بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
پس از جنگ اُحُد و بازگشت مجاهدین از جنگ، زنانی از مهاجرین و انصار به سمت لشکر خارج شدند و آب و غذا بر پشتهایشان حمل میکردند و در بین آنها فاطمه (سلام الله علیها) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. پس زمانی که پدرش را دید و بدن او را خونین یافت، او را در آغوش گرفته و خونها را از صورت پیامبر پاک میکرد، در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمود: خشم خدا بر قومی که صورت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را خونآلود کردند شدید شد. غضب خداوند بر مردی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را کشت شدید شد.
و علی بن ابی طالب (علیه السلام) قصد رفتن به جایگاه آب را نمود و به فاطمه (سلام الله علیها) گفت: این شمشیر را نگهدار. پس مقداری آب در گودی سپری ریخته و آورد. هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست از آن آب بخورد، متوجه شدند که آن آب بو بد (بوی خون) میدهد. پس فرمود: این آب بدمزه است و با آن مضمضه کردند و فاطمه با استفاده از آن خونها را از بدن پدرش شست.[1]
همانگونه که داستان مذکور را به عنوان نمونه ذکر کردیم، حضرت زهرا (سلام الله علیها) همیشه با مراقبت و حمایت از رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) موجبات تقویت جبهه اسلام و ثبات جامعه اسلامی را فراهم میآوردند.
توجه به این نکته لازم است که وجود حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در جمع پرستاران و مداوا کنندگان مجروحین جبههی جهاد، طبعاً باعث ایجاد انگیزه و تلاش بیشتر در بین زنها برای کمک به مجروحین و تأمین تدارکات جنگ بوده است و این عقبه مستحکم باعث دلگرمی و آرامش در بین مجاهدین میگردیده است.
اقناع اندیشه
بدیهی است که یکی از مقدماتی که برای پیشرفت و تقویت دینمداری در جامعه اسلامی لازم است، ثبات جامعه اسلامی میباشد. به همین دلیل بر مسلمین لازم است تا هر فعالیتی که باعث ثبات جامعه اسلامی میشود را با کمال جدیت دنبال کنند.
به همین دلیل قرآن کریم در سوره مبارکه عصر، خروج از زیان و خسران را منوط به همیاری مؤمنین و توصیه به حق و صبر در بین خودشان مینماید و در غیر این صورت انسان را به صورت قطعی متضرّر اعلام میکند.
و نیز به همین دلیل پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»[2]
هر که صبح کند در حالی که اهتمامى به کار مسلمانان ندارد، پس مسلمان نیست.
فلذا تمامی تلاشهای حضرت زهرا (سلام الله علیها) در راستای کمک به مسلمین را میتوان در مسیر ایجاد ثبات در جامعه دانست.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) حضوری مؤثر در اتفاقات مهم زمان خود داشتند. از جمله مواردی که آن حضرت باعث آرامش مؤمنین و مسلمانان گردید، حضور ایشان در ماجرای مباهله با مسیحیان نجران بود که در نتیجه باعث عقبنشینی مسیحیان و استحکام و اطمینان بیشتر جامعه به حقانیت مسیر خود گردید. زیرا رؤسای مسیحیان نجران با هم مشورت کردند و گفتند که اگر محمّد با اصحاب خود آمد، پیامبر نیست، ولی اگر با خانوادهاش آمد، پیامبر است زیرا او فقط در صورتی خانوادهاش را میآورد که صادق باشد.[3] حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این واقعه باعث سرافرازی و اطمینان خاطر مسلمین به مسیر حق خویش گردیدند تا بار دیگر حجت بر مسلمانان و حتی مسیحیان تمام گردد و قوت قلبی برای مؤمنین باشد.
