پیامبران از طرف خداوند مأمور به هدایت مردمند و برای این که مردم را به سوی خداوند متعال هدایت کنند نیازمند به تشکیل حکومت در جامعه هستند. زیرا با تشکیل حکومت قدرت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دست آنها میافتد و در سایه این قدرت به آسانی میتوانند این وظیفه الهی را انجام دهند.
پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز در ابتدا مأمور بود که این هدایت را بدون جنگ و خون ریزی انجام دهد اما چون مشرکان دست از لجاجت خود بر نداشتند و تصمیم گرفتند با پیامبر بجنگند، وی نیز در مقابل آنان به دفاع پرداخت. پس جنگ از طرف پیامبر دفاعی است نه تهاجمی.
رسول خدا (ص) در این جنگها از شیوههایی استفاده کردند که در زمان خود بی نظیر بود. این اصول هم اکنون نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در این مقاله برآنیم که ویژگیهای برجسته این فرمانده بی نظیر و هم چنین تاکتیکهایی که در نبردها بکار میبردند را بیان کنیم.
به این امید که سیره نظامی پیامبر خدا (ص) سر مشق مدافعین و پاسداران اسلام قرار گیرد.
مقدمه.
محمد بن عبدالله (ص) یک پیامبر بود و مأموریّت هدایت انسانها به سوى خداوند متعال را بر عهده داشت. وی بسیار علاقه داشت که مردم از گمراهى رهایى یابند و به راه راست درآیند و در این راه رنج بسیار برد و مشقتهای زیادی را تحمل کرد. پیامبر رحمة للعالمین، آمده بود که مردم را با شیوهاى منطقى وعقل پسند متقاعد کند که دست از بت پرستی و شرک بردارند و به خداوند یگانه ایمان بیاورند. او با هیچ کس دشمنى نداشت، دنبال مقام نبود، قصد تصرف سرزمینى را نداشت و از قبیله، مردم یا نژادى خاص طرفدارى نمىکرد بلکه آمده بود همگان را متوجه خداوند کند و مشعل خاموش دین را روشن کند. با این حال دعوت صمیمانه رسول خدا (ص) در آغاز بىجواب ماند، سران قریش به مخالفت برخاستند. وابستگى شدید مردم به بتها سدّ راه توحید شد. دانشمندان یهود و نصارا از راه حسادت وارد شدند و نتیجه آن شد که پیامبر خدا (ص) ناخواسته وادار به جنگ گردید. وقتى مخالفان، زبانى جز زبان زور و اجبار نمىدانستند، پیامبر نیز دست به شمشیر برد، اما نه شمشیر برای جهانگشایى. آن حضرت زمانى به اقدام نظامى و خشونتآمیز دست مىزد که کار با خرد و منطق پیش نمىرفت. او براى مداواى درد جهل، ابتدا داروى پند و موعظه، بشارت و انذار را مىآزمود و زمانی که هیچ کدام مؤثر نبود، درمان را با جراحی و داغ به پایان مىبرد.
هر چند رسول گرامی خدا (ص) پیامبر و با وحى در ارتباط بود، اما نبردهای وى رنگ بشرى داشت. او با شیوهی معمول روزگار خویش مىجنگید، هر تدبیرى که لازمهی جنگ بود مىاندیشید و از ابزار و ادوات جنگى استفاده مىکرد، زمانی در جنگ پیروزمىشد و گاهی شکست مىخورد. چون بنا نبود که کار رسالت از راه وحی (غیر عادى) پیش برود. بناى خداوند این بود که مسلمانان در این جنگها شرکت کنند تا شجاع از ترسو و پایدار از فراری و مجاهد از منافق بازشناخته شود. خداوند مىخواست پیروان پیامبراسلام را همانند پیروان ادیان گذشته آزمایش کند و به هر کسى هر آنچه را که لیاقت آن است بدهد.
سیره در لغت و اصطلاح.
«سیره» در لغت بر وزن فِعله به معنای نوع و کیفیت رفتن است. (2) اما سیره در اصطلاح مورخان صدر اسلام به معنای احوال و تاریخ زندگی پیامبر بوده است. (3) استاد مطهری در معنای سیره چنین توضیح میدهد: سیرهی پیغمبر، یعنی سبک پیغمبر، روشی که پیغمبر در عمل و روش برای مقاصد خودش به کار میبرد ...(4).
ویژگیهای برجسته فرماندهی پیامبر اکرم (ص).
1. شجاعت
پیامبر اسلام فردى شجاع بود و شجاعت در تمام صحنههای زندگى او دیده مىشود. زمانى که مشرکان مکه رسول خدا (ص) را پیوسته تهدید مىکردند و آزار مىدادند، یک تنه در مقابل همهی آنان ایستاد. وقتى هم به مدینه آمد و حکومت اسلامى تشکیل داد، مخالفان خود را با دیده تحقیر نگاه کرد و در انجام کارهاى نظامى براى گسترش و تثبیت حکومت لحظهاى درنگ نکرد. از نشانههاى شجاعت آن حضرت رو در رو شدن با دشمن با نیروی اندک بود. به گواه تاریخ تقریباً در تمام جنگها تعداد نیروهای اسلام از سپاه دشمن کمتر بود، در عین حال در بیشتر جنگها پیروزى با مسلمانان بوده است.
شجاعت رسول خدا (ص) را کسى مثل حضرت على (ع) تأیید مىکند که خود سلحشورترین و شجاعترین رزمنده اسلاماست. آنحضرت در سخنى فرمودهاست: «کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنا به رسول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه، فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ»؛ (5) هنگامى که نبرد سخت مىشد، به رسول خدا (ص) پناه مىبردیم و هیچ کس از او به دشمن نزدیکتر نبود.
در جنگ احزاب بر اثر زیادى دشمن و فشار جنگ دلها به شدت لرزید، ترس و هراس بر همه جا سایه افکند و بیشتر مردم نگران بودند، به ویژه زمانى که خیانت و پیمانشکنى یهودیان بنىقریظه آشکار شد، ترس و نگرانى مردم افزایش یافت. با این حال، رسول خدا (ص) هرگز نگران نشد و ترس به او راه نیافت. ایشان پیوسته در فعالیت بود و شب و روز براى پیشبرد جنگ مىکوشید. نظارت بر یک جبهه گسترده با امکانات بسیار اندک کار بسیار دشوارى بود و رسول خدا (ص) با شجاعت بى نظیرش این کار مهم را به انجام رسانید و دشمن را فرارى و سرافکنده ساخت.
