بسم الله الرحمن الرحیم
انگیزه سازی
حضرت باقر (علیه السّلام) از پدر بزرگوارش نقل مىفرماید که ایشان ازدواج حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را یادآورى کرده و فرمودند: «روزى حضرت زهرا از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) درخواست کرد تا خادمى براى او فراهم فرماید، تا آنجا که فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در یکى از جنگها و غزوههاى ساحلى، اسیرانى نصیبش شد، آنها را تقسیم فرمود و دو زن را که یکى جوان و دیگرى به سن کمال رسیده و از جوانى گذشته بود، برای خود نگه داشت. به دنبال حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرستاد و دست یکى از آن دو را گرفته در دست فاطمه (سلام الله علیها) گذاشت و فرمود: اى فاطمه! این از آن تو باشد، او را کتک نزنى. زیرا من دیدم که نماز مىخواند و جبرائیل مرا از اینکه نمازگزاران را کتک بزنم، نهى کرده. و بدین سفارش و توصیه تأکید فرمود. فاطمه که دید رسول خدا مرتّب سفارش وى را مىکند، روى به حضرت کرده گفت: اى رسول خدا! کارهاى خانه یک روز بر عهده من و یک روز بر عهده او باشد. اشک از دیدگان رسول خدا سرازیر شد و فرمود:
اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه[1]
خدا بهتر مىداند رسالتش را کجا قرار دهد
ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ[2].
فرزندانى که بعضى از آنان از [نسل] بعضى دیگرند، و خداوند شنواى داناست.» [3]
آری! فاطمه (سلام الله علیها) وقتی حساسیت پیامبر گرامی اسلام را میبیند، اینگونه اطاعت از امر ولیّ را پاسخ میگوید و ولایتمداری خویش را در برابر توصیههای پیامبر اعظم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بدین صورت به اثبات میرساند.
اقناع اندیشه
خداوند متعال در قرآن کریم ولایت و سرپرستی را مختصّ خودش اعلام فرموده و میفرماید:
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیّ.[4]
آیا به جاى او سرپرستان و معبودانى براى خود گرفتهاند؟ در حالى که سرپرست و معبود واقعى خداست.
البته خداوند برای بندگان صالح و فرمانبردارش که در مسیر او قدم برمیدارند و سعی در هدایت بشر دارند نیز این ولایت را قرار داده است همانگونه که میفرماید:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون[5]
ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند: همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند.
پس ولایت بندگان صالح خداوند از جانب خداوند است. از طرف دیگر پیامبر گرامی اسلام بارها و بارها این بندگان صالح خدا که دارای ولایت هستند را معرفی مینماید و اطاعت خداوند را متوقف بر اطاعت این انوار درخشان اعلام میدارد.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِکَ سَادَةُ أُمَّتِی مَنْ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ وَالانَا فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَانَا فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَنَا فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانَا فَقَدْ عَصَى اللَّهَ.[6]
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم میفرمود: من سید اولاد آدمم و اى على تو و امامان بعد از تو سادات امت من هستید. هر که ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر که ما را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته و هر که به ولایت ما باشد به ولایت خداست و هر که دشمن ماست دشمن خداست و هر که فرمان ما بَرَد خدا را فرمان برده و هر که نافرمانى ما کند خدا را نافرمانى کرده.
این ولایت آنقدر برای خداوند متعال اهمیت دارد که یکی از ارکان اسلام معرفی شده است.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلى خَمْسٍ: عَلَى الصَّلَاةِ، وَ الزَّکَاةِ، وَ الْحَجِّ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْوِلَایَةِ؛ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوِلَایَةِ، فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هذِهِ» یَعْنِی الْوَلَایَة.[7]
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: اسلام روى پنج پایه نهاده شده: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. و به چیزى مانند ولایت فریاد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و این (یعنى ولایت) را رها کردند.[8]
با این تفاصیل برای ما بسیار قابل تأمل است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با آن رفعت مقام و مرتبه که پیامبر بارها زبان به مدح آن حضرت گشوده و در شأن آن بانوی بزرگوار تعابیری مانند مُهجَتی[9] (خون قلب من) و نُورُ عَیْنِی (نور چشم من) و ثَمَرَةُ فُؤَادِی (میوه دل من) و رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَی (روح من که درون من است)[10]، فرمودهاند باز هم میبینیم که آن شفیعه محشر در مقابل پدر عظیم الشأن و شوهر والا مقامشان که ولیّ خدا بودند، با تواضع کامل برخورد کرده و فرامین آن بزرگواران را به طور کامل اجرا مینمودند.[11]
لذا میبینیم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ماجرای غصب فدک و خطبه ای که ایراد فرمودند کاملاً سخنان و رهنمودهای علی (علیه السلام) را به اجرا گذاشتند و حتی استدلالهای آن بانوی بزرگوار برگرفته از سخنان امام علی (علیه السلام) بود.[12] همچنین مشاهده میکنیم که جریان نهضت گریه آن حضرت با حمایت و هدایت امیرمؤمنان صورت میگیرد و بعد از اعتراض مردم مدینه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) با تأیید امام خویش به این نهضت ادامه میدهد.[13]ولایتمداری حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) به حدی بود که حتی پس از تصمیم بر نفرین، با درخواست امام علی (علیه السلام) از این تصمیم منصرف میشود[14] و اینگونه به همگان نشان میدهد که حتی با آن همه صدمات برای نفرین نمودن نیز باید از ولیّ امر تبعیت نمود.
