّه سراجا لم تزل الملائکة
و حملة العرش یستغفرون له مادام فى ذلک المسجد ضوء من
ذلک السّراج».[60]
«هر کس در مسجدى از مساجد خدا چراغى افروزد،
پیوسته فرشتگان الهى و حاملان عرش تا هنگامى که آن چراغ
روشنایى دارد، براى او طلب آمرزش مىکنند».
و در جاى دیگر فرمود:
«من احبّ ان لا یظلم لحده فلینوّر المساجد».[61]
«هر کس دوست دارد قبرش تاریک نباشد، مساجد را
نورانى سازد».
خوشبو کردن مسجد
از امام على علیهالسلام به نقل از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله روایت شده است:
«جنّبوا مساجدکم مجانینکم... الى ان قال و جمّروها فى کل
سبعة ایّام...».[62]
«دیوانگان را از مساجد خود دور دارید... در هر روز هفته،
آنها را خوشبو کنید».
در خبر دیگرى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله آمده است:
«و جمّروها فى الجُمَع».[63]
«مساجد خود را جمعهها خوشبو کنید».
آداب مسجد
فقه اسلامى به منظور حفظ قداست و حرمت خاص مساجد براى مسلمانان
وظایفى را لازم دانسته است و احکام و مقرراتى وضع کرده است؛ این دستورها در
متون فقهى با عنوان «احکام مسجد» در سه محور مستحبّات، مکروهات و محرمات
از سوى فقهاى اسلامى به طور مبسوط و مستدل مورد بحث و بررسى قرار گرفته
است که قسمتى از آنها در باب کیفیت بنا و ساختمان مسجد، بخشى دیگر در باب
آداب ورود به مسجد و بعضى درباره کارهایى است که باید در مسجد از آنها
اجتناب کرد.
از آنجا که ذکر تمامى این احکام و بحث و بررسى فقهى آنها مستلزم تحقیق
و تألیفى جداگانه است، ناگزیر به اختصار در این کتاب بیان مىشود:
آداب ورود به مسجد
لازم است هنگامى که آهنگ رفتن به مسجد و قصد احرام حضور خانه خدا
را مىکند، به اندازه توانایىاش در شناخت آداب حضور، کوشا باشد، زیرا هرچه
معرفت بیشتر باشد، عمل با ارزشتر و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خدا
مىشود؛ در خبرى از امام صادق علیهالسلام است:
«هرگاه به در مسجد رسیدى، پس بدان که تو آهنگ سلطان
بزرگ و ملکى عظیم کردهاى که بر بساطش، جز پاکیزگان کسى
پا ننهد و براى مجالست با او، جز به راستگویان و راست
کرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه که بر بساط او قدم نهى،
بدان که اگر اندک غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظیم
و پرتگاهى سهمگین قرار گرفتهاى؛ پس در پیشگاه او به ناتوانى
و تقصیر خود اعتراف کن، زیرا که قصد عبادت و انس با او
کردهاى، و اسرارت را بر او عرضه کن و بدان که او پنهان
و آشکار همه آفریدهها را مىداند، و در حضور او بسان
فقیرترین بندگان باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مىدارد
و به خود مشغول مىکند، خالى کن، زیرااو، جز پاکیزهترین
و خالصترین دلها را نپذیرد و نیک بنگر نام تو از کدامین دفتر
خارج مىشود؛ پس اگر حلاوت مناجات با او را چشیدى
و لذت سخن گفتن با او را احساس کردى و از جام رحمت
و کرامت او نوشیدى، این نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت
دعوت از سوى اوست و بدان که براى خدمت او شایسته
هستى، پس، داخل مسجد شو که اذن و امان به تو داده
است».[64]
بنابراین، لازم است انسان تا آنجا که مىتواند در تحصیل آداب باطنى
بکوشد تا آمادگى حضور در این محفل انس را در خود بیابد و براى اینکه از هر
جهت بتواند از این توفیق بهرهمند شود، گذشته از آداب باطنى، بایسته است که
آداب ظاهرى مسجد را نیز رعایت کند؛ از جمله این آداب است:
1 ـ طهارت
از رسول گرامى اسلام است که خداوند مىفرماید:
«الا ان بیوتى فى الارض المساجد... الا طوبى لعبد توضا فى
بیته ثمّ زارنى فى بیتى الا انّ على المزور کرامة الزائر».[65]
«همانا، مساجد خانههاى من در زمین است.. همانا خوشا
به حال کسى که در خانهاش وضو بگیرد، سپس مرا در خانهام
زیارت کند، همانا بر زیارت شده است که زائرش را گرامى
دارد».
