-
جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
-
مسجد و تعلیم و تربیت
-
صفحه 279 از 383
برای شماره صفحه باید عدد وارد کنید.
چنانچه اشتغال علماى دین نیز به امور دنیوى و غیره، تحت لواى دین باشد
و دین وسیلهاى براى رسیدن به اغراض دنیوى و مطامع مادى و حطام ناچیز دنیا
یا اشغال پستها و رسیدن به قدرت و حکومت باشد، معلوم است که ضایعه و آثار
سوء تخریبى به ویژه بر روى نسل جوان تا چه حد خواهد بود.
به لحاظ همین ضعفهاست که در بسیارى از خانوادهها یا مراکز آموزشى
و علمى و دینى وقتى کودکان یا نوجوانان به سن بلوغ و جوانى مىرسند و مراحلى
از تحصیلات را پشت سر مىگذارند، بتدریج دچار طغیان شده و عاصى مىشوند
و به آداب و سنن دینى پشت پا مىزنند و بىاعتنایى مىکنند و در نهایت پوچگرا
و هرهرى مذهب و متنفّر از دین و از خود بیگانه مىشوند؛ که ریشه آن همین
دوگانگى و تناقضات در کردار و گفتار است و از همین خلاف واقعگویىها
سرچشمه مىگیرد.
«دکتر فارتى» جامعه شناس و استاد دانشگاه کالیفرنیا، در این باب مىگوید:
در جوامع غربى، هیپىهاى نوجوان، عاصى و سرکش نیستند، بلکه افرادى هستند
که احساس مىکنند جامعه به آنان دروغ گفته است، لذا آنها خود را فریب خورده از
بزرگسالان مىدانند.
اگر توحید عملى و فضیلتها و ارزشهاى الهى و کرامتهاى اخلاقى در
آینه رفتار آنها متجّلى نباشد، سبب بدبینى نسل نوجوان و جوان به آنها و معتقدات
آنان مىشود، زیرا گویاترین زبان زرین مقام ارشاد و تبلیغ و هدایت، زبان عمل است
و نه کلام البتّه واضح است که:
«دو صد گفته چو نیم کردار نیست».
«به عمل کار برآید به سخنرانى (سخندانى) نیست».
استاد عالیقدر آیهاللّه جوادى آملى مىفرمایند:
«تربیت قبل از آنکه یک تئورى علمى باشد، یک روش
کاملاً عملى است».
امام صادق علیهالسلام نیز مىفرمایند:
«کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم».
در همین زمینه امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز فرمودهاند:
«من نصب نفسه للناس اماما فلیبدء بتعلیم نفسه قبل
تعلیم غیره».
به همین سبب آمر به معروف باید خود ابتدا مئتمر و ناهى از منکر باید اوّل
خود منتهى از آن باشد تا بتواند به این دو فریضه عمل کند. و الا مشمول آیه ذیل
خواهد بود:
« لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا
مَا لاَ تَفْعَلُونَ ».
اگر اعمال زعماى دینى و علماى مرشد و عادى جامعه، برخلاف گفتههاى
آنها باشد و در رفتار جامعه و عملکرد مسئولان نظام اسلامى با آنچه در تعالیم دینى
است، تفاوتى مشاهده شود، آداب و تشریفات مذهبى، صرفا تظاهر و نمایش
و تصنعى است، یا صرفا براى امرا معاش و تحصیل مال و کسب درآمد.
کارکردهاى آموزشى مساجد
در این مبحث، کیفیت کارکاردهاى آموزش در مساجد مورد بحث قرار
مىگیرد؛ که عبارت اند از: مسجد نهادى، آموزشى، مسجد و مدرسه، ویژگىهاى
آموزش مذهبى در مساجد، مسجد و آموزشهاى اصلاح گرایان ظهور مدارس
جدید و وضعیت منتج به آن.
