کودکان، ودیعه الهی اند که با ذهن و فطرت ساده و زلال پدید آمده خویش از هرگونه آلودگی پاکند.
پیامبر(ص) با سیره نورانی و رهنمود وحی با توجّه به این ویژگی ها، با کودکان روبه رو می شد. آن حضرت سرشار از عطوفت و مهربانی و انس و شادابی با کودکان بود. با مطالعه در سیره نورانی پیامبر(ص)، درس های مهمّی درباره چگونگی برخورد درست با کودکان و نوجوانان می توان آموخت. آن حضرت نه تنها مهرورزی و محبّت به کودکان را در محور رفتار خود با ایشان قرار داده بود، بلکه شخصیت انسانی و قابل احترامی را برای آنان قائل بود، و این در سیره نظری و عملی ایشان مشهود است.
پیامبر(ص)، دستور سعادت بخشی را در مورد تربیت کودکان به کار می بندد و در این باره، می فرماید:
«فرزندان خویش را گرامی بدارید و احترام کنید وآنها را نیکو تربیت نمائید، تا از پرتو آن مورد آمرزش و بخشش خداوند قرار گیرید.»
احترام به فرزند، او را با استقلال در اراده و اعتماد به حبّ نفس بار می آورد و او را یک انسان باشخصیت می سازد.
وجود سخنان فراوان از پیامبر(ص) درباره کودکان، توجّه زیاد و عمیق آن حضرت را به تربیت کودکان نشان می دهد.
در منابع روایی اسلامی از پیامبر(ص)، تعابیر بسیار زیبایی درباره فرزند بیان شده است. این تعابیر گویای این هستند که فرزند از منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است که اگر والدین این حقیقت را دریابند، با آگاهی بیشتر در تربیت و آموزش فرزندان، این میوه های زندگی، اهتمام می ورزند. پیامبر(ص)، فرزند را گلی از گلهای بهشت ؛ جگرگوشه مؤمن و موجب شفاعت و آمرزش آنها می داند. آن حضرت در جای دیگر مهر ورزیدن به فرزندان را موجب دستیابی به درجات بهشت معرفی می کند و می فرماید: «فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا برای هر بوسه ای که به فرزندان می زنید، یک درجه در بهشت خواهید داشت که فاصله هر درجه تا درجه دیگر به اندازه پانصد سال راه است.»
ابن عمر از پیامبر(ص) نقل می کند: «هر کس به فرزند خردسال خود جرعه ای آب بنوشاند، خداوند به پاداش آن در روز قیامت هفتاد جرعه از آب کوثر به او می نوشاند.» در جایی دیگر، پیامبر(ص) فرمود: «نگاه کردن پدر و مادر به فرزند از روی مهر و محبت، عبادت است.»
با امعان نظر در آموزه های دینی، که به برخی از آنها اشاره شد، به روشنی درمی یابیم که فرزند عطیّه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمتهای بی-شمار دیگر است. وجود فرزند در خانه، فضای آن را از خیر و برکت و مهر و محبت لبریز می کند، رابطه معنوی و الهی والدین و فرزندان هر دو را از رحمتهای واسعه ربوبی بهره مند می گرداند. با چنین نگرشی به فرزندان، چگونه می توان نسبت به شخصیت و نیازهای آنها و تربیت و شکوفایی استعدادهایشان غفلت ورزید؟
پیامبر(ص) با شیوه های گوناگونی حرمت کودکان را رعایت می کرد و به آنان بها می داد. از رفتارهای بسیار درخور توجه پیامبر(ص)، تقدّم در سلام (ابتداء به سلام) بود؛ آن حضرت به همه، حتّى به کودکان و نوجوانان سلام میکردند. آن حضرت در راستای تکریم کودکان با مقام شامخی که در جامعه داشت، به کودکان سلام می کرد، و بدین وسیله به شخصیت آنها احترام می نمود.
پیامبر(ص) فرمودند: «پنج چیز را تا زمان مرگ ترک نخواهم کرد. ... و سلام کردن برکودکان، تا پس از من سنّت گردد.»
پیامبر از اوایل ولادت تا دوران از شیر گرفتن و سالهای بالاتر همواره مراقب کودکان خویش بود و آنان را هدایت می کرد و هر زمان، به تناسب، در راه تکامل روحی شان به آنها احترام می کرد.
