بسم الله الرحمن الرحیم
آثار تربیتی مسجد بر کودکان و نوجوانان |
مناسبت: 9 خرداد | شعار: مسجد، مأمن کودکان، نوجوانان و جوانان |
ایجاد انگیزه[1]
روزی عدهای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند. پیامبر(ص) در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند.
فرمودند: «وای بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان!»
اطرافیان پیامبر (ص) با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند و با خود گفتند شاید منظور پیامبر(ص)، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهی میکنند.
یکی از آنها عرض کرد: یا رسول الله! آیا منظورتان مشرکین است؟
آن حضرت فرمودند: نه، بلکه پدران مسلمانی را میگویم که چیزی از فرایض دینی را به فرزندان خود نمیآموزند و اگر فرزندانشان پارهای از مسائل دینی را فراگیرند، پدران آنها، ایشان را از ادای این وظیفه باز میدارند.
اطرافیان رسول خدا (ص) با شنیدن این سخن، تعجب کردند که آیا چنین پدران بیمسؤولیتی وجود دارند.
پیامبر (ص) که تعجب را در چهره آنها دیده بود، ادامه داد: تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند ...
آنگاه فرمودند: «من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»[2]
این روایت زیبا بر نقش والدین در جهت تربیت فرزندان اشاره کرده است و به صورت جدی نسبت به این مهم هشدار داده است.
با این حال، در عصر حاضر، ناآگاهی قشر عظیمی از کودکان و نوجوانان از مسایل مذهبی، به دلیل بی توجهی والدینشان به این مسأله مهم است و متأسفانه برخی از والدین به همه چیز میپردازند و برای ریزترین امور مادی زندگی خود برنامه دارند، اما به کلی از تربیت فرزندان غافل هستند!
متن و محتوا
از نظر منابع دین و اساتید علوم تربیتی، تربیت کودکان قبل از تولد آغاز شده و در تمام مراحل کودکی این روند ادامه مییابد. از این رو، ضروری است تمهیدات لازم برای فراگیری و گرایش کودکان به انجام اعمال عبادی از بدو تولد و سنین خردسالی آغاز شود تا افزون بر ایجاد و تقویت روحیه دینداری و دینباوری، زمینة عمل به تکالیف عبادی نیز برای آنان فراهم شود.
مسجد یکی از کانونهای تأثیرگذار در ایجاد، تقویت و تثبیت تربیت دینی کودکان و نوجوانان است. تأکیدهای مکرر دین اسلام بر استمرار رفتوآمد به مسجد و همچنین سفارشهای گوناگون که همگی به بهبود فضای تربیتی مسجد میانجامند، یکی از بهترین و غنیترین محیطهای تربیتی را بهخصوص برای کودکان و نوجوانان معرفی میکند.
امام حسن (ع) در روایتی هشت اثر تربیتی رفتوآمد با مسجد را بیان نموده که اگر کودکان و نوجوانانمان را جذب مسجد کنیم و مسجد را مأمن و پناهگاهشان قرار دهیم، از این هشت اثر تربیتی بهرهمند خواهند شد و سبب چشمروشنی ما خواهند بود و در برابر فتنههای آخرالزمان قلعه و دژی محکم خواهند داشت.
آثار تربیتی مسجد بر کودکان و نوجوانان
امام حسن (ع) میفرمایند: «مَنْ أَدَامَ الِاخْتِلَافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصَابَ إِحْدَى ثَمَانٍ[3]؛ فردی که پیوسته به مسجد رفتوآمد داشته باشد، یکی از هشت بهره نصیبش خواهد شد.»
بهرهگیری از آیات روحبخش
«آیَةً مُحْکَمَةً؛ استفاده از آیه روشنى از قرآن و یا نشانهاى استوار (فهم آیات الهى)»
چه اینکه عبارت «آیه محکمه» را به معنای آیهای روشن از قرآن بگیرم و چه اینکه به معنای نشانهای استوار، بهر حال از آنجا که آیات قرآن کریم بهترین و محکمترین استدلالها است و آگاهی از آن باعث مستحکم شدن باورها و عقاید افراد میشود، در مسجدی که قرآن کتاب محوری آن باشد، عقاید و باورهای نوجوانان و جوانان استوار میگردد.
