انگیزه سازی
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیم؛
کیستستمکارترازآنکسکهازبردننامخدادرمساجدِاوجلوگیرىکردوسعىدرویرانىآنهانمود؟! شایستهنیستآنان،جزباترسووحشت،وارداین (کانونهاىعبادت) شوند. بهرهآنهادردنیا (فقط) رسوایىاستودرسراىدیگر،عذابعظیم (الهى)!»[1]
در تفسیر و توضیح این آیه، در روایتی از امام حسن عسگری (علیه السلام) اینچنین آمده که پس از آشکار شدن دعوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه و ایمان آوردن بخشی از مؤمنین، تعدادی از مسلمانان برای انجام عبادت و راز و نیاز با خداوند، مساجدی کوچک و شخصی را در نقاطی از شهر مکه تأسیس کردند. این مساجد که احیاگر عبودیت و توحید در منطقهی حرم الهی و در جوار کعبه بودند، به مذاق مشرکانی که عبودیت حقیقی و توحید را از خانهی خدا منع کرده بودند گران آمده و با ایجاد فشار بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنین، تلاش نمودند تا آنها را از اسلام منصرف نموده و یا از شهر بیرون کنند، و در مواردی سعی در تخریب این مساجد کوچک و ساده داشتند.
هنگامی که بالاخره پس از سالها تحمل آزار و اذیتهای مشرکان، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور شدند تا از شهر مکه خارج شده و به مدینه پناه ببرند، با اندوه و دلشکستگی خطاب به شهر مکه و بیت الله الحرام فرمودند: «اللَّهُ یَعْلَمُ أَنِّی أُحِبُّکِ، وَ لَوْ لَا أَنَّ أَهْلَکِ- أَخْرَجُونِی عَنْکِ لَمَا آثَرْتُ عَلَیْکِ بَلَداً، وَ لَا ابْتَغَیْتُ عَنْکِ بَدَلًا، وَ إِنِّی لَمُغْتَمٌّ عَلَى مُفَارَقَتِکِ؛
(ای مکه) خدا میداند که من دوستدار تو هستم و اگر اینگونه نبود که اهل تو مرا بیرون راندند، هرگز شهری را بر تو ترجیح نداده و در مکانی دیگر ساکن نمیشدم، و اکنون نیز از وداع با تو بسیار محزونم.»
در این هنگام از جانب خداوند متعال، فرشتهی وحی بر ایشان نازل شده و فرمود: «ای محمد! خداوند والامرتبه به تو سلام میرساند و میگوید به زودی تو را به این شهر بازخواهم گرداند، در حالی که پیروز و خوشحال و سالم و توانا و مسلط بر امور هستی.»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این خبرِ راستین الهی را به اصحاب خود مژده دادند و پس از مدتی خبر به اهل مکه رسید. مشرکین مکه در ظاهر این وعدهی الهی را با تمسخر و استهزاء تکذیب نمودند، اما بسیاری از آنان در باطن از این وعدهی حق الهی هراس داشتند و هر زمان به یکی از این مساجدِ خالی و نیمه ویران وارد میشدند، به یاد وعدهی خداوند افتاده و هراسان میشدند.
از سویی دیگر خداوند متعال در برابر این تمسخرها به پیامبرش دلداری داده و اینگونه فرمود:
«سَوْفَ أُظْهِرُکَ بِمَکَّةَ، وَ أُجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمِی، وَ سَوْفَ أَمْنَعُ عَنْ دُخُولِهَا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى لَا یَدْخُلَهَا مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا خَائِفاً، أَوْ دَخَلَهَا مُسْتَخْفِیاً مِنْ أَنَّهُ إِنْ عُثِرَ عَلَیْهِ قُتِلَ؛
(ای پیامبر) به زودی تو را بر مکه غالب میگردانم و حکم خود را درمورد اهل آن جاری میکنم و به زودی از ورود مشرکین به این شهر جلوگیری خواهم نمود تا جایی که هیچیک از آنها وارد آن نشود مگر با ترس و لرز و هراس از اینکه اگر او را بیابند، به قتلش خواهند رساند.»[2]
و در سال هفتم هجری خداوند این وعده را محقق نموده و طعم ذلت و خواری را به مشرکین گردنکش مکه چشانید.