کودک، با وجود ناتوانی جسمی، مهر و محبّت را می فهمد، تندی و خشونت را درک می کند، از مهربانی لذّت می برد و از خشونت، آزرده خاطر می گردد.
پیامبر(ص) به پرستار امام حسین(ع) در کودکی می فرماید: «لباس مرا آب تطهیر می کند؛ ولی چه چیز می تواند غبار کدورت و عقده حقارت را از قلب فرزندم برطرف کند.»
ابن عمر درباره پیامبر(ص) چنین می گوید: «پیامبر(ص) را دیدم که در منبر برای مردم سخنرانی می فرمود. ناگهان حسن(ع)در خروج از مسجد پایش لغزید و به زمین افتاد، حضرت سراسیمه از منبر پایین آمد، مردم او را گرفته به حضرتش دادند، فرمود: خدا بکشد شیطان را، واقعاً فرزند موجب آزمایش است، به خدا قسم هیچ متوجه پایین آمدن از منبر نشدم تا این که او را به من رساندند.»
« پیامبر(ص) مردم را به نماز فراخواند. حسن(ع)کودک خردسالی بود و با آن حضرت بود. پیامبر(ص) وی را پهلوی خود نشاند و به نماز ایستاد. حضرت یکی از سجده های نماز را طولانی کرد. راوی می گوید: من سر از سجده برداشتم و دیدم حسن(ع)از جای خود برخاسته و روی کتف پیامبر(ص) نشسته است. وقتی نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: «ای رسول خدا! چنین سجده ای از شما ندیده بودیم. گمان کردیم وحی بر شما رسیده است.»فرمود: وحی نرسیده بود. فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد. نخواستم تعجیل کنم و کودک را به زمین بگذارم. آن قدر صبر کردم تا طفل، خود از کتفم پایین آمد.»
این عمل پیامبر(ص) نسبت به نوه بزرگوار خویش در حضور مردم، نمونه بارزی از روش آن حضرت در تکریم کودک است، پیامبر(ص) با طول دادن سجده، حداکثر احترام را درباره فرزند خود، معمول داشت.
پیامبر(ص) گاهی برای احترام به کودکی، سجده نماز را طولانی می کند و گاهی هم به احترام کودک، نماز را به سرعت خاتمه می دهد.
طبق گزارشاتی که از منابع تاریخی و روایی رسیده، پیامبر(ص) با کودکان بازی می کرد. هنگامی که ایشان از سفر بازمی گشت، کودکان به استقبالش می رفتند؛ پیامبر(ص) نزد ایشان توقّف کرده و آنان را بر دوش خود سوار می کرد و به اصحاب هم بر انجام این عمل توصیه می فرمود.
در روایات آمده است: « پیامبر(ص) نشسته بود. حسن و حسین(ع) وارد شدند. حضرت(ص) به احترام آنان از جای برخاست و به انتظار ایستاد. کودکان در راه رفتن ضعیف بودند. لحظاتی طول کشید، به ایشان نرسیدند. پیامبر(ص) به طرف کودکان پیش رفت و از آنان استقبال نمود. آغوش خود را باز کرد و هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و می فرمود: فرزندان عزیز! مرکب شما چه خوب مرکبی است و شماها چه سواران خوبی هستید و پدرتان بهتر از شماست.»
در این مورد، پیامبر(ص) به چند صورت به فرزندان خود احترام کرد: به پا خاستن، به انتظار ماندن، استقبال کردن؛ و بر دوش نشاندن. اینها تکریم عملی آن حضرت بود و با گفتن عبارت «سواران خوب»، لفظاً نیز از آنان احترام نمود.
روزی پیامبر(ص) جهت اقامه نماز عصر عازم مسجد شدند. در سر راه مسجد، کودکان مهاجرین و انصار مشغول بازی بودند. آنان با مشاهده پیامبر(ص) دست از بازی کشیده و دوان دوان به سویش رو آوردند. هر یک از کودکان از سر و کول آن حضرت بالا می رفتند و در همان حال می گفتند: «کن جملی» (شتر من باش)؛ کودکان می دانستند که نواده های پیامبر(ص)، حسن و حسین(ع) نیز همیشه این بازی را با آن حضرت دارند».
