نمایش صفحات

تاریخچه
          از ابتداى آیین اسلام، آموزش با مسجد ارتباط تنگاتنگى داشت و کسب
تحصیلاتى را که اسلام مشوق یادگیرى آنها بود، بر عهده مساجد بود، حفظ و درک
مطالب قرآن نقطه آغاز بود بعد از آن مطالعه و یادگیرى گفته‏هاى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به نام
«حدیث» مطرح شده بر طبق آنها اصول آیین اسلام معلوم مى‏شد؛ از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
چه در مسجد و چه در خارج مسجد در مورد آیین جدید وجود داشت سؤال
مى‏شد؛ نویسنده‏اى مى‏گوید که ارتباطى نزدیک بین آموزش و مسجد وجود
داشت: «چون آموزش در چند دهه اول آیین اسلام مربوط به دستورهاى مذهبى
بود. لذا مساجد که براى مقاصد عبادت ساخته شده بود، براى انجام دادن امور
آموزشى نیز به کار مى‏رفت».
         على رغم سادگى این نظریه، باید گفت که تبدیل مسجد به اولین مدرسه
مسلمانان فقط یک رویداد اتفاقى نبود، خود پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بر طبق مدارکى که در دست
است. مى‏خواست که مسجد محل مهمى براى آموزش در جامعه اسلامى باشد، در
واقع پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قبل از هجرت سعى مى‏کرد پیروان خود را در مسجدالحرام آموزش
بدهد ولى از عهده این کار برنمى آمد، مخالفان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اجازه این کار را به او
نمى‏دادند و در چندین مورد به او و پیروان ایشان توهین کردند و حتى صدمات
جانى وارد ساختند؛ در نتیجه، حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با پیروان خود در خانه خود یا در
خانه یکى از پیروان به نام «ابن ارقم» پنهانى ملاقات مى‏کرد.
         حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد ازهجرت به محیط امن مدینه و اتمام ساختمان
مسجد، یکى از طرفداران استفاده از مسجد براى آموزش شد، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفرموده‏اند:
     «کسى که به منظور یاد دادن یا یاد گرفتن وارد مسجد
مى‏شود مانند مجاهدى است که در راه خدا نبرد مى‏کند».
         براساس این گفته واضح، جاى تعجب نیست که مسلمانان به مسجد نه تنها از
لحاظ معنوى، بلکه از لحاظ یادگیرى و آموزش نیز نگاه مى‏کنند و به طور کلى مسجد
براى بسیارى از مؤمنان بهترین محل آموزش بوده است. دانشمند مسلمانى به نام
ابن‏الحاج مى‏گوید:
     «بهتر است براى پیشرفت وتعالى در مسجد، در مدرسه
یا در خانه به یادگیرى و آموزش پرداخت».
         مسلم این است که پشتیبانى حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مسجد تنها با حرف
به عنوان محل یادگیرى نبود، مدارک بیشمارى نشان مى‏دهند که ایشان اغلب
اوقات خود را در مسجد صرف تعلیم مردم مى‏کرد؛ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مسجد مى‏نشست
و مردم را به امور دینى و دنیوى هدایت مى‏کرد؛ حمیداللّه در این باره چنین
مى‏نویسد:
     «پیامبر خود به تدریس مى‏پرداخت، عمر و سایر دوستان
و همراهان نزدیک به طور مرتب از جلسات درس بازدید
مى‏کردند و اگر نقصى در آنها مشاهده مى‏کردند، فوراً آن را
اصلاح مى‏کردند».
         مدارکى در دست است که دستورهاى صادره در مسجد فقط منحصر
به مردان نبود بلکه زنان مسلمان نیز اجازه رفتن به مسجد داشتند آنان به سخنان
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گوش مى‏دادند و در مواردى از وى سؤال مى‏کردند.
         باز مدارکى در دست است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مساجد دیگرى نیز براى تدریس
مراجعه مى‏کرد؛ مسجد قبا که از مدینه چندان فاصله ندارد، محلى بود که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
به آنجا مراجعه و از مجالس درس مسجد آن محل بازدید مى‏کرد.