2. بنیّه نیرومند.
پیامبر خدا (ص) بسیار قوى و تندرست بود. با آنکه شبها پیوسته در حال عبادت بود و اندکى مىخوابید، روزها با نشاط کامل فعالیت مىکرد راههای طولانی را همانند افراد زیر فرمانش مىپیمود، با آنکه وظیفه حساس و خطیر فرماندهى را به عهده داشت، در انجام کارهاى دشوار شرکت مىکرد، گاهى در جنگها زخمهای عمیق برمىداشت، با این وجود سپاه اسلام را هدایت مىکرد بىآنکه سستى و رخوتی در او دیده شود. (6).
3 . شخصیت و نفوذ.
رسول خدا (ص) شخصیتى برجسته داشت. یارانش احترام فوق العادهاى براى او قائل بودند و از معنویت آن حضرت تأثیر میگرفتند. کافران قریش در واقعه حدیبیه عروة بن مسعود را فرستادند تا با آن حضرت گفتگو کند. او که فرد دنیا دیدهاى بود، از شخصیت و نفوذ معنوى پیامبر خدا (ص) به شگفت آمد، از این رو وقتى پیش قریش آمد چنین گفت: من نزد قیصر و کسرى، امپراتوران روم و ایران و همچنین پادشاه حبشه رفتهام، اما هیچ پادشاهى را ندیدهام که به اندازه محمّد در پیروانش نفوذ داشته باشد. آب وضویش را نمىگذارند بر زمین بریزد و براى تبرک هر قطره آن را مىبرند. اگر تار موئى از سر و صورت او بیفتد فورا آن را از زمین برداشته حفظ میکنند و اینان هرگز او را با چیزى عوض نخواهند کرد. (7).
با آنکه پیامبر (ص) متواضع و مهربان بود و یارانش را خیلی دوست داشت، کسى را یاراى آن نبود که زیاد به چهره مبارکش نگاه کند، با ایشان بلند سخن بگوید یا او را در اجراى تصمیمهایش به تردید بیندازد. با آنکه در جاهاى لازم با یاران خویش به مشورت مىپرداخت ولى آنان هرگز به این فکر نیفتادند که در اراده پیامبر تأثیر بگذارند، بلکه با کمال ادب و فروتنى پیشنهاد خود را مطرح مىکردند که در صورت درست بودن مورد پذیرش حضرت قرار مىگرفت و کسی روی نظر خود اصرار نمیکرد.
4 . فرمانهای صریح و روشن
از ویژگیهای برجستهی فرمانده آن است که در شرایط مختلف جنگ سریع تصمیم بگیرد و در عین حال فرمانهایی که صادر مىکند معقول، روشن و دور از هر ابهامى باشد. این امر باعث مىشود که رزمندگان به درستى دستورها اعتماد کنند و در اجرایش به خود تردیدى راه ندهند. طبیعى است که فر مان هاى بىموقع و بی جا یا مبهم و نادرست، نیروها را دچار سردرگمى مىکند و اوضاع میدان جنگ را به هم مىزند.
ابلاغ دستورهاى درست و روشن نیاز به دو عامل دارد: اول نیروى عقل و تدبیر، دوم اطلاعات درست از چگونگى میدان جنگ و وضعیت دشمن. در قوت عقل و نیروى تدبیر پیامبر خدا (ص) کسى تردید ندارد و حضرت این موهبت خدایى را به حد کمال دارا بود. اطلاع از وضع دشمن نیز امرى بود که از همان روزهاى اوّل رویارویى با نیروهاى قریش مورد توجه رسول خدا (ص) بود. آن حضرت پیوسته تلاش مىکرد که آخرین اطلاعات از وضعیت نیروهاى دشمن را در اختیار داشته باشد و در تمام نبردها قبل از هر کارى به کسب خبر و اطلاعات مىپرداخت.
هنگام رویارویى با دشمن مثل نبردهاى بدر، احد، خندق و دیگر نبردها نخستین گام حضرت این بود که اطلاعات مورد نیاز را از دشمن کسب کند. این دو عامل یعنى نیروى عقل و آگاهى از وضع دشمن براى پیامبر (ص) این امکان رافراهم مىآورد که فرمانهای نظامى را به موقع و در نهایت روشنى صادر کند. وقتى گفت و گوى آن حضرت را در جنگ احد با تیراندازانى که حفاظت از جبهه پشت رزمندگان اسلام را به عهده داشتند، بررسی مىکنیم به آسانى میفهمیم که آن حضرت چقدر به اهمیت نظامى آن نقطه آگاه بود چقدر به رزمندگان تأکید کرد که محل مأموریت خود را ترک نکنند، گویا حضرت به روشنى مىدید که آنان با مشاهده شکست اولیه دشمن، محل را ترک خواهند کرد. از این رو تأکید ورزید که حتى اگر دشمن را در حال شکست و فرار هم دیدید، سنگرها را ترک نکنید. (8).
5 . آرامش
لیاقت و شایستگى یک فرمانده نظامى در هنگام حوادث ترسناک بروز مىکند. کسی که از سختى جنگ به هراس نمىافتد و بر اعصابش تسلط دارد، موج حوادث را نیز از سر مىگذراند و کسی که در وقت ترس وبیم، آرامش خود را از دست مىدهد، دستخوش امواج شده، راه به ساحل پیروزى نخواهد برد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) آرامش بىمانندی داشت و در سختترین شرایط جنگ بر اعصابش مسلط بود. هرگز کسى ایشان را سراسیمه و آشفته ندید یا فرمانى را از روى بىحوصلگى صادر نکرد. وقتى در جنگ خندق خیانت یهود آشکار شد، حضرت با کمال آرامش و خونسردى رفتار کرد. ابتدا کار احزاب را یکسره ساخت و بعد به سراغ بنىقریظه در مدینه رفت. در جنگ احد در حالى که چندین زخم کارى به تن داشت و صورتش خون آلود بود، ابوسفیان پیشنهاد کرد که وعدهگاه سال آینده جنگ، محل بدر باشد، پیامبر (ص) با نهایت آرامش آمادگى خود را اعلام کرد و زمانى که دشمن شعارهاى شرکآمیز مىداد، حضرت دستور فرمود: با شعارهاى توحیدى به آنها پاسخ دهند تا به آنان بفهماند که این ناکامى اندک، تزلزلى در اراده حضرت ایجاد نکرده است. (9).