در خبر دیگرى از آن حضرت آمده است:
«لاتدخل المساجد الاّ بالطّهارة».[66]
«با طهارت به مساجد وارد شو».
2 ـ زینت کردن
از امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیه شریفه:
«و خذوا زینتکم عند کلّ مسجد».
«و برگیرید زینتهایتان را در هر مسجدى».
روایت شده است که فرمودند:
«اى خذوا ثیابکم الّتى تزیّنون بها للصّلاة فى الجمعات
و الاعیاد».[67]
«برگیرید لباسهایى را که با آنها خود را براى حضور در
نمازهاى جمعه و عید زینت مىکنید».
همچنین در روایتى آمده است: در شب سردى، یکى از غلامان
امام سجاد علیهالسلام در حالى که آن حضرت لباسهاى زیبایى بر تن داشت و خود را معطر
کرده بود، با او روبرو شد. وى از آن حضرت پرسید: در این ساعت و با چنین هیبتى،
آهنگ کجا دارید؟ امام فرمود: «الى مسجد جدّى رسول اللّه».[68] «به طرف مسجد
جدّم، رسول خدا».
3 ـ مقدم داشتن پاى راست
از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله است که:
«تعاهدوا تعالکم عند ابواب مسجدکم».[69]
«کفشهاى خود را نزدیک در مسجد بازرسى کنید».
و امام صادق علیهالسلاممىفرمایند:
«اذا دخلت المسجد فادخل رجلک الیمنى و صلّ على النّبى
و آله».[70]
«به هنگام ورود به مسجد پاى راست را مقدم بدار
و بر پیامبر و خاندانش درود فرصت».
4 ـ دعا
از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده که به هنگام ورود به مسجد، این دعا
خوانده شود:
«بسم اللّه و على اللّه توکلّت و لاحول ولا قوّة الاّ باللّه».[71]
از حضرت فاطمه علیهاالسلام است که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله هنگامى که مىخواست وارد
مسجد شود، این دعا را مىخواند:
«اللّهمّ اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتک».[72]
«خدایا بیامرز گناهان مرا و درهاى رحمتت را به رویم
بگشا».
5 ـ نماز تحیّت
از دیگر آداب ورود به مسجد خواندن نماز تحیّت است، از «ابوذر» روایت
شده است که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«یا اباذر انّ للمسجد تحیّه... رکعتان ترکعهما».[73]
«اى اباذر براى مسجد تحیّتى است... که به دو رکعت
گذارده مىشود».
کارهاى ناروا در مسجد
از آنجا که مسجد خانه خداست، نباید امورى را که جنبه حرمت یا کراهت
دارند انجام داد. اینک، مهمترین احکام این باب را در دو محور محرمات
و مکروهات به اختصار از نظر مىگذرانیم:
1 ـ بردن شىء نجس
بردن چیزهاى نجس در صورتى که موجب هتک حرمت مسجد شود،
حرام است و بر حرمت آن، گذشته از اجماع فقها به این آیه شریفه نیز استدلال
شده است:
«انّما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام».[74]
چنانکه از این آیه کریمه برمىآید، راه دادن کفّار و مشرکان به مساجد جایز نیست؛
همچنین نجس کردن زمین، سقف، دیوارها و وسایل مسجد حرام و تطهیر شرعى
آن، واجب فورى است[75] و بر وجوب آن، به این آیه شریف استدلال شده
است[76]:
« وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِی لِلطَّائِفِینَ
وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ».[77]
«و از ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم که حرم خدا را از بت
بپردازند و از هر پلیدى پاکیزه دارید تا اهل ایمان به طواف
و اعتکاف حرم بیایند و در آن، نماز و اطاعت خداوند را بجا
آورند».
همچنین، توقف جنب و حائض نیز در مسجد با استناد به این آیه و روایتى که
در زیر مىآید، حرام است:
«یا ایّها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکارى حتّى
تعلموا ما تقولون و لا جنبا الاّ عابرى سبیل حتى تغتسلوا...».[78]
«جمیل» مىگوید: از ابا عبداللّه علیهالسلام در مورد جنبى که در مساجد مىنشیند،
پرسیدم، ایشان فرمودند:
«لا ولکن یمّرفیها کلّها الاّ المسجد الحرام و مسجد
رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله».[79]
«نه، لکن از آن مىتواند عبور کند، بجز مسجد حرام و مسجد
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله».