همچنین به لحاظ موضوع، علاوه بر سیر تاریخى آموزشهایى که در مساجد
و در جوامع مختلف اسلامى عرضه مىشود، مسائل اجتماعى و سیاسى همراه
با تحولاتى که در موارد و سطح آموزشهاى دینى در مساجد صورت گرفته است،
بررسى شده است.
1 ـ مسجد، نهادى آموزشى
مسجد علاوه بر محل نیایش، ذکر، وعظ و خطابه و تجمع مؤمنان در ساعاتى
خاص، از آغاز؛ محل ابلاغ احکام، دستورها و آموزههاى دینى و کاربرد آنها در
زندگى روزمرّه بوده است؛ مسلمانان هیچگاه نافى تلاش عقلى براى فهم تجربه
و باورهاى دینى نبودهاند، از این رو مبناى آموزش و پرورش دینى را منکر نبودند
بلکه تلاش مىکردند که با کمک عقل با یکدیگر و پیروان دیگر ادیان ارتباط برقرار
کنند در برخى از فرق و نحلههاى اسلامى این تلاش، پر رنگتر و در برخى نحلهها
کمرنگتر است، اما هیچ نحلهاى خود را در یک قفس نفوذناپذیر زندانى نکرده و از
گفتگو با دیگران سرباز نزده است؛ خود پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مسجد مدینه به تعلیم دین
به اصحاب مىپرداخت و به پرسشهاى آنان پاسخ مىگفت؛ در تاریخ اسلامى نیز
مطالعات متنوع و متکثر دینى نشانگر اعتقاد به فهمپذیرى و قابلیت انتقال فهمها در
حوزههاى گوناگون دینى است.
در مساجد بسیارى که در شبه جزیره عربستان و سپس در مناطق مفتوح
ساخته مىشدند، یادگیرى و درک آموزهها عمدتاً در چارچوب دعوت اسلامى
و تبلیغ مطرح مىشد، اما کسانى که با جدیت بیشترى به این موضوع مىپرداختند
سعى مىکردند پایهاى علمى براى آنها ایجاد کرده، دانشهایى را تأسیس کنند.
دانشهاى تفسیر یا حدیثشناسى از دل این تلاشها بیرون آمد؛ مسلمانان
کمتر به ذکر صرف آیات قرآن یا اقوال اولیا اکتفا مىکردند بلکه به توضیح آنها از
جهات گوناگون مىپرداختن و همین تبیین و توضیح به شکلگیرى دانشهایى مثل
«رجال»، «درایه» و انواع علوم قرآنى منجر شد.
در آغاز در جلساتى که در مساجد تشکیل مىشد افراد (بالاخص کودکان)
به حفظ آیات و احادیث تشویق مىشدند (تا این متون در سینهها بماند و از گزند
روزگار حفظ شود) اما اندک اندک کارآموزش فراتر از به حافظه سپردن، کشیده شد
و مناسب با نیزهاى آموزشى، هم دانش مربوط بسط یافت و هم محل مربوط به آن
بوجود آمد؛ مکتبهاى آموزش قرآن و مدارس علوم و معارف دینى از دل این
توسعه بیرون آمد و عمدتاً در کنار مساجد تأسیس شد، در برخى مناطق این مدرس
و مکتبخانهها در دل مساجد تشکیل مىشدند و زبان متون و نصوص (عربى) در
جوامع عجم مانعى بر سر کار آموزش متون ایجاد نمىکرد.
تا پیش از شکلگیرى مؤسسات و مراکز تحقیقاتى دینى در دنیاى جدید که
عمدتاً به دانشگاهها و نهادهاى دولتى وابستهاند، کار تحقیق و مطالعه در خصوص
باورها، رفتارها و متون دینى، در مساجد انجام مىشد. پایه این مطالعات و مباحث،
گفتگوها و مناظراتى بود که عمدتاً در مسجد صورت مىگرفت، در قرون رونق
تمدن اسلامى، این گفتگوها در عرصههاى گوناگون اندیشه جریان داشت و کمتر
پیش مىآمد که گروهى انزوا طلبیده و محلى غیر از مسجد راستاد فعالیتهاى
خویش قرار دهند، مسجد در تمدن اسلامى جایى براى بررسى وجوه دینى امور
بوده است، جایى که مردم در آن مىتوانستند حقایق، هنجارها و قواعد دینى را
جستجو کنند و به معنایى کلىتر مورد هدایت دینى قرار گیرند.
