بسم الله الرحمن الرحیم
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکلُوا أَمْوالَکمْ بَینَکمْ بِالْباطِل»[1]
مناسبت: نیمه اول ماه مبارک مضان
ایجاد انگیزه[2]
«شهید ثانی» (ره) در رؤیای صادقهای، یکی از بزرگان را دید و احوالش را پرسید. او گفت: «یک سال از مردنم گذشته است، اما من همچنان به علّت کاری که کردهام، گرفتار هستم.»
شهید ثانی، ماجرا را پرسید. او ادامه داد: «روزی در راهی عبور میکردم که فردی مقداری کاه وارد شهر کرد.
من بدون اینکه به او اطلاع دهم و اجازه بگیرم، یک پر کاه از بارش برای تمیز کردن دندانهایم برداشتم و نزد خود گفتم که یک ذرّه کاه دیگر رضایت گرفتن نمیخواهد؛ امّا به خاطر همین پر کاه یک سال است که در گرفتاری هستم!»
محدث مشهور، «سیّد نعمت اللَّه جزایری» در «انوار نعمانیّه» در باب دوران بعد از مرگ مینویسد: مرد مستمندی از دنیا رفت. جمعیّت زیادی برای تشییع جنازه او جمع شدند. اما از صبح که جنازه او را برداشتند تا هنگام غروب به سختی توانستند او را دفن کنند. بعدها او را در خواب دیدند و از او سؤال کردند: خداوند متعال با تو چگونه رفتار کرد؟
«گفت: خداوند مرا آمرزید و لطف زیادی در حق من روا داشت، ولی رسیدگی بهحساب بندگان خیلی دقیق بود بهطوریکه روزی بر در دکان یکی از دوستانم نشسته بودم و روزهدار نیز بودم، وقتیکه اذان میگفتند، من از کیسه داخل مغازه، یک دانه گندم برداشتم و آن را با دندان خود دو نیم کردم.
در این هنگام به یادم آمد که گندم من نیست، آن دانه گندم نصف شده را روی گندمهای او انداختم و رفتم. برای همین خداوند از ثواب و حسنات من بهاندازه نقص قیمت گندمی که شکسته بودم کم کرد.»
یکی از اموری که در منابع دینی مورد تأکید قرار گرفته، رعایت حق الناس میباشد.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکلُوا أَمْوالَکمْ بَینَکمْ بِالْباطِل[3]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید»
در اهمیت موضوع حق الناس همین بس که اشرف انبیاء در روزهای آخر عمرشان از مردم میخواهند که هرکسی حقی به گردنشان دارد، بیایید آن را دریافت کند.[4]
متن و محتوا
برخی از سورههای قرآن همچون مطففین، حجرات و همزه از زوایای مختلفی بحث حقالناس را بیان کردهاند. طولانیترین آیه قرآن اشاره ویژهای به حق الناس دارد.
از نظر شرعی، چنانچه حقی بر عهده نمازگزاری باشد و او حق را نپردازد، این کار مانع قبولی نماز اوست.[5] حتی شهدا نیز اگر حقی بر گردنشان باشد، باید پاسخگو باشند. امام باقر (ع) میفرماید: «أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنَ الشَّهیدِ کفّارَةٌ لِذَنْبِهِ أِلّا الدَّینِ فَأنَّ کفارَتَهُ قَضائُه[6]؛ نخستین قطره از خون شهید کفاره گناهان او است؛ مگر دَین (و حق دیگران) که کفارهاش پرداختن آن است.
اگر فردی حقوق مالی و غیرمالی مردم را ضایع کند، همین امر میتواند موجب عذاب او در قبر شود.[7] همین کار ممکن است برکت روزی او را بردارد. رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «مَنْ حَبَسَ عَنْ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ شَیْئاً مِنْ حَقِّهِ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَرَکَةَ الرِّزْقِ إِلَّا أَنْ یَتُوب[8]؛ هـر کـسی چـیـزی از حـقوق برادر مسلمانش را از او باز دارد، خداوند برکت روزی را بر او حرام میکند. مگر اینکه توبه کند.»