2 ـ تزیین و تصویر
«علامه حلى» سبب حرام بودن طلاکارى و تذهیب مساجد را چنین بیان
داشته است:
«لانّ ذلک لم یفعل فى زمن النّبى صلىاللهعلیهوآله ولا فى زمن الصّحابة
فیکون احداثه بدعة».[80]
چنانکه از گفته علامه برمىآید، حرمت این امر به این لحاظ است که در زمان
پیامبر صلىاللهعلیهوآله و صحابه نبوده اجراى آن نوعى بدعت است. در این زمینه روایاتى نیز از
طرق عامه نقل شده است که برخى از فقها در حرمت این امر، بدان استدلال
کردهاند[81] و در باب نقش بستن در مسجد به صور، اکثر فقها قائل به تحریم شدهاند،
«محقق حلّى» در این باب گفته است:
«و یحرم زخرفتها و نقشها بالصّور».[82]
همچنین شهید ثانى در این باره گفته است:
«و لاریب فى تحریم تصویر ذى الرّوح فى غیر المساجد
ففیها اولى».[83]
بعضى از فقها در نقش بستن مسجد به تصویر جانداران قایل به احتیاط
شدهاند، چنان که در عروة الوثقى آمده است:
«بل الاحوط ترک نقه بالصّور».[84]
باید یادآور شد که به جز احکام مذکور، احکام دیگرى نیز تحت عنوان
محرّمات مساجد در نصوص فقهى آمده است که به منظور اجتناب از اطاله کلام،
از ذکر آنها در اینجا خوددارى مىشود.
3 ـ خرید و فروش
از کارهایى که شایسته است در مسجد از آن اجتناب کرد، خرید و فروش
است. در روایتى از امام على علیهالسلام به نقل از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله آمده است که:
«جنّبوا مساجدکم مجانینکم و صبیانکم الى ان قال و بیعکم
و شرائکم».[85]
«مساجد خود را از ورود دیوانگان و بچهها... و خرید
و فروش برکنار دارید».
از امام صادق علیهالسلام است:
«جنّبوا مساجدکم الشّراء و البیع...».[86]
در متون فقهى نیز بر کراهت این امر تصریح شده، چنانکه «علامه حلى»
در این باره گفته است:
«فمحلّ البیع و الشّراء و سائر المعاملات الا سواق
لا المساجد لانّها بنیت للعبادة لا غیر».[87]
4 ـ شعر خواندن
از دیگر مکروهات مسجد، خواند شعر در آن است؛ چنانکه از رسول خدا
روایت شده است:
«من سمعتموه ینشد الشعر فى المساجد فقولوا اللّه فاک انّما
نصبت المساجد للقرآن».[88]
«اگر از کسى شنیدید که در مسجد شعر مىخواند، به او
بگویید، خدا دهانت را خرد کند؛ همانا، مساجد براى خواندن
قرآن بنیاد شده است».
البته خواندن اشعار آموزنده که در باب موعظه، حکمت پند و اندرز و امثال
آن باشد، بلامانع است و از چنین کراهتى برخوردار نیست، چنانکه شهید ثانى
به نقل از شهید اول گفته است:
«ولیس ببعید حمل اباحة انشاء الشّعر على ما یقلّ منه و تکثر
منفعته کبیت حکمة او شاهد على لغة فى کتاب اللّه تعالى و سنة
نبیّه صلىاللهعلیهوآله و شبهه لأنّه من المعلوم انّ النّبى صلىاللهعلیهوآله و اله کان ینشد بین
یدیه البیت و الابیات من الشّعر فى المسجد و لم ینکر ذلک».[89]
5 ـ سخن گفتن
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است:
«یأتى فى آخر الزّمان قوم یأتون المساجد فیقعدون حلقا
ذکرهم للّدنیا و حبّ الدّنیا لاتجالسوهم فلیس للّه فیهم حاجة».[90]
«در آخرالزمان گروهى از مردم به مساجد مىآیند و حلقه
وار به گرد یکدیگر مىنشینند، ذکر آنان فقط درباره دنیا
و دوستى آن است؛ پس با آنان منشینید که خداوند به آنان
نیازى (توجهى) ندارد».
در روایت دیگرى است که:
«الحدیث للبغى فى المسجد یأکل الحسنات کما یأکل البهمیة
الحشیش».[91]
«سخن ناروا در مسجد، حسنات و کارهاى نیک را از میان
مىبرد، همان گونه که گوسفند علف مىخورد».