6 . روان شناسى و شناخت استعدادها.
پیامبر (ص) نیروهاى زیر فرمانش را به خوبی مىشناخت و از لیاقت و میزان کارآیى آنان آگاهى کامل داشت. روان شناسى نیروها به حضرت این امکان را مىداد که به افراد، وظیفهاى در خور توان و شایستگى آنها بدهد و کارى خارج از اندازه توان بر عهده کسى نگذارد.
حسان بن ثابت، شاعرى توانا وچیره دست بود، اما قدرت شرکت در جنگ را نداشت. (10) رسول خدا (ص) از این موضوع اطلاع داشت هرگز او را به میدان جنگ نفرستاد و تنها از قریحه و ذوق سرشار او علیه دشمن استفاده مىکرد. تعدادى از نو مسلمانان مکه در جنگ حنین شرکت کردند، وقتى نوبت تقسیم غنیمتها رسید، حضرت که مىدانست آنان بیشتر به انگیزه کسب غنیمت به جنگ آمدهاند، همه اموال را میان آنها تقسیم کرد. در مقابل، انصار نگران آن بودند که پیامبر (ص) در مکه بماند و به مدینه نرود. در همان مجلس چنین اعلام کرد: شما خشنود باشید که اموال از آن مکیان باشد و پیامبر همراه شما باشد. با شنیدن این خبر شادى از انصار برخاست و غنیمتها را به کلی از یاد بردند.
روز جنگ احد شمشیرى را به دست گرفت و پرسید چه کسى حق این شمشیر را ادا مىکند؟ چند نفر از جنگجویان اعلام آمادگى کردند، ولى پیامبر (ص) شمشیر را به آنان نداد تا آنکه «ابو دجانه» برخاست و گفت: حقش چیست اى رسول خدا، فرمود: اینکه آن قدر به دشمن بزنى تا کج شود و آن گاه شمشیر را به ابودجانه داد. (11).
7 . محبت متقابل
رسول خدا (ص) نسبت به رزمندگان اسلام محبّت و مهربانی داشت و در رفع گرفتاریهای معنوى و مادى آنان مىکوشید. رزمندگان اسلام پس از جنگ موته فرارى تلقى شده، مورد نکوهش مردم قرار گرفتند و پیامبر خدا (ص) آنها را از این تهمت برى دانست و از یکایک آنان دلجویى کرد. در جنگ خندق براى آنکه از فشار جنگ بر مسلمانان بکاهد با یکى از قبیلههاى مهاجم وارد گفتگو شد، هر چند مسلمانان خود به این کار رضایتندادند.
مجاهدان اسلام نیز در مقابل، رسول خدا (ص) را دوست مىداشتند و در هنگام خطر، جان خود را سپر ایشان مىساختند. در جنگ احد سپاهیان دشمن حلقه محاصره را خیلی تنگ کردند و از هر سوى به جانب حضرت تیر مىافکندند. در این میان تعدادى از مسلمانان (حضرت علی) علیه السلام و طلحة بن عبیدالله به دفاع از آن حضرت برخاسته تا دفع خطر از ایشان جانانه جنگیدند. در پایان همین جنگ، یکى از زنان مسلمان که چند تن از عزیزانش به شهادت رسیده بودند، وقتى خبر سلامتى پیامبر خدا (ص) را شنید، بسیار شادمان شد. (12).
بهترین نمونه دوستى متقابل رسول خدا (ص) و یارانش در رفتار ابوذر با ایشان دیده مىشود. ابوذر در جنگ تبوک از سپاه عقب ماند. پس از سه روز خسته و تشنه به مسلمانان پیوست. رسول خدا (ص) که از دیدارش شادمان بود، دستور داد سیرابش کنند، اما با کمال تعجب دید که ابوذر مشکى آب به همراه دارد. فرمود: آب دارى و تشنهاى؟ گفت: آرى پدر و مادرم فدایت. به صخرهاى رسیدم که روى آن آبى گوارا و خنک یافتم. با خود گفتم: این را نمىنوشم تا حبیبم رسول خدا (ص) از آن بنوشد. (13).
8 . دوراندیشى
رسول خدا (ص) بسیار دور اندیش بود و مسائل نظامى را با دیدگاه سیاسى، تحلیل و ارزیابى مىکرد. ابتدا همه احتمالها را مورد بررسى قرار مىداد و سپس تصمیم مىگرفت.
در جریان حدیبیه با وجود آنکه بیشتر مسلمانان با قرار صلح مخالف بودند، حضرت که آینده کار را روشن و موفقیتآمیز ارزیابى مىکرد، آن را پذیرفت. تاریخ اسلام، درستى نظر ایشان را تأیید کرد و معلوم شد که تصمیم حضرت پس از سنجیدن همه جنبهها گرفته شده است. آن حضرت در فتح مکه چنان عمل کرد که هیچ گونه درگیرى شدید و خشونتآمیز و گستردهاى پیش نیاید و چنین هم شد.
پیامبر خدا (ص) هنگام اعزام سپاه، در طول راه و در اردوگاهها چنان با هوشیارى و دور اندیشى رفتار مىکرد که حتى یک بار هم از سوى دشمن مورد تهاجم غافلگیرانه واقع نشد در حالى که پیوسته دشمن را غافلگیر مىکرد و با حرکتهای مانورى و نمایشى او را به اشتباه مىانداخت.