در قرون اولیه هجرى این امر، کم کم به یک سنت تبدیل شد هر کسى
اطلاعاتى در باره دین داشت و چنین اعتبار و منزلتى مىیافت، مىتوانست دانش
خود را به مخاطبان در مسجد انتقال دهد. بخشى از این آموزش به صورت
شفاهى صورت مىگرفت و به این ترتیب مباحث دینى به دیگران انتقال مىیافت
تا آنها را سینه به سینه به دیگران انتقال دهند، اما اندک اندک (متن) نیز پا به میدان
گذاشت. نخست آیات قرآن و حدیث و سپس توضیحات و تفاسیر و پس از آن آثار
مستقل در معارف گوناگون دینى، مبناى بحث و درس در مساجد قرار گرفت.
بنابراین، مساجد از آغاز شکلگیرى اسلام به صورت مراکزى براى آموزش
دینى عمل کردهاند، این آموزش، هم نقش تعلیمى (انتقال آگاهىها و اطلاعات)
و هم نقش تربیتى (ساختن شخصیت اخلاقى و اجتماعى فرد براى ورود به جامعه)
داشت این آموزش، هر چند با روشهاى خاص مکانیکى و عقلانى، مفهوم تعلق
به جامعه را ایجاد مىکرد و حقایقى که انتقال مىداد موجب نوعى کسب هویت
مىشد امّا به این وسیله افراد مسلمان از دیگران شناخته مىشدند و اعتقادات
و احکام انتقال یافته موجب تشخص آنها مىشد.
مسلمانان در قرنهاى اولیه اسلامى به ارتباط وثیقى میان آنچه دین حقیقى
پنداشته مىشد و نوع آموزشهایى که براى انتقال ان صورت مىگرفت باور داشتند.
آن نوع واسطههاى معرفتى که امروزه ما میان دین و معرفت دینى یا نصوص
و بازخوانى و تفسیر آن مشاهده مىکنیم در آن دوران لحاظ نمىشد و آنچه مربیّان
مسلمان مىگفتند، دین تلقى مىشد، از همین رو هیچ گونه مشکلى براى عرضه آنها
در مسجد که مىباید خلوص دینى آن حفظ شود، به وجود نمىآمد. اما گروههایى
که باورها و شعار آنها از دین جارى فاصله مىگرفت، دیگر نمىتوانستند مسجد را
محل عرضه تعالیم خود قرار دهند؛ صوفیان به همین دلیل مجبور بودند حلقات
درس خویش را به خارج از مسجد انتقال دهند و مراکزى مستقل براى این کار
و اداى مراسم خود احداث کنند.
2 ـ مسجد و مدرسه
با نهادینه شدن اسلام به عنوان دین و شکل ثابت به خود گرفتن احکام
و باورهاى آن، معرفت دینى، از یک سو با قرآن و حدیث و از سوى دیگر با شریعت
و فقه فاصله گرفت؛ این دانشهاى تازه با رونق فکرى بسط و تعمیق یافت و هرچه
بیشتر تفاوت خویش را با بیان صرف آیات و احادیث یا احکام اسلامى آشکار کرد،
همراه با این فرآیند تمایز یابى و تخصص و معرفتى نهاد مدرسه کم کم تأسیس شد
و از مسجد فاصله گرفت.
مدرسه در این حالت محل آموزش تخصصى افرادى است که نقشهاى
خاص دینى را مىخواهند بر عهده گیرند. (علما) اما مسجد هیچگاه نقش آموزش
عمومى خود را از دست نداده است.