همچنین در همین راستا، حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای گرفتن حق حضرت علی (علیه السلام) و مبارزه با غصب خلافت قیام نمودند، زیرا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبهای که معروف به خطبه شقشقیه است، شرایط خلافت خلفاء سهگانه را تشریح مینمایند. از این توضیحات مشخص میشود که جامعه اسلامی در زمان آنها هیچ ثباتی نداشته است. آن حضرت با دلی پر از اندوه میفرمایند:
«شگفتا! اولى با اینکه در زمان حیاتش مىخواست حکومت را واگذارد، ولى براى بعد از خود عقد خلافت را جهت فرد دیگرى بست. چه سخت هر کدام به یکى از دو پستان حکومت چسبیدند! حکومت را به فضایى خشن کشانیده، و به کسى رسید که کلامش درشت، و همراهى با او دشوار، و لغزشهایش فراوان، و معذرت خواهیش زیاد بود.»[4]
و در قسمت دیگری از این خطبه میفرمایند:
«تا سومى به حکومت رسید که برنامهاى جز انباشتن شکم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدرى او (بنى امیه) به همراهى او برخاستند و چون شترى که گیاه تازهی بهار را با ولع مىخورد، به غارت بیت المال دست زدند، در نتیجهی این اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش کار او را تمام ساخت، و شکمبارگى سرنگونش نمود.»[5]
به دلیل اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) این افراد و آینده جامعه اسلامی را میدانست، تمام تلاش خود را برای ایجاد حکومتی صالح و عادل به کار بست تا جامعهای با ثبات و تکاملیافته شکل بگیرد ولی موفق نگشت.
از طرف دیگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عنوان دختر پیامبر با زندگی ساده و زاهدانهای که داشتند باعث الگو گرفتن مردم در ساده زیستی و دوری از حرص در زمان پیامبر و نیز در طول تاریخ گردیدهاند. زیرا وجود نازنین پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) یکی از عوامل بی ثباتی و ناآرامی را رغبت به دنیا و عدم زهد معرفی مینمایند و میفرمایند:
الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیَا تُکْثِرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا یُرِیحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ.[6]
رغبت در دنیا اندوه و غم را زیاد میکند و زهد در دنیا آسایش دل و بدن را میافزاید.
فلذا زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) که طبیعتاً در معرض دید مسلمانان بوده است و صحابه پیامبر زندگی ساده و زاهدانه آن حضرت را دیده و نقل نمودهاند باعث اشاعه ترک حرص و زهد نسبت به دنیا در بین مسلمین میشده است و این مسئله باعث کم شدن تنش و اختلافات و ایجاد آرامش در جامعه اسلامی میگردیده است. همانطور که جناب سلمان پس از دیدن چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) میگرید و می گوید:
آه آه که دختران قیصر و کسرى غرق ابریشم هستند و لباس دختر حضرت محمّد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) یک قطعه پشمى است که مندرس و دوازده موضع آن دوخته و وصله شده!!.[7]
فعالیت دیگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جهت ایجاد ثبات در جامعه صدقات و موقوفاتی بود که غالباً آن حضرت با ایثار آنها را در بین فقراء مسلمین تقسیم مینمود و این کار باعث کم شدن فقر در جامعه و دوری از فساد میگردید همانگونه که پیامبر گرامی اسلام (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرمودند:
کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً[8]
فقر نزدیک است که به کفر بیانجامد.
همچنین فقر باعث ایجاد تشویش و اضطراب در بین مسلمانان میشود همانگونه که حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند:
إِنَّ الْفَقْرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفْسِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ جَالِبٌ لِلْهُمُوم.[9]
همانا فقر باعث ذلت نفس و باعث سرگردانی عقل و جلب کننده غمها است.
لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) از این طریق نیز باعث دور شدن غمها و تشویشها از جامعه مسلمین میشده است. همانگونه که نقل شده است :
قال زید بن علی: إن فاطمة بنت رسول اللّه (سلام الله علیها) تصدّقت بمالها على بنی هاشم و بنی المطلب، و إن علیا (علیه السّلام) تصدّق علیهم و أدخل معهم غیرهم.[10]
زید بن على مىفرماید: حضرت زهراى اطهر (سلام الله علیها) کلیه اموال خود را به بنى هاشم و فرزندان عبد المطّلب صدقه داد. حضرت امیر هم کلیه اموال خود را به ایشان و دیگران صدقه داد.