         به طور کلى، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آگاهانه و براى اینکه مسجد محل مهمى براى آموزش
مسلمانان باشد راه را هموار کرد: در دوران حکومت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بر مسلمانان مدینه،
وى به امر تعلیم و تربیت توجه فوق‏العاده‏اى مبذول مى‏داشت و در این کار از نفوذ
شخصیت خود استفاده مى‏کرد، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وقت زیادى را به امر تدریس اختصاص
داده بود و مدارکى هستند که نشان مى‏دهند وى مرتب براى همراهان و پیروان خود
صحبت مى‏کرد، جلسات صحبت بعد از اقامه نماز تشکیل مى‏شد و سخنان وى
درباره مذهب و امور دنیوى بود.
         پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تنها معلم در مدینه نبود، فکرى با استفاده از نوشته‏هاى غزالى
مى‏گوید که چند نفر از یاران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در زمان حیات ایشان در مسجد قبا به تدریس
اشتغال داشتند.
         مدارک نشان مى‏دهد که در حدود نه مسجد در زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله برپا بود،
هر یک از این مساجد فعالانه به عنوان مدرسه انجام وظیفه مى‏کردند و بدون
شک معلمان مخصوص به خود داشتند.
          بعد از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز ارتباط مسجد و آموزش به قوت خود باقى ماند.
          پس از مرگ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شنوندگان مشتاق مسلمان، بعد از مراسم نماز به دور
اصحاب او حلقه مى‏زدند و به مطالعه و گفته‏هاى آنان که اعمال و کردار پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
را بازگو مى‏کردند گوش فرا مى‏دادند و بعد از مدتى اصحاب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله،
اولین معلمان جامعه مسلمانان شدند و مسجد کلاس درس آنان شد.
         از آن هنگام تاکنون، مسجد موقعیت مهم خود را به عنان مرکز آموزش و مرکز
عبادت حفظ کرده است، این نقش دوگانه مسجد در زمان امویان، عباسیان و دیگر
خاندان‏هاى حکومتى بدون تغییر باقى ماند. در واقع، با توسعه اسلام مساجد نیز
توسعه یافتند و دستورهاى مربوط به مذهب و امور دنیوى در آنجا صادر مى‏شد.
در سراسر دنیاى اسلامى، آموزشهاى ابتدایى و مطالعات پیشرفته در مساجد برقرار
بود، بعضى از مساجد که وظیفه مدرسه را ایفا مى‏کردند، به صورت مناطق
آموزشى درآمدند و دانش پژوهان و دانشمندان بزرگى را به سوى خود جلب کردند:
«مى‏بینیم که ابوالزنیت از مسجد مدینه خارج مى‏شود و شاگردان او مانند قراولانى
که در اطراف سلطان خود گرد آمده‏اند او را احاطه و یکى درباره مذهب، دیگرى
راجع به ریاضیات و و سومى در مورد معناى یک شعر پرسش و نفر چهارم نیز
درباره سنت پیامبر یا مسئله و مشکل دیگرى مطلبى را عنوان مى‏کند».

حلقه‏هاى علمى در مساجد
          اساس آموزش مسجد را حلقه‏ها و دایره‏هاى درسى تشکیل مى‏داد که در
اسلام آنها را «حلقه‏العلم» یا دایره آموزشى مى‏نامیدند، کلمه حلقه به مفهوم شى‏ء
کروى و گرد است، به این ترتیب دستورهاى مسجد با سیستم «حلقه» اقتباس از
جلسات حکومتى بود که معمولاً به شکل حلقه وارد دور میزى مى‏نشستند؛ در این
جلسات معلم بر روى پایه، بالش یا صندلى مى‏نشست. و بر دیوار یا ستونى تکیه
مى‏داد، از طرف دیگر، دانش‏آموزان در ردیف‏هایى به شکل نیم دایره در جلوى
استاد قرار مى‏گرفتند. به این ترتیب، حلقه در واقع دایره کامل نبود، چون نمى‏توان
قبول کرد که شاگردان پشت سر معلم بنشینند؛ تعدادى از مساجد بیش از یک حلقه
و بعضى دیگر، مخصوصاً مساجد بزرگ حلقه‏هاى زیادى داشتند.
         مقریزى در بیان اوضاع مصر مى‏نویسد که قبل از طاعون 749 ه ق/ 1348 م،
بیش از چهل «حلقه» آموزشى در مسجد عمرو وجود داشت. سیاح مشهور
به نام ابن بطوطه در مسافرت خود به دمشق مى‏نویسد که پانصد دانش‏آموز و طلبه
در مسجد امویه در حلقه‏هاى علمى شرکت و از جیره‏هاى رایگان روزانه استفاده
مى‏کردند.