معارف تازه شکل گرفته، کم کم مورد پذیرش واقع و هر یک صاحب متون
و آموزگاران و نظریههاى خاص خود شدند؛ مراکز فرهنگى و علمى نیز در جهان
رو به گسترش اسلام هر یک در یک یا چند حوزه تخصصى نامدار شدند
و دانشجویانى را از سراسر حوزه تمدن اسلامى به خود جلب کردند، این امر نیز
تقویت کننده جریان جدایى مدارس از مساجد شد؛ طلّابى که کار آموختن و سپس
آموزش دادن به حرفه آنها تبدیل مىشد، به جایى براى استقرار و خوابگاه نیاز
داشتند که مسجد به دلیل حرمت و تقدس آن نزد مسلمانان نمىتوانست چنین
نقشى برعهده گیرد، به این ترتیب، مدارسى که یک نهاد دنیویتر به شمار مىرفتند،
عمدتا در جنب مساجد احداث شده؛در همین مدارس است که دانشهاى
گوناگون: کلام، فقه، حدیث، قرآن، دانشهاى مقدماتى (مثل: منطق، صرف، نحو،
معانى، بیان و بدیع) و نیز دانشهاى فلسفى رونق پیدا کرد و توسعه یافت؛
نسبت به مذهب مسلمانانى که در این مدارس حضور مىیافتند، محل علاقههاى
مدرسان، نظریهها و نحلههاى گوناگونى شکل مىگرفتند یا تقویت مىشدند.
تأسیس مدارس نخست در قرن پنجم و توسط خلفاى بغداد و حاکمان دیگر
بلاد بجدّ پىگیرى شد و در قرنهاى بعدى نیز ادامه پیدا کرد؛ یک نمونه،
اسماعیلیان فاطمى در مصر قرن دهم هجرى است که پس از استقرار مؤسساتى را
براى آموزش واعظان و مبلغان دین خود آغاز کردند؛ حاکمان رقیب در عکس
العمل به این گونه اقدامات و شاید به دلیل مقتضیات گسترش حیطه تمدن اسلامى
و حکومت بر آن از نیمه دوم قرن پنجم هجرى به تأسیس مؤسسات آموزشى خاص
خود اقدام کردند؛ در این مدارس بخش عمدهاى از کارکردهاى آموزشى که قبلاً
مساجد متکفل آن بودند، انجام مىشد. این مؤسسات آموزشى به ایجاد یک
چشمانداز سازگار و منسجم به جهان انسان و دین در حوزه تمدن اسلامى یا حداقل
در مراکز فرهنگى آن کمک بسیارى کردند، کارى که مساجد به دلیل مخاطب
عمومى و کارکردهاى متنوع خویش از عهده آن برنمى آمدند.
در قرنهاى پنجم و ششم هجرى قمرى است که بخش عمدهاى از متون
درسى معارف دینى مطابق با مذهب و نحله مدرسان و محققان شکل گرفت
و آموزش بیش از پیش به قرائت، آموختن و توضیح متون مقدس و درسى فراهم
آمد و به همّت مفسران رسمى محدود شد؛ هرگونه نهادینه شدن و رسمیت یاقتن،
مستلزم چنین حدّ و حصرهایى است و طبعاً دیدگاههاى فرقهها یا مذاهبى که
پیروان بىشمارى دارند ثبت و ضبط بیشترى مىکند. مدارس به دلیل وابستگى
به بودجههاى عمومى و بیتالمال بیش از مساجد تحت نظارت بودند، به همین
لحاظ آموزش در مساجد بازتر، پراکندهتر و عمومىتر و آموزش در مدارس،
تنظیم یافتهتر، منسجمتر و خاصتر بود.
آنچه در مساجد و سپس در مدارس تدریس مىشد، عمدتاً ربط وثیق با متون
و نصوص دینى و رفتار و اقوال اولیاى دین داشت، به این لحاظ دانشهایى مثل
فلسفه (که مانند منطق شأن مقدماتى نداشت) براى ورود به قلم و آموزش مشکل
داشت. در نهایت نیز فلسفه در قالب ابزار و زرّادخانهاى براى دفاع از عقاید دینى،
به حوزههاى علوم دینى راه یافت و عمدتا به کلام استحاله یافت.