همچنین آن بانوی یگانه لباس عروسی خویش را به فقیر داد.[11] این صدقات آنقدر گسترده و مؤثر بود که حتی خداوند در قرآن کریم به بعضی از آنها اشاره نموده و میفرماید:
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیراً.[12]
در ذیل این آیه در روایتی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که این آیه در شأن حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده است.[13]
اینگونه حضرت زهرا (سلام الله علیها) طریقه ایجاد آرامش در جامعه را برای ما به یادگار گذاشتهاند تا مؤمنین و خیرخواهان با عمل به این تعالیم و فرامین باعث پیشرفت و تعالی جوامع اسلامی گردند و با ایجاد آرامش و ثبات در جامعه، در رشد جامعه اسلامی سهیم باشند و وظیفه خود را در قبال مسلمین انجام دهند.
پرورش احساس
روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از نماز عصر در محراب مسجد نشسته بود و مردم اطراف او را گرفته بودند. در این حال پیرمردی از مهاجرین که لباسهای کهنه به تن داشت و از شدّت ضعف قدرت حفظ خود را نداشت به نزد ایشان آمد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از احوال او سوال کرد. او گفت: ای محمد! گرسنهام، غذایی به من بده. برهنهام، لباسی در اختیارم بگذار.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من چیزی ندارم که به تو بدهم ولی تو را به جایی راهنمایی میکنم که خدا را بر خود مقدّم مىدارند! به سوى خانه فاطمه برو.
سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بلال فرمود: برخیز و این اعرابی را به در خانه فاطمه (سلام الله علیها) ببر.
آن پیرمرد همراه بلال رفت تا به در خانه فاطمه (سلام الله علیها) رسیدند و با صداى رسا گفت: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوّة و مختلف الملائکة و مهبط جبرئیل الرّوح الأمین بالتنزیل من عند ربّ العالمین».
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: و علیک السلام، تو کیستى؟
پیر مرد جریان درخواستش و فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح کرد.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پوستینى را که حسن و حسین روى آن مىخوابیدند به آن پیرمرد داد.
پیرمرد گفت: اى دختر محمّد! من با وجود این ضعف و گرسنگى با این پوست چه کنم؟
راوى گوید: هنگامى که فاطمه (سلام الله علیها) این سخن را شنید، گردنبند خود را که فاطمه بنت حمزه - دختر عمویش- به وى هدیه کرده بود از گردن خویش باز کرده و به پیرمرد داد و گفت:
این گردنبند را بفروش، شاید خداوند مهربان بهتر از این را به تو عطا فرماید.
پیرمرد پس از آنکه گردنبند را گرفت، به سوى مسجد بازگشت و به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: اى رسول خدا! این گردنبند را دخترت فاطمه (سلام الله علیها) به من بخشید و گفت: آنرا بفروش، شاید خداوند بهتر از آن را نصیب تو فرماید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دیدن گردنبند گریهاش گرفت و گفت: چگونه خداوند به تو بهتر از آن نصیب نفرماید در حالى که فاطمه (سلام الله علیها) دختر بزرگترین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به تو عطا کرده است.
در این حال عمّار برخاست و گفت: اى رسول خدا! آیا اجازه مىدهى که من این گردنبند را بخرم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آن را خریدارى کن، و اللَّه اگر ثقلین در خریدارى آن شرکت کنند، خدا هرگز آنان را به آتش دوزخ عذاب نخواهد کرد.
عمار گفت: اى پیر مرد! این گردنبند را به چه قیمتى مىفروشى؟
پیرمرد گفت: به یک شکم نان و گوشت و یک برد یمانى که بدن خود را به وسیله آن بپوشانم و با آن براى خدا نماز بگذارم و یک دینار که به کمک آن به اهل و عیال خویش برسم.