یکی از علمای معروف در علم و زهد و تقوا مرحوم «سیّد هاشم حطاب بن سیّد محمد بن سیّد عوید موسوی» است. علت اینکه «سیّد هاشم» را «حطاب» شهرت دادهاند، این است که او در اوایل تحصیل کاسبی میکرد و از صحرای نجف هیزم میچید و در بازار میفروخت و به این وسیله زندگی خود را اداره میکرد و درس میخواند. تا اینکه عالمی بزرگ شد.
نقل میکنند: مردی که عازم حجّ بیت اللَّه الحرام بود، صندوقچهای که در او پول و طلای فراوانی بود، نزد تاجری که به امانتداری معروف بود، گذاشته و پس از انجام مناسک، حجّ وقتی که به نجف مراجعت کرد و امانتش را از مرد امین مطالبه کرد، آن مرد منکر شد و امانت او را نداد و این خبر در نجف شهرت یافت.
عدّه ای آن حاجی را راهنمائی کردند تا نزد سیّد هاشم حطاب رفته و از تاجر شکایت کند، پس آن شخص نزد سیّد آمد و قصّه را شرح داد، سیّد به او گفت: من به در دکان او میروم، تو مراقب من باش وقتی که من از دکان او برخواستم و رفتم؛ بلافاصله نزد او برو و مالت را طلب کن.
بر اساس قرار قبلی، سیّد حرکت کرد و به دکان تاجر رفت و پس از صحبت طولانی، از مغازه بیرون رفت. در این لحظه، صاحب مال با عجله نزد تاجر رفت و مالش را طلب کرد. مرد تاجر این دفعه برخلاف دفعات قبل که منکر میشد. گفت: مالت حاضر است با شتاب مال را به صاحبش تحویل داد.
آن مرد وقتی که مالش را تحویل گرفت، با اصرار از تاجر خواست تا راز انکار مال در دفعات قبل و علت اعتراف و دادن مال را در این بار بیان کند.
تاجر گفت: «اما علّت انکار مال، طمعی بود که مرا وادار به انکار این مال زیاد کرد؛ امّا علت اینکه امروز اعتراف کردم و مال را به تو دادم، این بود که سیّد هاشم حطاب مرا موعظه کرد و سپس رانش را نشان من داد که در آن اثر زخمی بود که در اثر داغ کردن چندین سال پیش باقی مانده بود.
من از سید هاشم علت زخمی بودن رانش را پرسیدم، او گفت جهتش این است که یک فلس از مال شخصی در ذمّه من مانده بود. یک شب در خواب دیدم که قیامت بر پا شده و ملکی از کنار امیرالمؤمنین (ع) من را کشان کشان تا کنار جهنّم میبرد. هر چه تلاش کردم تا خود را به نزد امیرالمؤمنین (ع) بکشانم، حضرت مانع میشد. تا اینکه به حضرت التماس کردم که مرا بپذیرد، حضرت فرمود: اگر تو به خدا بدهکار بودی، من میتوانستم از خدا بخواهم که تو را ببخشد، ولی حق مردم را ناچار باید ردّ کنی و من یادم نبود که یک فلس بدهکارم.
ناگهان دیدم مردی از جهنّم به سوی من حمله کرد و گفت: ای سیّد! پولم را بده، پس انگشتش را به ران من زد و به قوّت فشار داد. اینکه میبینی در ران من است، جای انگشت سبابه اوست»
پس مرد تاجر گریه کرد و از صاحب مال حلیّت خواست و مالش را به او تحویل داد.[9]
مصادیق حقالناس
دامنه حقالناس بسیار گسترده است و از درون خانه شروع میشود و تا کوچه و خیابان، محل کار، جامعه و ... ادامه پیدا میکند.