         در سال 149 ه ق/ 766 م، مسجد «منصور» در بغداد به دست خلیفه
ابوجعفر المنصور بنا و بعدها توسط هارون الرشید تزیین شد و توسعه یافت،
این مسجد یکى از مهم‏ترین مراکز آموزشى در خاورمیانه بود، این مسجد با دارا
بودن بین چهل تا پنجاه حلقه علمى، مرکز و مقصود دانشمندان و دانش پژوهان
بود. دانشمندى به نام خطیب بغدادى از علماى قرن 4، نقل مى‏کند در زیارت
مسجدالحرام از خداوند سه چیز طلب کرد که یکى از آنها این بود که بتواند در
مسجد منصور به تدریس بپردازد.
         تاریخ و همچنین تحقیقاتى که از آموزش مسلمانان عمل آمده است نشان
مى‏دهد که حلقه‏هاى علمى چگونه بوده‏اند. در اکثر مساجد، حلقه‏هاى علمى در
حیاط مساجد تشکیل مى‏شدند و این جلسات از محل عبادت دور بودند تا مزاحم
مردم نشوند، در نزدیکى هر حلقه ستونى بود که معلم نشسته یا ایستاده بر آن
تکیه مى‏داد، ستون و اطراف آن که به نامهى «زاویه» یا «رواق» نامیده مى‏شد،
بزودى محل و مرجعى براى حلقه شد. بعد از مدتى این نقاط به نام معلم خود
نامیده مى‏شد به خصوص اگر او فرد مشهورى بود؛ در مواردى نیز این رواق‏ها
به نام محل یا مملکتى که طلبه‏ها از آنجا مى‏آمدند نامیده مى‏شد و این نام‏ها در
جامع الازهر مشاهده مى‏شود.

نظام آموزشى در مساجد
          نظام آموزشى در مساجد اعمال مى‏شد از نوع ساده آن بود، در این قسمت
به اهمّ موارد این نظام اشاره مى‏شود.

1 ـ آداب آموزش
          هیچ نوع شرطى براى دانش‏آموزان وجود نداشت هر فرد تشویق
به پیوستن به حلقه مورد انتخاب خود مى‏شد، اما در بعضى از مساجد،
جلب رضایت استاد براى پیوستن لازم بود. هنگامى دانش‏آموز وارد مسجد
مى‏شد، کفشهاى خود را درمى آورد، آنها را دم در قرار مى‏داد و سپس بر روى زمین
که معمولاً از حصیر یا زیلو پوشانده مى‏شد، در حلقه مى‏نشست، در اکثر این
دوایره ترتیب نشستن دانش‏آموزان به ترتیب مقام علمى آنان بود؛ دانش‏آموز هرچه
پیشرفته‏تر بود، به همان اندازه نزدیکتر، استاد مى‏نشست و پیشرفته‏ترین
دانش‏آموزان پهلوى معلم مى‏نشست، دانش‏آموزان موقت نیز مجاز به نشستن
پهلوى استاد بودند و در بعضى از مجالس درس محل مخصوصى براى
دانش‏آموزان میهمان اختصاص داشت.

2 ـ زمان آموزش
          مجالس درس بعد از نمازصبح آغاز مى‏شد و تا نماز ظهر ادامه مى‏یافت و اگر
معلم متصدى مجلس درس مى‏بود، قبل از نماز صبح و بعد از نماز ظهر نیز جلسات
درس تشکیل مى‏یافت؛ زمان درس از یک تا دو سال طول مى‏کشید و همیشه در
مواقع نماز تعطیل مى‏شد و هیچ قانون مشخصى براى زنگ تفریح وجود
نداشت؛ جلسات درس در روزهاى تعطیل مذهبى تشکیل نمى‏شدند.
         تعطیلات دراز مدت بستگى به نتیجه تحصیلات دانش‏آموز داشت، بعضى
معلمان همه روزه تدریس مى‏کردند و بعضیها هفته‏اى یک بار جلسه داشتند،
«عنبرى» فقط در روزهاى جمعه درس زبان و لغت‏شناسى داشت در صورتى که
«براوى» روزانه بیش از یک مرتبه به تدریس مى‏پرداخت.