بنابراین اولین اثر تربیتی رفتوآمد کودکان و نوجوانان به مسجد بهرهگیری از قرآن است؛ زیرا در میان همه مباحث و علوم دینی، پرداختن به علوم قرآن در مسجد دارای اهمّیتی ویژه است. قرآن و مسجد پیوندی خاص با یکدیگر دارند. پیامبر اسلام (ص) فرمودهاند: «إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآنِ[4]؛ مساجد را برای (خواندن و فهمیدن) قرآن بنا کردهاند.»
یکی از اصحاب رسول خدا (ص) نقل میکند: ما در مسجد رسول خدا (ص) حلقههایی داشتیم. وقتی، آن حضرت از حجرهاش بیرون آمد، به حلقههای داخل مسجد نگریست. آنگاه در کنار اصحاب قرآن نشست و فرمود: «بِهَذا المَجلِسِ اُمِرتُ؛ به شرکت در این مجلس امر شدهام.»[5]
مسجد در تغذیه فکرى، روحى، عاطفى و هدایت کودکان و نوجوانان در بستر صراط مستقیم و بر اساس قرآن گام بزرگی را میتواند بردارد. کودکان و نوجوانان با رفتوآمد در مسجد و بهرهمندی از آموزههای شناختی و دستوری قرآن میتوانند راه و هدف خویش را بیابند.
یافتن دوستان شایسته
«وَ أَخاً مُسْتَفَاداً؛ دوستی فایده دار»
دوران نوجوانی را سن رفاقت بازی خواندهاند؛ زیرا در این دوران، گرایش نوجوان به همسالان و دوستان و اثرپذیری از آنها بسیار زیاد است، به گونهای که حتی باور و ایمان آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین لازم است در این دوران محیط رفتوآمد و دوستان کودکان و نوجوانان مدیریت شود.
مسجد از محیطهای سالمی است که میتواند برای این قشر زمینه یافتن دوستان مفید را ایجا کند تا از دوستیابی در مراکز فساد و دوستان ناباب مصون بمانند.
پیغمبر اکرم (ص) نقل کرده که حواریون از حضرت عیسی (ع) پرسیدند با چه کسی همنشینی کنیم؟ ایشان فرمودند: «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ وَ یَزِیدُ فِی مَنْطِقِکُمْ عِلْمُه[6]؛ کسى که دیدن او شما را به یاد خدا اندازد و عمل و رفتار و کردارش شما را به آخرت وادارد و ترغیب نماید و گفتار او به علم و دانش شما بیفزاید.»
رسول گرامی اسلام (ص) در تمثیلی زیبا درباره تأثیر دوست و همنشین صالح میفرمایند: «مَثَلُ الْجَلِیسِ الصَّالِحِ مَثَلُ الدَّارِیِّ إِنْ لَمْ تَجِدْ عِطْرَهُ عَلِقَکَ رِیحُهُ وَ مَثَلُ جَلِیسِ السَّوْءِ مَثَلُ صَاحِبِ الْکِیرِ إِنْ لَمْ یُحْرِقْکَ شِرَارُ نَارِهِ عَلِقَکَ مِنْ نَتْنِهِ[7]؛ همنشین صالح مانند عطار است، اگر به عطرش دسترسى پیدا نکنى، از مجالست او معطر و خوشبو میشوی و همنشین بد مانند صاحب کوره است (چون آهنگران و نانوایان و امثال اینها) اگر تو را به شعله آتش خویش نسوزاند، اثر دودش به تو میرسد.»
تا توانى مى گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند[8]
دوستی با افراد گاهی مسیر زندگی انسان را تغییر میدهد. چه بهتر که انسان به سمت دوستهایی برود که او را به یاد خدا میاندازد.
بخش مهمی از شخصیت اجتماعی فرد را گروه همسالان و رفتوآمدهای دوستانه شکل میدهد. این بسیار مهم است که این گروههای همسالان در چه محیطی و تحت چه فضایی به تعامل میپردازند؛ زیرا رفتارها معمولاً بر حسب همان فضا شکل میگیرد. نوجوانی که در عین حضور در محیطهای مختلف اجتماعی همزمان بخش قابل توجهی از تعامل با گروههای همسالان را در فضای مسجد تجربه میکند، مطمئناً رفتارهای اجتماعی او بسیار نزدیکتر به معیارهای مذهبی خواهد بود.
