امام جماعت مسجد الجواد و مسجد جاوید و مسجد قبا
در دارالشفاء
محمد مفتح در 28 خرداد 1307 در خانواده ای روحانی در همدان چشم به جهان گشود و در دامان خانواده ای علاقمند و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت پرورش یافت. پدرش؛ حاج شیخ محمود مفتح که به «میرزا محمود» معروف بود، از اساتید و فضلای حوزه علمیه همدان به شمار می رفت. وی در زمان کودکی در دامان پدر پرورش یافته و احکام نورانی اسلام را از پدر عملاً آموخته بود. دراین دوران به فراگیری علوم نورانی اسلام علاقمند گردید و با حضور در مجلس درس پدر، ادبیات را نزد پدر فرا گرفت و مقدمات کمال در محفل گرم و نورانی پدر، در وی بارور گردید. در هفت سالگی وارد دبستان گردید و پس از اتمام این دوره، به دلیل اشتیاق فراوان جهت فراگیری علوم اسلامی، در مدرسه علمیه مرحوم «آخوند ملاعلی همدانی» مشغول به تحصیل گردید. دراین دوران بود که احساس می کرد به دریایی زلال برای سیراب کردن روح تشنه خود دست یافته است، لذا با جدیتِ هر چه تمام، در مدّت کوتاهی مراحل مقدماتی دروس دینی را به اتمام رسانید و با مشورت علما و بزرگان همدان و به سفارش و راهنمایی پدر، در حالی که 16 ساله بود، در سال 1326، به قم مهاجرت کرد و در مدرسه دارالشفاء که محل تدریس بزرگانی از علماء و محققین بود، به تحصیلات خود ادامه داد.
از حوزه تا دانشگاه
وی که هیچگاه از تحقیق باز نمی ایستاد، برای انتخاب استاد برتر، در درس بسیاری از مدرسین حوزه حاضر می شد، تا اینکه سیراب شدن خود را در حاضر شدن در دروس آیت اللهالعظمی حاج آقا حسین بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبائی، آیت الله محقق داماد و آیت الله سید محمّد رضا گلپایگانی یافت.
وی در این ایام به عنوان طلبه ای فاضل و کوشا از دیگر طلاب هم دوره خود پیشی گرفته بود و ادبیات، فقه، اصول و فلسفه را به خوبی می شناخت و سریعاً به مدارج عالی تحصیلی ارتقاء یافت و در مدّتی نه چندان طولانی به درجه اجتهاد نائل آمد. همچنین از آن جا که در فلسفه تبحر داشت، حوزه درس وی با تعداد بسیار زیادِ طالبان علم و حقیقت، یکی از پر شورترین و قابل استفاده ترین درس های حوزه علمیه قم بود.
وی همچنین در سال 1333 در رشته معقول دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و با تلاش زیاد در فرصتی اندک، در شهریور ماه 1336 پایان نامه خود را با داوری «مرحوم حسینعلی راشد تربتی» و «مرحوم سید کمال الدین نور بخش» و «شهید مرتضی مطهری»، با درجه «بسیار خوب» گذرانید و از این رشته، فارغ التحصیل گردید. سپس تحصیلات کلاسیک دانشگاهی در رشته معقول را در دانشکده الهیات در سال 1341 ادامه داد و توانست در سال 1344، رسالهی دکترای خود را با موضوع «حکمت الهی و نهج البلاغه» به پایان بَرد که با درجه «بسیار خوب» با راهنمایی استاد مرحوم «سید محمد مشکوت» مورد تصویب شورای دانشکده قرار گرفت.
ایشان در سال 1350، استاد راهنمای ترجمه «کشف المراد»، «الاعتقاد»، «شواهد الربوبیه» و سایر پایان نامههای دانشکده بود.
زندگانی اجتماعی و سیاسی
زندگی سراسر اندیشه، شعور و معنویت مرحوم مفتح، همواره با هدف اصلاح امت اسلامی توأم بود. زمانی که در حوزه و دانشگاه به تدریس می پرداخت، طلاب و دانشجویان را به نحوی شایسته تربیت می نمود و در برنامه های درسی خود بحث های اخلاقی و اجتماعی را بر مبنای روشنگریِ جامعهشناختیِ اطراف خود قرار می داد و آنها را علاوه بر فراگیری متون درسی، به تهذیب نفس و مبارزه با شیطان درون و همچنین به شناخت جامعهع خود و خلاء های موجود و پر کردن این خلاءها تشویق و ترغیب می نمود.