?9 . مساوات با رزمندگان
پیامبر بزرگوار اسلام در زندگى عادى و در زندگى جنگى، امتیاز ویژهاى براى خویش قایل نبود، جز آنچه که رهبرى و فرماندهى اقتضا مىکرد. در مسیر جنگ بدر تعداد مرکبهای سوارى مسلمانان اندک بود و به ناچار هر چند نفر از یک شتر استفاده مىکردند. آن حضرت نیز چنین کرد و با حضرت على (علیه السلام) و یک نفر دیگر به نوبت یک شتر را سوار مىشدند. دو شریک رسول خدا (ص) پیشنهاد کردند که پیاده بروند و ایشان سوار باشد، اما نپذیرفت و فرمود: شما از من نیرومندتر نیستید و من از شما به پاداش بىنیازتر نیستم.
گرسنگى در جنگ خندق به مسلمانان بسیار فشار مىآورد. هیچ وقت دیده نشد که رسول خدا (ص) غذاى بهتری بخورد یا از غذاهاى موجود سهم بیشترى به خود اختصاص دهد، چه بسا که یارانش را ترجیح مىداد و غذا و لباس خوب را به آنان ایثار مىکرد. روشن است که این رفتار در روحیه رزمندگان اسلام بسیار مؤثّر مىافتاد و آنان را به ایثار و فداکارى تشویق مىکرد. (14).
شیوههای نظا می پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم).
1 . شرکت در جنگ
پیامبر خدا (ص) در بیشتر جنگها شرکت داشت و فرماندهى جنگهای بزرگ و سرنوشت ساز مثل بدر، احد، خندق، فتح مکه، حنین و تبوک بر عهده خود آن حضرت بود. حضور پیامبرخدا (ص) در میدان جنگ مایه دلگرمى رزمندگان اسلام مىشد، به ویژه آنکه حضرت همچون دیگر جنگجویان در سختیهای جنگ سهیم بود. با این وجود، شأن و مقام فرماندهى خویش را در هر موقعیتى حفظ مىکرد. به منظور فرماندهى و پیشبرد کار جنگ، مکان ویژهاى را اختیار مىکرد و به هدایت رزمندگان مىپرداخت.
با آنکه رسول خدا (ص) شجاعتى بىمانند داشت، اما اغلب، کار از پاى درآوردن دشمن را به عهده رزمندگان اسلام مىگذاشت حضرت جز در وقت ضرورت دست به شمشیر نمىبرد و چون کوه استوارى بود که به گفته امیرمؤمنان على (ع) وقتى کا رجنگ سخت مىشد، رزمندگان اسلام به او پناه مىبردند. (15).
2 . سعى بر کاهش تلفات
پیامبرگرامى اسلام (ص) سعی میکرد تا در نبردها کمترین تلفات جانى و مالى را داشته باشند. تعرض به غیر نظامیان و ویران ساختن آبادیها به وسیله فاتحان همیشه معمول بوده و هست، اما پیامبر خدا (ص) چنین نمىکرد و به رزمندگان اجازه غارت و چپاول نمیداد. براى نمونه، یهودیان خیبر از سرسختترین دشمنان اسلام بودند. وقتى پیامبر خدا (ص) بر آنان پیروز شد، اجازه داد که در مزارع به کشت و کار پرداخته، مقدارى از درآمد را به حکومت اسلامى بدهند، در حالى که قدرت داشت، همه آنها را با خاک یکسان کند. وقتى حضرت سپاهى را براى جنگ اعزام مىکرد به آنها سفارشهایی مىکرد که همه حکایت از رعایت موازین انسانى در جنگ مىکند. (16).
3 . تکیه بر نیروهاى خودى
اعتقاد به خداوند و ایمان به یگانگى او و نیز اخلاص در کار از شرایط اولیه مجاهدان اسلام بود. رسول خدا (ص) در سختترین شرایط حاضر نبود نیروهاى مشرک را در جنگ شرکت دهد. در مواردى مشرکان به پیامبر (ص) پیشنهاد همراهى در جنگ را مىدادند، اما حضرت تنها به این دلیل که آنها مشرک هستند، از قبول آن خوددارى مىکرد. (17) و مىفرمود: در جنگ با مشرکان از مشرکان کمک نمىگیریم. زیرا پیامبرخدا (ص) که براى برانداختن شرک و بتپرستى مىجنگید، چگونه مىتوانست از مشرکان کمک بگیرد. از طرفی مشرکان قابل اعتماد نبودند، چه بسا در گرماگرم جنگ به همکیشان خود مىپیوستند و از پشت به سپاهیان اسلام خنجر مىزدند.
4 . رعایت اصول نظامى و مخفی کاری.
پیامبر خدا (ص) در تمام مراحل جنگ همهی اصول نظامى را رعایت مىکرد به نظم و انضباط نظامیان اهمیتى ویژه مىداد، بر کیفیّت نیروهاى زیر فرمان خود نظارت مىکرد و از شرکت افرادى که توان رزمى لازم را نداشتند جلوگیرى مىنمود، بر اجراى دستوراتش نظارت کامل داشت. وقتى آماده باش اعلام مىشد کسى حق نداشت بدون اجازه محل مأموریتش را ترک کند. آن حضرت به ویژه بر حفظ اسرار تأکید مىورزید و بسیار مراقب بود که اسرار نظامى مسلمانان فاش نشود. بسیار اتفاق مىافتاد که پیامبر خدا (ص) مقصد حرکت را اعلام نمىکرد و در مواردى راههای مدینه را زیر نظر مىگرفت که اخبار و اطلاعات به دشمن نرسد. (در فتح مکه) و همچنین مانند نامه ایای که به عبدالله بن جحش سپرد، در چرم خولانی پیچید و به وی فرمود: «پس از آن که دو شب راه پیمودی، نامه را باز کن و به آنچه در آن نوشتهام، عمل کن.».
پیامبر خدا (ص) در حالى که خود بسیار مراقب بود که اطلاعات نظامى به دست دشمن نرسد، پیوسته جاسوسانى (مأموران اطلاعاتی) را در سپاه دشمن نگه مىداشت. در شهر مکه افرادى بودند که اطلاعات کامل و دقیق دشمن را به ایشان مىرساندند و همچنین آن حضرت کسانى را مأمور مىکرد تا در طول راه همراه دشمن حرکت کنند و رفتارشان را گزارش کنند. (18).