دانشهاى تجربى نیز عموما در برابر علوم دیگر شأن و مرتبت پایینترى
داشت و در مقایسه با دانشهاى هنجارى دینى (مثل فقه) کارکرد حاشیهاى و فرعى
پیدا مىکرد. هر دانشى که به بیان حقیقت دین بیشتر یارى مىکرد قدرش بیشتر
شناخته مىشد.
این کارکرد مدرسه و مسجد در انتقال فرهنگ دینى از یک نسل به نسل دیگر
و بهرهگیرى از همه علوم گذشته (تجربى و عقلى) براى اثبات حقیقت دین
و دستورهاى آن تا قرن دوازدهم هجرى قمرى که بتدریج دولتها و کشورهاى
مسلمان شکل گرفته و امپراتورى عثمانى افول پیدا کرد، ادامه یافت؛ در برخى از
کشورها، سازماندهى مجدد آموزش زودتر انجام شد؛ در کشورهاى هند و پاکستان
به دلیل قوىتر بودن بخش خصوصى، مؤسسات خصوصى آموزشى (از جمله
مؤسسات دینى) حضور داشتند که امروزه از دامنه عمل آنها کاسته شده است.
3 ـ ویژگىهاى آموزش در مساجد
در ادامه مطلب مىخواهیم آموزشهاى عرضه شده در مساجد بزرگ جهان
اسلام را در دو قرن نوزدهم و بیستم میلادى، یعنى زمانى که بتدریج تجددخواهى
در میان مسلمانان رواج پیدا کرد بررسى کنیم.
این مساجد بزرگ را مىتوان مساجد مهم «مکه» و «مدینه»، مسجد «الازهر»
در «قاهره»، مسجد «زیتونه» در تونس مسجد «قرویین» در فارس ذکر کرد.
همچنین مىتوان به مساجدى در دمشق، بخارا، لاهور، دهلى، نجف، قم، شیراز،
اصفهان، مشهد و تهران اشاره کرد؛ در این بحث مىتوان آموزشهاى مذهبى عرضه
شده در مدرسهها «اعم از مدرسههاى سنى و شیعى»، زاویهها و خانقاههاى
صوفیان و مؤسسات خصوصى تأسیس شده در دو قرن مذکور که به مطالعه قرآن
و اسلام مىپرداختند، کنار گذاشت.
به دلیل چند زبانى بودن مسلمانان و عربى بودن زبان متون دینى، اولین
و مقدماتىترین آموزش، آموختن زبان عربى (صرف و نحو) است؛ حداقلى که از
این زبان ممکن است بدان اکتفا شود، یادگیرى قرائت قرآن است؛ تأکیدات بسیار
اولیاى دین بر قرائت قرآن به همت همه مسلمانان زمینه مهمى بر اینگونه
آموزشهاست؛ آموزشهاى دیگر بر پایه متون دیگرى صورت مىگیرد که عمدتاً
متعلق به قرنهاى چهارم تا هفتم هجرى قمرى است (دوران شکوفایى تمدن
اسلامى) و چهره کلاسیک اسلام به شمار مىآیند؛ این متون عمدتاً با کمک مفسران
رسمى آموخته مىشوند و علما و فقها در حلقات درس تدریس مىکنند.