همچنین با مدیریتی قابل تقدیر، در شکل دهی مبارزات مردمی و ایفای نقش فعال در سازماندهی و برنامهریزی، در کنار علامه مطهری و آیت الله بهشتی توانست در هدایت مبارزات اسلامی نقش بسزایی داشته باشد.
وی درباره اهمیت هدایت امت اسلامی میگوید: «ما در هر لباس و دارای هر پست و موقعیتی باشیم، وظیفهای سنگین به دوش داریم، و به حکم اینکه مسلمانیم باید در راه حفظ اسلام بکوشیم. مخصوصاً روحانیت امروز، مسئولیتی خطیر به عهده دارد».
ایشان در سالهای 1340 تا 1342 از طرف امام مأموریت یافت تا جهت آگاهی بخشی به مردم، در استان خوزستان حضور یابد. وی با حضور در شهرهای آبادان، اهواز، خرمشهر، با سخنرانی های گرم و پرحرارت و خطابه های رسا و شورانگیزش، در کمترین زمان ممکن، وضعیت عمومیِ این شهرها را دگرگون نمود، تا آنجا که ساواک از بودن ایشان در این استان خوزستان احساس خطر نمود و عکس هایش را تکثیر کرده، به فرودگاه ها و ایستگاه های راه آهن و شرکت های مسافربری داد و ورود ایشان را به استان، ممنوع اعلام کرد.
پس از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، از جمله روحانیونی بود که در منبرها به افشاگری می پرداخت.
کار تشکیلاتی؛ از کانون دانش آموزان تا مجمع اسلام شناسی
پس از اتمام دوره نخست دانشگاه در سال 1341، همزمان با تدریس در حوزه علمیه، تدریس در دبیرستان های قم را آغاز نمود. در همین سال ها با همیاری آیت الله بهشتی، کانون اسلامی دانشآموزان را در قم تشکیل داد. آیت الله بهشتی در اینباره میگوید: «با همکاری ایشان، کانون اسلامی دانشآموزان در قم به وجود آمد که اوّلین مجمع اسلامی زنده بود که در آن، طلبه و دانشجو و معلم و دانش آموز و گروه های مختلف در کنار هم جمع می شدند و جلوه ای بود از هماهنگی همه قشرهای جامعه ما بر محور اسلام عزیز و بینش زنده و سازنده اسلام».
وی همچنین در دهه 1340 به منظور معرفی چهره اسلام ناب محمّدی، ازطریق نشر کتب و رسائل اسلامی در موضوعات مختلف، تشکیلاتی را تحت عنوان «جلسات علمی اسلام شناسی» راه اندازی نمود و به این شکل فعالیت های وسیعی را به منظور شناساندن چهره اصیل اسلام و فرهنگ اسلامی شروع کرد. اگر این مرکز از سوی ساواک تعطیل نمی شد، مسلماً اکنون یکی از مهمترین مراکز علمی در جهان اسلام به شمار می آمد. وجود جلسات این مجمع باعث گردید که علاوه بر انتشار کتب، نویسندگان زیادی در همین جلسات تربیت شوند که بتوانند تا حدودی پاسخگوی نسل جوان آن روزگار باشند. از کتبی که این مجمع در فرصت بسیار کوتاه توانست به جامعه اسلامی عرضه نماید، می توان به «اسلام پیشرو نهضت ها» اشاره کرد.
مسجد دانشگاه
به علّت فعالیت های مستمر و پیگیر و نقش والای او در بیداری مسلمین و محبوبیت بی نظیرش در بین جوانان و فرهنگیان، وی را در سال 1347 از آموزش و پرورش قم اخراج کردند و به نواحی بد آب و هوای جنوب ایران تبعید کردند. پس از انقضای مدت تبعید نیز مانع حضور وی در شهرستان قم گردیدند و ایشان در سال 1349 مجبور به اقامت در تهران گردید.
در همین سال به دعوت دانشکده الهیات در این دانشکده مشغول به تدریس گردید، و همزمان به دعوت «انجمن اسلامی دانشگاه تهران» به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گمارد. از این رو، با حضور بیشتر در مساجد، همان گونه که از زمان آغازین ظهور اسلام، پایگاه مبارزه و رشد و تعالی اسلام بوده؛ مسجد را پایگاه مبارزه خود قرار داد. وی در مورد انتخاب مسجد به عنوان پایگاه مبارزه چنین بیان می دارد: «این انقلاب، از مراکز روحانی شروع، و در پایگاه های مساجد تقویت و به وسیله ملت مسلمان پاینده شد».