اقناع اندیشه
در سوره مبارکه مائده، خداوند متعال اینچنین میفرماید:
«لَتَجِدَنَّأَشَدَّالنَّاسِعَداوَةًلِلَّذینَآمَنُواالْیَهُودَوَالَّذینَأَشْرَکُوا؛ بطورمسلّم،دشمنترینمردمنسبتبهمؤمنانرا،یهودومشرکانخواهىیافت.»[3]
همانطور که در صدر اسلام، مشرکین مکه اوج دشمنی خود با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنین را از طریق اذیت و آزار و نهایتاً اخراج ایشان از مکه نشان دادند و با تخریب و آسیب رساندن به مساجد، خشم خدای عز و جل را برای خود خریدند، امروزه نیز بخشی از یهودیان که با دنیاطلبی و ظلم و ستم، بر پیکر جامعهی اسلامی زخمهایی را وارد کرده و ستمهای بیشماری را به مردم فلسطین و لبنان و سوریه و دیگر نقاط روا داشتهاند، همان شیوه و رفتار مشرکان صدر اسلام را در پیش گرفتهاند.
در 30 مرداد سال 1348 هجری شمسی، مسجد الاقصی به دست صهیونیستها به آتش کشیده شده و بخش قابل توجهی از قبلهی اول مسلمین عملاً ویران گردید. مسئولین دولت غاصب اسرائیل، اعلام کردند که مسئول این آتشسوزی یک جهانگرد یهودیِ استرالیایی تبار بوده است و برای خاموش کردن آتش خشم مسلمانان جهان، در ظاهر او را محاکمه نمودند، اما مدتی بعد اعلام شد که این جهانگرد استرالیایی به علت آنکه دچار بیماری روانی بوده، آزاد شده است.
این حادثه در زمانی روی داد که دولت اشغالگر به تازگی بر بخش شرقی بیت المقدس و قدس شریف تسلط کامل یافته بود و از نخستین روزهای اشغال این شهر، اقدامات زیادی را برای زدودن آثار و تعلقات اسلامی این شهر به کار بسته بود. از جمله این اقدامات میتوان به بستن بانکهای عربی، تخریب خانهها و یا اماکن اسلامی، افزایش آبادیهای یهودی نشین، جمعآوری پولهای عربی و رواج پول اسرائیلی، مجبور ساختن اعراب به تعویض شناسنامههای عربی و تبدیل آنها به شناسنامههای اسرائیلی و سایر اشکال هویتزدائی از مردم مسلمان بیتالمقدس اشاره کرد.
از سویی دیگر صهیونیستها به وسیله گروههای باستانشناسی و به بهانه کشف آثار معبد سلیمان در اطراف و زیر عمارت مسجدالاقصی دست به کار حفاری شده و در محیط حرم شریف نیز حفاریهائی انجام داده و در بخش زیرین مسجد تونلهای متقاطعی حفر کرده بودند. هدف از اینگونه اقدامات، تخریب تدریجی مسجدالاقصی، نماد اتحاد ملت مسلمان فلسطین و سپس احداث دوباره معبد یهود به جای آن بود. حادثه به آتش کشیدن مسجدالاقصی نیز یکی دیگر از همین اقدامات است که ویران کردن این بنا را دنبال میکند، به گونهای که امروزه برخی کاشناسان معتقدند اولین زلزلهای که در منطقهی بیت المقدس بیاید، باعث تخریب کامل مسجدالاقصی خواهد شد و صهیونیستها نیز به امید چنین امری نشستهاند تا مسئولیت تخریب نهایی این مسجد شریف را از خود سلب نمایند.
البته این جنایات و توطئهها مسأله جدیدی از ناحیهی افراد فاسد از میان یهودیان نبوده و از زمان پیامبر گرامی اسلام نیز دسیسههای فراوانی برای مقابله با اسلام انجام دادهاند. در اینجا برای حفظ اختصار، فقط به مواردی معدود اشاره میکنیم.