         بعضى معلمان موضوعات متعددى را تدریس مى‏کردند؛ شافعى بعد از نماز
صبح قرآن، بعد از طلوع خورشید حدیث و بعد صرف و نحو، شعر و شاعرى
و علوم تدریس مى‏کرد و ظهر به خانه برمى‏گشت.

3 ـ شیوه آموزش
          تدریس در حلقه با مراسم ساده و همراه با نشان دادن تقوا و فضیلت کامل
آغاز مى‏شد، معلم همیشه کار خود را با تمجید و تکریم خدا وبا درخواست یارى
و هدایت مردم آغاز مى‏کرد و سپس به درس خود مى‏پرداخت؛ او مطلب را از
نوشته آماده‏اى که توسط خود او یا معلم دیگرى آماده شده بود قرائت مى‏کرد
و ضمن قرائت متن آن را شرح و توضیح مى‏داد؛ این مراحل معمولا با توضیح
مجلس از مطلب آغاز مى‏شد و سپس با ارتباط دادن مطلب تازه به درس قبلى نوعى
مداومت به درس مى‏داد و نهایتاً به شرح نکات دشوارتر مى‏پرداخت.
          معلم ضمن ارائه و تدریس مطلب، پى در پى و با احترام از نوشته‏ها و مطالب
نویسندگان دیگر یاد مى‏کرد و هرگز از همکاران خود به بدى یاد نمى‏کرد، در واقع در
تمام مجالس درس نوعى فضاى مشابه بود که بر جلسات درس نظم و هماهنگى
مى‏داد.
          «توتا» با استفاده از نوشته‏هاى غزالى این عناصر نظم دهنده را از طرف آن
دانشمند مشهور چنین مى‏نویسد:
          الف) معلم باید با دانش‏آموزان همدردى و با آنان طورى رفتار کند که گویا
فرزندان او هستند.
          ب) اخلاق و روش پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باید مراعات شود و براى آموزش و یاد دادن
نباید متوقع اجرت و پاداش بود.
          ج) با دانش‏آموزان باید بى ریا بود و نباید به آنان قبل از داشتن استحقاق،
مقام و رتبه علمى داد.
          د) دانش‏آموزان باید نصیحت و ترغیب و براى رفتار بد توبیخ شوند.
          هـ) نباید به معلمان دیگر در مقابل دانش‏آموزان بى احترامى کرد.
          و) نباید به تدریس مطالبى پرداخت که بیش از فهم و درک دانش‏آموزان
است.
          ز) عمل معلم باید با گفته‏هاى او مطابقت داشته باشد و نباید رفتار او مغایر
گفته هایش باشد.
          به علت نبودن کتاب، معلم مجبور بود با در نظر گرفتن اهمیت متن تدریس
شده، همه متن یا قسمتى از آن را براى دانش‏آموزان املا کند و زمانى که املا گفتن
ضرورى بود، معلم متن مورد نظر را تا حد ممکن آرام مى‏گفت تا دانش‏آموزان اشتباه
ننویسند؛ دفترهاى دانش‏آموزان به طور مرتب از طرف معلم بازدید و اشتباههاى
آنها اصلاح و استفاده از آن مطالب براى یاد دادن به دیگران تأیید مى‏شد،
علاوه بر املا معلم به دانش‏آموزان توصیه مى‏کرد که تمام یا قسمتى از مطالب بیان
شده را حفظ کنند؛ در واقع در میان اصولى که براى قبولى و تأیید دانش آموزان لازم
بود، اصل، حفظ کردن مطالب و بیان آنها بدون مراجعه به متن بود و کیفیت
و طرزبیان نیز تأثیر داشت.