پیامبر (ص) از مسجد بهعنوان خانه انسانهای متقی یاد کرده و میفرمایند: «الْمَسَاجِدُ بُیُوتُ الْمُتَّقِینَ وَ مَنْ کَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَیْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّاحَةِ وَ الْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاط[9]؛ مساجد خانه انسانهای متقی است و خداوند متعال رحمت و راحت و عبور بر صراط را برای آنان که مساجد را خانههای خویش قرار دادهاند ضمانت نموده است.»
کسب دانش جدید
«وَ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً؛ دانشی نو»
اطلاع بهتر از معارف دینی در قالب برنامههای سخنرانی و یا کلاسهای آموزشی در فضای مسجد کمک میکند تا کودک و نوجوان هر چه بیشتر از دانشهای مؤثر و راههای سعادت خود مطلع باشد. از زمان حیات پیامبر اکرم (ص) مساجد جایگاه تعلیم و تعلم در زمینه معارف دینی بودهاند و در زمان امامان معصوم (علیهم السلام) نیز این سنت ادامه داشته است. کلاسهای درس امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در مسجد برگزار میشده است.
غزالی در کتاب «فاتحه العلوم» نقل کرده: «روزی ده تن از اصحاب رسول خدا (ص) در مسجد قبا مشغول فراگیری دانش بودند که ناگهان پیامبر اکرم (ص) در آنجا حضور یافت. ایشان فرمودند: «آنچه میتوانید بیاموزید و خدا شما را پاداش میدهد برای آنچه را که به کار ببندید.»[10]
در بین اصحاب وفادار پیامبر (ص) گروهی با انگیزههای علمی و گرایش به مسائل تعلیماتی در مسجد مدینه مینشستند و مردم را در امور دینی ارشاد و راهبری میکردند. عبدالله بن عباس یکی از این اصحاب بود که در صحن خانه کعبه مینشست و مردم وی را در میان میگرفتند و در تفسیر آیات قرآن مطالبی از وی میپرسیدند.[11]
امام حسن (ع) نیز در در پنج سالگی، به مسجد میرفتند و پای منبر رسول خدا (ص) مینشستند و آنچه در مورد وحی از آن حضرت میشنید، در برگشت به منزل، برای مادرشان نقل میکردند. (بدین ترتیب که همچون یک خطیب روی متکایی مینشست و سخنرانی مینمود و در ضمن سخنرانی آنچه که از پیامبر (ص) فرا گرفته بود بیان میکرد). حضرت علی (ع) هرگاه وارد منزل میشد و با فاطمه زهرا (س) سخن میگفت، در مییافت که ایشان از تمام آیات نازل شده قرآن اطلاع دارد، از ایشان پرسیدند: با اینکه شما در منزل هستید، چگونه از آنچه که پیامبر (ص) در مسجد بیان کرده آگاه هستی؟!
فاطمه زهرا (س) جریان را برای حضرت شرح دادند.
روزی امیرالمؤمنین علی (ع) در گوشهای از منزل مخفی شد. امام حسن (ع) که در مسجد، سخنان پیامبر (ص) را شنیده بود وارد منزل شد و طبق معمول بر متکایی نشست تا به سخنرانی بپردازد. ولی لکنت زبان پیدا کرد!
حضرت زهرا (س) تعجب نمود. امام حسن (ع) به مادرشان عرض کردند: تعجب نکن، زیرا که شخص بزرگی، سخن مرا میشنود و استماع او مرا از بیان مطلب، بازداشته است. در این هنگام پدرشان از مخفیگاه خارج شده و فرزندشان را بوسیدند.[12]
از اینرو در صدر اسلام، مسجد مکان علمی بوده و امروزه نیز کودکان و نوجوانانی که با مساجد در ارتباط باشند با بهرهگیری از کلاسهای آموزشی که در مساجد برگزار میشود، علوم و معارف جدید دینی را یاد میگیرند.
کسب رحمت الهی
«وَ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً؛ رحمتی مورد انتظار از طرف خداوند»
منظور از «رحمت» همان نعمتهای مادى و معنوى الهى است که شامل حال انسانهای شایسته مىشود. «رحمت» هرگاه به خدا نسبت داده شود، به معناى نعمت بخشیدن او است و هنگامى که به انسانها نسبت داده شود، به معناى رقت قلب و عطوفت است.[13]
مسجد، محل نزول فرشتگان و رحمت الهی است و مأمنی برای مؤمنان میباشد. یکی از نعمتها که شامل حال مسجدیها میشود این است که در آنجا دلها با ذکر و یاد خدا آرامگرفته، از تنشهای روانی دور میشوند. جسم آنان در سایۀ آرامش روحی، سالم و متعادل میشود. بنابراین مسجدجایگاهی است که آرامش روحی و روانی نوجوانان و جوانان را تضمین میکند. «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[14]؛ آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!»
