انگیزه سازی
خداوند متعال در سوره نور میفرماید:
الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ.[1]
(زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند و زنان پاک از آنِ مردان پاک، و مردان پاک از آنِ زنان پاکند! اینان از نسبتهاى ناروایى که (ناپاکان) به آنان مىدهند مبرّا هستند و براى آنان آمرزش (الهى) و روزىِ پر ارزشى است.)
از این آیه شریفه میتوان اینگونه نتیجه گرفت که خداوند (عز و جل) در امر ازدواج و زندگی مشترکِ انسانها، برنامهای ویژه داشته و افراد صالح و نیک سیرت را همتای یکدیگر قرارداده تا با یکدیگر پیمان آسمانی زناشویی ببندند و در مسیر رشد و تعالی، همراه و کمککار یکدیگر باشند.
از همین آیه به وضوح فهمیده میشود که هدف اصلی و کلیدی در امر ازدواج، فقط ارضای نیازهای جسمانی نمیباشد، چرا که اگر هدف، فقط در همان جنبه خلاصه میشد، ضرورتی بر همشأن بودن زوجین از لحاظ ایمانی نبود. بنابراین باید نتیجه گرفت که خداوند متعال، امر ازدواج را وسیلهای برای کمک و همراهی دو مؤمن به یکدیگر در راه اصلاح نفس و عبودیت هر چه بیشتر قرار داده است. شاهد دیگر بر این مطلب، کلامی منقول از أمیر المؤمنین (علیه السلام) است که میفرماید:
فَسَأَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَلِیّاً (علیه السلام) کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَکَ؟ قَالَ نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه.[2]
نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) (فردای عروسی علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها)) از امام علی (علیه السلام) میپرسند: همسرت را چگونه یافتی؟
علی (علیه السلام) در پاسخ میفرمایند: او را همراهی بسیار خوب در راه عبادت خداوند یافتم.
پس دختران و پسران مؤمن در هر زمان باید این اندیشه را روشنگر راه خود در مسیر همسریابی و ازدواج قرار داده و از ابتدا هدف خود را از ازدواج، بهرهمندی از راهنماییها و کمکهای همسری با ایمان در راه جلب رضایت خداوند بدانند. همسری برای خود بیابند تا خانوادهای را ایجاد نماید که تا ابد در جوار رحمت الهی و در بهشت برین با یکدیگر مأنوس باشند، و نگاه خود را به چند سالِ محدود در دنیا ندوزند، چرا که أمیر المؤمنین (علیه السلام) در کلامی میفرمایند:
مَا أَبْعَدَ الْخَیْرَ مِمَّنْ هِمَّتُهُ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ.[3]
چه دور است خیر و خوبی، از کسی که تلاشش فقط در مورد شکم و شرمگاه خویش است.
اقناع اندیشه
همانطور که مطرح شد، یکی از اهداف اصلی در تشکیل خانواده، تربیت و اصلاح نفس خویش در درجه اول و سپس کمک به همسر و فرزندان در راستای رشد شخصیتی و کسب کمال معنویست.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ.[4]
اى کسانى که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست حفظ کنید.
بحث در اینجا به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول در موضوع اصلاح و تربیت خودِ فرد و همسرش و بخش دوم در موضوع اصلاح و تربیت فرزندان.
1- اصلاح و تربیت والدین
در این زمینه آداب و نکات متعددی ذکر شده است، مانند دعا برای آنکه همسری متدین روزی فرد شود و قرار دادن ملاک ایمان، به عنوان تنها معیار مهم در انتخاب همسر. اما پیش از هر چیز، این سؤال به ذهن خطور میکند که چرا خانواده به عنوان جایگاه اصلی تربیت و اصلاح انسانها مد نظر گرفته شده، و چرا به جوانان توصیه میشود تا برای حفظ دو سوم یا نیمی از دین خود، ازدواج کنند؟
شاید بتوان بخشی از پاسخ را در این نکته دانست که در فضای خانواده، صمیمیت میان اعضاء به اوج رسیده و افراد خانواده، کمتر میتوانند در مقابل یکدیگر ظاهرسازی کرده و با دروغ، شخصیتِ خود را چیزی بالاتر از آنچه واقعاً هست، نشان دهند. اما در میان دیگر افرادی که در جامعه با یکدیگر رفت و آمد دارند، معمولاً نوعی حیا و ظاهرسازی وجود داشته و کمتر شخصیت واقعی افراد آشکار میشود. بنابراین زن و شوهر بیش از هر فرد دیگری بر عیوب یکدیگر آگاه شده و این موقعیت را پیدا میکنند تا با امر به معروف و نهی از منکر در نهاد کوچک خانواده و با تذکر دادن مداوم و همراه با مدارا نسبت به یکدیگر، در جهت تربیت و اصلاح تدریجی همدیگر گام بردارند.