5 . استفاده از تجهیزات نظامى
رسول گرامی اسلام از همه ابزار و ادوات نظامى آن روزگار استفاده مىکرد. او خود از زره، استفاده میکرد و یراق بر مىگرفت، وجود تجهیزات نظامى را براى رزمندگان اسلام ضرورى مىدانست و از منجنیق و دبابه (در غزوه طائف) (19) که از ابزار پیشرفته نظامى آن روزگار بود استفاده مىکرد، علاوه بر تجهیزات نظامى به ایجاد موانع نظامى و استفاده از موقعیتهای جغرافیایى در وقت جنگ اهمیت ویژهاى مىداد و از پیشنهادهاى مفید و کارساز استقبال مىکرد، مثل کندن خندق (به پیشنهاد سلمان فارسی) در جنگ احزاب یا تغییر موضع در جنگهای بدر و خیبر. (20).
6 . جنگ در سرزمین دشمن
پیامبر خدا (ص) تا آنجا که ممکن بود سعی میکرد دشمن را در سرزمین خودش گرفتار کند به اصطلاح در میدان حریف بازى مىکرد. این کار فایدههاى زیادى داشت که به چند مورد آنان اشاره مىکنیم:
1. قدرت نظامی مسلمانان را به دشمنان نشان میداد.
2 .دشمنان را از طمع به نابودى اسلام باز مىداشت و در آنان ایجاد ترس مىکرد.
3. قلمرو حکومت اسلامى از تاخت و تاز دشمن و خرابیهای ناشى از آن در امان بود.
4. غیر نظامیان دچار خسارت و صدمه نمىشدند.
5. نشاط روحى و آمادگى رزمى رزمندگان اسلام را حفظ مىکرد. (21).
7 . بازگذاشتن باب گفتگوى سیاسى
یکى از نشانههاى بارز و روشن جنگ طلب نبودن پیامبر خدا (ص) بازگذاشتن باب مذاکره سیاسى بود. به گواه تاریخ، ایشان با سرسختترین دشمنان خود یعنى ابوسفیان روابط سیاسى خود را قطع نکرد، خود یا فرستادههاى او را به حضور مىپذیرفت به نامهها یا پیامهایش پاسخ مىداد و درباره مسائل سیاسى- نظامى با او گفتگو مىکرد، حتى در روزهاى جنگ نیز همین روش ادامه دارد. از جمله در جنگ احزاب با قبیله غطفان وارد گفتگو شد تا شاید آنان را از جنگ منصرف کند. هنگام محاصره بنىقریظه پیوسته با آنها در حال گفتگو و مذاکره سیاسى بود تا شاید بتواند آنان را وادار به تسلیم کند و جنگى درنگیرد. چیزى که باعث شد مکه بدون خونریزى فتح شود، همین روحیه و شیوه پیامبر خدا (ص) بود. ابوسفیان با پاى خودش نزد مسلمانان آمده بود و هیچ مانعى براى کشتن او وجود نداشت. حتى یکى از مسلمانان چنین پیشنهادى را هم داد، ولى رسول خدا (ص) او را امان داد تا در میان سپاه اسلام گردش کند و قدرتمندى آنان را ببیند و در نتیجه فکر مقاومت در مقابل آنها را از سر بیرون کند. (22).
8 . موقع شناسى (زمان شناسی).
شتابزدگی و عجله در شیوه نظامى پیامبر خدا (ص) دیده نمىشد. حضرت هیچ کارى را جز در زمان مناسب انجام نمىداد و بسیار موقع شناس بود. وقتى خبر کشته شدن قاریان قرآن را در واقعه بئر معونه شنید، بسیار متأثر شد، ولى چون زمان را مناسب ندید گرفتن قصاص خون آنان را به بعد موکول کرد. در صلح حدیبیه بیشتر مسلمانان میل به جنگ داشتند، ولى آن حضرت با تمام مشکلاتى که به دنبال داشت، به آن رضایت نداد. در همان شرایط و موقعیت از آنان بیعت رضوان گرفت که از فرمانش سرپیچى نکنند و از این کار در شرایط حساس جنگ «حنین» بهره گرفت. (23).
9 . مشورت
رسول گرامی اسلام در جنگها با فرماندگان سپاه مشورت مىکرد و نظرشان را درباره مسائل مختلف جنگ میپرسیدند. این کار فرمایشى نبود، بلکه به نظر آنان احترام مىگذاشت و آن را به کار مىبست.
اخلاق رسول خدا (ص) مطابق با قرآن بود و عمل او مشورت، شوری و مشورت در قرآن در کنار انفاق و نماز، به عنوان یکی از ویژگیهای اساسی انسان رشد یافته، مطرح شده است:
«وَالِّذینَ اَسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الَّصلاةَ وَ اَمْرَهُمْ شُوری بینهام وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ *وَالَّذینَ اِذا اَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُون.»؛ (24) و کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا مىدارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزى دادهایام انفاق مىکنند *و آنان که چون ستمى به آنها رسد انتقام مىگیرند.
هر قومی که در کارهایشان با یکدیگر مشورت کردند به بهترین راههای موجود دست یافتند. از نظر رسول گرامی اسلام (ص) جامعهای که در آن سنت مشورت نیست و رهبران خود سر و مستبد و توانگران تنگ نظر دارد، حق زندگی ندارد. زیرا نبودن سنت مشورت در جامعه شخصیّت افراد را از بین میبرد و رشد اندیشهها و فرهنگ را متوقف میسازد. این مطلب در حدیث نبوی چنین آمده است : «إِذَا کَانَ أُمَرَاؤُکُمْ خِیَارَکُمْ وَ أَغْنِیَاؤُکُمْ سُمَحَاءَکُمْ وَ أَمْرُکُمْ شُورَى بَیْنَکُمْ فَظَهْرُ الْأَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بطنها وَ إِذَا کَانَ أُمَرَاؤُکُمْ شِرَارَکُمْ وَ أَغْنِیَاؤُکُمْ بُخَلَاءَکُمْ و لَم یَکُن أَمْرُکُمْ شُورَى بَیْنَکُمْ فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِهَا»؛ (25) هرگاه زمامداران شما نیکان و توانگران شما سخاوتمندانتان باشد و کارهایتان به مشورت انجام شود در این موقع روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است (و شایسته حیات و بقا هستید)؛ ولی اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخیلان باشند و کارها با مشورت انجام نشود، در این صورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است.