احکام و مسائل مربوط به حقالناس دو قسم است:
الف) امور مالی (مانند بدهی، مظالم، خمس، زکات و ...)
ب) امور غیرمالی (مانند غیبت، تهمت، هتک حرمت و ...)
برخی از مصادیق حق الناس عبارتاند از:
1. تضیع بیت المال
بدترین نوع خیانت، خیانت به چیزی است که متعلق به همه مردم میباشد. امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «إِنَّ أَعْظَمَ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْأُمَّة[10]؛ بدترین نوع خیانت، خیانت به مردم است»
متأسفانه برخی به بهانههای واهی در اموال عمومی تصرف غیرمجاز میکند، مثل استفاده شخصی از وسایل نقلیه ادارات، خراب کردن وسایل عمومی و خط کشیدن روی آنها، نوشته یادگاری بر روی دیوارها و درختان پارکها، میز مدرسه و دانشگاه و ...
امام علی (ع) در نامهای کارگزاران را بر حفظ بیتالمال تأکید کرده است: «أدِقُّوا أقْلامَکمْ وَ قارِبُوا بَینَ سُطُرِکمْ، وَ احْذِفُوا مِنْ فُضُولِکمْ، وَ اقْصِدو اقَصْدَ الْمَعانی وَ إِیاکمْ و الأْکثارَ فأِنَّ أمْوالَ الْمُسْلِمینَ لا تَحْتَمِلُ الإْضْرارَ[11]؛ نوک قلمهای خویش را تیز کنید، میان سطرهای نوشته زیاد فاصله نیندازید، حرفهای زیادی را حذف کنید و روی کاغذ نیاورید، به بیان اصل معنا بپردازید، از زیادهروی در مصرف پرهیز کنید، زیرا بیتالمال تحمل اینگونه ضررها را ندارد.»
خادمه حضرت علی (ع) در یکی از شبهای سرد قطیفه و پوششی برای آن حضرت آورد، امّا حضرت از گرم کردن خود با آن خودداری نمود و فرمود: این چیست؟
خادمه گفت: این از قطیفههای بیت المال است.
حضرت فرمود: «امشب باید تا صبح سرما بکشم، من نمیتوانم از قطیفههای بیتالمال برای گرم کردن خود استفاده کنم.»[12]
باید دانست در حقالناس تفاوتی بین حق کودک و پیر نیست. اگر حق کودکی هم سلب شود، حقالناس است. بچهای که در مسجد نشسته اگر دیگری جای او را غصب کند و در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید دوباره نمازش را در مکان دیگری بخواند.
2. تصرف غیرشرعی در اموال یتیمان
قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یأْکلُونَ أَمْوالَ الْیتامی ظُلْماً إِنَّما یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیصْلَوْنَ سَعِیراً[13]؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، (در حقیقت)، تنها آتش میخورند و بهزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند.»
در جای دیگر میفرماید: «وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کبیراً[14]؛ و اموال یتیمان را (هنگامی که به حد رشد رسیدند) به آنها بدهید! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نکنید! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید، زیرا این گناه بزرگی است»
3. نپرداختن قرض
یکی از سنتهای زیبا در سبک زندگی اسلامی، سنت قرض دادن است. «مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاًکثِیرَةً وَ اللَّهُ یقْبِضُ وَ یبْصُطُ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ»[15]
اما ما اگر از کسی قرض گرفتیم، نسبت به آن شخص، تکالیف و وظایفی داریم: «مّا حَقُّ غریمِک الْذی یطالِبُک فَإِنْ کنْتَ موُاسِرا اعَطَیتَهُ وَ إنْ کنْتَ مُعْسِرا ارْضَیتَهُ بِحُسْنِ الْقُوْلِ[16]؛ حق کسی که از تو طلب دارد، این است که اگر وضعت خوب است، مال او را بپردازی و اگر در فقر و تنگدستی هستی با گفتار نیکوی خویش او را راضی نمایی»
متاسفانه مشاهده میشود در جامعه دینی ما اینگونه نیست. بارها شده افرادی مطرح میکنند که پولی را به کسی قرض دادند و از زمان برگشت آنهم مدتهاست میگذرد.