همانگونه که واضح است، مؤثرترین شیوه در تربیت، تذکری خیرخواهانه و با لحنی ملایم، همراه با مداومت است؛ آنهم در شرایطی که خودِ نصیحت کننده فاقد عیب مورد نظر باشد. از همین رو چنین موقعیتی برای تربیت فقط در نهادی کوچک و صمیمی به مانند خانواده پدید آمده و در صورتی که زن و شوهر دغدغهی ایمانی داشته باشند، و به مقتضای عطوفت به یکدیگر، قصد کمک به همسر خویش را در ذهن بپرورانند، ازدواجِ دو مؤمن با یکدیگر، مقدمات اصلاح و هدایت هر چه بیشتر را در آنان فراهم میآورد.
چه بسا این عامل، سبب اصلیِ حفظ نصف یا دو سوم دین پس از ازدواج باشد. چرا که بسیار بعید به نظر میرسد که دو سوم دین مردان و زنانِ مؤمن، فقط از ناحیه انحراف و گناهان جنسی در معرض تهدید باشد، تا بخواهد از طریق ازدواج این مشکل برطرف شود. بلکه ازدواج باعث میشود تا انسان مؤمن، به اقتضای حدیث «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن»[5] آینهای تمام نما را به زندگی خویش وارد کرده و از این طریق، بیش از هر زمانی به عیوب خود واقف شده و در جهت اصلاح آنها همت گمارد.
یکی از شیوههای پسندیده که در بسیاری از مناطق کشور رایج است، انتخاب همسر آینده از میان اهل مسجد است. به این معنا که مادران و پدران، از میان جوانانی که در مسجد محله یا شهر، حضور پیوسته و دائم دارند، دست به انتخاب همسری مناسب و لایق برای فرزند خویش میزنند. زیرا مطابق کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین افراد از هر گروهی، مسجدیهای آن گروه میباشند.
لَا یَأْتِی الْمَسْجِدَ مِنْ کُلِ قَبِیلَةٍ إِلَّا وَافِدُهَا، وَ مِنْ کُلِّ أَهْلِ بَیْتٍ إِلَّا نَجِیبُهَا.[6]
از هر قبیلهای به مسجد نمیآید مگر پیشروان آنها، و از هر خانوادهای به مسجد نمیآید مگر فرد نجیب آنها.
همچنین در موارد بسیاری، اهل مسجد و افراد مسنی که در مسجد حضور دائم دارند، مشاورانی بسیار خوب برای رفع مشکلات و اختلافهای ایجاد شده در میان زوجهای جوان میباشند. زیرا بسیاری از مشاورانی که امروزه در جامعه حضور دارند، تنها از علوم روانشناسی و جامعهشناسی غربی بهره بردهاند و توجه چندانی به آداب اسلامی و سبک زندگی اسلامی ندارند، اما افراد باتجربه و اهل مسجد، در پای منبرها و احادیث و آیات قرآن تربیت شده و با زندگی به سبک اسلامی، تجربه کسب نمودهاند.
2- اصلاح و تربیت فرزندان
بیشک یکی از اهداف مهم در ازدواج، ایجاد و تربیت نسلی پاک و مؤمن برای بهبود و ارتقاءِ آیندهی جامعه و تکثیر مؤمنین بر روی زمین است، زیرا کودکان امروزند که جامعهی فردا را میسازند؛ کودکان امروزند که پرچم دین را بدست خواهند گرفت و کودکان امروزند که بعد از ما، بانگ توحید و ولایت اهل بیت عصمت (علیهم السلام) را هر چه بیشتر در جهان منتشر خواهند نمود.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) مَا یَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ یَتَّخِذَ أَهْلًا لَعَلَ اللَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[7]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: چه مانعی دارد که فرد مؤمن همسری اختیار کند، به این امید که خداوند (عز و جل) به او فرزندی عطا کند که با گفتن لا إله إلا الله زمین را سنگین نماید.