پیامبر(ص) در کمال خوشرویی و تواضع به خواسته آنها تن داده بود و با مهر و محبت و رأفت پدرانه، خواهش آنها را برآورده می کرد.
از طرفی یاران پیامبر(ص) در مسجد انتظار می کشیدند تا نماز عصر را به امامت ایشان برگزار کنند. بلال حبشی یار با وفای پیامبر(ص) به خاطر تأخیر ایشان رو به خانه پیامبر(ص) آورد. وقتی که در سر راه، پیامبر(ص) را به این وضع با کودکان مشاهده کرد، خواست تا از این کار ممانعت به عمل آورد و رسول گرامی را از دست کودکان برهاند؛ امّا پیامبر(ص) او را از این کار باز داشت و در همان حال فرمود: «برای من تنگ شدن وقت نماز از دلتنگی اطفال یارانم، خوشایندتر است».
پیامبر(ص) از بلال خواستند که به خانه ایشان برود و چیزی بیاورد که به وسیله آن بچه ها را راضی کند. تا از آن حضرت دست بردارند. بلال پس از بلال جستجوی زیاد در خانه پیامبر(ص)، تعداد هشت عدد گردو پیدا کرد و به خدمت پیامبر(ص) آورد. پیامبر(ص) در حالی که لبخند، حالت نورانی خاصّی به چهره مبارکشان بخشیده بود، خطاب به کودکان فرمود: «آیا شترتان را به این گردوها می فروشید؟» کودکان با شادی، گردوها را گرفته و آن حضرت را رها کردند. پیامبر(ص) روانه مسجد شد و فرمود: خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا به چند گردو.»
پیشوای گرامی اسلام در حضور مردم با کودکان چنین رفتار می کند تا علاوه بر انجام وظیفه، آنان را متوجّه اهمیت شاد کردن و ملاطفت با فرزندان و بازی با آنان نماید.
اساساً پیامبر(ص) نسبت به تمام فرزندان خود یا فرزندان دیگر، محبّت خاصّی داشت.
امام صادق(ع)درباره سیره پیامبر(ص) درباره محبّت به کودکان و رعایت حال آنها، حتّی در نماز جماعت، می فرماید: « پیامبر(ص) هنگام خواندن نماز جماعت، صدای گریه طفلی را شنید که مادرش او را با خود به مسجد آورده بود. آن حضرت نماز را کوتاه کرد تا مبادا نگرانی در مادرش پیدا شود.»
در روایت دیگری آمده است: روزی پیامبر(ص) نماز صبح را با کوتاهترین سوره خواند. اصحاب پرسیدند، ای پیامبر(ص)! چه اتّفاقی افتاده که نماز را سریع تمام کردید. حضرت(ص) در پاسخ فرمود: «من صدای گریه طفلی را در صف زنان شنیدم.»
پیامبر(ص) علاوه بر عطوفت و مهربانی به کودکانی مسجدی، آنان را به انحاء مختلف تشویق و ترغیب می فرمودند.
امام حسن(ع)می فرماید: نماز ظهر یا عصر را در محضر پیامبر(ص) خواندم؛ همین که حضرت نماز را سلام دادند، به ما فرمودند: بر جایتان بمانید و آنگاه برای تقسیم ظرف حلوایی در میان نمازگزاران از جا برخاستند و به هر کدام مقداری حلوا میخوراندند تا اینکه به من رسیدند؛ من کودک بودم، آن حضرت قدری حلوا به من خوراندند، سپس فرمودند باز هم بدهم؟ عرض کردم آری، آن حضرت به خاطر خردسال بودنم باز هم مقداری به من خورانیدند و بدین حال بودند تا آنکه به همگان حلوا خوراندند.
با مطالعه در سیره نورانی پیامبر(ص)، درس های مهمّی درباره چگونگی برخورد درست با کودکان و نوجوانان می توان آموخت. آن حضرت، نه تنها مهرورزی و محبّت به کودکان را در محور رفتار خود با ایشان قرار داده بود، بلکه شخصیت انسانی و قابل احترامی را برای آنان قائل بود، و این در سیره نظری و عملی آن بزرگوار مشهود است.