رسول اکرم (ص) به خوبی نشان دادند که یکی از عوامل موفقیت در پیشبرد اهداف اسلامی، مشورت است. رسول خدا (ص) نشان داد، با مشورت و رعایت مبانی و اصول مدیریت میشود جامعه را در موقعیتهای حساس و بحرانی به سلامت اداره کرد و خود سری و خود نظری را که از بزرگترین آفتهای اجتماعی و فرهنگی است از ساحت اجتماع دور ساخت.
رسول خدا (ص) در امور مختلف مشورت میکرد و سپس تصمیم میگرفت و عمل میکرد. البته مشورت پیامبر اکرم (ص) در امور مربوط به خدا و رسولش که حکم صریح داشت و به عنوان نص ارائه میشد، تحقق نمییافت، بلکه مشورتها در امور مربوط به جامعه صورت میگرفت. (26).
نمونههایی از مشورتهای نبی اکرم (ص)
الف ـ مشاوره در امور نظامی
1 . مشورت در جنگ بدر.
پیامبر اکرم (ص) در نبرد بدر در سه مرحله با اصحاب خود مشورت کردند :
الف. دربارهی اینکه آیا با قریش بجنگند یا نه؟ ابتدا ابوبکر بیان کرد : سران قریش و دلاوران در این نبرد شرکت دارند و ما آمادگی کامل برای جنگ با آنان را نداریم. پیامبرخدا (ص) دستور داد : بنشین، بعد عمر بلند شد و همان صحبت ابوبکر را تکرار کرد. پیامبر خدا (ص) فرمود : بنشین. سپس مقداد بلند شد و گفت: ای رسول خدا (ص) قلوب ما با شما است آنچه را خدا به شما دستور داده، همان را انجام بده، ما نیز در رکاب شما جنگ میکنیم. پیامبرخدا (ص) خوشحال گردید و در حق او دعا کرد. (27) در پایان سعدبن معاذ انصاری برخاست و گفت : ای پیامبرخدا (ص) ما به تو ایمان آوردهایم هر چه شما تصمیم بگیرد ما از شما اطاعت میکنیم؛ و از روبرو شدن با دشمن نمیترسیم ما را به فرمان خداوند به هر نقطهای که صلاح است روانه کن. پیامبرخدا (ص) بلافاصله فرمان حرکت صادر کرد و فرمود: حرکت کنید، بشارت باد به شما که ...(28).
ب. پیامبر خدا (ص) دربارهی محل اردوگاه که کجا باشد نیز مشورت کردند. نظر حباب بن منظر مورد تأیید قرار گرفت.
ج. رسول خدا (ص) در مورد چگونگی برخورد با اسیران بدر نظر خواست، بعضی کشتن آنان را ترجیح دادند و بسیاری آزادی آنان را در قبال پرداخت فدیه مطرح کردند. پیامبر با گروه دوم موافقت کرد. (29).
2 . مشورت در جنگ احد.
پیامبرگرامی اسلام (ص) در به اره ی روش مبارزه در جنگ احد که در داخل شهر بمانند و به ایجاد استحکامات دفاعی بپردازند و یا در بیرون شهر اردو بزنند و جلوی هجوم دشمن را بگیرند به مشورت پرداخت. در نتیجه، پیامبر خروج از شهر را بر قلعه داری و جنگ تن به تن در مدینه ترجیح داد و پس از تعیین شیوه دفاع به خانه رفت و زره به تن کرد. (30).
3 . مشورت در جنگ احزاب.
زمانی که رسول خدا (ص) توسط جاسوسان از نقشه نظامی احزاب بر ضد اسلام اطلاع یافت جلسه شورا تشکیل داد. که در خارج مدینه آرایش جنگی بگیرد یا داخل شهر به دفاع بپردازد. پس از تبادل نظر، بر این شدند که کوه «سلع» را تکیه گاه قرار داده و در پیشاپیش جبهه جنگ، طبق نظر سلمان فارسی خندق حفر کنند و مانع هجوم دشمن شوند. (31) رسول خدا (ص) نیز در کندن خندق همانند دیگران کلنگ به دست گرفت. (32).
4 . مشورت در جنگ خیبر.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد فتح قلعهی خیبر نیز مشورت کردند و پس از بررسی زمینهای خیبر به نظر یکی از جنگجویان و دلاوران اسلام به نام «حباب بن منذر» اتفاق کردند و جنگ را به پشت نخلها منتقل کردند و در طول گرفتن خیبر، هر روز افسران و پیامبر خدا (ص) از آن جا به سوی دژها میآمدند و شبانگاه به ارتش باز میگشتند و با مشورتهای سربازان اسلام قلعههای خیبر یکی پس از دیگری بدست آنها فتح شدند. (33).
5 . مشورت در جنگ تبوک.
هنگامی که سپاه اسلام برای جلوگیری از حمله احتمالی ارتش روم به سرزمین تبوک رسید اثری از ارتش روم نبود. پیامبر گرامی اسلام (ص) به مشورت پرداخت که آیا پیشروی کنند یا به مدینه بر گردند. بنا به پیشنهاد اصحاب، مراجعت را - به دلیل خستگی سپاه اسلام بر اثر مشکلات زیادی که در طی راه تبوک دیده بودند - ترجیح داد. مسلمانان در این مسافرت به هدف خود، که پراکنده ساختن ارتش روم بود، رسیدند و بیم و هراس شدیدی در دل رومیان افکنده بودند. (34).
6 .پیامبر خدا (ص) در نبردهای بنی قریظه، بنی نضیر و همچنین در مورد صلح حدیبیه و فتح مکه نیز با اصحاب خویش مشورت کردند و نظر آنان را جویا شدند.
ب. مشورت در امور غیر نظامی.
پیامبر اکرم (ص) در امور غیرنظامی و غیر جنگی در عرصههای مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امور فردی و خانوادگی و غیره نیز مشورت میکردند. این مسأله بیانگر این مطلب است که مشورت و شورا به عنوان یک امر ضروری فقط منحصر به امور نظامی نیست. بلکه اگر در همه مسائل مورد توجه قرار گیرد نتایج در خشانی در پی خواهد داشت.