حضور در این حلقات کاملاً اختیارى است و به هیچ شرطى مقید نیست؛
گذراندن دروس مقدماتى نیز پیش شرط علمى حضور در دروس بالاتر است،
اما پیش شرط ضرورى و رسمى نیست، چون اصولاً سیستم آموزشى خاص
با کمک سلسله مراتب ویژه وجود ندارد، تنها عنصر اعتبارى و منزلتى افراد،
حضور در درس مدّرس یا عالم است که گاه با یک سند خاص (اجازه) همراه
مىشود؛ حضور مرتب در درس یک استاد و به پایان رساندن آن خود به خود به این
معناست که آن فرد مىتواند در مقام تدریس آن درس قرار گیرد؛ رونق گرفتن درس او
دیگر به کیفیت درسى که تدریس مىکند باز مىگردد، استادى که از شهرت
برخوردار شود با اقبال طلاب (حتى از مناطق بسیار دور) مواجه مىشود؛
در آموزشهاى عرضه شده در مساجد هیچ نوع اختصاصى وجود ندارد
(اینکه فلان درس خاص باید در فلان مسجد عرضه شود) و برنامه تحصیلى رسمى
و درجات و مدارک خاصى در نظر گرفته نمىشود.
اعتبار این آموزشها از دو منبع حاصل مىشود: اعتبار متون مذهبى در میان
مسلمانان و اعتبار استادان گذشته و معلّمان امروز که سلسله وار به اولیاى دین
اتصال پیدا مىکنند، اهمیت دادن به حفظ کردن متون مذهبى از اعتبار ویژه و تقدس
آنها ناشى مىشود (گرچه تا حدى نیز ناشى از فقدان صنعت چاپ بوده است)،
اعتبار مدرّسان، اعتبارى سنتى است و با یک جنبش اجتماعى به اعتبار فرهمندانه
تبدیل مىشود، اما از اعتبار قانونى - عقلایى فاصله دارد، به همین لحاظ
آموزشهاى مذهبى کمتر روح نقادى و گفتگو با دیگر ادیان و مذاهب را داراست،
یعنى سنت، کفایت را نیز در درون خود دارد.
براساس همین اعتبار ناشى از متون مذهبى و سلسله هدایتگران،
در مساجد، هیچ نوع آموزش دنیوى عرضه نمىشود، در مساجد نه آموزش معارف
مربوط به طبیعت، جامعه و تاریخ جریان دارد و نه آموزشهاى کاربردى مربوط
به زندگى روزمرّه، اینها از علوم دنیوى به شمار مىروند و در مسجد جایى ندارند؛
مورد ایران در سه دهه اخیر تا حدّى استثنایى است، انقلاب اجتماعى و سیاسى در
ایران، دین را به حوزه امور دنیوى پیوند زد و تا حدى آن را از آسمان به زمین آورد،
در این هبوط، بسیارى از امور دنیوى چهره و چشم انداز دینى پیدا کرد یا حداقل
با مقدمه قرار گرفتن براى امور قدسى، رنگ قدسى پیدا کرد هنگامى که کمکهاى
اولیه پزشکى یا آموزش نظامى در خدمت جهاد قرار گیرند، طبیعتاً به سهولت
مىتوانند به صحن مسجد راه پیدا کنند؛ ورود آموزش سینما، تئاتر و دیگر هنرها
به صحن مسجد در ایران نیز برخوردار از این اندیشه است که این پدیدهها را
مىتوان ابزار مقاصد مقدس قرار داد.
شکل دیگر از دینى جلوه دادن آموزشهاى دنیوى، این توجیه است که
حضور افراد در مسجد به واسطه جذابیتهاى آموزشهاى کاربردى، واکسینه کردن
افراد از انواع آسیبهاى اجتماعى ناشى از دوران جدید و زندگى شهرى است،
منتقدان بر این نکته تأکید مىکنند که حدى بر این امر متصور نیست، با این دیدگاه
باید همه امور را که عاقبت هر یک جذابیتى خاص خود دارند به حوزه مسجد وارد
کرد و این از شأن قدسى و کارکرد نیایشى مسجد مىکاهد، این بحث همچنان در
دهه هشتاد نیز در ایران زنده است و در مساجد انواع آموزشها عرضه مىشود.