مسجد الجواد(ع)؛ پایگاه اسلام شناسی
آیت الله مفتح، پس از مسجد دانشگاه، به پیشنهاد برخی از بزرگان، در مسجد الجواد(ع) تهران حضور یافت و این مسجد را مرکز فعالیت های علمی و مبارزاتی خود قرار داد. وی با همکاری استاد مطهری، آیتالله بهشتی، حجت الاسلام و المسلمین باهنر و دیگر دوستان، کلاس های متعددی در این مسجد منعقد نموده، مباحث اسلامی را با طرحی نوین و شکلی جدید مطرح نمود که مورد استقبال جوانان قرار گرفت.
کلاس های اسلام شناسی به خصوص کلاس تفسیر قرآن که توسط او به طور عالمانه و محققانه ای تدریس می گردید، یکی از مباحث بسیار جذاب و قابل استفاده برای جوانان و دیگر اقشار جامعه در مسجد بود وجود این کلاس ها و محیط شورانگیز، ساختمان جدید و سالن کتابخانه مسجد در محیط طاغوت زده آن روزگار، باعث گردید این محل به محفل گرمی برای مباحثات علمی و پایگاهی برای مبارزه با رژیم ستم شاهی تبدیل گردد. رژیم با مشاهده این فعالیت ها، این مسجد را بست تا به زعم خود، جلوی فعالیت های این عالم مبارز را بگیرد.
مسجد جاوید؛ یک پایگاه علمی برای مبارزه
او پس از بستهشدن مسجد الجواد(ع) در سال 1352، فعالیتش را در مسجد جاوید آغاز کرد و علاوه بر امامت مسجد، برنامه های مختلف دیگری را نیز سامان داد که از جمله می توان به تشکیل کلاس های عقاید، دعوت از خطباء و وعاظ بزرگ، تشکیل کتابخانه، کلاس های اسلام شناسی، جامعه شناسی، تاریخ ادیان، اقتصاد، فلسفه، تفسیر قرآن و نهج البلاغه اشاره کرد که درسطح وسیعی تشکیل گردیده بود و مورد استقبال طبقات مختلف قرار گرفت و این مسجد را به پایگاه علمی و مبارزاتی علیه رژیم منحوس مبدل ساخت. فعالیت های گسترده و استقبال فراوان مردم و تربیت نسل جوان در این مسجد، باعث شد ساواک در روز سوم آذرماه 53 پس از سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای به مسجد هجوم آورده و آیت الله خامنهای و آیت الله مفتح را دستگیر و ایشان را به زندان افکنده، مسجد را نیز تعطیل کند.
مسجد قبا؛ میعادگاه تشنگان حقیقت
در نزدیکی حسینیه ارشاد، مسجدی به تازگی بنا شده بود که در موقعیت بسیار مناسبی قرار داشت و آیت الله مفتح پس از آزادی از زندان در سال 1354، اقامه نماز جماعت این مسجد را به عهده گرفت و در جلسه ای باحضور مرحوم آیت الله طالقانی و استاد مطهری این مسجد را قبا نام نهادند.
برنامه ریزی های مسجد در زمینه های مختلف صور ت گرفت و تأسیس صندوق قرض الحسنه، تأسیس کتابخانه، سالن سخنرانی، کلاس های تاریخ، تفسیر، معارف مهم ترین آن هاست. این بار مسجد قبا همچون مسجدی که در صدر اسلام در مدینه بنا گردید، محراب و میعادگاه تشنگان حق و حقیقت، و مرکزی برای نشر اسلام ناب محمّدی و نهضت اسلامی امام خمینی گردید. دعوت از شخصیت های برجسته سیاسی و انقلابی و از سوی دیگر، ارتباط با محققان جهان اسلام توانست موقعیت ویژه ای برای مسجد به وجود آورد. آیت الله مفتح در سفری که به مصر داشت ضمن بازدید از دانشگاه الازهر از دو شخصیت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامیِ دانشگاه الازهر دعوت کرد که به ایران آمده، در سالگرد تأسیس صندوق قرضالحسنه مسجد قبا سخنرانی نمایند، اما پس از بازگشت ایشان از سفر، ساواک از اجرای آن برنامه جلوگیری کرد.