امام صادق (ع) میفرمایند: «مَنِ اسْتَدانَ دَینا فَلَمْ ینوِقَضاءَهُ کانَ بِمَنْزِلَةِ السّارِقِ[17]؛ هر که وامی بگیرد و قصد پرداختن آن را نداشته باشد، به منزله دزد است.»
ابوثمامه، از یاران امام جواد (ع) از امام پرسید: میخواهم به زیارت مکه و مدینه بروم ولی بدهکارم، حضرت پاسخ دادند: اول بدهکاری خویش را بپرداز، سپس به زیارت برو، تلاش کن تا در زیارتگاه وقتی خداوند متعال به تو مینگرد، بدهکار مردم نباشی. سپس امام (ع) علت آن را برایش فرمود: که اگر بتوانی بدهی خویش را بپردازی ولی این کار را انجام ندهی و به زیارت بروی، خیانت کردهای و انسان باایمان خیانت نمیکند.[18]
راوی میگوید: در سرزمین کربلا، امام حسین (ع) به من فرمود: «نادِ فِی النّاس أنْ لا یقاتِلْنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَیه دَینٌ، فَأِنَّه لَیسَ مِنْ رَجُلٍ یمُوتُ و عَلَیهِ دَینٌ لا یدَعُ لَهُ وَفاءً إِلا دَخَلَ النَّارَ[19]؛ به مردمی که به یاری من آمدهاند بگو: کسانی که مقروض هستند در رکاب من نباشند، زیرا کسی که بدهکار باشد و راه پرداخت برای آن در نظر نگیرد، وارد آتش جهنم خواهد شد.»
یکی از علمای تهران نقل میکند که من در نجف اشرف طلبه بودم، خبر آوردند که پدرم فوت کرده است. جنازه او را به نجف آرودیم و او را دفن کردیم، چند روزی از دفن او گذشته بود که در عالم خواب، به حضور پدرم رسیدم و دیدم ناراحت است.
تعجّب کردم که چرا کسی که هفتاد سال راه دین رفته، باید ناراحت باشد و لذا پرسیدم: «چرا شما را بینشاط میبینم؟»
گفت: «من هیجده تومان به مشهدی تقی نعلبند بدهکارم و مرا گرفتهاند و نمیگذارند سر جایم بروم.»
از خواب بیدار شدم، نامهای به برادرم نوشتم که ببینم این مشهدی تقی نعلبند کیست؟ و آیا پدرمان به او بدهکار بوده یا نه؟
مدّتی بعد جواب نامه آمد که ما نزد مشهدی تقی نعلبند رفتیم و گفتیم: «چیزی از پدر ما طلب داشتی؟»
گفت: «آری، هیجده تومان طلبکار بودم» گفتیم: «چرا نیامدی طلب خود را بگیری؟»
گفت: «پدرتان باید در دفترش مینوشت.»
بالاخره برای اینکه روح پدرم شاد شود، ما آن بدهی را پرداخت کردیم.[20]
4. عدم پرداخت خمس
یکی دیگر از مصادیق حق الناس، نپرداختن خمس است. گاهی شخص مال حرام کسب نمیکند و کسب او مشروع است؛ اما پس از کسب ثروت، حق امام زمانش را فراموش میکند و باعث میشود تصرفاتش در اموال حرام باشد.