همچنین حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با همراهی امیرالمؤمنین در رفتن به درب خانه انصار و یاری طلبی از آنها به وضوح نشان دادند که حتی در انجام فعالیتهای تبلیغاتی نیز باید در جهت رهنمودهای ولی امر و با هماهنگی او عمل نمود و از تنهایی در این مسیر نباید هراسی به دل راه داد بلکه با انجام وظایف و به کار بردن تمام توان خویش و تلاش در ایجاد ابتکار عمل، باید تا پای جان در این مسیر استقامت نمود. بدین صورت است که ولایتمداری حقیقی انجام می پذیرد.
درس دیگری که آن بانوی مظلومه به امت اسلامی میآموزد این است که همواره باید خود را با مسیر حق و راه ولایت بسنجیم و تأیید صحت تلاشها و انجام درست وظایف را از ولیّ امر خویش بگیریم لذا میبینیم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) حتی در هنگام شهادت با همه زحماتی که برای امام زمان خویش کشیده است باز هم به دنبال مهر تأیید امام خویش بر اعمال و رفتار خود میباشد لذا اینگونه با ولیّ امر خویش سخن می گوید:
پسر عمو! آیا در این مدّتى که تو با من معاشرت داشتى، دروغ و خیانت و مخالفتى از من دیدى؟
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: ابداً!! به خداوند پناه مىبرم! تو به وجود خداوند داناترى و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامىتر و از خدا خائفتر از آنى که من تو را به علّت مخالفت کردن سرزنش نمایم.[15]
از این پاسخ امام علی (علیه السلام) معلوم میشود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در همه شئون زندگی، چه در باب زندگی شخصی یعنی اطاعت از شوهر و چه در زمینه مسائل اجتماعی یعنی تبعیت از مقام ولایت، همواره تابع و یاور امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است و بعد از این تلاش بیوقفه آن بانوی مکرّمه مهر تأیید بر ولایتمداری خود را از امام زمانش می گیرد.
و امروز که در عصر غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سر میبریم ما نیز آزمون پذیرش ولایت را پیش روی خویش میبینیم؛ که اگر این آزمون دشواری که از مسلمانان صدر اسلام گرفته شد از ما گرفته نشود عدالت در آزمونهای الهی برقرار نشده است فلذا یقیناً این آزمون برای ما نیز وجود دارد اما در شکلی دیگر و با ظاهری جدید.
در زمان صدر اسلام مسلمین آن زمان از آزمون ولایتمداری سربلند بیرون نیامدند و سخن پیامبر را نادیده گرفتند و با اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمونه ای کامل از ولایتمداری را به نمایش گذاشتند باز هم امام خویش را تنها گذاشتند. و اینک پس از هزار و چهارصد و اندی سال ما در برابر این آزمون بزرگ قرار داریم که آیا کلام امامان معصوم (علیهم السلام) را بپذیریم و یا از پذیرش آن سرپیچی کنیم. آنجا که فرمودند:
فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً، فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ، وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ.[16]
آری! آزمون بزرگ ولایتمداری ما تبعیت از فقیه جامع الشرایطی است که مدبّرانه زمام امور را به دست گرفته است و با پیروی از بانوی گرامی اسلام عَلَم مبارزه با کفر و نفاق را در اهتزاز نگه داشته است. لذا وظیفه هر شیعه ولایتمدار، پیروی از ولایت فقیه است تا با تأسّی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) با سکوت ولیّ زمان خویش، سکوت و با فریاد او فریاد سر دهد.