در متون فقهى نیز بر مکروه بودن این کار تصریح شده، چنانکه در
عروهالوثقى آمده است:
«و یکره التکلم بامور الدنیا».[92]
6 ـ فریاد زدن
از دیگر مکروهات مسجد، فریاد زدن در آن است که تمامى فقها بر کراهت آن
اتفاق کردهاند؛ صاحب عروة در این باب گفته است:
«و یکره رفع الصّورت الاّ فى الاذان و نحوه».[93]
بر کراهت این امر، به روایاتى استناد شده که از آن جمله روایتى است از ابوذر
که گفته است: از رسول خدا پرسیدم مساجد چگونه آباد مىشود، آن حضرت
فرمود:
«لا ترفع فیها الاصوات ولایخاض فیها بالباطل...».[94]
«صدا در آنها بالا نرود و سخنان باطل در آنها رد و بدل نشود».
7 ـ آلوده کردن
از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است:
«من وقّر المسجدین نحامه لقى اللّه تعالى یوم القیامة ضاحکا
قد اعطى کتابه بیمینه...».[95]
«هر کس مسجد را گرامى دارد و از افکندن آب دهان و بینى
در آن خوددارى کند، در روز قیامت به لقاى الهى نائل خواهد
شد. در حالى که شادمان است و نامه اعمالش به دست
راستش داده مىشود».
8 ـ خوابیدن
از دیگر مکروهات مسجد، خوابیدن در آن است. اکثر فقها به کراهت این امر
قایل شدهاند، زیرا با وجوب تعظیم مساجد که در روایات بدان اشاره شده است،
منافات دارد و از طرفى، موجب نقص حرمت مسجد مىشود.
از رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت شده است:
«من نام فى المسجد بغیر عذر ابتلاه اللّه بلاء لا زوال له».[96]
«هر کس بون هیچ عذرى در مسجد بخواد، خداوند او را
به گرفتارى مبتلا مىکند که از بین رفتنى نیست».
همچنین، از امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیه شریفه:
«لاتقربوا الصّلوة و انتم سکارى...».
روایت شده که مراد از «سکر»، خوابیدن است[97] از آنجا که بنابر قرینه
معنوى در این آیه و بنا بر مفاد روایات و گفته اکثر مفسّران در این زمینه،
مراد از «صلوة» در این آیه، مسجد است.[98]
بنابراین از آیه مورد بحث چنین استنباط مىشود که خوابیدن در مسجد مورد
نهى قرار گرفته است.
[2] . رازى، ابوالفتوح : تفسیر، لقیم و حواشى مهدى الهى قمشهاى، انتشارات علمى،
تهران 1325 ، ج 1 ، ص 311 .
[3] . رازى، ابوالفتوح: تفسیر، لقیم و حواشى مهدى الهى قمشهاى، انتشارات علمى،
تهران، 1325، ج 1 ، ص 311 .
[6] . نهج البلاغه: خطبه تاصحه ، ص 794 .
[7] . طبرسى، الفضل: مجمع البیان فى تفسیر القرآن، انتشارات اسلامیه تهران، 1390 ه ق،ص 204 .
[8] . طباطبائى، سید محمد حسین: المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه ناصر مکارم شیرازى،
نشر فرهنگى رجاء، تهران ج 3 ، ص 582 .
[11] . المیزان، ج 20 ، ص 206 .
[12] . المیزان، ج 20 ، ص 206 .
[13] . مبیدى، رشید الدّین: کشف الاسرار و عدّة الابرار، به انضمام على اصغر حکمت،تهران، 1339 ، ج 10 ، ص 256 .
[14] . سوره توبه / 107 ـ 108 .
[15] . واحدى نیشابورى، على: اسباب النزول، ترجمه محمد جعفر اسلامى، انتشارات بنیادعلوم اسلامى، تهران، صص 175 و 176 .
[16] . المیزان ، ج 9 ، ص 622 .
[17] . تفسیر الضوح رازى ، ج 5 ، ص 253 .
[18] . مجمع البیان ، ج 5 ، ص 73 .
[19] . المیزان ، ج 9 ، ص 622 .
[21] . کشف الاسرار ، ج 4 ، ص 102 .
[22] . تفسیر ابوالفتوح الرازى ، ج 5 ، ص 140
[23] . کشف الاسرار ، ج 4 ، ص 103 .
[24] . زمخشرى، محمد: الکشاف دارالمعرفة، بیروت، ج 4 ، ص 179 .
[25] . الکشاف ، ج 2 ، ص 179 .
[26] . رشید، رضا، محمّد: المنار، دارالمعرفة، بیروت، ج 6 ، ص 214 .
[28] . الکشاف: ج 3 ، ص 68 .