جای شکی نیست که هدایت در دست «رب العالمین» است، اما این جهان دارای برنامه، روش و راهکارهایی میباشد و خداوند این جهان را، جهان اختیار قرار داده است.
روشها و اصول تربیت صحیحِ فرزندان، بسیار فراوان است و در این مقال نمیگنجد، اما آنچه در اینجا به آن اشاره میکنیم، ارزش مسجد و حضور فرزندان در مسجد، برای تربیت و اصلاح آنهاست.
همواره دشمنان اسلام سعی در منحرف کردن عقاید و رفتارهای نسل نو و جوان ما داشته و در شرایط تهاجم فرهنگیِ امروز، این تلاش را مضاعف کردهاند. همانگونه که خداوند میفرماید:
وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا.[8]
و مشرکان، پیوسته با شما مبارزه میکنند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند.
متأسفانه بسیاری از خانوادهها گمان میکنند تنها آموزش ضروری و مورد نیاز برای فرزندانشان، تعلیماتی است که در مدارس آموزش و پرورش به آنها ارائه میگردد. جالبتر آنکه بسیاری از والدین که همتی والا برای تربیت فرزندان خود دارند، کودکان خویش را در کلاسهای درسیِ فوق برنامه ثبتنام کرده و از اساتید خصوصی بهرهمند میسازند، اما برای پرورش شخصیتی و اخلاقی و ایمانی کودکان، به حداقلهای موجود اکتفا کرده و یا اصلاً به آن توجهی نمیکنند. طبیعتاً در چنین شرایطی، به مرور کودکان به رتبههای بالای علمی دست مییابند، اما به خاطر ضعف در رتبههای اخلاقی، زمینهی غرور و خودخواهی و تندخویی و فسادهای مختلف اجتماعی در آنها افزایش مییابد.
بنابراین اولین گام در جهت تربیت صحیح دینی و انسانی کودکان، جهلزدایی در مسائل اخلاقی و آداب اسلامی میباشد، که بهترین آموزشگاه در این زمینه برای کودکان، مسجد و کانونهای فرهنگی و هنری مساجد است، همانگونه که أمیر المؤمنین (علیه السلام) یکی از خواص مسجد را علمی نافع و جدید بر میشمرند: «أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً ... أَوْ یَسْمَعُ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى هُدًى.»[9] (یا علمی که برای او جدید باشد میآموزد و یا کلامی میشنود که او را به مسیر هدایت رهنمون میگردد.)
یکی از مهمترین عوامل در تربیت کودکان، دوستان نزدیکِ آنها میباشد. همانگونه که بسیاری از اهل جهنم در روز قیامت خواهند گفت: «یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً»[10] (ای کاش با فلانی دوست نشده بودم.) اما کسانی که دوستان خود را از دوران کودکی و نوجوانی از اهل مسجد انتخاب نمایند، کمتر در معرض این آسیب قرار دارند، چرا که به فرموده أمیر المؤمنین (علیه السلام) یکی از هشت خاصیت مسجد، برادر دینی است که ما را در راه خدا یاری برساند: «اخاً مستفاداً فی الله»[11]
و در نهایت آنجایی که والدین دغدغهی این را دارند که در میان سیل فتنهها و بلاهای آخرالزمان، فرزندانشان دچار گمراهی و غفلت نشوند، مسجد پناهگاهی امن از بلاها خواهد بود، آنگونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «إِذَا نَزَلَتِ الْعَاهَاتُ وَ الْآفَاتُ عُوفِیَ أَهْلُ الْمَسَاجِدِ»[12] (هنگامی که مشکلات و بلاها نازل شوند، اهل مسجد در امانند.)
پرورش احساس
در طول تاریخ، جوانان بسیاری، با هدف تقوا و رشد معنوی، دست به ازدواج زده و خداوند متعال نیز برکات فراوانی در زندگی مشترک آنها قرار داده است. به عنوان نمونه، داستانی زیبا برایتان نقل میکنیم.
میگویند شیخ جوانی در روستای نیار از استان اردبیل به نام شیخ محمد، در کنار تحصیل علوم دینی و ارشاد و تبلیغ مردم، به کار کشاورزی اشتغال داشت. روزی به هنگام کار در مزرعه، متوجه یک سیب سالم در میان جوی آب شده و بدون توجه آن را برداشته و خورد. بلافاصله به ذهنش خطور کرد که این سیب برای چه کسی بود؟ چرا من آن را خوردم؟ حال چگونه از صاحب آن حلالیت بطلبم.