پرورش احساس
هر گاه رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از سفرى بازمىگشت، اوّلین کسى را که دیدار مىنمود، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود، پس در آن هنگام به مدّتى طولانى در نزد او توقّف مىکرد.
در یکى از این سفرها که پیامبر از مدینه خارج شده بود، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دو خلخال از نقره، یک گردنبند، دو گوشواره و پردهاى خریدارى نمود تا در بازگشت پدر و شوهرش از سفر، تنوّعى براى ایشان باشد.
هنگامى که پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از مسافرت بازگشت، مثل همیشه اوّل به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رفت، اصحاب پیامبر همچنان بر در خانه فاطمه (سلام الله علیها) ایستاده بودند و چون از مدّت مکث پیامبر در نزد دخترش اطلاع نداشتند نمىدانستند که آیا باید توقف کنند یا برگردند، ولى هنوز، مدّت زیادى سپرى نشده بود که رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) از خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خارج شد در حالى که آثار غضب در چهره ایشان کاملاً مشهود و قابل تشخیص بود، و در همان حال به سوى منبر (مسجد) رفته در کنار آن بر زمین نشست.
هنگامى که پیامبر با غضب از خانه دخترش خارج شد، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دریافت که خشم رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به سبب مشاهده خلخالها، گوشواره، گردنبند و آن پرده بوده است، لذا به سرعت آنها را جمعآورى نموده و به حضور پدرش فرستاد، و به کسى که آنها را مىبرد فرمود: سلام مرا به پدرم برسان و بگو که اینها را در راه خدا به مصرف برساند. وقتى که آن شخص نزد رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) آمد و پیغام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به او رسانیده و بسته محتوى آن وسائل را به ایشان داد، پیامبر سه مرتبه فرمود: پدرش به فدایش باد، و فرمود: دنیا در نزد محمّد و آل محمّد (صلوات الله علیهم) ارزشى ندارد، چرا که اگر دنیا به اندازه بال یک پشه ارزش داشت، همانا ذرّهاى از آن را نصیب کافر نمىنمود و پس از این سخن برخاست و به نزد دخترش فاطمه (سلام الله علیها) رفت.[17]
رفتار سازی
عیسى بن عبد اللَّه قمى از حضرت صادق (علیه السّلام) روایت کرده که آن جناب فرمود:
هنگامى که خبر خزاعه و قریش در شام به ابوسفیان رسید، وى بلافاصله خدمت حضرت رسول (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) رسید و عرض کرد: یا محمد! خون خویشاوندان خود را حفظ کن، و مدت معاهده را زیاد نما. حضرت فرمود: یا اباسفیان: شما با ما مکر میکنید. عرض کرد: ما با شما مکرى نداریم و به قرارداد خود عمل میکنیم.
پس از این ابوسفیان نزد ابوبکر رفت و گفت: به قریش پناه دهید، ابوبکر گفت: واى بر تو! کسى میتواند در برابر حضرت رسول به مشرکین قریش پناه دهد و از آنان طرفدارى کند؟!! ابو سفیان بعد از این نزد عمر رفت و این گفتهها را براى او هم گفت، پس از این به منزل خواهرش امّ حبیبه رفت و هنگامى که اراده کرد روى فرش بنشیند امّ حبیبه فرشها را جمع کرد تا ابوسفیان روى آن جلوس نکند.
ابو سفیان گفت: ای دخترک من، میل ندارى من روى این فرش بنشینم؟
گفت: آرى، این فرش پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) است و چون شما مشرک و پلید هستى نمیتوانى روى بساط حضرت رسول (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جلوس کنى. ابوسفیان از منزل دخترش هم بیرون شد و به منزل فاطمه (سلام الله علیها) رفت، و گفت: اى دختر پیغمبر، قریش را پناه میدهى و به مدت معاهده مىافزائى، تا از گرامىترین زنان باشى؟
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: کسى را که پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) پناه دهد وى در پناه من خواهد بود، گفت: پس به فرزندانت امر کن تا آنان مردم را در پناه خود بگیرند، فرمود: فرزندان من قریش را نمىشناسند تا آنها را در پناه خود بگیرند. ابوسفیان از نزد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نومید برگشت.[18]
آری! کسی را که ولیّ خدا پناه ندهد، انسان ولایتمدار نیز پناه نمیدهد و از مولای خویش سبقت نمیگیرد تا دشمنان خدا بفهمند که هیچ پناهگاهی جز خداوند و اولیاء او و دین اسلام ندارند.