عمّار که سهم خود از غنائم خیبر را فروخته بود گفت: بیست دینار و دویست درهم، و یک بُرد یمانى، با شترى راهوار که تو را به آسانى به وطنت مىرساند، با یک شکم نان گندم و گوشت به تو مىدهم و آن را از تو خریدارى مىنمایم.
پیرمرد گفت: اى مرد، تو چقدر سخاوتمندى! سپس عمار آنچه را وعده کرده بود به او داد و گردنبند را گرفت. بعد از آن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پیرِ عرب گفت: آیا سیر شدى؟ آیا بدن خود را پوشانیدى؟
پیرمرد گفت: آرى، پدر و مادرم به فداى تو، من دیگر بىنیاز گردیدم.
سپس عمّار گردنبند فاطمه را با مشک خوشبو نموده و آن را در میان بُردى یمانى پیچید و تحویل غلامى به نام سهیم داد و به او گفت: این را تحویل پیامبر بده، و خود آن غلام را نیز به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه نمود.
آن غلام گردنبند را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده و سخنان عمّار را براى ایشان باز گفت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او گفت: من تو را با این گردنبند به فاطمه بخشیدم. سهیم به نزد فاطمه آمد و سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را براى او بیان نمود، و فاطمه (سلام الله علیها) آن گردنبند را گرفته و غلام را آزاد کرد.
غلام مذکور پس از اینکه آزاد شد، خندید. فاطمه (سلام الله علیها) گفت: اى مرد! براى چه مىخندى؟
غلام گفت: عظمت برکت و خیر کثیر این گردنبند مرا خندان نموده است، زیرا گرسنهاى را سیر کرد، برهنهاى را پوشانید، فقیرى را بىنیاز کرد، غلامى را آزاد نمود و در نهایت نیز به دست صاحب اصلیش بازگشت.[14]
رفتارسازی
شیخ صدوق (رحمة الله علیه) به سه سند از اسماء بنت عمیس روایت مىکند:
من نزد حضرت فاطمه بودم هنگامى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد خانه آن بانو گردید و در گردن او گردنبندى از طلا دید که حضرت على (علیه السّلام) از سهم غنائم خویش براى فاطمه خریده بود، پس پیامبر به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:
اى فاطمه! آیا دوست مىدارى که مردم بگویند فاطمه دختر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) است ولى لباس ستمگران و زیور زورگویان را مورد استفاده قرار مىدهد؟ پس فاطمه (سلام الله علیها) آن گردنبند را باز کرده و فروخت و با پول آن بردهاى را خریده و آزاد نمود، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این کردار فاطمه خوشحال گردید.[15]
حضرت زهرا (سلام الله علیها) اینگونه از زندگی خود میکاست تا مسلمین در آسایش باشند و جامعه در ثبات و آرامش باشد.
همچنین حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در تدارکات جنگها حضور فعال داشتند تا جایی که در جنگ خندق وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال کندن خندق بودند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای ایشان تکه نانی میبرد و وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد این تکه نان سوال میکند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) میفرماید: من برای حسن و حسین (علیهما السلام) نان درست کردم و از آن نان قسمتی را برای شما آوردم. در اینجا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«یا فاطمة، أما إنه أول طعام دخل جوف أبیک منذ ثلاث.»
ای فاطمه بدان که این اولین غذایی است که بعد از سه روز در شکم پدرت میرود.[16]
و اینگونه زهرای اطهر (سلام الله علیها) پیامبر و مسلمین را یاری مینمود و از هیچ کوششی در جهت تقویت روحیه مسلمانان و آرامش جامعه اسلامی دریغ نمیفرمود.
روضه
ما در این محفل با اندکی از مجاهدتهای حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای ایجاد ثبات و آرامش در جامعه اسلامی آشنا شدیم.