[29] . المیزان: ج 15 ، ص 178 .
[31] . کشف الاسرار: ج 6 ، ص 536 .
[32] . همان مأخذ: ج 6 ، ص 537 .
[34] . المنار: ج 1 ، ص 431 .
[35] . المنار: ج 1 ، ص 431 .
[37] . مستدرک الوسائل: صص 313 و 359 .
[38] . مستدرک الوسائل: صص 313 و 359 .
[39] . هال ناقة: صص 359 و 554 .
[40] . مغزى، اسماعیل، جامع الاحادیث: ج 4 ، ص 452 .
[41] . وسائل الشیعه ، ج 3 ، ص 556 .
[42] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 366 .
[43] . جواهرالکلام: ج 14 ، ص 73 .
[44] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 363 .
[45] . جواهر الکلام: ج 14 ، ص 112 .
[46] . مالک بن انس؛ الموطا، چاپ مصر، ص 56 .
[47] . الکاند هلوى، حیاة الصّحابة: چاپ بیروت، ج 3 ، ص 106 .
[48] . العاملى، زین الدّین، منیة المرید: چاپ قم، ص 26 .
[49] . بحرانى، یوسف، الحدائق النّاظرة فى احکام العشرهالطّاهرة: چاپ نجف، ج 7 ، ص 264 .
[50] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 364 .
[51] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 480 .
[52] . همان مأخذ: ج 3 ، صص 480 و 482 .
[53] . همان مأخذ، ج 3 ، صص 480 و 482 .
[54] . همان مأخذ: ج 3 ، ص 85 .
[55] . مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 356 .
[56] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 18 .
[57] . جواهر الکلام: ج 14 ، ص 138 .
[58] .وسائل الشیعه، ج 3، ص 507
[59] . همان مأخذ ، ج 3 ، ص 511 .
[60] . جواهر الکلام: ج 14 ، ص 88 .
[61] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 386 .
[62] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 386 .
[63] . کاظمى، سیدمحمدمهدى، تحفهالسّاجد فى احکام المساجد: بغداد، 1376 ه ق، ص 50 .
[64] . مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار: تمرسته الوفاء، بیروت، 143 ه ق، ج 83، ص 374 .
[65] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، صص 352 و 380 .
[66] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، صص 352 و 380 .
[67] . وسائل الشعیة: ج 3 ، ص 333 .
[68] . همان مأخذ: ج 3 ، صص 503 و 504 .
[69] . همان مأخذ: ج 3 ، صص 503 و 504 .
[70] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، صص 392 و 393 .
[71] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، صص 392 و 393 .
[72] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 518
[73] . همان مأخذ: ج 3 ، ص 518 .
[74] . تحفة الساجد فى احکام المساجد: ص 68 .
[75] . طباطبایى، سید محمد کاظم، العروهالوثقى، تعلیق امام خمینى قدسسره، مکتبة الوجدانى، قم، 1400 ه ق ، ص 212 .
[76] . تحفة الساجد فى احکام المساجد: ص 68 .
[78] . شهابى، محمود، ادوارفعة: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1368 ش،ج 1، ص 16 .
[79] . وسائل الشیعه: ج 1 ، باب 9 ، ح 2 .
[80] . تحفة الساجد فى احکام المساجد: ص 87 .
[81] . جواهر الکلام: ج 14 ، ص 89 .
[82] . محقق حلّى، جعفر، شرایع الاسلام: تحقیق عبدالحسین محمد على بقال،انتشارات اسماعیلیان ، قم ، 1409 ه ق ، ج 1 ، ص 117 .
[83] . عاملى، زین الدّین، الرّوضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة: جامعة النّجف الدّینیة،
1369 ه ق ، ج 1 ، ص 554 .
[84] . العروة الوثقى: ص 212 .
[85] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 381 .
[86] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 507 .
[87] . تحفة السّاجد فى احکام المساجد: ص 117 به نقل از المنتهى، ص 388 .
[88] . همان مأخذ: ص 141 .
[89] . الرّوضة البهیة: ج 1 ، ص 548 .
[90] . مستدرک: ج 3 ، ص 371 .
[91] . تحفة الشاجد: ص 177 .
[92] . العروة الوثقى: ص 213 .
[93] . همان مأخذ: ص 213 .
[94] . بحارالأنوار: ج 3 ، ص 37 .
[95] .مستدرکالوسائل، ج 3، ص 375
[96] . همان مأخذ: ج 3 ، ص 372 .
[97] . مستدرک الوسائل: ص 158 .
[98] . همان مأخذ: ص 159 .