پس اگر کودک و نوجوان امروز به مسجد رفتوآمد داشته باشند تندرستی روحی و روانی آنها تضمینشده خواهد بود همانطور که حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند: «مَنْ کَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَیْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّاحَة[15]؛ هرکسی مساجد خانهاش باشد خداوند آسایش و آرامش را برای او ضمانت میکند.»
آموختن مواعظ هدایتگر
«وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الْهُدَى؛ آموختن سخنانی که او را هدایت کند.»
منظور از «هدایت» راهیابی بهسوی مقصود، یعنى تکامل و پیشرفت انسان در تمام جنبههاى مثبت است.[16]
نوجوان و جوانی که به مسجد رفتوآمد داشته باشد، از آموزهها و صحبتهای دیگران استفاده میکند، آنان بعد از نماز، صحبتهای امام جماعت را میشنوند. ایمان و اعتقادات آنان مستحکم شده؛ چرا که امام جماعت در مورد مسائلی چون امامت، ولایت، معاد، قبر و قیامت، دنیا و مذمّت دنیاگرایی در قالب احادیث و حکایات سخنرانی میکند. از این رو در روحیه آنان اثر گذاشته و باعث تقویت مبانی اعتقادی و ایمانی آنان خواهد شد.
برخی از مذنبین در مسجد توبه کردند. یکی از آنها ابولبابه بشیر بن عبدالمنذر از تیره بنیعمرو بن عوف قبیله اوس است. پیامبر (ص) او را در غزوه بنیقریظه به سال پنجم قمری امیر نبرد کرد. این شاید از آن روی بود که قبیله او همپیمان یهود بنیقریظه بودند.
هنگامیکه پیامبر (ص) دستور داد یهود بنى قریظه را محاصره کنند، این محاصره بیست و یک شب ادامه یافت؛ از این رو ناچار شدند پیشنهاد صلحى همانند صلحى که برادرانشان از طائفه بنى نضیر (گروه دیگرى از یهود مدینه) کرده بودند، بدهد. به این ترتیب که از سرزمین مدینه کوچ کرده و بهسوی شام بروند. پیامبر (ص) از این پیشنهاد امتناع کرد (شاید به این جهت که صداقتشان در این پیشنهاد مشکوک بود) و فرمود تنها باید حکمیت سعد بن معاذ را بپذیرید. آنها تقاضا کردند که پیامبر «ابولبابه» را (که یکى از یاران پیامبر در مدینه بود) نزد آنها بفرستد و ابولبابه با آنها سابقه دوستى داشت و خانواده و فرزندان و اموالش نزد آنها بود.
پیامبر این پیشنهاد را قبول کرد و ابولبابه را نزد آنها فرستاد آنها با ابولبابه مشورت کردند که آیا صلاح است حکمیت سعد بن معاذ را بپذیرند؟
ابولبابه اشاره به گلوى خود کرد یعنى اگر بپذیرید، کشته خواهید شد، تن به این پیشنهاد ندهید، پیک وحى خدا جبرئیل این موضوع را به پیامبر خبر داد.
ابولبابه مىگوید: هنوز گام بر نداشته بودم، متوجه شدم که من به خدا و پیامبر خیانت کردم آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون[17]؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالى که میدانید (این کار، گناه بزرگى است)» درباره او نازل شد. در این هنگام ابولبابه سخت پریشان گشت، بهطوری که خود را با طنابى به یکى از ستونهاى مسجد پیامبر بست و گفت به خدا سوگند! نه غذا مىخورم و نه آب مىنوشم تا مرگ من فرا رسد، مگر اینکه خداوند توبه مرا بپذیرد.
هفت شبانهروز گذشت، نه غذا خورد و نه آب نوشید، آن چنانکه بیهوش به روى زمین افتاد. خداوند توبه او را پذیرفت، این خبر وسیله مؤمنان به اطلاع او رسید؛ ولى او سوگند یاد کرد که من خود را از ستون باز نمىکنم تا پیامبر (ص) بیاید و مرا بگشاید.