4 ـ شیوه ارزیابى
          به رغم نفوذ و احترامى که معلمان در میان دانش‏آموزان داشتند، مقام علمى
آنان اغلب آزمایش مى‏شد و دانش‏آموزان مجاز به این کار بودند و حتى تشویق
مى‏شدند که سؤال‏هایى مطرح کنند و درباره آنچه که یاد گرفته‏اند به بحث و گفتگو
بپردازند، به شرطى که براى مخالفت خود مدرک و گواهى داشته باشند. اگر معلمى
به بى‏اطلاعى خود اعتراف مى‏کرد، مورد احترام و تکریم بود. در کتابى آمده است:
اگر کسى مطلبى را نداند و به ندانستن خود معترف باشد، در واقع نصف مطالب را
آموخته است» در این مورد باید گفت که این گونه بحث و گفتگوهاى آزاد در نهایت
منتهى به این نتیجه مى‏شد که بعضى از معلمان، به حرفه خود با دقت بیشترى توجه
کنند؛ آیین و رسم گوش دادن معلمان به انتقادهاى دانش آموزان و بحث و گفتگو در
موضوع مطرح شده، معلمان را مجبور کرد که مطالب درسى را با دقت زیاد بررسى
کنند تا تأثیر و نفوذ بیشترى بر دانش‏آموزان پیدا کنند، هر چند همه موضوعات
علمى که براى مسلمانان شناخته شده بودند در مساجد تدریس نمى‏شدند،
ولى موضوعات درسى بسیار متنوع بود؛ در بسیارى از مجالس علاوه بر آموزش
خواندن و نوشتن، یادگیرى اصول دین نیز از اهمیت زیادى برخوردار بود؛ این کار از
طریق بررسى و مطالعه موضوعاتى مانند خواندن و تفسیر قرآن، حدیث یا سنّت
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، توحید و فقه انجام مى‏شد. به مطالعات ادبى و زبان‏شناسى نیز توجه
زیاد مى‏شد. علاوه بر شعر و ادبیات، مطالبى در مورد جنبه‏هاى مختلف زبان عربى
مورد علاقه بسیارى از دانش‏آموزان بود. این رشته شامل لغت‏شناسى،
صرف و نحو، معانى و بیان، انشا و خط و نگارش (رسم الخط) بود.

5 ـ موضوعات درسى
          علاوه بر وظایف مذکور، مسجد محلى بود که مطالب علمى و مسائل
اجتماعى نیز در آن تدریس مى‏شد و موضوعات تاریخ، جغرافى، اقتصاد و حتى
علوم سیاسى در آنجا بحث مى‏شد؛ علم فلسفه موضوعى بود که اغلب مورد توجه
و انتخاب بسیارى از دانشجویان بود، در بین موضوعات مهم درسى مى‏توان:
منطق، اخلاق، منطق مناظره و تصوف را نام برد. جلسات درس‏هاى شیمى،فیزیک،
ریاضیات، جبر و هندسه نیز دایر بود اگر چه علوم عملى و تجربى یا در
دانشکده‏هاى مخصوص یا در منازل معلمان خصوصى تدریس مى‏شد،
ولى مدارکى در دست هست که این‏گونه موضعات علمى در بعضى از مساجد بزرگ
نیز دایر بود. جلسات علم طب در جامع الازهر و جامع ابن تولون مصر دایر بود.
و در مسجد رویین مراکش نیز تدریس مى‏شد، در جامع الازهر کلاس‏هاى
ستاره‏شناسى و مهندسى نیز دایر بود و طبق نوشته‏هاى خولى درس‏هایى مانند
طب، قارماکولوژى، مهندسى و ستاره‏شناسى در مساجد بغداد تدریس مى‏شد
و دانشجویان از سوریه، ایران و هندوستان براى حضور در این کلاس‏ها به بغداد
مى‏آمدند.