آن حضرت همواره به گونههای مختلف سعی در تکامل و پیشرفت اهداف عالیه اسلام داشتند. یکی از این تلاشها دعا کردن برای مؤمنین بود تا جایی که امام حسن (علیه السلام) نقل میکند:
در شب جمعه مادرم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در محراب عبادت خود ایستاده و مشغول بندگى حق تعالى گردید، و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود تا صبح طالع شد، شنیدم که پیوسته دعا مىکرد از براى مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام مىبرد، و دعا براى ایشان بسیار مىکرد و از براى خود دعائى نمىکرد. پس گفتم: اى مادر چرا از براى خود دعا نکردى چنانچه از براى دیگران کردى؟ گفت: اى فرزند! اوّل همسایه را باید رسید و بعد خود را.[17]
ولی افسوس که اهل مدینه قدر این بانوی دلسوز و مادر امت[18] را ندانستند و او را تنها گذاشتند.
و این تنهایی و غربت را امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از دفن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جملاتی خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابراز مینماید. حضرت میفرماید:
ای پیامبر! امانتی را که به من سپرده بودی به تو برگردانده شد، اما اندوهِ من همیشگی است و شبهایم را با بیداری به سر میبرم تا اینکه به تو بپیوندم. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد کرد که امت تو به ستم کردن همرأی شدند. چگونگیِ حال را بیپرده از او بپرس.
خداوند شاهد است که من از ترس دشمنان، دختر تو را پنهان به خاک سپردم. آن دختر تو که حقش را ربودند و میراث او را باز داشتند، با اینکه از زمان تو چندان نگذشته و نام تو هنوز کهنه نشده است. به پیشگاه تو ای رسول خدا شکایت میآورم و در اطاعت از تو تسلّی خاطر و صبر و شکیبایی نیک است.[19]
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود
بیوجود تو صفا در گلشن عُقبا نبود
جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب
بی تو جز خون جگر در دیدهی زهرا نبود
دخترم آن شب که من دست علی دادم تو را
جای پنج انگشت سیلی در رخت پیدا نبود
جان بابا نقش این سیلی گواهی میدهد
هیچکس مثل من و مثل علی تنها نبود
دخترم روزی که بر ماه رخت سیلی زدند
هرچه میپرسم بگو آیا علی آنجا نبود؟
جان بابا بود امّا دستهایش بسته بود
چارهای جز صبر بین دشمنان او را نبود
دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند
شاهد این صحنه آیا بود زینب یا نبود؟
جان بابا لرزه بر اندامشان افتاده بود
ذکرشان جز یا رسول الله و یا اُمّا نبود
دخترم با آن همه احسان که دید امّت زِ من
بوسه گل میخ در اجر ذویالقربی نبود
جان بابا خانه پر گردید از دشمن ولی
هیچ کس جز فضه و دیوار و در با ما نبود
دخترم چون سینه مجروح تو آسیب دید
درد آن جز در درون سینه بابا نبود[20]
[1] ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة، ج 3، ص: 283
[2] محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 163
[3] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 1، ص: 104
[4] محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 48
[5] محمد بن حسین شریف الرضی ، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 49
[6] محمد بن علی بن بابویه،الخصال، ج1، ص: 73
[7] محمد جواد نجفی، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، ص: 109
[8] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (ط - دارالحدیث)، ج3، ص: 748
[9] عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 365
[10]محمد بن جریر بن رستم طبرى آملى صغیر، دلائل الإمامة( ط- الحدیثة)، ص: 131
[11] اسماعیل انصارى زنجانى خوئینى، الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء ،ج1،ص:189
[13] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص: 38
[14]محمد روحانی علی آبادی، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار، ص: 327
[15] محمد روحانی علی آبادی، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار، ص: 218
[16]اسماعیل انصاری زنجانی، الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، ج 8، ص: 50
[17] محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، ص: 193
[18] علی بن موسی بن طاووس، إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج 2، ص: 624
[19] محمد بن الحسن الطوسی، الأمالی، النص، ص: 109
[20] حاج غلامرضا سازگار، نخل میثم