به گزارش سرویس مسجدخبر پایگاه تخصصی مسجد؛ یکی از چیزهائی که در هر حرکت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرات و مبانی پایهای آن نهضت و جریان، هم بایستی «واژهسازی» و هم «نهادسازی» شود. وقتی یک فکر جدید(مثل فکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی) مطرح می شود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القاء می کند و از این جهت، باید واژههای متناسب خودش را دارا باشد؛ چرا که اگر آن نهضت و نظام از واژههای بیگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد و مطلب ناگفته خواهد ماند.[1]
یکی از مفاهیم مهم انقلاب اسلامی ما، مقولۀ وحدت و همگرایی است و باید نه تنها از ظرفیت های واضح در این زمینه بهره برد، که ظرفیت های جدید و امکانات نوینی را طراحی و نهادینه ساخت و در راستای تحقق اهداف همان مقولات از آنها بهره برداری کرد. عید قربان یکی از امکانات ما مسلمان ها برای همگرایی و وحدت، و خنثی کردن توطئه های دشمنان در راستای بدبین کردن ما نسبت به یکدیگر است که بایستی از آن استفاده کنیم[2]
البته مناسبت های بزرگ، مانند اعیاد غدیر، فطر و قربان، بهانههایی پی در پی برای مستحکمتر کردنِ رابطه قلبی و معنوی خود با خدای مهربان و عزیز هم هست. با این ارتباط معنوی، خود را به آن مرکز عظیم قدرت و عزّت و حکمت، هرچه بیشتر مرتبط می کنیم و بهره می بریم.[3] به ویژه دو عید بزرگ غدیر و قربان که در ماه ذی الحجه و ایام حج و روزهای مناجات و توبه و استغفار قرار گرفته و دو مقطع مهم در خصوص موضوع امامت است، زیرا در عید قربان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بعد از امتحانهای سخت به مقام امامت نائل میشوند و در روز عید غدیر خم هم حضرت علی (علیهالسلام) بعد از امتحانهای بزرگ به منصب والای امامت میرسند. در این مقطع متصل و مرتبط با مسئلۀ امامت، دلها متوجه یک ارتباط بین عید قربان و عید غدیر شده و بعضی هم این را «دهۀ امامت» نامیدهاند، که نام مناسبی است.[4]
اما جهات دیگری نیز در عید غدیر و عید قربان وجود دارد. مثلا اگر به حکمت مندرج در عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز می شود. در عید قربان یک قدردانی بزرگ الهی از پیامبر برگزیدۀ حضرت حق، حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) نهفته شده است.
پیامبری که در آن روز دست به ایثار آن هم ایثار عزیزان زد. ایثار فرزند جوانش که خدای متعال او را بعد از عمری انتظار، در دوران پیری به وی داده بود.[5] خدای متعال این دو پسر را در دوران پیری، و لابد بعد از یک عمر انتظار و اشتیاق، به این پدر داده بود؛ امید فرزند هم دیگر بعد از آن نداشت. سید شهیدان همۀ عالم، حضرت اباعبداللَّهالحسین (علیه الصّلاة و السّلام) - که خود مظهر ایثار و مظهر شهادت است - در دعای شریف عرفه از این حادثه یاد می کند؛ «وَ مُمسِک یَدَی إبراهِیم عَن ذبحِ ابنِهِ بَعدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَ فناءِ عُمرِهِ»؛ این ایثار و این گذشت، برای مؤمنانی که می خواهند راه حقیقت و تعالی و عروج مدارج عالیه را طی کنند، یک نماد است. امکان ندارد بدون گذشت، در امتحانات الهی پیروز شد. در امتحانات همواره پای یک ایثار و گذشت به میان میآید. گاهی گذشت از جان است، یا گذشت از مال است؛ و یا گذشت از یک حرفی است که کسی زده است و می خواهد با اصرار و لجاجت پای آن حرف بایستد. گاهی هم گذشت از عزیزان است. امتحان یعنی عبور از وادی محنت. یک محنتی را جلوی پای یک انسان یا یک ملت می گذارند؛ عبور از این محنت، امتحان است. اگر توانست عبور کند، به آن منزل مقصود می رسد. اما اگر به سبب عدم بروز استعداد خود یا عدم غلبه بر هوای نفس، نتوانست عبور کند، می ماند. ذات امتحان همین است. امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد و ببیند ما در چه وزن و حدی هستیم. امتحان در حقیقت یک گام به سوی مقصد است. من و شما که امتحان می شویم، معنایش این است که اگر توانستیم از این شدت و محنت عبور کنیم، یک وضع و حیات و مرحلۀ جدیدی را به دست می آوریم و در این خصوص، یک ملت و یک شخص تفاوتی با هم ندارند.[6]