6 ـ انتخاب استاد
          در بین بسیارى از مسلمانان، مسافرت براى کسب علم و دانش نوعى روش
زندگى بود و مسجد این جا به جائى افراد را بر عهده داشت؛ اعتقاد عامه بر این بود
که بریدن علاقه‏هاى دنیوى، تحصیل در غیاب خانواده و انتخاب معلمان خوب
و مفید سه اصل اساسى براى تعلیم و تربیت خوب است، به این دلیل انتخاب معلم
خوب براى بسیارى از دانش‏آموزان قبل از اینکه صاحب حرفه‏اى شوند، از اهمیت
بسیارى برخوردار بود؛ در سراسر امپراتورى اسلامى، دانشجویان مسافرت‏هاى
طولانى مى‏کردند که ماه‏ها طول مى‏کشید و چنانچه معلم یا استاد فوت مى‏کرد
یا مطلب تازه دیگرى براى تعلیم نداشت، دانشجو بار سفر را براى رفتن پیش استاد
دیگر مى‏بست. «دانشجویان در جستجوى مؤسسه علمى نبودند، بلکه پى استاد
معروفى بودند، این دانشجویان به این استادان ارج مى‏نهادند و افتخار مى‏کردند که
گواهینامه خود را از آنان دریافت کرده بودند.» «هر کسى خود را مسئول اتفاق
و اتحاد آموزش اسلامى مى‏دانست و خود را مقید به حفظ قراردادهاى آن مى‏دید
هر دانشجو بر طبق فرمان «زگهواره تا گور دانش بجوى» در تمام طول عمر خود را
طلبه مى‏دانست و از کشورى به کشور دیگر براى طلب علم سفر مى‏کرد؛ او همیشه
خود را در میان برادران دینى مى‏یافت که برایش مسکن فراهم و از او در خانه‏هاى
شخصى یا عمومى پذیرایى مى‏کردند، براى کارهایش تسهیلات فراهم مى‏آوردند،
ترتیب حضور او را در کلاسها مى‏دادند یا خود به آموزش مى‏پرداختند.

7 ـ گواهینامه علمى
          موقعى که دانشجو تحصیلات خود را با موفقیت به پایان مى‏رساند،
به او گواهینامه‏اى داده مى‏شد که «اجازه» نام داشت. گواهینامه از طرف مسجد
تأیید نمى‏شد، بلکه خود استاد شخصا آن را صادر مى‏کرد؛ در گواهینامه قید مى‏شد
که دانشجو علم مورد نظر را مطالعه کرده و آموخته است و مى‏تواند یافته‏هاى علمى
را به دیگران نیز انتقال دهد؛ این گواهینامه‏ها به خط خود استاد نوشته مى‏شد،
بعضا شامل تعریف و تمجید از دانشجو بود و به او اجازه تدریس مى‏داد،
همچنین گواهینامه شامل نام استاد، مهر و امضاى او نیز بود و محل و تاریخ نگارش
گواهینامه نیز قید مى‏شد؛ در مواردى استاد نام و امضاى خود را در صفحه سفید
اول یا آخر کتابى که خود آن را یاد داده بود مى‏نوشت، بنابراین معمولا هر
فارغ‏التحصیل داراى گواهینامه از طرف استادى بود که پیش او درس خوانده بود
و تعدادى از کتاب‏هاى درسى او از طرف استادان مهر و امضا مى‏شد و این کار
علامت موفقیت و عامل افتخار و مباهات شخصى بود.

8 ـ شیوه کاریابى
          بعد از این که دانشجو تعدادى گواهى جمع آورى و درباره موضوع درسى
خود تجربه کافى کسب مى‏کرد، در جستجوى کار در مسجد، دانشگاه، دادگاه
قضایى، اداره دولتى یا هر جاى دیگرى که از رشته درسى او استفاده مى‏شد،
بر مى‏آمدند؛ اگر چنین دانشجویى تدریس در مسجد را انتخاب مى‏کرد، آزاد بود که
مجلس خود را تشکیل دهد؛ فکرى با استفاده از اطلاعات سیوطى مى‏نویسد که
تدریس در مسجد براى هر کسى که مى‏خواست به این کار بپردازد آزاد بود تاریخ
اسلام پر از نامهاى استادانى است که حلقه‏هاى درسى خود را در مساجد تشکیل
مى‏دادند و در مجلس درس آنان دانشجویان گرد مى‏آمدند. به این ترتیب معلوم
مى‏شود که در اکثر مساجد افراد کارمند و تدارکاتى براى اداره امور وجود نداشت
و اگر کسى دانش آموزى داشت، مى‏توانست در موضوع انتخابى خود به تدریس
بپردازد.