4 ـ مسجد و آموزشهاى اصلاحگرایان
به موازات تحولات واقعى در جوامع اسلامى که تأثیر زیادى بر مساجد
داشته است، جنبش اصلاح گرایان دینى که از اصلاح و پیرایش جامعه به اصلاح
و پیرایش دین یا بالعکس مىرسیدند نیز به درون مساجد راه یافت، اصلاحگرایان
دینى مثل «محمد عبده» در مصر، «سید احمدخان» در هند و «سید جمالالدین
اسدآبادى» در ایران، آموزشهاى خود را مرتباً در مساجد به گوش مسلمانان
مىرساندند، آنها به مسلمانان تذکر مىداده که باید با معارف و مشکلات دنیاى
جدید آشنا شوند و خود عملاً چنین آگاهىهایى عرضه مىکردند، از نگاه
اصلاحگرایان آموزش مىتوانست موتور محرکه جوامع اسلامى براى خروج از
انحطاط قرار گیرد.
این اصلاح گرایان بسیار بیشتر از مسلمانان سنتگرا به نقش آموزش در تحول
جامعه اعتقاد داشتند و تحولات اجتماعى را بیشتر ناشى از فعالیتهاى فرهنگى
مىدانستند.
اصلاحگرایان اگرچه چندان نتوانستند آموزشهاى مورد نظر خود را نهادینه
کنند، اما آموزشهاى سنتى را کمرنگ کردند، این امر در کنار دو عامل دیگر
یعنى رشد مدارس جدید و ساختهاى در حال تغییر اقتصادى و اجتماعى جوامع
اسلامى، از نقش آموزشى مساجد کاست و مساجد را صرفا به محل نیایش تبدیل
کرد که بعداً کارکردهاى سیاسى و اجتماعى به دلیل ضعف نهادى این جوامع
به کارکرد نیایش افزوده شد.
5 ـ ظهور مدارس جدید
با شکلگیرى دولت و ملتهاى جدید در جوامع اسلامى یا تحول در
ساخت حکومتى ملتهاى کهن، حکومتها به تأسیس نهادهاى آموزشى جدید
پرداختند، «محمد على» در مصر «خیرالدین» در تونس، سلاطین عثمانى و برخى
امراى اصلاح طلب در ایران (قائم مقام فراهانى، امیرکبیر) به تأسیس مؤسسات
آموزشى جدید اقدام کردند، این امر خود به خود بر آموزش در مدارس و مساجد
تأثیر گذاشت؛ اکثر جنبشهاى ملىگراى نیز بشدت ناقد شیوههاى آموزش کهن
بودند، دو واقعیت نیز در این میان خودنمایى مىکرد: توسعه اقتصادى
(نیاز به نیروهاى متخصصى که آموزش سنتى نمىتوانست چنین محصولاتى داشته
باشد) و تحولات اجتماعى ناشى از ارتباط با غرب (ظهور نقشهاى جدید که
آموزشهاى تازهاى مىطلبید)، این مجموعه باعث ازدیاد تأسیس مدارس جدید
شد و همه آموزش گیرندگان را تحت نظارت قرار داد.
حکومتهاى جدید که مبناى مشروعیت سیاسى خویش را ایدئولژىهاى
تازه و عمدتاً دنیوى قرار مىدادند، آموزش جدید را نوعى روند اجتماعى کردن
و کنترل اجتماعى در خلاف مسیر سنتى مىدانستند و به این ترتیب مىتوانستند از
اثر نیروهاى سنتگرا در سیاست بکاهند؛ در این نظام آموزشى جدید،
حتى آموزشهاى دینى تا حدّ تعلیمات دانشگاهى پیش بینى شد تا مجموعه
آموزشهاى سنتى کارکرد داشته باشد، نتیجه این عمل آن بود که اوّلاً مدارس سنتى
در نظام آموزشى خود تغییراتى به وجود آورند و ثانیاً در رقابت با مدارس جدید
عناوین تازهاى در آموزشهاى خود بگنجانند، علتى که باعث تداوم آموزش سنتى
مىشد آن بود که تبلیغ و دعوت به نیروهاى آموزش دیدهاى نیاز داشت که
موضوعهایى مثل وقف یا تمهیداتى مثل خمس، هزینههاى آنان را تأمین مىکرد
و مستقل از دولت بود.