پیامبر (ص) او را گشود. ابولبابه گفت: براى تکمیل توبه خود خانهام را که در آن مرتکب گناه شدهام، رها خواهم ساخت و از تمام اموالم صرفنظر مىکنم. پیامبر (ص) فرمودند: «کافى است که یکسوم از اموالت را در راه خدا صدقه بدهى.»[18]
ستونی که ابولبابه خود را در مسجد به آن بست، از همان زمان به ستون توبه یا ستون ابولبابه معروف شد.
کسب سخن بازدارنده از لغزش
«أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى؛ یا آموختن سخنانی که از لغزشها باز دارد.»
در سنین نوجوانی زمینه برای لغزشها و آلودگیها کاملاً آماده است. از اینرو گاه ممکن است زحمات شبانهروزی و چندین ساله پدر و مادر که سعی کردهاند فرزندی پاک و بیآلایش تربیت کنند، به علت قرار گرفتن در محیطهای آلوده و تماس با افراد ناسالم بهسرعت از بین برود، بر این اساس، مراقبت خانواده در دوران نوجوانی از اهمیتی ویژه برخوردار است. متأسفانه برخی خانوادهها از اهمیت چنین مراقبتهایی غافلاند و یا به علت گرفتاریهای دیگر، چندان توجهی به این مسایل حیاتی از خود نشان نمیدهند. برخی دیگر از خانوادهها به فرزندان نوجوان خود اعتماد بیش از حد دارند و گمان میکنند که فرزند آنها از قماش دیگری است و حتی فکر خطا نیز به ذهن او خطور نمیکند تا چه رسد به اینکه در عمل لغزشی از او سر بزند! این خوشبینی افراطی ناشی از بیبصیرتی است.
از این رو حضور نوجوانان و جوانان در محیط مسجد و ارتباط با افراد مسجدی و شنیدن سخنان هشدار دهنده و انذار کننده توسط سخنرانان و دوستان شایسته تا حد زیادی میتواند مانع از لغزش انسان شود.
ترک گناه از روی حیا
«وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیَاءً؛ و موجب ترک گناه از روى حیا شود.»
حیا احساسی است که به دلیل ظهور یک عیب در انسان یا انجام یک کار زشت از سوی انسان ظهور پیدا میکند، این احساس به کسی دست میدهد که گناه را زشت بداند و علاقه نداشته باشد که دیگران از گناه او با خبر شوند و به دنبال ترک گناه و جبران آن باشد. کودک و نوجوان مسجدی از اینکه دیگر مسجدیها و مؤمنان از عمل زشت او با خبر شوند یا او را در حال گناه ببیند خجالت میکشد و این حیا یکی دیگر از آثار تربیتی مسجد است که سبب دوری از گناه و معصیت میشود.
ترک گناه از روی ترس
«أَوْ خَشْیَة؛ یا موجب ترک گناه بر اثر ترس گردد.»
یکی دیگر از آثار تربیتی رفتوآمد کودک و نوجوان به مسجد ترک گناه از روی ترس است. این ترس بهتدریج در اثر موعظه و سخنرانی و فضای تربیتی مسجد شکل میگیرد؛ یکی از انواع ترس مثبت، ترس از گناهان و ترس از عقوبت و کیفر اعمال است. این ترس، سیره انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و بزرگان دین بوده است و ترس از گناهان همواره منشأ اعمال صالح و نیک در انسانها به شمار میرود.
امام صادق (ع) میفرمایند: «شخص با ایمان گرفتار دو گونه ترس است: یک ترس مربوط به گناهی است که کرده و نمیداند که خدا با او چه میکند؟ آیا او را عفو میکند؟ یا او را عذاب مینماید؟ ترس دوم مربوط به عمری است که در پیش دارد که چه مهلکههایی را ممکن است کسب کند؟ ممکن است در آینده مرتکب گناه و کفر شود، پس او صبح نمیکند، مگر اینکه ترسیده است (همیشه در حال ترس است) و او را بهجز ترس از خدا و عذابش اصلاح نمیکند.»[19]
[2]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 2، ص 625.
[3] تحف العقول، النص، ص 235.
[5]. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 4، ص 164.
[7]. جامع الأخبار، ص 183.
[9]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص 362.
[10]. فاتحه العلوم (غزالی)، ص 19.
[11]. فجر الاسلام، ج 1 ص 198.
[12]. سفینة البحار، ج 1، ص 245.
[13]. تفسیر نمونه، ج8، ص 318.
[15]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص 362.
[16]. تفسیر نمونه، ج8، ص 318.
[18]. تفسیر نمونه، ج7، ص 134.