به ناچار دست از کار کشیده و مسیر جوی آب را دنبال کرد تا شاید باغی که این سیب متعلق به آن است را بیابد. پس از مدتی به باغ مورد نظر و درختان سیب رسید. از بعضی افرادی که در آن باغ کار میکردند، سراغ صاحب باغ را گرفت، اما به او گفتند که صاحب باغ مردی ساکن شهر نجف است. شیخ محمد به ناچار آدرس صاحب باغ در نجف را گرفته و به زودی عازم سفر به سوی نجف شد.
هنگامی که در نجف به درِ خانهی صاحب باغ رسید، در زده و پس از ملاقات با پیرمردی که خود را صاحب آن باغ معرفی کرد، حکایت خویش را نقل نموده و درخواست حلالیت نمود. پیرمرد که از شنیدن چنین ماجرایی تعجب نموده بود، بعد از اندکی تأمل پاسخ داد: آیا ازدواج کردهای؟ شیخ محمد گفت: نه. پیرمرد با شنیدن این جواب گفت: پس تو را حلال نمیکنم.
شیخ محمد عجز و التماس نموده و پیشنهاد چند برابر قیمت آن سیب را به پیرمرد داد تا از او راضی شود، ولی پیرمرد دستبردار نبود و در نهایت گفت: فقط در صورتی از تو راضی میشوم که شرطی از طرف من را بپذیری.
شیخ محمد پرسید: چه شرطی.
پیرمرد گفت: من دختری در خانه دارم که کور و کَر و شَل است و شوهری برای او نمییابم. اگر تو با این دختر ازدواج کرده و تا آخر عمر از او نگه داری کنی، از تو راضی شده و حلالت میکنم.
شیخ محمد که هیچ راه چارهای نمییافت، در نهایت برای کسب حلالیت از آن پیرمرد به این ازدواج راضی شد. پیرمرد با خوشحالی ظرف مدتی کوتاه، بساط ازدواج را فراهم کرده و جشن ازدواج شیخ محمد برگزار شد.
هنگامی که تازه داماد را به نزد عروس وارد کردند و چشمان شیخ محمد برای اولین بار به همسرش افتاد، لحظهای جا خورده و با سرعت از آنجا بیرون آمد، زیرا دختری که به عنوان عروس برای او آراسته بودند، در نهایت کمال و جمال بوده و هیچ عیب و ایرادی نداشت. شیخ محمد با تصور اینکه اشتباهی صورت گرفته به نزد پیرمرد آمد، اما پیرمرد با خوشحالی به او گفت: هیچ اشتباهی در کار نیست. من دختری داشتم که در نهایت عفت و تقوا در نزد من بزرگ شده و به سن ازدواج رسیده بود، اما شوهری مناسب که از لحاظ تقوا و ایمان هم شأن او باشد نمییافتم. هنگامی که دیدم تو برای کسب حلالیت درمورد یک سیب از راه دور به نزد من آمدهای امیدوار شدم که شاید شوهر مناسبی برای دخترم یافته باشم، از این رو برای اطمینان از اینکه تو واقعاً عزمی جدی در جهت حفظ تقوا و مراعات حلال و حرام الهی داری، اینگونه تو را آزمودم.
اما اینکه گفتم دخترم کور است، مقصودم این بود که چشم او به هیچ نامحرمی نیفتاده و اینکه گفتم او کَر است، چون هرگز در جمعی که غیبت میشود، ننشسته و غیبت کسی را نشنیده و اینکه گفتم شَل است، از آن جهت بود که هرگز بدون اذن والدین خود از خانه بیرون نرفته است. اینک به نزد همسرت برو که شما دو نفر شایستهی یکدیگر هستید.