برخی از مشورتهای پیامبر (ص) در امور غیر نظامی عبارت است از :
1 . رسول خدا (ص) در مورد کسانی که به عایشه تهمت زدند، با اصحابش مشورت کرد و نظر آنان را جویا شد. از جمله کسانی که پیامبر اکرم (ص) دربارهی این موضوع با آنان مشورت کردند، حضرت علی (علیه السلام) و اسامه بن زید بود. اهل سنت در ذیل آیات 11-16 سوره نور که مربوط به «افک» (تهمت عظیم) است، مطالبی در به اره تهمت به عایشه آوردهاند و به مواردی ازمشورت پیامبر اکرم (ص) با اصحاب و مشورت اصحاب با نبی اکرم اشاره کردهاند.
2. پیامبر اکرم (ص) درخصوص اعزام افراد برای اداره امور یک منطقه و تبلیغ و اعطای مسئوولیت به افراد به منظور مدیریت و استانداری و فرمانداری حکومت بخشی از مناطق زیر نظر خویش با اصحاب مشورت میکرد. یاران پیامبر نیز، با پیروی از این سنت نیکو، با پیامبر اکرم (ص) در امور مختلف به مشورت میپرداختند. همچنین با همدیگر نیز مشورت میکردند. (35).
10. حفظ یکپارچگى سپاه
سپاهیان اسلام با الهام از تعالیم الهی نبی اکرم انسجام، هماهنگى و یکدلى ویژهاى برخوردار بودند. روابط آمیخته با دشمنى و نفرت آمیز روزگار جاهلیت جایش را به برادرى اسلامى داده بود. این امر کینه دشمنان و منافقان حسود را در پىداشت. آنان پیوسته به دنبال فتنهگرى و طرح مسائل اختلاف انگیز بودند، شاید بتوانند وحدت سپاه اسلام را از میان ببرند. از سوى دیگر، پیامبر خدا (ص) به عنوان پیشوایى الهى و فرماندهى نظامى به نقش یکپارچگى رزمندگان اسلام در سرنوشت جنگ، آگاهى کامل داشت. از این رو، پیوسته در حفظ یکپارچگى سپاه و جلوگیرى از بروز حوادث تفرقهآمیز تلاش مىکرد.
بروز اختلاف میان رزمندگان اسلام در زمان پیامبرخدا (ص) بسیار اندک است که این نشانه فرماندهى خردمندانه و موفقیّت آمیز آن حضرت است؛ شاید تنها مورد اختلاف میان رزمندگان اسلام جنگ بنى مصطلق بود که سپاهیان اسلام در آستانه نزاع و درگیرى قرار گرفتند. پیامبر خدا (ص) به جاى آنکه طرفین دعوا را مورد باز خواست قرار دهد، فرمان حرکت سپاه را صادر کرد و در نتیجه نزاع به کلی پایان یافت.
11. تشویق سپاهیان کارآمد.
پیامبرخدا (ص) به فرماندگان و جنگجویان شجاع و با رشادت احترام مىگذاشت و آنان را تشویق مىکرد. تشویقهای آن حضرت همیشه معنوى بود و هرگز چهره مادت نداشت. البته ایشان از چنان نفوذ معنوى در میان رزمندگان برخوردار بود که تشویق ایشان براى آنان بالاترین افتخار به حساب مىآمد. تاریخ اسلام، موردى از اینکه پیامبراکرم (ص) جز با قدردانى معنوى رزمندهاى را مورد توجه قرار داده باشد ثبت نکرده است و این بالاترین میزان موفقیت براى یک فرمانده نظامى است که سربازانش به پاداشهای معنوى او دلخوش باشند و براى رسیدن به کالاى دنیوى و مادى نکوشند.
12. آزادسازى اسیران
رسول خدا (ص) تلاش میکرد تا با شیوههای مختلف زمینه آزاد ساختن اسیران را فراهم سازد. نمونههاى این کار در جنگهای بسیارى دیده مىشود. در جنگ بدر در مدت کوتاهى اسیران آزاد شدند. فدیه آنان به میزانى تعیین شد که توانگر و فقیر بتواند آزاد شود. حضرت در جنگ بنىمصطلق با دختر رئیس این قبیله ازدواج کرد و به دنبال آن همه اسیران به دلیل اینکه خویشاوندان همسر پیامبراکرم (ص) بودند، آزاد شدند. شاید یکى از دلایل ازدواج پیامبرخدا (ص) نیز همین بود. (36).
13 .جنگ ضربتی (برق آسا).
رسول خدا (ص) بر یورش ناگهانی (جنگ برق آسا) تأکید داشت. این نوع جنگ، در زمان و مکان مناسب صورت میگرفت و زمان زیادی هم نمیبرد. بلکه به سرعت و در زمانی کوتاه انجام میگرفت. در این یورش ناگهانی نیرو و ساز و برگ اندکی مورد استفاده قرار میگرفت. این اقدام برتری کمَی نیروهای دشمن را جبران میکرد. در جنگهای بدر، خندق و حنین از این شیوه استفاده شده است. (37).
14 . جنگ روانی (وحشت انداختن در دل دشمن).
یکی از شیوههای مهم جنگی رسول خدا (ص) ایجاد رعب و ترس در دل دشمن بود. پیامبر در فتح مکه به لشکریان خود برای ایجاد ترس و وحشت در دل مردم شهر، دستور داد در ده هزار نقطه آتش برافروزند. این کار سبب شد مشرکان تسلیم شوند، در نتیجه مکه بدون جنگ و خونریزی فتح شد. (38).
15. ایجاد روحیه در مواقع بحرانی.
پیامبر اکرم (ص) در مواقع حساس و بحرانی به یارانش روحیه میداد. مانند جنگ احزاب که رسول خدا (ص) در آن شرایط سخت برای تقویت روحیه یارانش پیش گویی کرد که خداوند یمن و شام و مشرق و ایران را برای من فتح خواهد کرد. (39).
نتیجه گیری.