خاطرهی روز عید قربان، خاطرهی بزرگی است؛ اساساً دههی اوّل ذیحجّه، دههی خاطرهها است. در ماه ذیحجّه، هر دههای یک خصوصیّتی دارد؛ دههی اوّل، هم دههی خاطرههای پُرشکوه و مهم و آموزنده است و هم دههی تضرّع و توجّه و انابهی الیالله است. خاطرهها از خاطرات مربوط به حضرت موسیٰ (علیه السّلام) شروع میشود که مسئلهی «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة» [است که] چهل شب میعاد حضرت موسیٰ با پروردگار عالم در کوه طور یا همان میقاتی که بود طول کشیده؛ که در تفسیر هست که این چهل شب از اوّلِ شبِ اوّل ذیقعده است تا شب عید قربان. و اوّل، قرار سی شب است، بعد ده شب اضافه میشود که همین ده شب ذیحجّه است؛ که این [موضوع]، اهمّیّت این شبها را نشان میدهد.
رنجهای حضرت موسیٰ در این خاطرات مشخّص است. خب زحمات فراوان حضرت موسیٰ (علیه السّلام) در مصر، درگیری با فرعون و مشکلات عجیب و غریبی که بعد از برگشتن از مدیَن تا بیرون آمدن از مصر برای این بزرگوار پیش آمد -در رابطهی با فرعون، در رابطهی با بنیاسرائیل، در رابطهی با سَحَره و دیگران- و بعد از آن معجزهی عظیمی که اتّفاق افتاد، که دریا شکافته شد و دشمنِ بنیاسرائیل با همهی نیروهایش جلوی چشم آنها غرق شد، خب این دیگر باید یک ایمان ثابت مستقرّی را در بنیاسرائیل به وجود میآورد؛ [ولی] این جوری نشد. اوّل که گفتند «اِجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَة»، که دنبال شرک و بتپرستی و مانند اینها [بودند و] دلشان پَر زد برای بتپرستی -این اوّل کار بود- بعد هم که قضیّهی گوساله [بود] که این ظاهراً مربوط به همین چهل روز است؛ که این بزرگوار وقتی که از میقات برگشت، دید که اوضاع دگرگون شده و ملّت برگشتند.
چه رنج بزرگی است برای یک پیغمبر، یک داعیِ الیالله، با این همه زحمت عدّهای را در راه خدا به راه بیندازد و ایمان به اینها تلقین بکند، بعد به یک چیز جزئی اینها از این ایمان برگردند! که در قرآن دارد «وَاَلقَی الاَلواحَ وَاَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیه»، حضرت این وضع را که دیدند، بشدّت خشمگین، ناراحت، متأسّف شدند، که در قرآن حدّاقل دو جا به این [موضوع] اشاره شده است، که «لا تَکونوا کَالَّذینَ آذَوا موسىٰ»؛ آزار بنیاسرائیل به حضرت موسیٰ در اینجا ذکر شده؛ یک جا هم در سورهی صف است که «قالَ موسىٰ لِقَومِهِ یا قَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَقَد تَعلَمونَ أَنّی رَسولُ اللَهِ إِلَیکُم»؛ این نشاندهندهی آن است که اذیّت و آزار بنیاسرائیل به حضرت موسیٰ خیلی بزرگ بوده؛ این دَه شب خاطرهی این واقعات مهمّ تاریخی است و به ما نشان میدهد که حرکت در راه حق با وجود معجزاتی مثل معجزات موسیٰ چقدر مشکلات دارد و چطور باید با این مشکلات مواجه شد و صبر کرد، که این یک خاطره است. بعد مسئلهی روز عرفه است که روز دعا و توسّل و توجّه و اوج توجّه به خدا است که در روایت از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که ایشان فرمودند پدرم، یعنی حضرت باقر، در روز عرفه در عرفات در هوای داغِ آنجا روزه میگرفتند -که لابد روزهی نذری بوده است- و دعا میخواندند و تضرّع میکردند و گریه میکردند در آن هوای داغ کذایی. دعای امام حسین (علیه السّلام) هم که خب روشن است و دعای صحیفهی سجّادیّه هم که دعای فوقالعادهای است. اینها مربوط به روز عرفه است. امیدواریم ملّت عزیز ما دیروز را که عرفه بود، حظّ وافر برده باشند و انشاءالله همهی دعاهایتان مستجاب باشد.