شیخ محمد نیز خدای را سپاس گفته و پس از مدتی به همراه همسرش به روستای نیار بازگشت. چندی بعد فرزندی در این خانواده متولد شد که بعدها به نام مقدس اردبیلی، یکی از علمای بزرگ شیعه، معروف گردید.[13]
رفتارسازی
مقام معظم رهبری، امام خامنهای در توصیهای خطاب به جوانانِ مؤمن و انقلابی میفرمایند:
«جوانان سعى کنند که به دانستههاى کنونى خود از اسلام اکتفا نکنند، هر چه بیشتر در صدد فهمیدن و دانستن و شناختن اسلام باشند. باید قرآن را بیشتر فهمید، باید با قرآن بیشتر مانوس شد. باید مجالس و محافل اسلامى را بیشتر گرم کرد، و سنت بسیار پربرکت اجتماع در مساجد را باید زنده نگه داشت. باید جوانها مسجد را کلاس درس و صحنه رزم بدانند و به مساجد رو کنند.»[14]
در شرایطی که در جامعه و شهر ما، اماکن تفریحی متعدد و متنوعی برای نوجوانان و جوانان ایجاد شده، اما متأسفانه بیشتر این تفریحها به جای آنکه آموزنده و مثبت باشند، و حتی به جای آنکه سبب ایجاد نشاط و آرامش روانی در فرزندان باشند، برعکس باعث ایجاد روح خشونت یا زیادهطلبی و حرصورزی در آنها میشوند. در این شرایط، دسترسی به ابزارهایی سرگرم کننده مانند کامپیوتر و اینترنت و تلفنهای همراه هوشمند، اوقات فراغت بسیاری از فرزندان ما را پُر کرده و امکان دسترسی به بسیاری از مطالب و تصاویر نامناسب را به صورت مخفیانه برای آنها فراهم کرده است.
از سویی دیگر نیز بسیاری مساجد، آنگونه که باید و شاید، جذابیت لازم برای جذب کودکان و جوانان را ندارند و بنابراین والدین مذهبی نمیتوانند به راحتی کودکان خود را مقید به حضور در این مکان مذهبی و فرهنگی نمایند.
اینجاست که توصیهای جدی به مسئولین مساجد و والدین فرزندان متوجه خواهد شد. توصیه به متولیان امور مساجد آن است که با برنامهریزی عالمانه و دقیق و استفاده از حداکثر توان و امکانات، سعی در ایجاد زمینهها و جذابیتهای لازم برای حضور نسل نو در مساجد را فراهم آورند و به این نکته بیش از پیش توجه داشته باشند که مهمترین سنگر دفاع و مبارزه در برابر تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام، مساجد است. پس باید مراقب باشیم تا جوانان و نوجوانانمان را در این سنگرِ مستحکم پناه دهیم و از عقاید و فرهنگ آنها به نحو أحسن محافظت نماییم.
توصیه به والدین آن است که باید کودکانمان را به صورت عملی برای حضور در مساجد تشویق نماییم و نمیتوان فقط با دستور و توصیه و نصیحت، فرزندان را اهل مسجد کرد. برای این منظور باید برنامهریزی کرده و بخشی از وقت روزانه خود را برای حضور در نماز جماعت مساجد اختصاص دهیم.
علاوه بر این، نباید تمام برنامهها و هزینههای فرهنگی مساجد را بر دوش مسئولین و متولیان مساجد بیندازیم، بلکه باید شخصاً وارد میدان شده و از دانستهها و داشتههای خویش هزینه نماییم تا با کمک یکدیگر، کلاسهایی مفید و جذاب در موضوعات جذاب و شایسته برای کودکان در مساجد ایجاد کنیم.
نکته مهم و پایانی آن است که اگر در برنامهی عبادی توسط والدین سهلگیری شود، و از طریق تشویق، کودکان و نوجوانان به این کار ترغیب شوند، رفتن به مسجد برای آنان ملالآور نخواهد بود. ولی اگر با سختگیری و تنبیه و تحکّم آنها را به مسجد بکشانیم، یا اصلاً نتیجه مطلوبی نداشته و یا فوایدی کوتاه مدت خواهد داشت. همانگونه که خداوند متعال فرموده: «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»[15] (خداوند براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد.)
[2] ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)، ج 3، ص 356
[3] عبد الواحد بن محمد تمیمی، غرر الحکم و درر الکلم، ص 694
[5] ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 173
[6] محمد بن الحسن (شیخ طوسی)، الأمالی، ص 47
[7] محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 382
[9] محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 237
[11] محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 237
[12] محمد بن محمد بن أشعث، الجعفریات، ص 39
[13] محمد تقی مقدم، سرمایه سعادت و نجات، ص 29 تا 31 (با اندکی تصرف)
[14] رسالت انقلابى نسل جوان، حزب جمهورى اسلامى، ص 32