1. فتنه انگیزی در میان مسلمانان:
از توطئههای یهود بر علیه اسلام، دامن زدن به عداوتهای دیرینه و سوءاستفاده از کینههای نهفتهی قبل از اسلام میان اوس و خزرج بود. یکی از یهودیان به نام «شاس بن قیس» که پیرمردی تاریکدل ودرکفروعناد کمنظیر بود، روزی از کنار جمعی از مسلمانان گذشته و مشاهده نمودافرادی از طایفه اوس وخزرج که سالها با هم جنگهای خونینی داشتند در نهایت صفا و صمیمیت گردهم نشستهاند.پیرمرد یهودی با خود گفت: اگر اینها تحت رهبری محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از همین راه پیش بروند موجودیت یهود به کلی در خطر است. در این حال نقشهای به نظرش رسیده وبه یکی از جوانان یهودی دستور داد به جمع آنها بپیوندد وحوادث خونین بغاث (محلی که جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شد)را به یاد آنها بیاورد و آن حوادث را پیش چشم آنها مجسم سازد. این نقشه که با مهارت آن جوان یهودی پیاده شده بود موثر واقع شده و جمعی از مسلمانان با شنیدن این جریان به گفتگو پرداختند و حتی بعضی از افراد طایفه اوس و خزرج یکدیگر را به تجدید آن صحنهها تهدید کردند و چیزی نمانده بود که آتش خاموش شدهی دیرین بار دیگر شعله ور گردد.خبر بهپیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. ایشان با جمعی از مهاجران به سراغ آنها آمده وبا اندرزها و سخنان تکان دهندهی خود آنها را بیدار ساختند.آیات 98و 99 از سوره آل عمران نیز به همین ماجرا اشاره میکند.[4]
2. شبههافکنی در قلوب مسلمانان:
عدهای از یهود به تضعیف ایمان قلبی مسلمانان وتزلزل اعتقادی آنان پرداخته و چنان وانمود میکردند که قرآن بعضی از دستورات تورات را تحریف کرده! و تناقضات و شبهاتی در خود قرآن وجود دارد واز این قبیل مطالب در میان مسلمانان انتشار میدادند. قرآن کریم کوشش یهود را در این زمینه در آیات 69 و70 سوره آل عمران بیان میفرماید.[5]
3. تجسس یهود درباره مسلمانان:
گروهی از یهودیان ظاهرأ به اسلام میگرویدند، ولی در باطن به دین خود باقی مانده بودند. پذیرفتن اسلام از ناحیهی آنان برای تجسس بر احوال و اخبار مسلمانان و کسب اطلاع از نقشههای پیامبر دربارهی یهود و همپیمانانیهود از مشرکین بود. بدین جهت برای استراق سمع و کسب خبر نزد مسلمانان میرفتند و علاوه بر آن در قلوب مسلمانان ضعیف الایمان، تولید شک و تردید میکردند. قرآن نیات سوء یهود را نسبت به مسلمانان بیان کرده و میفرماید:
« ... وَإِذَالَقُوکُمْقَالُواْءَامَنَّاوَإِذَاخَلَوْاْعَضُّواْعَلَیْکُمُالْأَنَامِلَمِنَالْغَیْظِقُلْمُوتُواْبِغَیْظِکُمْإِنَّاللَّهَعَلِیمٌبِذَاتِالصُّدُورِ * إِنتَمْسَسْکُمْحَسَنَةٌتَسُؤْهُمْوَإِنتُصِبْکُمْسَیِّئَةٌیَفْرَحُواْبِهَاوَإِنتَصْبِرُواْوَتَتَّقُواْلَایَضُرُّکُمْکَیْدُهُمْشَیْاًإِنَّاللَّهَبِمَایَعْمَلُونَمحُِیطٌ.»[6]
«... هنگامىکهشماراملاقاتمىکنند، (بهدروغ) مىگویند: ایمانآوردهایم! امّاهنگامىکهتنهامىشوند،ازشدّتخشمبرشما،سرانگشتانخودرابهدندانمىگزند! بگو: باهمینخشمىکهداریدبمیرید! خدااز (اسرار) درونسینههاآگاهاست. * اگرنیکىبهشمابرسد،آنهاراناراحتمىکندواگرحادثهناگوارىبراىشمارخدهد،خوشحالمىشوند. (امّا) اگر (دربرابرشان) استقامتوپرهیزگارىپیشهکنید،نقشههاى (خائنانه) آنان،بهشمازیانىنمىرساند.خداوندبهآنچهانجاممىدهند،احاطهدارد.»