تحول دیگر حضور آموزش گیرندگان سنتى در مدارس و دانشگاههاى جدید
به موازات حضور در مدارس علمیه و مساجد به منظور کسب معارف دینى بود.
این امر باعث شد که حلقات اتصالى میان دو نوع آموزش به وجود آید و نیروهاى
سنتى بتوانند ایدههاى خویش را در نظام جدید مطرح سازد، این نیروها همچنین
ایدههاى تحول در آموزش سنتى را مطرح مىساختند و پیش بردهاند.
6 ـ نتیجه
نتیجه مجموعه تحولات مذکور براى مساجد آن بود که مساجد از حیث
آموزشى، سه شکل کاملاً متمایز از یکدیگر اتخاذ کنند، شکل اول آن بود که بسیارى
از مساجد با محدود کردن دایره آموزشى خویش به آموزش عمومى و ابتدایى در
حد قرائت قرآن اکتفا کنند؛ مکتبهاى قرآنى سنتى در بسیارى از مساجد جهان
اسلامى به فعالیت مشغولاند، شیوههاى آموزشى در این مکتبها کاملاً سنتى
است و مخاطبان آنها بیشتر کودکانى هستند که والدین آنان از سر دغدغههاى دینى،
فرزندانشان را به آموزش قرآن ترغیب مىکنند.
شکل دوم مدرن است، به این معنا که محلى در مسجد به نام کتابخانه در نظر
گرفته مىشود و جوانان و نوجوانان و کودکان مسلمان به شکل گروهى از
آموزشهاى ابتدایى (که از قرآن آغاز شده و به حدیث، اعتقادات و احکام مىرسد)
برخوردار مىشوند، در این شکل دیگر حلقاتى از افراد که بر گرد آموزشگر خویش
حلقه زنند، به چشم نمىخورد، بلکه مسجد کلاسهایى با صندلى و تخته سیاه دارد
و حتى از ابزارهاى نوین سمعى ـ بصرى براى آموزش در آنها استفاده مىشود.
شکل سوم ارتقاى مسجد تا حد دانشگاه؛ برخى از مساجد در جهان اسلام
تعلیم و تربیت دینى در سطوح عالى را نیز بر عهده گرفتهاند، مسجد «زیتونه»
در تونس و مسجد «قرویین» در فاس نهایت به دانشگاه اسلامى مبدّل شدند؛
در سال 1961 م. مسجد «الازهر» در قاهره به دانشگاه اسلامى تبدیل شد که همانند
دانشگاههاى جدید دانشکدههاى بسیارى دارد و از حیث دانشکدههاى فقه و کلام
اسلامى مشهور است؛ «الازهر» داراى شبکه گستردهاى از آموزشهاى اسلامى در
همه سطوح در سراسر مصر و یک دانشکده زنان (کلیات البنات) است، در اکثر
کشورهاى اسلامى، مدارس سنتى نیز بتدریج به مؤسسات آموزش عالى
و مؤسسات تحقیقاتى تبدیل شدهاند.
در دو دهه اخیر این جریان در ایران نیز شدت گرفته است، در حوزههاى
علمیه از یک طرف دانشگاههایى که عمده تاکید آنها بر علوم اسلامى است
تأسیس شده و گسترش یافتهاند و از طرف دیگر مدارس سنتى به کارهاى پژوهشى
رو مىکنند، به این ترتیب آموزش رسمى از مسجد به دانشگاه انتقال مىیابد.
در کار مدارس نیز تحولاتى ایجاد شده است، اما هیچ یک صرفا نقش آموزش عالى
را بر عهده نگرفته است یا حداقل این نقش را به کمک مؤسسات دیگر ایفا مىکند؛
به دلیل تحولات سریع اجتماعى در ایران به دشوارى مىتوان به وضعیت ثابتى در
دراز مدت اشاره کرد، نهادههاى آموزشى دینى اعم از مدارس و مساجد در دوران
گذر از سنتى به مدرن، همچنان تحول پذیرند.