بعد نوبت میرسد به روز عید قربان، این قربانی شگفتانگیز و شگفتیساز در تاریخ که بینظیر است. حضرت ابراهیم مأمور میشود که نوجوان خودش را به دست خودش به قتل برساند -امر الهی است، آزمایش الهی است- آن هم فرزندی که سالهای متمادی از وجود او محروم بوده و در پیری اَلحَمدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الکِبَرِ إِسماعیلَ وَإِسحاق؛ خدای متعال این بچّه را به حضرت ابراهیم داده بود و خب پیدا است چقدر انسان به فرزندِ اواخر عمر و دوران پیری دلبسته است. به این فرزند که حالا «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ» -یک جوانی و یا نوجوانی شده- گفت میخواهم تو را به قتل برسانم، این دستور خدا است. آن جوان هم گفت: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین. ببینید اینها حوادث عجیب تاریخ دین، تاریخ دینداری، تاریخ ایمان، تاریخ اسلام است. ما در گذشتهی خودمان، در سابقهی دینداری خودمان اینها را داریم، که پدرِ پیر حاضر است جوان خودش را به دست خودش به خاطر دستور خداوند قربانی کند و جوان هم با کمال میل و طوع و رغبت میگوید: اِفْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین؛ خواهی دید که من تحمّل میکنم. این هم خاطرهی عید قربان است که خب این دههی اوّل، دههی این جور خاطرههای شکوهمند و پُرمعنا و راهنماییکننده است.
دههی دوّم ذیحجّه، دههی ولایت است و مسئلهی غدیر که در روایت هست که «ما نودیَ اَحَدٌ بِشَیءٍ مِثلُ ما نودیَ بِوِلایة»؛ از همهی احکام الهی، این ولایت جایگاه برتری دارد، چون تأمینکننده و تضمینکنندهی همهی احکام الهی است که خب ماجرای غدیر و آن داستان بسیار مهم [بیانگر آن است].
دههی سوّم هم باز دههای است که در آن هم حوادث مهمّی وجود دارد؛ از جمله و شاید مهمترینش داستان مباهله است که آنجا هم مسئله، مسئلهی توحید است؛ یعنی بحث پیغمبر با مسیحیان آن روز، نصارای نجران که به مباهله منتهی شد، بحث دربارهی حضرت عیسیٰ بود که حضرت میفرمودند حضرت عیسیٰ بندهی خدا و پیغمبر خدا است، آنها چیزهای دیگری میگفتند؛ قرار شد مباهله کنند که بعد در قضایای مباهله که معروف است و شنیدهاید آنها مجبور شدند عقبنشینی کنند.
خب امیدواریم انشاءالله که این روز بر شما مبارک باشد؛ این دهه را با مبارکی گذرانده باشید و دو دههی بعد ذیحجّه را هم انشاءالله آن چنان که رضای الهی است و آن چنان که خوشبختی ملّت عزیز ما است بگذرانیم.[7]
پی نوشت:
[1] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه؛ 22 مهر 1390.
[2] . بیانات در دیدار کارگزاران نظام؛ 24 آبان 1383.
[3] . بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی(علیه السلام)؛ اول فروردین 1378.
[4] . بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور؛ 4 آذر 1388.
[5] . الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ. سورۀ ابراهیم(علیه السلام)، آیه 39.
[6] . بیانات در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان؛ 26 آبان 1389.
[7] . بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان 10 مرداد 1399.