اما علت این دشمنیها بر ضد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان چه بود؟
گرچه علل مختلفی در این زمینه ذکر شده، اما میتوان گفت مهمترین علتها، غرور و حسادت بوده است.
از آنجایی که قوم یهود خود را قومی برگزیده و دارای جایگاهی ویژه در نزد خداوند متعال میدانستهاند[7] و معتقد بودند که یهودیان به جهنم وارد نخواهند شد، مگر چند روز معدود،[8] با نگاهی نژادپرستانه و همراه با غرور و تکبر فراوان به مسأله نبوت نگاه میکردند. از همین رو با استفاده از نشانههای دقیقی که از پیامبر آخر الزمان در کتب مذهبی آنان ثبت و ضبط شده بود، سالها پیش از تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهر مدینه آمده و در آن منطقهی بیابانی ساکن شده بودند، به این امید که پیامبر آخر الزمان از میان آنها مبعوث شده و باعث اقتدار و پیروزی هرچه بیشتر قوم یهود بر سایر اقوام گردد.
در این زمینه، مورخان و مفسران به نقل از ابن عباس آوردهاند که یهود، پیش از اسلام به اوس و خزرج میگفتند: به واسطهی پیامبر خاتم یا موعود بر شما غلبه خواهیم کرد؛ اما پس از مبعوث شدن آن حضرت، سخن خود را انکار کردند. «معاذ بن جبل» و «بشر بن براء» به آنان گفتند: تقوا پیشه کنید و اسلام آورید! چون خود شما در زمانی که ما مشرک بودیم، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را برای ما وصف میکردید و میگفتید که مبعوث خواهد شد و به واسطهی او بر ما پیروز خواهید شد. اما «سلام بن مشکم» یهودی گفت: کسی که از او سخن میگفتیم، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست و چیزی که برای ما شناخته شده باشد، نیاورده است.[9]
بنابراین پس از آنکه پیامبر موعود در کتب علمای یهود، از میان مردمیکه در نظر آنان افرادی بیسواد و عامی محسوب میشدند، مبعوث شد، از روی حسادت ایشان را انکار کرده و برای حفظ برتری موهوم قوم یهود، دست به مبارزه و دشمنی با اسلام و مسلمانان زدند.
متأسفانه همان روحیهی غرور و دنیاطلبی و حسادت، هنوز در میان بسیاری از علما و بزرگان یهود در عالم موجود است و منشأ فتنهانگیزیها و دشمنیهای شدید آنان با خط اسلام راستین در روزگار ماست.
رفتارسازی
در اینجا شایان ذکر است که، گرچه قوم یهود از توطئهها و نقشههای زیرکانهی بسیاری بر ضد اسلام و مسلمانان در طول تاریخ استفاده کردهاند، اما همانطور که در آیه 120 سوره آل عمران از وعدهی خداوند آگاه شدیم، در صورتی که مسلمانان صبر و استقامت و پرهیزگاری خویش را حفظ نمایند، نقشهها و جنایات این دشمنان ضرری به جامعهی اسلامی نرسانده و سبب تضعیف جهان اسلام نخواهد شد.
بنابراین طولانی شدن ظلم و ستم و جنایات صهیونیستها در فلسطین و مناطق اطراف آن، بیشتر ریشه در عدم اتحاد و ضعف ایمان جوامع مسلمان دارد. آری! هنگامی که برخی دولتهای به ظاهر مسلمان، با اسرائیل غاصب دست دوستی داده و در مواردی حتی از آنها حمایتهای آشکار و پیدا میکنند، و یا برخی افراد در داخل کشور خودمان از روی جهل و نادانی شعار «نه غزه، نه لبنان» سر میدهند، فتنهگریها و توطئههای کوچک و بزرگ صهیونیستها بر ضد مسلمانان جهان کارگر افتاده و درد و رنج ملتهای مسلمان از این جهت عمیقتر و طولانیتر میگردد.