روضه
شاید بتوان گفت که اوج ولایتمداری یک فرد در زمانی معلوم میگردد که ولیّ خدا تنها مانده باشد و نیاز به یاری و کمک داشته باشد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) در اینچنین زمانی به یاری امام زمان خود یعنی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) شتافت و تمام تلاش خود را برای یاری آن حضرت به کار بست و در این مسیر لطمههای زیادی بر ایشان وارد شد.
اما اوج این ولایتمداری در زمانی اتفاق افتاد که فاطمه (سلام الله علیها) میخواهد از علی (علیه السلام) در مسجد دفاع کند. در روایت وارد شده است: زمانی که به درب خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمدند، عمر لگدی بر درب خانه زد و آنرا شکست.
فَدَخَلُوا عَلَى عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ أَخْرَجُوهُ مُلَبَّبَا
سپس به درون خانه ریختند و گریبان علی (علیه السلام) را گرفتند و به سوی مسجد کشیدند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) از خانه خارج شد و فرمود: ای عمر و ای ابابکر! آیا می خواهید شوهر مرا بکشید؟ به خدا اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان میکنم و گریبان چاک میزنم و حتماً بر سر قبر پدرم میروم و به درگاه خدا ناله میکنم. پس حضرت زهرا (سلام الله علیها) دست امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را گرفت و به سوی قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به راه افتاد.
پس امام علی (علیه السلام) به سلمان فرمود: ای سلمان! دختر پیامبر را دریاب. من میبینم که دو طرف مدینه زیر و رو میشود. به خدا اگر این کار را بکند زمین، شهر مدینه را با اهلش میبلعد.
لذا سلمان خود را به فاطمه (سلام الله علیها) رساند و گفت: ای دختر پیغمبر! خدا پدرت را از رحمتش مبعوث کرد. منصرف شو.
فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: دیگر صبر ندارم. بگذار تا سر قبر پدرم بروم.
در این هنگام سلمان گفت: علی (علیه السلام) مرا به سوی تو فرستاد و تو را امر کرد که بازگردی.
فَقَالَتْ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ فَرَجَعَتْ.
در اینجا فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: به حرف او گوش میدهم و اطاعت میکنم؛ سپس بازگشت.[19]
شهر آبستن غمهاست خدا رحم کند
شهر این بار چه غوغاست خدا رحم کند
بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد؟
نکند خانهی مولاست خدا رحم کند
همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند
در میان کوچه دعواست خدا رحم کند
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند
بین این قوم که از بغض لبالب هستند
قنفذ و مغیره پیداست خدا رحم کند
مادر افتاد و پسر رفت زدست ، درد این است
چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند
مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد
در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند
ماجرا کاش همان روز به آخر میشد
تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند
غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت
روضهی ام ابیهاست خدا رحم کند
[3] عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی. عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)، ج 11- قسم 1، ص: 353
[6] محمد بن علی بن بابویه، الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 476
[7] محمدبن یعقوب کلینی، الکافی (ط - دارالحدیث)، ج3، ص: 53
[8] سید جواد مصطفوی، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 30
[9] محمد بن حسن شیخ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج2،ص:98
[10] محمد بن علی بن بابویه، الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 113
[11] لازم به ذکر است که در تعابیری که پیامبر اسلام به کار می برند هیچ گونه غلوّی نیست و پیامبر این کلمات را از روی احساسات نفرموده اند زیرا خداوند حکیم می فرمایند: وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى
و از سر هوس سخن نمىگوید. این سخن به جز وحیى که وحى مىشود نیست.
[12] محمد بن محمد مفید، الإختصاص، النص ،ص:183
[13]محمد روحانی، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار ،ص:609
[14] محمد بن محمد مفید، الإختصاص، النص، ص: 186
[15] محمد روحانی، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ، ص: 631
[16] محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی (ط - دارالحدیث)، ج1، ص: 168
[17] محمد روحانی، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار ،ص:195
[18] فضل بن حسن طبرسی - عزیز الله عطاردی قوچانی، ترجمه إعلام الورى ، متن، ص:155
[19] محمد بن محمد مفید، الإختصاص، النص، ص: 186