ایشان در مسجد خود اقدام به تشکیل جلساتی نمود که برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران با حضور جمعیتی بیش از 30 هزار نفر برگزار می شد. مردم برای استماع سخنرانی های گویندگان، آن چنان شور و شوق نشان می دادند که خیابان های اطراف مسجد پر از جمعیت می شد. شهید مفتح با توجه به اقبال مردم، برنامه ها را افزایش می داد و مردم را نسبت به حرکت اسلامی و مبانی حرکت و انقلاب اسلامی بیشتر آگاه می کرد.
آرمان فلسطین
همزمان با اوج گیری فعالیت های مسجد قبا، هنگامی که در جریان جنگ های داخلی لبنان، رژیم اشغال گر قدس با همکاری رژیم های وابسته منطقه که برای سرکوب شیعیانِ بپاخاسته لبنان و فلسطینی های مسلمانِ مقیم لبنان، دست به اقدام زده بود، استاد مفتح اقدام به جمعآوری کمک برای جنگزدگان لبنان نموده، با سفر به لبنان و بررسی وضعیت شیعیان آن دیار، به این نتیجه رسید که مهمترین علت عقب ماندگی شیعیان لبنان، عقب ماندگیِ فرهنگی است. باتوجه به آنکه سایر مراجع تقلید شیعه، نسبت به اموری نظیر درمان، بیمارستان و... اقدام نموده بودند، استاد مفتح دست به انجام امور فرهنگی برای شیعیان لبنان زد و برای این کار دو برنامه کوتاه مدت و دراز مدت طراحی نمود.
اولین برنامه کوتاه مدت وی شامل تأمین مخارج تحصیلی کودکان شهدای لبنان بود که در این راه نیز موفق گردید مخارج پوشاک و غذای عدهی زیادی از بازماندگان شیعیان جنگ زده را تأمین نموده و آنها را راهیِ مدارس نماید.
از سوی دیگر و در راستای برنامهی بلندمدت، با همکاری امام موسی صدر؛ رهبر شیعیان لبنان و رئیس مجلس اعلای شیعیان (که از همدرسان شهید مفتح در حوزه علمیه قم بود) برای ایجاد مجتمع آموزشیِ شیعیان، کمکهای جم آوریشده را به تهیه و خرید زمینی مناسب برای ایجاد آن مراکز اختصاص داد. مسائل جهان اسلام و خصوصاً مسأله قدس برای ایشان آنچنان مهم بود که در اولین راهپیمایی روز قدس در سال 1358، قطعنامه سراسری راهپیمایی، توسط این عالم فاضل نگاشته شد.
مسجد؛ خاستگاه انقلاب اسلامی
وی با وجود مسئولیت های سنگین؛ از عضویت شورای انقلاب تا سرپرستی کمیته و ریاست دانشکده و دیگر فعالیت های سنگین و حجیم، از اقامه نماز در مسجد قبا غفلت نورزید و سنگر مسجد را همچنان حفظ نمود. او همواره می فرمود: خاستگاه انقلاب اسلامی همچون خود اسلام، مسجد است، باید آن را حفظ کرد و جوانان عزیز را به این سنگر جذب نمود. مفتح در 28 خرداد 1353 طی حکمی به عضویت کمیسیون نظارت بر انتصابات دانشکده الهیات انتخاب شد و همچنین برای راهنمایی دانشجویان دانشگاه، هفته ای دو روز را در مسجد دانشگاه به آنان اختصاص میداد.
همچنین در اسفند سال 1357 درجلسه شورای هماهنگی دانشکده با شرکت استادان و دانشجویان و کارکنان، به عنوان سرپرست موقت انتخاب شد و تا زمان شهادت این مسئولیت را به عهده داشت. وی همچنین عضو شورای گسترش آموزش عالی کشور و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به شمار میرفت.