9 ـ معاش استادان
          با گذشت زمان، جلسات درسى براى معلمان آرزومند تدریس تشکیل
مى‏شد، در بسیارى از مساجد بزرگ، لازم بود که از سایر استادان موجود در آن
مسجد براى تشکیل حلقه اجازه نامه دریافت کرد. اما اگر استاد تازه وارد
مى‏توانست طلاب زیادى را به دور خود جمع و احترام استادان دیگر را جلب کند،
موقعیت او با تعیین محل مخصوص جهت ایجاد حلقه درسى تثبیت و در نتیجه،
به او سایر تجهیزات داده مى‏شد. این پول‏ها یاز از خزانه دولت یا از منابع دیگرى
مانند بخشش‏ها و وقف‏ها پرداخت مى‏شد.بتدریج پرداخت این گونه پول‏ها
ضرورى شد و هر حلقه وقف مخصوصى داشت «براى هر مسجد چندین وقف
براى هر یک از استادان اختصاص داشت که این وقفها زمینه به کار گماردن استادان
بود؛ اما یک حاکم یا هر شخص قدرتمندى در دنیا مى‏توانست براى هر استادى
امکاناتى فراهم آورد و او را در مسجدى به تدریس بگمارد.
          در اواخر قرن 11 م، پرداخت پول از طرف مسجد براى معلمان صورت
بهترى به خود گرفت و در نقاط بیشترى اعمال مى‏شد، تا آن زمان امپراتورى اسلام
از چهارصد سال سابقه خود برخوردار بود و از ثمرات آن بهره‏مند مى‏شد.
          تدریس در بعضى از مساجد به صورت حرفه کامل العیارى درآمد و در
بسیارى اجتماعات، مساجدى که در آنها عمل آموزش انجام مى‏گرفت، حالت
و شکل دانشکده یا حتى دانشگاه را داشت، در مسجدالحرام، الازهرقاهره،
جامع اموى دمشق، مسجد منصور بغداد، مسجد قیروان تونس و مسجد قرویین
مراکش هزاران طلبه در جلسات درس شرکت مى‏کردند. در نتیجه، تامین معاش
معلمان تنها وسیله نگهدارى حرفه آموزشى و دانشگاهى به نظر مى‏رسید اما این امر
هرگز نمى‏توانست بدون کمک و یارى معلمانى که مخالف هرگونه پاداش و اجرتى
بودند و فقط رضاى خدا را مى‏خواستند، انجام شود؛ گولد زیهر در این مورد
به اختصار مى‏نویسد: «تصور مى‏شود که در اسلام نیز مانند مذاهب و ادیان دیگر،
پیروان آن در اختیار دستورهاى مذهبى این آیین قرار داشتند، اما با اینکه تعلیم
و تربیت مجانى مذهبى مى‏تواند عمل خوب و ایده‏آل باشد و با اینکه یک عده
کوشیدند تا به این فکر جامه عمل بپوشانند، ولى با گذشت زمان این علم فراموش
شد و عملاً قابل اجرا نبود...، در نتیجه، پرداخت اجرت به معلمان مطابق قانون
مسلمانان ضرورى تشخیص داده شد.

10 ـ هزینه دانشجویان
          علاوه بر استادان، دانشجویان مدارس نیز از دریافت پول و سایر لوازم زندگى
برخوردار بودند. هر چند اکثر دانشجویان خود مسئولیت هزینه زندگى را بر عهده
داشتند، ولى اکثر آنان بعد از رسیدن به مقصد از امکانات رایگان برخوردار
مى‏شدند، ابن بطوطه، سیاح مشهور، در بازدید خود از دمشق شاهد تسهیلات
بى‏شمارى براى دانشجویان خارجى در مسجد اموى بوده است؛ در مسجد قرویین
مراکش، دانشجویان نه تنها از پرداخت شهریه معاف بودند، بلکه گاه پولى نیز
دریافت مى‏کردند.
          در سال 767 ه ق / 1365 م، شاهزاده مملوکى به نام «ایلبغاالعمرى» دستور
داد که به هر یک از دانشجویان مسجد ابن تولون در قاهره ماهیانه 40 دینار پول
و مقدارى گندم داده شود؛ در جامع الازهر قاهره به هر دانشجو یک واحد مسکونى
داده شده بود تا دانشجویان پسر را از بعضى محلات مصر دور نگه دارند و محیط
کشور خارجى و سیستم قوانین آن براى ایشان سخت و غیرقابل تحمل نباشد.