در ماجرای به آتش کشیدن مسجد الاقصی نیز اگر چه هدف صهیونیستهای غاصب، محو نماد اتحاد مردم فلسطین و قبلهی اول مسلمانان از شهر بیت المقدس و بنا نمودن مجدد معبد سلیمان به عنوان نماد اقتدار و شکوه قوم بنی اسرائیل در زمان حضرت سلیمان (علیه السلام) میباشد، اما بخاطر پایمردی و ایستادگی و شهادتطلبی بسیاری از مسلمانان جهان و خصوصاً مردم مظلوم و مسلمان فلسطین، نه تنها مکر شیاطین به ثمر ننشست، بلکه نهایتاً موجب شد تا سالها پس از آن واقعه، و به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران در سیامین کنفرانس کشورهای اسلامی، سالگرد این جنایت صهیونیستها به عنوان روز جهانی مسجد تعیین گردد تا از این طریق هر ساله جنایت صهیونیستهایی که سعی در تخریب مسجدالاقصی، این خانهی شریف و مقدس خداوند را داشتند، در اذهان مسلمانان زنده شده و به این وسیله بخشی از وعدهی خداوند در آیه شریفه: « ...أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ؛ آنها (تخریبکنندگان مساجد) شایستهنیست کهجزباترسووحشت،وارداین (کانونهاىعبادت) شوند.»[10] محقق شده و امروزه با چشم خود شاهد آن باشیم که مسئولین دولت غاصب صهیونیسیتی جز با محافظین بسیار و به همراه ترس و وحشت فراوان، وارد مسجد الاقصی نمیشوند.
به امید روزی که با ظهور حجت آخر، صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شاهد فتح نهایی قدس شریف و بازگشتن فلسطین، این پارهی تن اسلام، به دست صاحبان اصلی آن باشیم. انشاءالله.
[2]التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری، ص 554 - 555
[4]قُلْیَأَهْلَالْکِتَابِلِمَتَکْفُرُونَبِایَاتِاللَّهِوَاللَّهُشهَیدٌعَلىَمَاتَعْمَلُونَ(98)
قُلْیَأَهْلَالْکِتَابِلِمَتَصُدُّونَعَنسَبِیلِاللَّهِمَنْءَامَنَتَبْغُونهَاعِوَجًاوَأَنتُمْشُهَدَاءُوَمَااللَّهُبِغَافِلٍعَمَّاتَعْمَلُونَ(99)
[5]وَدَّتطَّائفَةٌمِّنْأَهْلِالْکِتَابِلَوْیُضِلُّونَکمُْوَمَایُضِلُّونَإِلَّاأَنفُسَهُمْوَمَایَشْعُرُونَ (69)
یَأَهْلَالْکِتَابِلِمَتَکْفُرُونَبِایَاتِاللَّهِوَأَنتُمْتَشْهَدُونَ (70)
[6]سوره آل عمران، آیات 119 و 120
[7]«وَقالَتِالْیَهُودُوَالنَّصارىنَحْنُأَبْناءُاللَّهِوَأَحِبَّاؤُهُقُلْفَلِمَیُعَذِّبُکُمْبِذُنُوبِکُمْبَلْأَنْتُمْبَشَرٌمِمَّنْخَلَقَیَغْفِرُلِمَنْیَشاءُوَیُعَذِّبُمَنْیَشاءُ» سوره مائده، آیه 18
[8]«وَقالُوالَنْتَمَسَّنَاالنَّارُإِلاَّأَیَّاماًمَعْدُودَةًقُلْأَتَّخَذْتُمْعِنْدَاللَّهِعَهْداًفَلَنْیُخْلِفَاللَّهُعَهْدَهُأَمْتَقُولُونَعَلَىاللَّهِمالاتَعْلَمُونَ» سوره بقره، آیه 80
[9]سیرهی ابن هشام، ج1، ص547؛ التبیان، ج1، ص365؛ درالمنثور، ج1، ص 196