نگاه علمی و فرهنگی، حتی در کمیته
شهید مفتح پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با همکاری «آیت الله محمدرضا مهدویکنی»، «آیت الله مطهری»، «آیت الله بهشتی» و... طرح کمیته های انقلاب اسلامی را ارائه دادند و خود، علاوه بر همکاری با آیت الله مهدوی کنی در مسئولیت کلی کمیتهها، شخصاً مسئولیت کمیته منطقه 4 را عهدهدار شد. دراین کمیته، علاوه بر کارهای نظامی و انتظامی، کارِآموزشی-تبلیغی را پی گرفت و کاخ جوانان سابق را که در رژیم طاغوت، مرکزی برای به انحراف کشاندن جوانان بود، به عنوان مرکز فعالیت های فرهنگی در کنار کمیتهی انقلاب اسلامی قرار داد. تشکیل کلاس های عقیدتی، سیاسی، تدریس نهج البلاغه و کمک های اولیه جزو برنامه های این مرکز فرهنگی بود. وی همچنین در تأسیس و ادامه فعالیت جامعه روحانیت مبارز نقش داشت.
ایشان همچنین با عنایت به حساسیت و علاقه ایشان به امور فرهنگی نقش زیادی که روزنامه ها در آگاهی مردم داشت، مسئولیت روزنامه اطلاعات را پذیرفت و با برنامهریزی منظم، زمینه تغییر و تحول اساسی در مؤسسه اطلاعات را فراهم کرد.
آثار و تألیفات
وی در عمر کوتاه و پر برکت خود، علاوه بر دروس معمولی فقه و اصول، مطالعات و تحقیقاتی ریشه دار در علوم دیگر مانند تفسیر، فلسفه، کلام و ملل و نحل داشت و آثارگران سنگی را از خود به یادگار گذاشت که هر کدام در نوع خود حکایت از ژرفای اندیشه و دقت وی درتجزیه و تحلیل مبانی علوم اسلامی دارد و از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
«حاشیهای بر اسفار ملاصدرا» که در طی دوران تحصیل و تدریس، این اثر بزرگ فلسفی را مورد دقت و اهمیت قرار داد و حاشیه ای بسیار عمیق و علمی و دقیق به زبان عربی براین کتاب نگاشت. این اثر ارزشمند متأسفانه هنوز به صورت خطی باقی مانده و طبع و نشر نیافته است. «ترجمه تفسیرمجمع البیان» که از با ارزشترین تفاسیرشیعی است که با همفکری و همیاری «آیت الله شیخ حسین نوری همدانی» و تنی چند از فضلای قم منتشر نمود. «روش اندیشه در علم منطق» که هماکنون نیز این کتاب به عنوان متن درسی در حوزه و دانشگاه مورد استفاده قرار می گیرد و در سال 1336 نوشته شده است. «کتاب حکمت الهی در نهج البلاغه» که پایان نامهی دکتری ایشان است. «آیات اصول اعتقادی قرآن» که مشتمل بر بخشی از سخنرانی های استاد می باشد. «وحدت دو قشر روحانی و دانشگاهی» که منعکس کننده دغدغه های ایشان در وحدت حوزه و دانشگاه است.
شهادت
در روز بیست و هفتم آذر سال 1358، آیت الله مفتح حوالی ساعت 8 صبح از منزل مسکونی خود حرکت نمود و در ساعت 9 وارد دانشکده الهیات شد. در همین حال یک موتور سیکلت و سه سرنشین از خیابان فرعی به طرف محل دانشکده آمدند. دو تروریست از موتور پیاده شدند و جدا از هم عرض خیابان را طی نموده، بعد از ورود به محوطه حیاط، مستقیماً به سوی بالکن جلوی ساختمان دانشکده الهیات رفتند. تروریست دوم با فاصله پانزده متر، از خیابان عبور کرد و در پیاده روی جلوی دانشکده ایستاد. تروریست سوم که رانندگی موتور را برعهده داشت، پس از پیاده کردن آن دو، به کوچه مقابل دانشکده پیچید و در ابتدای کوچه توقف کرده و از موتور سیکلت پیاده شد و با حالت نگرانی و آشفتگی به سوی خیابان اصلی رفت. رأس ساعت 9 صبح، اتومبیل حامل آیت الله مفتح به حوالی دانشکده رسید. تروریست سوّم که در پیاده روی مقابل دانشکده، نگهبانی می داد، کلاه کاسکتش را دو دستی به علامت دستور ترور از سر برداشت و با سرعت به داخل کوچه رفته، کلاه را روی آینه موتور سیکلت گذاشت و برگشت. وقتی اتومبیل استاد در پیاده روی عریض جلوی دانشکده ایستاد، در همین حال، راننده که در حال نگریستن به دکتر از آینه داخل ماشین بود با حالتی از بیم و نگرانی خطاب به استاد گفت: استاد! استاد یادداشتها و کتاب های خود را از روی صندلی برداشت و با کمال طمأنینه پاسخ داد: «زندگی ما دست خداست، نگران نباشید».