اساس کار انبیاء الهی هدایت انسانها بود، وظیفه رسول خدا (ص) نیز هدایت مردم براساس پند، اندرز و موعظه است، اما وقتی که با سرسختى و مقابله دشمنان اسلام مواجه میشد، دست به شمشیر میبرد و به دفاع از اسلام میپرداخت هر چند پیامبر خدا (ص) گاه از امدادهاى غیبى بهرهمند مىشد، ولى نبردهای ایشان به طور کامل رنگ بشرى داشت و با ابزار و شیوههاى همان روزگار صورت مىگرفت. پیامبر خدا (ص) خود در جنگها شرکت میکرد و فرماندهای شجاع، دلیر، مهربان، دور اندیش وآرام بود.
پیامبر اکرم (ص) علاوه بر اینکه دارای تمام ویژگیهای برجستهی فرماندهی بودند، همهی اصول نظامی را نیز رعایت میکردند. تمام تلاش رسول گرامى اسلام (ص) بر این مبنا بود که میزان تلفات جنگ کم باشد. پیامبر اسلام (ص) از مشرکان و کسانی که دارای انگیزههای مادی بودند در جنگ استفاده نمیکرد. پیامبر اکرم (ص) تلاش میکردند تا همهی جنگها در سرزمین دشمن انجام گیرد. پیامبر (ص) باب گفت و گوى سیاسى را باز نگه مىداشت، بسیار موقعشناس بود و با رزمندگان اسلام مشورت مىکرد. در حفظ یکپارچگى سپاه مىکوشید و سپاهیان کار آمد را تشویق میکرد.
پی نوشت ها :
1. کارشناسی ارشد رشته تاریخ اسلام (مؤسسه آموزش عالی مجتهده امین اصفهان).
2. ابن منظور، لسان العرب، ج 7، ص 454 .
3. حسین، عبدالمحمدی، در آمدی بر سیره اهل بیت، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، 1389، ص 27.
4. مرتضی، مطهری، سیری در سیره ی نبوی، ص 53 .
5. علامه مجاسی، بحار الانوار، الوفاء بیروت - لبنان،1404، ج 16، ص 116 .
6. جمعی از نویسندگان، ارزیابى جنگهای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، ص 127.
7. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 315 .
8. جمعی از نویسندگان، همان، 129 .
9. همان، ص 130 .
10. زرکلی، الاعلام، ج 2،176.
11. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 67 .
12. اصغر، منتظر القائم، تاریخ اسلام (تا سال چهلم هجری)،1384، ص 148 .
13. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 21، ص 216 .
14. جمعی از نویسندگان، همان، 133.
15. صبحی صالح، نهج البلاغه، شماره 9، ص 520 .
16. محمد، ری شهری، میزان الحکمة، ج 3، صص 327 - 328 .
17. محمود، شیث صالح، الرسول القائد، ص 103.
18. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج 2، ص 805- 808.
19. واقدی، المغازی، ج 3، ص 924 .
20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 52 .تاریخ طبری، ج 2، ص 564 . سیره ابن هشام، ج 2، ص 187 . المغازی واقدی، صص 440-480.
21. جمعی از نویسندگان، همان، ص 122.
22. اصغر، منتظر القائم، تاریخ اسلام، ص 174.
23. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 316.
24. سورهی شوری، آیات 38 - 39.
25. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 141 .
26. محمد جواد، حیدری خراسانی، مشورت در سیره پیامبر، ص 16 .
27. جعفر، سبحانی، فرو غ ابدیت، بوستان کتاب قم، 1380، ج 1، ص 492.
28. همان، ص 495.
29. ابن اثیر، الکامل فی تاریخ، ج 2، صص 116- 137 .
30. همان، صص 148 - 164.
31. همان، صص 164 -184 .
32. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 2، 570.س.
33. جعفر، سبحانی، همان، ج 2، ص 245.
34. حسین، عبد المحمدی، در آمدی بر سیره اهل بیت، ص 200.
35. محمد جواد، حیدری خراسانی، همان ص 16 .
36. جمعی از نویسندگان، همان، ص 124.
37. محمد رضا، هروتر، مترجم، اصغر، قائدان، مدیریت نظامی در نبردهای پیامبر (ص).
38. اصغر، منتظر القائم، همان، ص 174 . واقدی، المغازی، سج 2، ص 815 .
39. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 219 . واقدی، المغازی، ج 2، ص 450 .
فهرست منابع.
1. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی الکریم، الکامل فی تاریخ، ج 2 .بیروت، دار صادر، 1385 ق.
2. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2. بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405 ق.
3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7 . بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.
4. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج 2 . تحقیق مصطفی السعاده، بیروت، دارالمعرفه، 1380 ق.
5. جمعی از نویسندگان، ارزیابى جنگهای پیامبر (ص)، تاریخ اسلام/مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، تهران: معاونت آموزش سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، ۱۳۷۶.
6. حیدری خراسانی، محمد جواد، مشورت در سیره پیامبر. قم، دلیل ما، چاپ سوم، 1372 .
7. ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 3 . تهران، انتشارات بنیاد فرهنگی ایران، 1375 .
8. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج 2. اتمام الاعلام (ذیل لکتاب الاعلام لخیر الدین الزرکلی) / نزار اباظة؛ محمد ریاض المالح، مشخصات نشر : بیروت : دارصادر، ۱۹۹۹ م. = ۱۳۷۸.
9. سبحانی، جعفر، فرو غ ابدیت، بوستان کتاب قم، 1380، ج 1،2.
10. شیث صالح، محمود، الرسول القائد. بیروت، دار المعرفه، 1409 ق.
11. صبحی صالح، نهج البلاغه، شماره 9 . قم، دلیل ما، 1369 .
12. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2 . تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالمعارث، 1381 ق.
13. عبدالمحمدی، حسین، در آمدی بر سیره اهل بیت، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، 1389.
14. علامه مجاسی، محمد باقر، بحار الانوار، الوفاء بیروت - لبنان،1404، ج 16، 21، 74.
15. مطهری، مرتضی، سیری در سیره ی نبوی. تهران، صدرا، 1380 .
16. منتظر القائم، اصغر، تاریخ اسلام (تا سال چهلم هجری)، تهران، 1384 .
17. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج 2، 3 . تحقیق مارسدن جونز، بیروت، مؤسسه الاعلی للمطبوعات، 1409 ق.
18. ضاهر وتر، مدیریت نظامی در نبردهای پیامبر اکرم (ص) ترجمه و تحقیق : اصغر قائدان، تهران، صریر، 1374 .