موقعیت علما در جامعه
          حکام مسلمان و مردم عامى نیز به طلاب احترام مى‏گذاشتند؛ داشتن عنوان
«عالم» کافى بود که احترام همه را نسبت به شخص دارنده آن صفت برانگیزد که این
احترام به دلیل و کوششهاى وى براى کسب علم بود؛ موقعى که دانشمند معروفى
وارد شهر مى‏شد، دانشجویان و مردم عادى دور او جمع مى‏شدند و از جلسات
درسى او بهره‏مند مى‏شدند. در این مورد گفته‏اند که هارون الرشید خلیفه عباسى،
به دنبال دانشمندى به نام «مالک بن انس» فرستاد تا با او مجلس بحث ترتیب دهد،
فرستاده خلیفه بازگشت و جواب آورد که: «فرد باید در پى دانش باشد و به دنبال
علم برود و خلیفه خود به خانه مالک رفت.» اعتبار و احترامى که بعضى از علما
و دانشمندان داشتند، واقعاً تکان دهنده و تعجب‏آور است.
          موقعى که امام الحرمین (جوینى) در سال 478 ه ق / تابستان 1085 م
وفات یافت در نیشابور نه تنها به خواندن اشعار خود در سوگ او پرداختند بلکه
مردم مغازه‏هاى خود را بستند؛ علاوه بر اینها منبر مسجد را شکستند و شاگردان
او قلم و دوات‏هاى خود را خرد کردند.
          واضح است که بسیارى از دانشمندان عالم اسلام، خود از دانشجویان
و استادان مجالس درسى بودند، «شعیبى»، «حسن بصرى» و «احنف بن قیس»
در مساجد عراق تدریس کرده بودند، در میان فارغ التحصیلان مساجد اسپانیا،
«ابن رشد»، «ابن سائق»، «ابن بسام»، «ابن باجه» و پزشک معروف به نام
«ابوالعلاء زهر» بودند.
          مى‏گویند که خلیل بن احمد» در مسجد بصره واقع در عراق درباره زبان
و لغت صحبت مى‏کرد و یکى از شاگردان او «سیبویه» بود که بعدها یکى از
مشهورترین زبان شناسان و عربیدانان تمام ادوار شد. در بین افرادى که در مسجد
«قرویین» به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند، مى‏توان از «ابن خلدون»،
«ابن خطیب»، «البیتروجى»، «ابن حرزیم»، «ابن میمون» و «ابن الوزن» نام برد.
          گفته مى‏شود براى اولین بار در مسجد قرویین بود که «ژیلبرت اورى»
(که بعدها به نام پاپ سیلوستر دوم معروف شد)، با اعداد عربى و استفاده از عدد
صفر آشنا شد پیدا کرد و آنها را به اروپا معرفى کرد.

مسجد و علوم جدید
          اگر چه مسجد به جلب دانشجویان زیادى ادامه داد ولى برنامه و موضوعات
درسى آن بتدریج حالت انجمادى و اسکولاستیک قرنهاى وسطایى یافت که در
مقابل علوم تازه تاب مقاومت نداشت و نسبت به علوم دنیوى تردید داشت.
بتدریج آزادى فکر و اظهار عقیده شخصى از افراد صاحبنظر سلب شد. این فساد
و عقب ماندگى معنوى با فروکش کردن روح و عادت سنتى مسلمانان براى تحقیق
و یادگیرى، سرعت بیشترى پیدا کرد و بعضى اوقات به علت تسلط نیروهاى
استعمارى که بعد از انقراض سلسله عباسى در 656 ه ق. 1358 م. شروع شد
و تا قرن حاضر ادامه داشته است - از تحقیق و تتبع به شکل بسیار نامطلوبى
جلوگیرى شد. به این ترتیب، موقعى که مؤسسات جدید آموزشى و افکار جدید
به دنیاى مسلمانان معرفى شد، ارتباط نزدیک بین مسجد، علم و آموزش قطع شده
بود؛ مجالس درس تعداد معدودى از مساجد بزرگ مانند الازهر در مصر،
مسجد قیروان و زیتون در تونس و مسجد قرویین در مراکش، منابع و امکاناتى
داشتند که براى موجودیت خود تلاش کنند، اما حتى این مراکز درسى نیز نتوانستند
موفقیت کاملى کسب کنند، تا اینکه به طور کامل قوانین و اصول آموزش عالى را
پذیرا شدند؛ به این ترتیب در عمل به صورت دانشگاههاى جدیدى درآمدند و با
مسجد ـ که زمانى متعلق به آن بود ـ، ارتباط بسیار ضعیفى داشتند.