خداوند میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ[21]؛ و بدانید هر گونه غنیمتی به شما رسد خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است»
امام زمان (عج) میفرمایند: «مَنْ فَعَلَ شَیئاً مِنْ ذَلِک مِنْ غَیرِ أَمْرِنَا فَقَدِ اسْتَحَلَ مِنَّا مَا حُرِّمَ عَلَیهِ وَ مَنْ أَکلَ مِنْ أَمْوَالِنَا شَیئاً فَإِنَّمَا یأْکلُ فِی بَطْنِهِ نَاراً وَ سَیصْلَی سَعِیرا[22]؛ هر کسی بدون اجازه ما در اموال ما تصرف کند مرتکب گناه شده و هر کسی ذرهای از مال ما را بخورد پس گویا شکم او را آتش فرا گرفته است.»
از نظر شرعی، تصرف در ملک میتی که خمس یا زکات بدهکار است، حرام و نماز در آن باطل است، مگر آنکه بدهکاری او را بدهند یا بنا داشته باشند، بدون مسامحه بپردازند.[23]
کسی که اعتقاد به خمس ندارد، یکی از مسلمات شیعه را انکار کرده است، امام زمان (عج) فرمودند: «لَهْنةُ اللّهِ وَ المَلائِکةِ وَ النّاسِ أجْمَعینَ عَلی مَنْ اسْتَحَلَّ مِنْ مالِنا دِرْهَما[24]؛ لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر کسی که یک درهم مال ما را حلال شمارد»
6. حقوق غیرمادی
روزی پیامبر اسلام (ص) به اصحاب و یارانش فرمودند: آیا میدانید فقیر و بینوا و مفلس کیست؟
اصحاب گفتند: یا رسول اللَّه! در نظر ما آدم مفلس به کسی میگویند که دستش از مال دنیا خالی باشد. حضرت فرمودند، مفلس آن کسی است که در صحرای محشر قدم بگذارد در حالی که نماز و روزه و... با خودش آورده باشد؛ اما چون در دنیا حقّ النّاس را اداء نکرده، به این صورت که یک نفر را زده یا به کسی ناسزا گفته یا نسبت ناروا زده و یا مال کسی را خورده، یاحق کسی را ضایع کرده یا تجاوزی به مال و شخصیّت کسی کرده، یا با آبروی کسی بازی کرده یا صدای مظلومی را شنیده و به فریادش نرفته ... خدای متعال از حسنات و کارهای خوب او بر میدارد و به صاحبان حقوق میدهد. چنانچه حسناتش بهاندازه کافی نبود، از گناهان آن کسانی که حقی گردن او دارند برمی دارند و بار او میکنند؛ و او را وارد جهنّم میکنند. به چنین افرادی مفلس و فقیر و بینوا و بیچاره می گویند.[25]
چنان با تو رفتار دارد خدا که در حق مردم بیاری به جا
در آخر باید گفت از حقوقی که بر گردن انسان است، هیچیک بر دیگری ارجحیت ندارد. بنابراین آنچه که گروهی میگویند، حق مردم را پایمال نکن، با خدا میتوان کنار آمد؛ نگاه اشتباهی است و در پاسخ آنها باید گفت: اگر قرار است در بخشی سرمایهگذاری شود، به این معنی نیست که بخش دیگر را رها سازیم.
[4]. امالی صدوق، صص 633،634.
[5]. تنبیه الخواطر، ج 1، ص53.
[6]. وسائل الشیعه، ج 18، ص 326.
[7] بحارالانوار، ج 5، ص 265؛ ج 6، ص 222.
[8]. وسائل الشیعه، ج 18، ص 237.
[9]. مردان علم در میدان عمل، ج 2، ص 312.
[10]. نهج البلاغة، ص 383.
[11]. بحارالانوار، ج 41، ص 105.
[12]. درسهای از تاریخ، ج 1، ص 296.
[16]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 177.
[17] . الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج 3، ص 154.
[19]. موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص 505.
[20]. گناهان کبیره، ج 2، ص 582.
[22]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 521.
[23]. توضیح المسایل امام خمینی (ره)، مسئله 875.
[24]. وسائل الشیعه، ج 9، ص 541.
[25]. وسائل الشیعه، ج 13، ص 78.