دکتر پیاده شد و وارد دانشکده شد. دراین حال، تروریست سوّم که در سمت مقابل دانشکده ایستاده بود به سوی اتومبیل رفته، راننده (پاسدار شهید اصغر نعمتی) را که در حال پیاده شدن بود، هدف چندین گلوله قرار داده، او را در دم به شهادت رساند. آیت الله مفتح وقتی با شنیدن صدای شلیک گلوله، سر خود را به عقب برگرداند، تروریست دوّم که در حیاط مستقر بود، به سوی استاد شلیک کرد. محافظ دکتر با سلاح خود به مقابله برخاسته، استاد در پوشش آتش محافظ (پاسدار شهید جواد بهمنی) و فرصت به دست آمده، با سرعت به طرف ساختمان دانشکده رفت ولی گلوله جنایتکاران امانش نداد و چند تیر به دست، شانه و پای ایشان اصابت کرد.
تروریستی که راننده را شهید نموده بود به کمک شرکای خود، از کنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار داد و بلافاصله به سوی موتورسیکلت رفته، آن را روشن کرد و آماده فرار شد. وقتی دکتر وارد بالکن جلوی ساختمان دانشکده شد، یکی از تروریستها خود را به او رساند و در گوشه ای که برای استاد راه گریزی وجود نداشت، درحالی که خون از نقاط مختلف بدن استاد جاری شده و عبایش را گلگون ساخته بود، مغز وی را هدف چندین گلوله قرار داد. پس از آنکه جنایتکاران به کارخود پایان داده، صحنه را ترک کردند، دکتر را به بیمارستان امیر اعلم منتقل کردند. تیم پزشکی برای نجات جان ایشان وارد فعالیت شد اما با وجود تلاش پزشکان، جراحی های انجام شده سودی نبخشید و همزمان با اذان ظهر در ساعت 12 روز 27 آذر 1358، روح ایشان به لقاءالله پیوست.
پیام حضرت امام به مناسبت شهادت مفتح
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
آنگاه که منطق قرآن آن است که ما از خدائیم و به سوی او میرویم، و مسیر اسلام، بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا، علیهم السلام شهادت را یکی از دیگری به ارث میبردند و جوانان متعهد ما برای نیل شهادت در راه خدا درخواست دعا می کرده و می کنند، بدخواهان ما که از همه جا وامانده، دست به ترور وحشیانه می زنند، ما را از چه می ترسانند؟
آمریکا خود را دلخوش میکند که با ایجاد رعب در دل ملت که سربازان قرآنند، می تواند وقفه ای در مسیر حق و عقب گردی از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد کند. غافل از اینکه ترس از مرگ برای کسانی است که دنیا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدی و جوار رحمت ایزدی بی خبرند. اینان از کور دلی، صحنه های شورانگیز ملت عزیز و شجاع ما را در هر شهادتی، پس از شهادتی که در پیش چشمان خیره آنان منعکس است نمی بینند. «صم بکم عمی فهم لا یعقلون».
اینان می بینند که هزار و سیصد سال بیشتر از صحنه حماسه آفرین کربلا می گذرد و هنوز خون شهیدان ما در جوش، و ملت عزیز ما در حماسه و خروش است. جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقای مفتح و دو نفر پاسداران عزیز اسلام رحمت الله علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروخته تر و جنبش قیام ملت را متحرک تر کردند. خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد. امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهره ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره ها برداریم. من شهادت را بر این مردان برومند اسلام تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت می دهم. سلام بر شهیدان راه حق.
روح الله الموسوی الخمینی
58/9/27
روح الله الموسوی الخمینی
(صحیفه امام، ج11، صص321-320)
از بیانات مقام معظم رهبری درباره آیتالله مفتح
«شهید مفتح یکی از مظاهر فرهنگی بود که اسلام را در مرحله عمل به فردها، زاویه ها و خلوت ها محدود نمی کرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل در معرفت و تحقیق می فهمید و به دنبال آن تلاش می کرد. شهید مفتح در زندگی کم نمود و کم تظاهر، اما پرتحرک بود».